بخشی از مقاله

چکیده

سیمین دانشور نخستین نویسنده زن ایرانی است که در تمام آثار خود به شیوههاي گوناگون در پی بیان حقوق از دست رفتهي زنان است. اکثر شخصیتهاي داستانی که وي در داستان خلق میکند - چه شخصیت اصلی چه شخصیت فرعی - زنان هستند و موضوع اکثر داستانهایش نیز مسائل مربوط به زنان میباشد. به همین جهت تحلیل و بررسی آثار وي در زمینهي ادبیات زنان و ارتقاي سطح آن، از اهمیت بالایی برخوردار است. در این مقاله مجموعه داستان کوتاه لشهري چون بهشتل دانشورکه حاوي ده داستان کوتاه است، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد و شخصیت ها و شیوه هاي شخصیت پردازي که نویسنده از آن بهره گرفته است و همچنین رابطهي جنسیت نویسنده به عنوان یک زن و انتخاب شخصیت ها و پرداختن آنها نیز بررسی میشود.

مقدمه:

ادبیات سرگذشت پرفراز و نشیب زندگی جوامع بشري است که در قالبهاي گوناگون به نمایش درآمده و هویت خویش را بر مخاطب آشکار میکند. یکی از موثر ترین این قالبها، داستان است که نویسنده با به کارگیري اندیشههاي آرمانی و انسانی خویش و نیز خلاقیت هنري خود، برآن است تا بازتاب زندگی اجتماعی، فردي، فرهنگی، سیاسی و هنري و... مردمان عصر خویش را به تصویر بکشد و در لابه لاي آن خواستهها، افتخارات، اندوهها و دلتنگیهاي بشري را به نمایش بگذارد. مهمترین وسیله براي تحقق این خواستهي نویسنده، خلق شخصیتهاي زنده و ملموس در داستان است. نویسنده شخصیتهاي آثارش را از میان گروههاي مختلف اجتماعی انتخاب میکند. از این جهت یکی از عناصر مهم در داستان، لشخصیتل و لشخصیت پردازيل میباشد که تحلیل و بررسی آن از اهمیت بالایی برخوردار است.

»شخصیت در یک اثر نمایشی یا روایی فردي است داراي ویژگیهاي اخلاقی و ذاتی که این ویژگیها از طریق آن چه که انجام میدهد-رفتار- و آن چه که میگوید –گفتار- نمود مییابد. زمینه چنین رفتار یا گفتاري، انگیزههاي شخصیت را بازتاب میکند. - « مستور، - 33 :1386 فورستر معتقد است: » آفرینش شخصیت شاید هیجان انگیزترین وجه داستان نویسی است. نویسنده با خلق یک شخصیت گویی به آفرینش انسانی دست مییازد که میتواند مختارانه در ماجراي داستان حضور پیدا کند و تاثیرگذار باشد...« - فورستر، - 24 :1352

شخصیت از کلیدي ترین عناصر داستان است که زمان و مکان و کنشهاي صورت گرفته در داستان بدون حضور این عنصر امکان پذیر نیست. هیچ داستانی بدون شخصیت شکل نمیگیرد و شخصیت پایه و اساس یک اثر ادبی هستند. برخی از منتقدان همچون ویرجینیا ولف بر این باورند که سر وکار همهي رمانها فقط با شخصیت است و قالب رمان تنها براي ترسیم شخصیت طرح افکنده و پرورش داده میشود. - ر.ك آلوت، - 455 : 1368 برخی از صاحب نظران نیز شخصیت و عمل را بنیادي ترین عناصر داستان میشمارند و از همین رو در تقسیم بندي رمان به میزان اهمیت این دو عنصر توجه دارند. - ر.ك میور، - 17-14 :1383

خلاصه آن که، شخصیت در کنار دیگر عناصر داستان مانند طرح، زمان، مکان، فضا و عمل داستانی در جایگاه خود از مهمترین عناصر داستان است نه اینکه مطلقا مهمترین یا اصلی ترین باشد. شخصیت داراي پیوند و رابطه متقابل با طرح داستان است و به نظر میرسد همانگونه که هیچ داستانی بدون شخصیت اتفاق نمیافتد، هیچ شخصیتی نیز توانایی شناخته شدن بیرون از یک طرح داستانی را ندارد. شخصیت داستان موجودي است ساختگی که در دنیاي ساختگی زندگی میکند، کار میکند، خشمگین میشود، کینه و عقده دارد، حسد میورزد، مهربان است، میبخشد و عشق میورزد و درنهایت ممکن است در همین دنیاي ساختگی بمیرد. بنابراین میتوان گفت شخصیت داستانی همچون هر انسان دیگري ویژگیها و خصوصیاتی دارد. ویژگیهایی که ممکن است فردي و موروثی یا فردي و اکتسابی باشد.

