بخشی از مقاله

رابطه خودکشي با ويژگيهاي شخصيتي و رويدادهاي زندگي

چکيده
مقدمه : اين مطالعه با هدف شناسايي عوامل شخصيتي و رويدادهاي پيش بيني کننده اقدام به خودکشي انجام شد.
روش : اين مطالعه توصيفي - همبستگي روي مجموعا ۱۴۸ نفر انجام شد که شامل ۷۴ مرد و زن اقدام کرده به خودکشي و ۷۴ مرد و زن همتـا و اقدام نکرده بودند. براي جمع آوري اطلاعات از پرسش نامه شخصيتي چندمحوري ميلون ۲ و چک ليست رويدادهاي منفي زندگي استفاده شد.
يافته ها: از بين الگوهاي ناسازگار شخصيتي ، اختلالات شخصيتي مرزي ، ضداجتماعي ، خودشيفته ، منفعل و آزارگر، اضطرابي و افسرده در ميان افراد اقدام کرده بيش از گروه اقدام نکرده مشاهده شد. در ضمن اقدام کردگان تجارب منفي بيشتري را در زندگي تجربه کرده بودند.
نتيجه گيري : از بين اختلالات رواني ، اختلالات شخصيتي اضطرابي ، خودشيفته و ضداجتماعي و از بين رخدادهاي منفي زندگي ، درگيري شديد با خانواده و سرزنش و تحقير، داراي بيشترين توان پيش بيني اقدام به خودکشي هستند.

 

مقدمه
رفتار خودکشي يکي از مشکلات جدي سلامت عمومي است [١].
به تعبيري ديگر، ميزان خودکشي و اقدام به خودکشي يکي از مهمترين شاخص هاي بهداشت رواني افراد اجتماع محسوب مي شود [٢]. در حال حاضر عامل ۱۲% مرگ و ميرهاي نوجوانان [۳] و دومين عامل در افراد ۲۵ تا ۳۷ سال و سومين عامل مرگ در افراد ۱۵ تا ۲۴ سال در آمريکا، خودکشي است [۴]. با اينکه در ايران آمار مدون و دقيقي از ميزان وقوع خودکشي وجود ندارد ولي بر اساس پژوهش هاي صورت گرفته آمار خودکشي وضعيتي مشابه ساير کشورها دارد [۵، ۶، ۷].
ويژگي هاي شخصيتي ، آسيب هاي رواني و رخدادهاي منفي زندگي به لحاظ نظري و پژوهشي با خودکشي مرتبط هستند [۸، ۹].
پژوهش هاي مختلف نشان داده است که اختلال هاي شخصيتي از مهمترين عوامل پيش بيني کننده خودکشي هستند. خصوصياتي همانند رفتارهاي ناگهاني شديد و پرخاشگرانه در افرادي که مبتلا به اختلال شخصيت هستند از پيش بيني کننده هاي قوي خودکشي است
[۱۰]. اختلالات خلقي (افسردگي يک قطبي و دو قطبي )، اسکيزوفرنيا و اختلالات مرتبط با مصرف مواد، مهمترين اختلالات رواني مرتبط با خودکشي هستند [۱۱، ۱۲، ۱۳]. همچنين مطالعات مختلفي نشان داده است که اختلال هاي اضطرابي با افزايش خطر رفتار خودکشي رابطه دارند [۱۴، ۱۵]. ين و همکاران [۹] در مطالعه اي بـا بررسي نقش اخـتلالات محـور ۱ و ۲ بـه عنـوان پيش بيني کـننده اقـدام به خودکـشي ، اشاره مي کنند که اختلال شخصيت مرزي و سوءمصرف مواد و افسردگي به طور معني داري پيش بيني کننده اقدام به خودکشي هستند.
مصرف مواد هم به عنوان يکي از مباحث مرتبط با اختلالات رواني و هم به عنوان يکي از شيوه هاي خودکشي ، در ادبيات پژوهشي مورد بررسي قرار گرفته است . سوءمصرف مواد به ويژه وقتي با اختلالات خلقي و اختلالات شخصيت همراه مي شود از پيش بيني کننده هاي قوي رفتارهاي خودکشي گرايانه است [۹، ۱۰، ۱۶].
مطابق با نظريه هاي کنوني روان شناسي و ادبيات پژوهشي ، بين حوادث منفي و اختلالات (به ويژه اختلالات روان – تني ) ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. ارتباط خودکشي و حوادث منفي نيز از اين منظر قابل تبيين است . بدين معني که حوادث منفي به عنوان يک منبع استرس عمل کرده و فشار شديدي بر فرد وارد مي کنند. اگر استرس ها مدت زيادي ادامه يابند از يک سو سيستم ايمني ، گوارشي و قلبي - عروقي فرد و از سوي ديگر تعادل رواني وي را تحت تاثير قرار داده و اين اختلالات جسمي و رواني نيز به نوبه خود سبب تمايل فرد به افکار و رفتارهاي خودکشي گرايانه مي شود [۱۷].
بنابراين ، در مجموع مي توان چنين استنباط نمود که حوادث آسيب زاي زندگي در افرادي که مجهز به توانمندي هاي مقابله اي مناسب نبوده و يا داراي رگـه هـاي شخصيتي سـازش نيـافته باشند، مي توانند به
دوره ٣، شماره ٢، تابستان ١٣٨٨ واسطه اختلالاتي که ايجاد مي کنند فرد را به سوي افکار و رفتارهاي خودکشي گرايانه سوق دهند. شاهد اين مدعا، تحقيقات انجام گرفته در خانواده هاي جواناني است که اقدام به خودکشي کرده اند. در اين خانواده ها مشکلات طولاني و پيچيده اي همچون طلاق ، درگيري و عدم تفاهم ، شکست هاي عشقي و مسائل عاطفي ، ارتباطات ضعيف ، تعارض و عدم دسترسي به والدين ، انتظارات بالاي والدين ، بيماري رواني اعضاي خانواده ، بيکاري ، رفتار خودکشي در ساير اعضاي خانواده ، از دست دادن والدين ، فرزند خواندگي و
مشکلات مالي ديده مي شود [۵، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲].
از آنجائي که در هيچ يک از مطالعات انجام گرفته ، ويژگي هاي شخصيتي و رويدادهاي زندگي و تعيين اهميت نسبي آنها به طور همزمان مورد مطالعه قرار نگرفته است ، لذا به نظر مي رسد بررسي اختلالات شخصيتي و رخدادهاي زندگي منفي ، به عنوان عوامل مرتبط با خودکشي مي تواند گامي موثر در طراحي برنامه هاي پيشگيرانه باشد. بر اين اساس ، پژوهش حاضر در پي پاسخ به سوالات زير است : آيا افرادي که اقدام به خودکشي کرده اند از لحاظ ويژگي هاي شخصيتي و تجربه رويدادهاي منفي زندگي با افراد ديگر متفاوت هستند؟ و آيا اختلالات رواني و تجارب منفي زندگي مي توانند رفتار اقدام به خودکشي را پيش بيني کنند؟
روش
تحقيق حاضر از نظر هدف از نوع بنيادي و از حيث شيوه جمع آوري داده ها از نوع توصيفي - همبستگي است . جامعه آماري و نمونه پژوهش حاضر شامل تمام (سرشماري ) افرادي است که طي ۸ ماه اول سال ۱۳۸۵ در شهرستان دره شهر ايلام اقدام به خودکشي کرده و در بيمارستان و مراکز درماني پرونده تشکيل داده اند. اين افراد داراي شرايط حداقل سواد خواندن و نوشتن و سن بين ۱۸ تا ۴۰ سال هستند. در کل ، ۷۵ نفر (۳۸ مرد و ۳۷ زن ) به عنوان گروه آزمايش (اقدام به خودکشي) انتخاب و از آنها خواسته شد که به آزمون ها پاسخ دهند. ۷۵ نفر نيز به عنوان گروه مقايسه و همتا (براساس جنسيت ، سن ، وضعيت تاهل و محل سکونت ) با گروه آزمايش ، انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزارهاي اين پژوهش

عبارتند از:
الف ) پرسش نامه شخصيتي چندمحوري ميلون ٢ Millon Clinical) (Multiaxial Inventory-II: توسط تئودر ميلون و بر اساس نظريه زيستي - رواني - اجتماعي ساخته شد. اين پرسش نامه در بر گيرنده ۱۷۵ جمله کوتاه خودتوصيفي با پاسخ هاي بلي - خير و داراي ۲۲ خرده مقياس است که در سه گروه الف ) نشانگان شخصيت ب ) الگوهاي بيمارگونه شخصيت و ج ) نشانگان باليني قرار مي گيرند.
همچنين شامل يک عامل تعديل کننده (X)، يک مقياس اعتبار (V) و دو مقياس سنجش گرايش هاي پاسخ (X،Z ) نيز هستند. خرده مقياس ها عبارتند از: اسکيزوئيد اجتنابي ، وابستگي ، نمايشي ، آزارگري ، خودشيفته ، ضداجتماعي ، پرخاشگري ، وسواسي - جبري ، پرخاشگري منفعل ، اسکيزوتايپال مرزي ، پارانوئيد اضطرابي ، بدني شکل ، افسردگي دو قطبي ، خودتخريبي و وابستگي به الکل . ضريب پايايي در جمعيت غير باليني ۰.۸۴ و در بيماران سرپايي ناهمگن
۰.۷۹ به دست آمده است . در جمعيت ايراني ، خواجه موگهي [۲۳] با استفاده از فرمول کودر ريچاردسون ۲۰ ضريب همساني دروني را ۰.۸۴ به دست آورد.
ب ) چکليست رويدادهاي منفي زندگي : براي سنجش رويدادهاي منفي زندگي نيز از چک ليست محقق ساخته با ارزيابي ۵۰ رويداد منفي زندگي ، استفاده شد. رويدادهاي مزبور بر مبناي مقياس رويدادهاي زندگي پيکل [۲۴]، هلمز و راهه [۲۵] و بررسي ادبيات پژوهشي و توجه به مواردي که تحت تاثير بافت فرهنگي منطقه پررنگتر بودند و از طريق مصاحبه جمع آوري شدند، تدوين گرديد. اين چک ليست در برگيرنده ۱۲ رويداد شامل درگيري شديد با خانواده ، سرزنش ، تحقير، شکست مالي ، تهمت ناموسي ، شکست عشقي ، بيکاري ، ناکامي در دستيابي به آرزوها، فقر، مرگ عزيز، شکست تحصيلي و ردشـدن در کنکور بود. بـه عـلاوه ، جـهت برآورد روايـي محـتوايي چک ليست ، اين ابزار در اختيار پنج نفر از اساتيد مشاوره و روان شناسي باليني قرار گرفت که بررسي نظرات ايشان نشان از روايي محتوايي داشت .
يافته ها
يافته هاي توصيفي در جدول ۱ نشان مي دهد که تقريبا نيمي از آزمودني ها را مردان و نيمي ديگر را زنان تشکيل مي دهند. همچنين بيشترين افراد گروه آزمايش در گروه سني ۳۰-۲۰ سال (۷۴.۷%) قرار دارند و افراد کمتر از ۳۰ سال با ۹۲% بخش اعظم اين گروه را تشکيل مي دهند. در اين گروه ، ۲۹% افراد مجرد و ۴۶% متاهل هستند. بيشترين افراد اقدام به خودکشي کرده در گروه زير ديپلم و ديپلم (۸۸%) قرار دارند و فقط ۱۲% آنها را افراد داراي تحصيلات دانشگاهي تشکيل ميدهند. از نظر شغلي نيز بيشتر اقدام کنندگان ، در گروه مردان بيکار و در گروه زنان خانه دار قرار دارند. در ضمن بايستي ذکر شود که ميانگين سني مردان اقدام کننده به خودکشي ۲۴.۲ و زنان ۲۳.۴ سال است .
ميانگين و انحراف معيار زيرمقياس هاي ميلون ۲ به تفکيک گروه در جدول ۲ نشان داده شده است . اين جدول نشان مي دهد که گروه اقدام کرده به خودکشي در کليه زيرمقياس هاي آزمون ميلون ۲ در مقايسه با گروه اقدام نکرده داراي ميانگين هاي بالاتر است که نشان دهنده بيشتر بودن مشکلات اين گروه از افراد است . مقادير انحراف استاندارد در اکثر زيرمقياس ها در دو گروه متفاوت است . به عبارت ديگر، ميزان پراکندگي نمره ها و ناهمگوني در بين آزمودني هاي اقدام به خودکشي بيشتر از گروه اقدام نکـرده به خودکـشي است .
دوره ٣، شماره ٢، تابستان ١٣٨٨ تنها در متغيرهاي افسرده خويي و وابستگي به الکل ، ناهمگوني گروه اقدام نکرده بيشتر از گروه اقدام کرده است .

به دليل آن که هدف از مطالعه حاضر، بررسي امکان پيش بيني و تمايز دو گروه اقدام کرده و اقدام نکرده به خودکشي براساس زيرمقياس هاي آزمون ميلون ۲ است ، لذا از تحليل تشخيصي استفاده گرديد. البته قبل از انجام اين تحليل ، مفروضه تفاوت بين ميانگين اين گروه ها صورت گرفت . اين آزمون نشان داد که به غير از متغيرهاي اسکيزوئيد، وابسته و وسواسي بودن ، ضريب لامبداي ويلکز ساير زيرمقياس ها در سطح کمتر از ۰.۰۰۱ از لحاظ آماري معنيدار است . به عبارت ديگر، کليه زيرمقياس ها از لحاظ قرارگرفتن در تابع تشخيصي و معادله پيش بيني از اهميت و معنيداري کامل برخوردار هستند. با توجه به اين که ضريب لامبداي ويلکز براي اين سه زيرمقياس ذکر شده از لحاظ آماري معنيدار نشد، لذا از مجموعه متغيرهاي پيش بيني کنار گذاشته شده و تحليل تشخيصي انجام گرفت . اين تحليل نشان داد که ارزش ويژه تابع تشخيص تحليل حاضر ۴.۳۳ و ضريب همبستگي بنيادي آن ۰.۹۰ است . بنابراين تابع حاصل ، بخش اعظمي از واريانس مدل را تبيين مي نمايد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید