بخشی از مقاله
چکیده
مقاله حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های مقابلهای و سلامت روان با فرسودگی شغلی معلمان در سال 1396 در شهرستان اردبیل انجام شده است. روش تحقیق از لحاظ هدف انجام کاربردی، و از نوع تحلیل- توصیفی می باشد جامعه آماری شامل تمامی معلمان مدارس ابتدایی ناحیه یک شهرستان اردبیل به تعداد942 نفر بود از طریق مورگان تعداد 273 نفر نمونه محاسبه شد و نمونه های مورد نظربه صورت روش تصادفی بین آن ها پرسشنامه پخش گردید. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های سبک های مقابله ای، سلامت روان و فرسودگی شغلی بود.
یافته های تحقیق نشان داد بین سبک های مقابله ای و فرسودگی شغلی مقدار P<0/05 می باشد و مقدار ضریب R در حد 0/65 می باشد که نشان دهنده میزان ارتباط بین دو متغیر بود میزان ضریب تعیین نیز در حد 0/42 به دست آمد که نشان دهنده میزان تاثیر گذاری سبک های مقابله بر فرسودگی شغلی بود همچنین تمامی مولفههای سبکهای مقابلهای - رویارویی، دوری جویی، خویشتنداری، جستجوی حمایت اجتماعی، مسئولیت پذیری، گزیده اجتناب، حل مدیرانه مساله وباز برآورد مثبت - توانسته بودند با فرسودگیشغلی رابطه معنیدار برقرار کنند بیشترین میزان همبستگی از بین مولفههای فوق مربوط به گزیده انتخاب بود.
بین سلامتروانی و فرسودگی شغلی مقدارP<0/05 بوده است مقدار ضریب R در حد -0/74 محاسبه شد که نشان دهنده رابطه معکوس بین دو متغیر بود تمامی مولفه های سلامت روانی - علایم جسمانی، علایم اضطرابی، کارکرد اجتماعی، علایم افسردگی - با فرسودگی شغلی رابطه معکوس داشته اند و بیشترین مقدار رابطه مربوط به مولفه علایم افسردگی بود در نهایت نتایج به دست آمده از رابطه سلامت روانی و سبک های مقابله ای نشان داد بین دو متغیر میزان P<0/05 به دست آمده و میزان ضریب R در حد 0/59 و ضریب تعیین در حد 0/35 محاسبه شد از بین مولفه های سبک های مقابله ای به غیر از مولفه خویشتن داری، تمامی مولفه های آن با سلامت روانی معلمان رابطه معنی داری برقرار کرده بودند.در نهایت وضعیت نمره به دست آمده برای هر سه متغیر نشان دهنده مطلوب بودن آنها در بین جمعیت معلمان بود.
مقدمه
در دهه اخیر موضوع استرس و آثار آن در سازمان ها مورد توجه بسیار واقع گردیده است..[1] اولین بار گراهام گرین در سال 1961 واژه فرسودگی را در توصیف حالات معمار مشهور جهان، کیوری 1 که دچار افسردگی، رنج روحی، عیب جویی و شخصیت سرخورده شده بود به کار برد. پس از آن هربرت فریدنبرگ2 در سال 1974 اصطلاح فرسودگی شغلی را زمانی که وی علائم خستگی را در کارکنان خود مشاهده کرد بیان نمود. او این پدیده را سندرم تحلیل قوای جسمی روانی نامید که در افراد شاغل درحرفه های کمک رسانی که افراد زمان زیادی از ساعت های کاری را در ارتباط نزدیک با سایر مردم می گذرانند، به وجود می آید .[2]
امروزه اهمیت آموزش و پرورش بر هیچ کس پوشیده نیست، سرمایه ی امروز و آینده ی ماست، سرمایهای که نمیتوان قیمتی بر آن نهاد و همان چیزی است که بشر را از عصر تاریکی و جهل به عصر روشنایی و نور سوق بخشیده است.[3] بنابراین معلمی یکی از مشاغل مهم و اساسی هر جامعه ای محسوب میشود و مسئولیت هدایت و پرورش یک نسل بر عهده معلمان جامعه است. اما تغییرات و تحولات گسترده فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عصر حاضر، مشکلات جدید و تازه ای را برای مدارس و نظامهای آموزشی به وجود آورده است، یکی از این مشکلات فرسودگی شغلی معلمان است.
نیروی کار در موسسات خدماتی معمولا" زمان بسیاری را در تعامل با سایر افراد میگذرانند. در بیشتر مواقع این کنش متقابل با مشکلات روانی، اجتماعی و یا فیزیکی مراجعه کنندگان همراه می باشد و منجر به بوجود آمدن احساساتی مانند عصبانیت، خجالت، ترس و یا یاس و نا امیدی در کارکنان می شود. راه حل هایی که برای این مشکلات وجود دارد اغلب اوقات روشن و واضح نبوده و به سختی بدست میآیند و به موقعیت های مبهم و ناامید کننده ای منتهی می شوند، در چنین شرایطی باید در نظرداشت که افراد در این حالت از نظر احساسی دچار فرسودگیشغلی شوند.[4]
فرسودگی شغلی می تواند باعث شود فرد تصمیم بگیرد شغل یا حرفه خود را تغییر دهد هر چه فرسودگی شغلی بیشتر باشد میل یا تلاش فرد برای تغییر شغل یا حرفه خود نیز بیشتر می شود. بعضی از افرادی که گرفتار این عارضه هستند ترجیح می دهند مشاغل اجرایی یا مدیریتی نداشته باشند به هر حال بیشتر قربانیان این عارضه یا شغل خود را تغییر میدهند و یا از جهت روانی کناره جویی می کنند و به انتظار می نشینند تا بازنشست شوند.[5]
در حالت کلی فرسودگیشغلی عبارت است از حالتی از خستگی جسمی، هیجانی و ذهنی که به دلیل فشار مداوم و مکرر هیجانی-ناشی از برخورد فشرده و دراز مدت با مراجعان بوجود میآید.[6] لازاروس دو راهبرد را برای مقابله از هم متمایز کرده است: مقابله متمرکز بر مسأله و مقابله متمرکز بر هیجان. در رفتار مقابلهای متمرکز بر مسأله، فرد برای تغییر مستقیم عوامل تنشزا وارد عمل میشود.
در حالی که در رفتار مقابلهای متمرکز بر هیجان، توجه فرد بیشتر به تغییر احساسات معطوف به آن است.در مقابله متمرکز بر هیجان، فرد سعی میکند هیجانات خود را کنترل کند.[7] سلامت روان، توانایی ما در درک واقعیت، همان گونه که هست، پاسخ به چالشهای آن و توسعه راهکارهای منطقی برای زندگی را شرح میدهد. فردی که از نظر روانی سالم است، سعی در اجتناب از کشمکشها و مصیبتها نمیکند بلکه میتواند با مشکلات زندگی، آسیبها و زخم ها و از دست دادنها، مماشات کرده و خود را سازگار سازد.
[8] برخورداری کارکنان از سلامت روانی و راهبردهای مقابله ای مثبت، باعث ایمنی آنها در برابر مشکلات و فرسودگی شغلی میشود، و انطباق بیشتری را در محیط های سازمانی به دنبال خواهد داشت. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبکهای مقابلهای و سلامت روان با فرسودگی شغلی معلمان می باشد. با توجه به مطالب ارائه شده، هدف این مقاله بررسی رابطه سبک های مقابله ای و سلامت روان با فرسودگی شغلی معلمان است. همچنین این مقاله به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا متغیرهای ذکر شده به طور معناداری فرسودگی شغلی معلمان را پیش بینی می کنند؟
مبانی نظری
تعریفی از فرسودگی مورد توافق همه صاحب نظران وجود ندارد عمده تعریف های این مفهوم را می توان متأثر از تعریف ماسلاچ و جکسون1 دانست که طبق آن فرسودگی عبارت است از نشانگانی از خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی. این نشانه ها در بین افرادی اتفاق می افتد که به نوعی کار مردم را انجام می دهند. بنابراین، ماهیت فرسودگی را سه بعد اساسی تشکیل می دهد:
-1 تحلیل عاطفی که با فقدان انرژی و اشتیاق و تقلیل منابع هیجانی مشخص می شود
-2 مسخ شخصیت که می توان آن را به عنوان نگرش منفی به مراجعه کنندگان، همکاران و سازمان توصیف کرد -3 موفقیت فردی که با گرایش فرد به خود ارزیابی منفی و نارضایتی از عملکرد در شغل آشکار می شود.[9] در هر سازمانی ممکن است کارکنان دچار فرسودگی شغلی شوند، اما در این بین عواملی نیز هست که می توانند با فرسودگی شغلی در رابطه باشند و حتی باعث کاهش فرسودگی شوند، از جمله این عوامل میتوان به سلامت روان و سبک های مقابله ای اشاره کرد.
در تحقیقاتی که در مورد مقایسه سلامت روانی معلمان با دیگر گروه های شغلی صورت گرفته است، نتایج حاکی از آن است که خستگی مزمن، اختلالات روانی، افسردگی و اضطراب و نیز فرسودگی شغلی در معلمان نسبت به دیگر گروه های شغلی بیشتر است .[10] یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف، بهداشت روان آن جامعه است. بیشک سلامت روان، نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا میکند. سلامت روان، از جمله اموری است که انسآن ها در زندگی به دنبال آن هستند.
از آنجایی که سلامت روان نیازی حیاتی برای بهبود کیفیت زندگی انسان تلقی شده است، در این خصوص سازمان بهداشت جهانی سلامتی را به عنوان حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانمندیهای خود را شناخته، از آن ها، به نحو مؤثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف میکند.[11] روانپزشکان، فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادل بین رفتارها و کنترل خود در مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشد.
[12] سلامتروانی در تعریف سازمان بهداشت جهانی به منزلهی یکی از ملاکهای لازم برای سلامت عمومی در نظر گرفته شده است. براساس نظر متخصصان این سازمان - 2006 - سلامتی عبارت از حالت به-زیستی فاعلی، خودکارآمدی ادراک شده، خودپیروی، صلاحیت، وابستگی بین نسلی و خودشکوفایی در سطح توانشهای عقلی و هیجانی در میان دیگران و نه تنها فقدان بیماری یا ناتوانی است .[13] سلامت روانی را به چهار دسته تقسیم کرده است که عبارت اند از:
-1 علائم جسمانی: سلامت جسمانی دال بر عمل نرمال بدن است که سلامتی زیست شناختی را در نظر می آورد. نشانه های سلامت جسمی در یک فرد در پوست، چشم، مو و کارکردهای خواب، فعالیت منظم روده ها و حرکات بدنی هماهنگ وراحت نمود مییابد.
-2 علائم اضطرابی و اختلالخواب، هیجان ناخوشایندی است که با اصطلاحاتی مانند دل نگرانی و دلشوره، وحشت و ترس بیان می شود.
-3کارکرد اجتماعی طرز فکر در ارتباط با کارکرد اجتماعی در اجتماع و در ارتباط با افراد دیگر است.
- 4 علائم افسردگی یک نوع اختلال خلقی که دو مشخصه عمده آن نا امیدی و غمگینی است و در آن فرد علاوه بر این دو مشخصه احساس بی کفایتی می کند.[14]
یکی از مسائل روان شناختی که با فرسودگی شغلی در رابطه است، سبک های مقابله ای است. به طور کلی، سبک مقابلهای به تلاش های شناختی و رفتاری برای جلوگیری، مدیریت و کاهش تنیدگی اشاره می کند.[7] بر اساس تحقیقی جهت بررسی فرایند مقابله عمومی، افراد را برحسب دو نوع اساسی سبک مقابله ای متمایز می سازند: سبک مقابله ای مسئله مدار، سبک مقابلهای هیجان مدار. راهبرد های مقابلهای شیوه هایی را توصیف میکند که بر اساس آن فرد اعمالی را که باید برای کاستن یا از بین بردن یک تنیدگی انجام دهد، محاسبه می کند.