بخشی از مقاله

چکیده

تابعیت و شهروندی مفاهیمی نزدیک به هم هستند که برخی آنها را مفاهیمی همسان دانستهاند. این امر در وضعیتی که این دو واژه به جای همدیگر بکار می روند شاید صحیح جلوه کند کما اینکه امروزه در برخی کشورها از اصطلاح تبعه برای شهروند استفاده می کنند. در این پژوهش هدف بررسی رابطه تابعیت بیگانگان و حقوق شهروندی ناشی از آن می باشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده 1 تا 15 حق شهروندی - تابعیت - را به عنوان یکی از حقوق اساسی بشر قلمداد کرده که حفاظت از سایر حقوق منوط به آن است در واقع اگر فردی تابعیت دولتی را نداشته باشد از سایر حقوق نیز محروم می شود. اما می بایست تفاوت هایی میان تابعیت و شهروندی قائل شویم.

در حقوق ایران، ماده 976 قانون مدنی در 7 بند ملاکهای حقوقی برای تشخیص اتباع ایران از بیگانگان را احصاء نموده و افرادی که خارج از آن موارد قرار گیرنداصولاً بیگانه تلقی می گردند. در ماده مذکور و سایر قوانین ایران علاوه بر تابعیت از کلمات دیگری مثل سکنه، اهالی، مردم و ملت ایران اسم برده شده، لیکن تا دو دهه اخیر از کلمه شهروندی هیچ اسمی مشاهده نمی گردد از طرف دیگر اتباع ایرانی که در کشورهای دیگر اقامت دارند خود را، به تبع واژه مصطلح بین بومیان آن کشورها، شهروند ایران معرفی می نمایند در حالی که معیار شهروند محسوب شدن افراد خودی در حقوق برخیاز کشورها صرفاٌ متولد شدن فرزندان افراد مهاجر در خاک آن کشورها می باشد. نتیجه اینکه بروز تجانس در عبارت "حقوق شهروندان" ایران به شرح فوق و ابهام در معنی و مصداق آن عبارت اقتضاء دارد که نسبت به رفع آن ابهام اقدام گردد.

-1مقدمه

پدیده مهاجرت قدمتی به عمر تاریخ بشر دارد. پدیدهای که در ادوار گذشته، گاه اساس درگیریها و منازعات گسترده میان کشورها و دولتها، برای تصاحب هرچه بیشتر مهاجران بودهاست. با این حال رشد جمعیت، محدودیت منابع غذایی و گسترش افکار مبتنی بر ناسیونالیسم، سبب تغییر نگاه دولت ها به مقوله مهاجرت شدهاست. به دنبال مهاجرت مسئله مهمی پیش کشیده می شود که از آن به عنوان تابعیت نام می بریم. تابعیت به عنوان رابطه یک فرد با دولت متبوعی است که خود را متعلق به آن دولت می داند، که در قبال هم وظایف و تعهداتی دارند.

در این بین، کشورها از روش های مختلفی برای اعمال تابعیت استفاده می کنند. تعدادی از آنها از سیستم خون و تعدادی دیگر از سیستم خاک و گاهی تلفیق این دو روش برای اعمال تابعیت استفاده کرده اند. یکی از اصول مهم در رابطه با تابعیت لزوم جلوگیری از بی تابعیتی است. در راستای تحقق این امر باید در وضع مقررات مربوط به تابعیت کشورها ترتیبی اتخاذ گردد تا هر شخص دارای تابعیتی باشد و از تابعیت مضاعف نیز جلوگیری گردد و بر اساس آن حقوق و تعهدات وی مشخص شود. در دنیای امروز هر کشور قواعد خاصی برای تعیین اتباع خود تنظیم میکند بنابراین اگر بر اساس آن قواعد فردی تبعه آن کشور نباشد، »بیگانه« محسوب میشود. جدا کردن این دو دسته از اشخاص یعنی اتباع و بیگانگان در هر کشور، از این ضرورت ناشی میشود و همین امر باعث تفاوتهایی در حقوق بیگانگان نسبت به اتباع یک کشور میشود.

-2بیان مسأله

در هر جامعه ای نوع روابط بین اشخاص با حکومت آن، اصولا به واسطه عناوینی مختلف نظیر رعیت، تبعه یا شهروند قابل تشخیص بوده و کیفیت و کمیت حقوق و تکالیف متقابل اشخاص و حکومت نیز بر آن اساس قابل ارزیابی است. واژه تابعیت را در زبان فارسی، پیروی کردن معنا کرده اند، اما در اصطلاح علم حقوق، تابعیت رابطه ای سیاسی است که فرد را به یک دولت مرتبط می سازد و در نتیجه، منشأ حقوق و تکالیفی واقع می شود.

- جعفری لنگرودی، - 135 :1381 در پرتو این رابطه است که افرادی که در قلمرو یک دولت زندگی می کنند به اتباع و بیگانگان تقسیم می شوند و حسب مورد، موضوع حقوق و تکالیفی مختلفی واقع می شوند. در مورد بیگانگان، چه اشخاص حقیقی - افرادی که تبعه کشور های خارجی هستند - و چه اشخاص حقوقی - موسسات و شرکت های خارجی - ، اصل بر آن است که آنها از کلیه حقوق مقرر در قوانین ایران برخوردار می باشند مگر آنکه قانون به طور صریح آنها را از بعضی از آن حقوق محروم کرده باشد. رابطه چند سویه بین دولت، جامعه و شهروندان ایجاب میکند که منافع فردی مستلزم تأمین منافع ملی و اجتماعی باشد و بالعکس و بر این اساس شهروندان دوگانگی و تضادی بین منافع خود و منافع دولت یا جامعه احساس نمیکنند.

با توجه به اینکه در کلیه کشورها برای اتباع یا شهروندان خود نسبت به اتباع یا شهروندان کشورهای دیگر ساکن یا مقیم تحت عنوان بیگانگان در کشور میزبان حقوق و تکالیفی برابر و مساوی قائل نمیشوند و اصولاً اتباع بیگانه در کشور میزبان از برخی حقوق اجتماعی و سیاسی مانند شرکت در انتخابات عمومی - انتخاب کردن و انتخاب شدن - محروم هستند و از طرف دیگر آنان از برخی تکالیف مثل انجام خدمت نظام وظیفه معاف می باشند، لذا وجود معیار یا معیارهایی جهت تمیز و تشخیص آحاد این گروه از سکنه و جمعیت هر کشور ضروری می باشد. برای این منظور، یعنی تشخیص اتباع خود از اتباع بیگانه از مفاهیم حقوقیمختلف، عمدتاً از مفهوم تابعیت، شهروندی و یا از هر دو مفهوم استفاده می گردد. میزان رویکرد به یکی از این دو تأسیس حقوقی و مبنای حقوقی آنها هم در حقوق کشورهای مختلف متفاوت است.

تابعیت و شرایط آن

تابعیت یا ملیت اصطلاحی است که برای اشاره به نوعی رابطه سیاسی، معنوی یا حقوقی بین یک شخص، و ملت یا دولتی معین استفاده میشود - آل کجباف، . - 48 :1390 نظر واحدی در مورد تعریف تابعیت وجود ندارد و دانشمندان حقوق بینالملل بحثهای مفصل و متعددی در مورد تعریف تابعیت کردهاند. برخی از تعاریف که در مورد تابعیت آمده است چنین است: رابطهای که با آن خانواده ملت تشکیل مییابد؛ به عبارتی پیوندی که وابستگی فردی از افراد انسانی را به ملتی خاص توجیه میکند - ارفع نیا، . - 49 :1369

تابعیت پیوندی است که شخصی را به ملت معینی مربوط میسازد - همان - . تعلق حقوقی شخصی به جمعیت تشکیل دهنده دولت - سلجوقی، - 148 :1370 تابعیت رابطهای است بین فرد و دولت که شخص تبعه را در قبال تبعیت، به حمایت دولت متبوع خود ذیحق مینماید. چنین رابطهای، شخص تبعه را مطمئن میسازد که در رفتار و دادوستدش با کشورهای خارجی و اتباع بیگانه، عندالاقتضا از حمایت سیاسی دولت متبوع خود، که به وسیله حقوق بینالملل شناخته شده، متمتع خواهد شد.

شرایط تحقق تابعیت

برای اینکه شخصی را اعم از حقیقی یا حقوقی مشمول قوانین تابعیت بدانیم و در موقع لزوم از آنها حمایت کنیم باید شرایطی برای تابعیت قائل شویم که عبارتتند از:

.1دولتی وجود داشته باشد.

دولت یک شخصیت حقوقی است که از طرف کشورهای دیگر مورد شناسایی واقع گردیده و سازمان ملل آن را به رسمیت بشناسد. یا به عبارت دیگر دولت یک شخصیت حقوقی است که در حقوق بین الملل عمومی به عنوان نماینده رسمی جمعی اشخاص حقیقی شناخته شده باشد.

.2افرادی به عنوان تبعه وجود داشته باشد.

جمعیت،گروهی از افراد انسانی را گویند که با رابطه و پیوندی حقوقی سیاسی به نام تابعیت با یکدیگر متحد شده باشند و به کشوری مربوط گردند،بدون آنکه لازم باشد دارای نزاد،زبان،ملیت و مذهب واحدی باشند.

.3دارای سرزمین مشخص باشند.

سرزمین،محدوده جغرافیایی است که با مرزهای ثابت، معین و مشخص شده است. سرزمین شامل منطق خاکی،آبی و هوایی یک کشور است.یک کشور زمانی به عنوان یک دولت- کشور تلقی میشود که دارای سرزمینی مشخص باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید