بخشی از مقاله
چکیده
جهان امروز، بر اساس علوم انسانی اداره می شود و جامعه اسلامی نیز به میزان بالایی از این علوم استفاده میکند از سوي دیگر قرآن با اوصاف سهگانه جامعیت، جاودانگی و جهانی بودن در این زمینه موضع دارد وانگهی دانشمندان و به خصوص دانشمندان اسلامی در التقاي علوم انسانی و قرآن داراي بینش خاصی هستند که هر کدام میتواند در نوع خود، رهگشاي این معضل باشند. یکی از این دانشمندان حضرت آیتاالله مصباحیزدي است که با محور قرار دادن قرآن به کنکاش علوم انسانی پرداخته و به پرسشهاي اساسی این مقوله پاسخ دادهاند از جمله اینکه قرآن آیا فقط یک کتاب ارزشی و اخلاقی است و از علوم انسانی مانند اقتصاد، فلسفه، سیاست، تربیت و جامعهشناسی و غیره که بشر به آن نیازمند است ساکت و مردم را در این امور به عقل خود واگذاشته یا اینکه قرآن بسان خورشید همواره جریان داشته و در این امور نیز پرتو افکنی میکند و نشاندهنده راه براي انسانها در نیازهاي فکري و علمی خود مانند اقتصاد و غیره میباشد و نیز اینکه موضع قرآن به طور کلی نسبت به علوم انسانی مثبت است یا خیر و اگر مثبت است آیا میتوان شاخصه و مبانی و مؤلفههاي علوم انسانی را از قرآن اخذ کرد؟ از دیدگاه علامه مصباحیزدي، قرآن بیشتر به اصول و کلیات علوم انسانی پرداخته و در مسائل جزئی تر، آن را منوط به عقل بشري و زمان و مکان کرده است لذا مشخص شدن رابطه قرآن با علوم انسانی لازم است و در این مقاله برآنیم تا این رابطه را از دیدگاه این استاد بزرگ مورد کنکاش قرار دهیم.
مقدمه
رابطه قرآن با علوم بشري از روزگاران دور محل بحث دانشمندان و علماي دینی بوده است و با توجه به زمان و تخصص اندیشمندان، رابطه قرآن با علوم در هر عصري تحت عناوین متفاوت بیان شده است بدین صورت که زمانی بحث از رابطه عقل و دین و زمانی بحث از رابطه فلسفه و دین و در برهه دیگر از زمان بحث از عرفان و دین می باشد اما در حال حاضر نزاع بیشتر بر رابطه علوم انسانی با دین است.
کشف رابطه میان علوم انسانی و علوم وحیانی زمانی بیشتر نمود میکند که دانشهاي وحیانی با دانشهاي انسانی سر مسئله اي به تعارض برسند و هر کدام از آنها پاسخی متفاوت براي آن مسئله داشته باشند. لذا بحث از رابطه علوم دینی مانند قرآن با علوم انسانی می تواند مفید و راهگشا در این تعارضات ظاهري باشد. - رك: مصباح یزدي، :1392 ص - 16-15 البته بایستی به این نکته نیز اشاره کرد که با بررسی رابطه بین قرآن و علوم انسانی در صدد آن هستیم که بحث اسلامی سازي علوم را مطرح و عوامل و موانع سد روي آن مورد بررسی قرار گیرد.
- 1 مفهوم شناسی
- 1/1 علم
لغتشناسان براي واژه »علم«، معانی مختلفی چون »درك حقیقت شئ« - راغب اصفهانی، :1373 ص » - 580یقین و شناخت، حضور شی و احاطه بر چیزي« - قیومی، :1372 ج/2 ص - 427 ذکر کرده اند. در این میان ابن فارس معناي »اثر یک شی که به وسیله آن از غیر خودش شناخته و جدا می شود« - احمد ابن فارس، :1362 ج/4 ص - 109 را براي واژه علم ذکر کرده است. علامه مصباح در مورد واژه علم مینویسد: این واژه و واژگان مترادف آن در زبان فارسی، مانند معرفت، دانش، و شناخت، و معادلهاي آن در زبانهاي دیگر، مانند science، knowledge، connaissance، wissenschaft، و مانند آنها غالباً از مشترکات لفظی به حساب میآیند که معانی بسیار گوناگونی دارند. این معانی لغوي و اصطلاحی به قدري با یکدیگر اختلاف دارند که پیدا کردن وجه مشترکی میان آنها، اگر ممتنع نباشد، دستکم بسیار مشکل است. تنها میتوان گفت بین معانی مختلف این واژهها مناسبتی وجود دارد و آن اینکه فیالجمله در همه کاربردهاي آنها مفهوم »آگاهی« وجود دارد.
بنابراین معناي لغوي واژه علم، آگاهی از واقعیت است. این معنا که شامل علم حضوري و حصولی می شود تمام اقسام آگاهی را دربر میگیرد به گونهاي که حتی درباره علم خداي متعال هم صادق است، در حالی که روشن است ماهیت و نحوة علم الهی قابل مقایسه با علوم بشري نبوده، معناي عالم بودن خدا نسبت به همه چیز این نیست که خداوند براي آگاهی از حقایق، روش تجربی را به کار برده و یا استدلالی عقلی تشکیل میدهد. بلکه آنچه بهکار بردن واژة علم دربارة خداوند متعال را تجویز میکند وجود عنصر آگاهی، باصرف نظر از نحوة وجود یا راه کسب آن، است که قدر مشترك و معناي لغوي »علم« است. - مصباح یزدي، :1392 ص43 و - 44 با جمع بندي معانی واژه »علم« به این نتیجه رسیده می شود که وجه اشتراك همه این تعریف ها »دانستن و شناختن« می باشد.
- 2/1 علوم انسانی
علوم انسانی عبارت است از دانش هایی که ناظر به حالات، شؤون و رفتارهاي فردي یا اجتماعی انسان هستند. البته نه حالات فیزیولوژیک و طبیعی، مثل ضربان قلب بلکه از نوع حالاتی که منسوب به »انسان« اند یعنی حالات و شؤون انسانی انسان. البته برخی مفهوم علوم انسانی را مصداقی تعریف کرده اند که به نظر می رسد صحیح نباشد مانند اینکه مینویسند: »مراد از علوم انسانی... آن چیزي است که امروزه در دانشگاهها و مراکز علمی دنیا، به عنوان علوم انسانی و نیز علوم الهیاتی تلقی میشود؛ از قبیل روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم تربیتی و ...، کلام، فلسفه، اخلاق، فقه و حقوق و... - حسنی، :1390 ص - 55 اما علامه مصباح در یک تقسیمبندي کلی همه علوم بشري، به استثناي ریاضیات، را به سه دستهي علوم فیزیکی، زیستی و انسانی تقسیم کردهاند.