بخشی از مقاله
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی و مدیریت دانش بر اساس مدل فونگ و چوی در کارکنان دانشگاه رازی است. این پژوهش از نظر روش تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی از نوع همبستگی و از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی محسوب می-شود. جامعه آماری پژوهش مورد مطالعه کارکنان دانشگاه رازی کرمانشاه به تعداد 585 نفر میباشد و با استفاده از روش نمونه-گیری طبقهای با انتساب متناسب تعداد 235 نفر از کارکنان بهعنوان نمونه انتخاب گردید.
جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی برادبری و گریوز - 2005 - و پرسشنامه مدیریت دانش فونگ و چوی - 2009 - استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها در محیط نرمافزار Spss23 صورت گرفت. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، بین خودآگاهی و مدیریت رابطه از مولفههای هوش هیجانی با مدیریت دانش رابطه مثبت و معناداری در سطح 95 درصد دیده شد و طبق یافتههای آزمون رگرسیون، خودآگاهی به میزان 38 درصد بر مدیریت دانش تأثیرگذار میباشد.
-1 مقدمه و بیان مسأله
در سالهای اخیر، مدیریت دانش بهعنوان یکی از چالشهای مهم دولتها و سازمانها در عصر حاضر مطرح شده است، که برای ماندن در رقابت و پایداری باید فرآیند یاددهی-یادگیری در سازمان ایجاد شود. مدیریت دانش، راهبردی است بهعنوان راهحلی موثر جهت ایجاد یک حافظه فعال از دانش سازمانی، به کمک فنآوریهای جدید، بهمنظور رساندن اطلاعات مناسب، در زمان و مکان مناسب، به مخاطب و نیازمندی آن و ایجاد شرایطی مناسب برای تولید دانش جدید مورد استفاده قرار میگیرد.
در واقع دانش به-عنوان یک سرمایه ارزشمند و ارزشیافزوده مورد توجه بسیاری از مدیران و رهبران سازمانهاست. امروزه برخورداری از اطلاعات و دانش روز آمد به موقعیتی استوار برای ادامه حیاط فردی و اجتماعی تبدیل شده است. مدیریت دانش به شناسایی و کسب، ذخیرهسازی، توزیع و انتقال و بهکارگیری دانش به شکل موثر اطلاق میشود، تا دسترسی به دانش که پیوسته در حال تغییر است، چه بهصورت صریح و چه به شکل ضمنی فراهم شود و با ایجاد تیم، توانایی در نوآوری و ضرورت مقابله با بحرانها افزایش یابد - شان هونگ1، . - 2000 مدیریت دانش در آموزش عالی شامل فرآیند آزادسازی قدرت دانش و بهرهگیری خلاقانه، اثربخش و کارآمد از تمامی اطلاعات و دانشهای موجود بهمنظور دستیابی به اهداف و رسالتهای دانشگاه است.
مدیریت دانش، آمیزهای از رهبری خلاق، تعاملات میان افراد، فرهنگ سازمانی و فناوری اطلاعات است که این عناصر با پیچیدگی خاص، با هم در ارتباط بوده و هیچ یک، به تنهایی کارایی ندارند - بت2، . - 2000 از جمله عواملی که در توسعه مدیریت دانش در سازمانها، نقش تسهیلکننده دارد، هوش هیجانی است. کارکنانی که هوش هیجانی بالایی دارد، در سازمان، موجب تقویت روح همکاری گروهی میشوند و با درک و فهم عواطف خود و دیگران به کسب بینش نسبت به انگیزهها میپردازند، در واقع کارکنانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند مدیریت دانش را به نحو موثر در سازمانها پیاده و حمایت مینمایند - زارع، . - 1379بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا میان هوش هیجانی کارکنان و ابعاد آن با مدیریت دانش در بین کارکنان دانشگاه رازی کرمانشاه رابطه معناداری وجود دارد؟
-2 چارچوب نظری و پیشینه پژوهش
تا دهههای گذشته، داشتن منابع فیزیکی به معنای ثروت و قدرت در کسب و کار محسوب میشد. کار، سرمایه و منابع طبیعی عامل اصلی تولید بودند. اگرچه دانش در این زمان نیز وجود داشت اما تولید تنها با داراییهای ملموس تعریف میشد و دانش کمتر مورد توجه بود و ارزش آن شناخته شده نبود. امروزه این روند در حال تغییر است و فعالیت اقتصادی و کسب و کاری در آینده موفق خواهد بود و دارای ثروت است که داراییهای فکری بیشتری را داشته باشد. همانطور که پیتر دراکر بیان کرده" امروزه تنها منبع ارزشمند برای هر فرد و جامعه دانش است و دانش قادر است هر چیز دیگری را ایجاد کند". امروزه دانش را بهعنوان مالکیت تکنولوژی تعریف میکنند و با استفاده از نوآوریهای تکنولوژی میتوان رهبری بازار را بدست گرفت و یک مزیت رقابتی در بلندمدت را در اختیار شرکت و سازمان قرار دهد.