انواع شخصیتها

شخصیت اصلی:شخصیتی است که محور داستان قرار میگیرد و نظر مخاطب را به خود جلب میکند. - میرصادقی ، - 176: 1377

شخصیت فرعی : علاوه بر شخصیت اصلی ممکن است یک یا چند شخصیت دیگر نیز در داستان بیایند.این شخصیت ها را به طور کلی شخصیت هاي فرعی داستان میگویند. - جزینی ، 48: 1385 و میرصادقی ، - 296 : 1377وظیفه شخصیتهاي فرعی، معرفی بیشتر و کاملتر شخصیت اصلی است. - بستانی، - 200 : 1371

شخصیت ایستا: شخصیتی است که ابعاد شخصیتی او در آغاز و پایان داستان ثابت میماند و تحت تاثیر حوادث و وقایع قرار نمیگیرد و تغییر نمیکند. - میرصادقی، - 100 : 1377

شخصیت پویا: شخصیتی که در خلال حوادث داستان تحت تاثیر شرایط مختلف و برخوردبا دیگران دچار سرگردانی و تغییر شده است. - همان -

شخصیت نوعی : یا تیپ نشان دهنده خصوصیات گروه یا طبقه اي از مردم است که او را از دیگران متمایز میکند. براي آفریدن چنین شخصیتی باید حقیقت را از چند نمونه واقعی گرفت و با هنرمندي درهم آمیخت تا شخصیت نوعی مورد نظر آفریده شود. - میر صادقی ، 100 :1377 و داد، - 306 : 1387

شخصیت مخالف: شخصیت هاي داستانی که مخالف و معارض شخصیت اصلی داستان هستند. از برخورد و تعارض میان این دو شخصیت کشمکش پدید میآید. - میر صادقی ، 1377:177 و داد ، : 

شخصیت همراز: شخصیت فرعی است که شخصیت اصلی به او اعتماد میکند و با او اسرار و رازهاي خود را در میان میگذارد. - میرصادقی ، - 182: 1377

شیوه هاي شخصیت پردازي

یکی از اهداف داستان این است که از طریق ایجاد موقعیتی خاص و قرار دادن چندین شخصیت در آن موقعیت، واکنش آنها را به تصویر درآورد. از این رو داستان از ویژگی تعدد شخصیتها برخوردار است. تعدادي از صاحب نظران اعتقاد دارند براي برجسته کردن حالت شخصیتها در یک موقعیت باید تنها به یک یا دو شخصیت پرداخت. اما در این داستان، تعدد شخصیتها و استفاده از عدسی گروهی براي توجه به گروهی از شخصیتها در صحنه نتوانسته است مانع استحکام و قوام ساختار شود.

زیرا نویسنده در هر صحنه بین بیان موقعیت و بیان کنش شخصیتها تعادل برقرار کرده است. عدم تعادل و تاکید بیش از حد بر یکی از این دو باعث میشود داستان باورنکردنی و احساساتی شود. تاکید بیش از حد بر کنش شخصیتها باعث محو شدن موقعیت در پس زمینه صحنه میشود و تاکید بیش از حد بر موقعیت باعث میشود شخصیتها به صورت چوب خشک و فاقد احساس و اندیشه به نظر آیند. - ر.ك بیشاپ، - 436 : 1383

شخصیت پردازي در داستان به شیوههاي متفاوت و متعددي صورت میگیرد. » نویسنده با توسل به ابعاد مختلف شخصیت او را به خواننده معرفی میکند و در جریان داستان به نقطه اوج و پایان داستان راهنمایی میکند - « عبدالهیان، - 62 :1381 روشهاي شخصیت پردازي را در یک تقسیم بندي کلی به دو دسته میتوان تقسیم کرد: روش مستقیم و روش غیر مستقیم. در شیوه مستقیم نویسنده، شخصیت را مستقیما معرفی میکند و »با شرح و تحلیل رفتار و اعمال و افکار شخصیتها، آدمهاي داستانش را به خواننده معرفی میکند یا از زاویه دید فردي در داستان، خصوصیات و خصلتهاي شخصیتهاي دیگر داستان توضیح داده میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید