بخشی از مقاله
چکیده
هدف پژوهش حاضر ، بررسی رابطه ی مؤلفه های هوش هیجانی و رضایت مندی زناشویی در زنان متاهل منطقه 8 شهر تهران بود. بدین منظور 120 نفر از زنان متاهل به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه ی هوش هیجانی تراویسBبرادبری و شاخص رضایت زناشویی انریچ پاسخ دادند. ضرایب اعتبار با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای آزمون هوش هیجانی 0/88 و رضایت زناشویی 0/92 بدست آمد. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد، بین کلیه مؤلفه های هوش هیجانی - خودآگاهی ، خود مدیریتی ، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه - و رضایت مندی زناشویی رابطه ی مثبت و معنا دار وجود دارد.
مقدمه
ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است و به عنوان عالی ترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال, همواره مورد تایید بوده است .[1] وجود یک ازدواج توام با رضایت ,محل تبادل و تلاقی احساسات وعواطف مثبت بین زوج هاست و تشکیل خانواده بهنجار، نقش مهمی درسلامت و بهزیستی کل جامعه دارد .[2] درسال های اخیر, ساختار خانواده وبه خصوص نقش زن وشوهر تغییر یافته است که این تغییرات می توانند منجر به بوجودآمدن مشکلاتی در شخصیت و همچنین نارضایتی از وظایف زناشویی شوند.
[3] تعارضات بین فردی در زندگی زناشویی می تواند منجر به بوجودآمدن مشکلات بین زوج ها و اعضای دیگر خانواده شود,که درصورت ادامه یافتن ممکن است منجر به اختلال های روان شناختی شود. بنابراین ازدواج و زندگی زناشویی مستلزم وجود سطح پایداری از سازگاری از جانب زوج هاست و احساس رضایت زناشویی نقش مهمی در میزان کارکردهای بهنجار خانواده ایفا می کند.[4] رضایتمندی زناشویی رابیشتربه صورت نگرش ها یا احساسات کلی فرد درباره همسرورابطه اش تعریف می کنند که پیامد توافق زناشویی است وبه صورت درونی احساس می شود.[4] افرادزمانی که نیازهایشان دیده می شود و انتظارات وآرزوهایشان برآورده می شود احساس رضایت بیشتری دارند.
[5] وزوج های راضی به گونه ای ادراک و رفتار می کنند که گویا نیازهاو انتظاراتشان برآورده شده و چیزی وجودندارد که در روابطشان خلل ایجاد کند.[4] طبق پژوهش هایی که در حیطه ازدواج و روابط زناشویی انجام شده است, متغیرهای مختلفی با روند رضایت زناشویی در طول زمان رابطه دارند.این متغیرها می توانند پیش بینی کننده شانس حفظ رضایت رابطه زناشویی در طول زمان یا رفتن به طرف آشفتگی زناشویی و طلاق باشند.[6] برطبق گزارش های اخیر ,مولفه های هوش هیجانی به عنوان اصل اساسی برای شاخص سلامت روان شناختی و عملکرد بین فردی در نظر گرفته شده است .
[7]گلمن ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی بیان می کند که هوش شناختی دربهترین حالت خود تنها 20درصد عامل موفقیت های زندگی است 80,درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد دربسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد .[8]سالوی و مایر نخستین تعریف رسمی از هوش هیجانی را در سال 1990بدین صورت منتشر کردند"توانایی شناسایی هیجان های خود و دیگران و تمایز بین آنها واستفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکرو رفتارفرد".[4]تعریف اولیه سالوی و مایر از هوش هیجانی به "توانایی درک ,مدیریت,استدلال و تنظیم هیجان ها برای ارتقای رشدفردی"بازنویسی شد.
[5]ازنقطه نظر کاربردی,نظریه پردازان براین باورندکه توانایی های سازنده هوش هیجانی,درک هیجان ها,تنظیم حالات عاطفی وبه کارگیری آگاهی هیجانی با سازگاری روان شناختی, موفقیت و پیش بینی آن ورضایتمندی کلی از زندگی مرتبط است.[9]نظریه پردازان معتقدندکه ارتباط معنی داری بین توانایی های کارآمدو موثرهوش هیجانی,ادراک هیجان ها,سازگاری بااحساس های هیجانی و به کاربردن ادراک هیجانی با سازگاری روان شناختی,موفقیت و رضایت از زندگی وجود دارد.
[7] گلمن، درپاسخ به این سوال که چرابرخی ازافرادهوشمند,درمقابل هیجانات و تکانه های سرکش ازپادرمی آیند,یابه طرزحیرت آوری دربحران های زندگی خصوصی وعاطفی خودتسلیم شکست می شوند, مفهوم هوش هیجانی را اینگونه تعریف می کند:هوش هیجانی شامل توانایی های شناخت هیجانات خود,درک احساسات دیگران, مهارکردن هیجانات واداره ومدیریت روابط,بانرمش ومدارامی باشد. [10]
برمبنای یافته های پالم رودیگران رضایت از زندگی ازدستاوردهای اندیشمندهوش هیجانی است.هوش هیجانی باافزایش رضایت, وضعیت اجتماعی فردرادر زمینه های قاطیت,صمیمیت ومسئولیت پذیری بهبودمی بخشدوباعث کاهش مشکلات بین فردی می شود.درواقع هوش هیجانی با افزایش بهزیستی و گسترش دامنه سازش اجتماعی و هیجانی درکاهش مشکلات بین فردی ودر نتیجه بهبود در روابط موثراست.