قبل از توضیح مفهوم دانش، لازم است که بین »داده« و »اطلاعات« که کم و بیش القا کنندهی مفهوم دانش هستند، تفاوت قائل شویم. دادهها: »دادهها« رشته واقعیت های عینی و مجرد در مورد رویدادها هستند. از دیدگاه سازمانی، دادهها به درستی یک سلسله معاملات ثبت شدهی منظم تلقی شدهاند. دادهها تنها بخشی از واقعیتها را نشان می دهند و از هر نوع قضاوت، تفسیر ومبنای قابل اتکا برای اقدام مناسب تهی هستند. دادهها را می توان مواد خام عناصر مورد نیاز برای تصمیمگیری به شمار آورد، چراکه نمیتوانند عمل لازم را تجویز کنند. دادهها نشانگر ربط، بیربطی و اهمیت خود نیستند،امّا به هر حال برای سازمانهای بزرگ اهمیت زیادی دارند، چراکه مواد اولیهی ضروری برای خلق دانش به شمار میروند.
اطلاعات: »اطلاعات« را نوعی پیام به شمار میآورند. پیام مورد نظر ما معمولاً به شکل مدرکی مکتوب یا به صورت ارتباطی شنیداری یا دیداری نمود مییابد. اطلاعات باید متضمن آگاهی و حاوی دادههایی تغییر دهنده باشد. واژهی inform در انگلیسی به معنای »شکل دادن« و information نیز به معنی »شکل دادن« بینش و دید دریافت کننده ی اطلاعات است. اگر بخواهیم معنی واژهی مورد بحث را دقیق تر و سختگیرانهتر روشن کنیم، باید بگوییم: »تنها گیرنده میتواند مشخص کند که دریافتی های اواقعاً اطلاعات بوده و او را تحت تأثیر قرار داده است.« اطلاعات برخلاف دادهها، معنیدار هستند.
به قول پیتر دراکر: »داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است.« اطلاعات، نه تنها دارای قابلیت تأثیرگذاری بر گیرنده هستند، بلکه خود نیز شکل خاصی دارند و برای هدف خاصی سازمان می یابند. دادهها زمانی به اطلاعات تبدیل میشوند که ارائه دهنده ی آنها،ا معنی و مفهوم خاصی به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آنها را به اطلاعات تبدیل میکنیم. دانش: »دانش« مخلوط سیالی از تجربیات، ارزش ها، اطلاعات موجود و نگرش های کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهرهگیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست می دهد. دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویههای کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم میشود.
این تعریف، از اول مشخص میکند که دانش ساده و روشن نیست، مخلوطی از چند عامل متفاوت است؛ سیالی است که در عین حال ساختارهای مشخصی دارد و نهایت اینکه، ابهامی و شهودی است و به همین علت، به راحتی نمی توان آن را در قالب کلمات گنجاند و به صورت تعریفی منطقی عرضه کرد. دانش در خود مردم وجود دارد و بخشی از پیچیدگی ندانستههای انسانی است. ما گرچه به طور سنتی، سرمایهها را مشخص و ملموس میدانیم، امّا سرمایهی دانش را نمیتوان به راحتی تعریف کرد.