[11]برمبنای پژوهش انجام شدههمسران ناسازگار، در دو مولفه هوش هیجانی مثل انعطاف پذیری و تحمل استرس و کنترل تکانه در سطوح پایین دچارنارسایی و نقصان بودند واز این نظر زمینه های آسیب پذیری مشترکی داشتند.اما همسران سازگار علی رغم وجود برخی تفاوت ها در کفایت های هوش هیجانی عموما در سطح متوسط ، بالاودربرخی موارد بسیار بالا بودند .[6] پس ادراک هیجان ,درک و فهم واستدلال در موردهیجان ها و نظم دهی یا مدیریت هیجان ها در ازدواج امری مهم است .
[12] برمبنای یافته های شمسایی وهمکاران وسلیمانیان و محمدی بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی رابطه وجود دارد و هوش هیجانی پیش بینی کننده قوی برای رضایت زناشویی محسوب می شود. تشخیص اشتباهات هیجانی در خود و همسر منجر به عکس العمل ها و رفتارهایی می شود که به تفاوت های موجود بین زن و مرد دامن زده و میزان رضایت زناشویی آنان را کاهش می دهد.[13]در همین زمینه نتایج تحقیقات اسمیت ,سیاروچی و هیون در مورد 45 زوج نشان می دهد که نه تنها هوش هیجانی عامل موثری در میزان رضایت زناشویی است بلکه در پیگیری یک ساله این زوج ها ,هوش هیجانی همچنان اثرنیرومندی بررضایت زناشویی داشته است.
[11]در این راستا نتایج پژوهش ها نشان داده است که از بین مولفه های هوش هیجانی، مولفه های مهارت بین فردی,همدلی,خوش بینی وکنترل تکانه پیش بین نیرومندی برای رضایت زناشویی هستند[14] .همچنین علاوه بر رضایت زناشویی نتایج پزوهش ها رابطه بین هوش هیجانی وسازگاری زناشویی را نیز تایید کرده اند و رابطه سازگاری زناشویی با هر یک از مقیاس های هوش هیجانی نشان داده شده است .[15]همچنین هوش هیجانی با روابط بین فردی تأ ثیر دارد به طوری که نتایج مطالعات نشان داده است، افرادباهوش هیجانی بالا پاسخ های همراه با مشارکت بیشتری را در مورد همسرانشان داشته اند,روابط نزدیک ترومحبت آمیزتری نشان داده اندورضایت زناشویی بیشتری را در زندگی خود تجربه کرده اند.
[16] کیفیت هایی مثل درک هیجانات دیگران,توانایی داشتن برای کمک به دیگران به منظور منظم کردن خلق به طور مثبت و توانایی کنترل هیجانات خود در تعامل بادیگران ممکن است منجربه روابط رضایت بخش طولانی مدت شود.بنابراین انتظارمی رودکه افراد باهوش هیجانی بالا روابط زناشویی رضایت بخش تری نسبت به آنهایی که از هوش هیجانی پایینی برخوردارهستند داشته باشند.که این عامل در نهایت منجر به سلامتی جسمی و ذهنی زوجین می شود.
[16] برعکس یافتن نشانه های بی کفایتی عاطفی,خطوط فکری یا رفتاراشتباهی که می تواند یک زوج را به سوی تعارض یا جدایی سوق دهد ,نقش حیاتی هوش هیجانی را دربقای ازدواج و رابطه زناشویی به اثبات می رساند. درصورتی که یکی از زوجین یا هردوی آنها کاستی های خاصی در مولفه های سازنده هوش هیجانی خود داشته باشند,احتمال عمیق ترشدن شکاف های عاطفی بین آنها افزایش خواهد یافت ودر نهایت این وضعیت موجب آسیب پذیری و گسستن پیوند آنها می شود.
[9] از آنجایی که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی ودرک احساسات از جانب همسرانشان به مشکلات فراگیرو متعددی دچارند.بدیهی است که کمبودهای موجود در کفایت های عاطفی و هیجانی همسران در کنار عوامل متعدد دیگر,اثرات نامطلوبی برزندگی مشترک آنهامی گذارد که می توان به کمبودهایی در توانایی خودآگاهی ,خویشتن داری,همدلی وتوانایی تسکین دادن از مولفه های هوش هیجانی اشاره کرد[4]بر اساس این ضرورت ها این پژوهش درصدد پاسخگویی به این سؤالات است که:
· آیارابطه معناداری بین میزان هوش هیجانی زنان متاهل ورضایتمندی زناشویی آنها وجود دارد؟
· آیا بین مهارت خودآگاهی هوش هیجانی و رضایت زناشویی زنان متاهل رابطه وجود دارد؟
· آیا بین مهارت خود- مدیریتی هوش هیجانی و رضایت زناشویی زنان متاهل رابطه وجود دارد؟
· آیا بین مهارت آگاهی اجتماعی هوش هیجانی و رضایت زناشویی زنان متاهل رابطه وجود دارد؟
· آیا بین مهارت مدیریت رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی زنان متاهل رابطه وجود دارد؟
روش
طرح پژوهش حاضرازنوع همبستگی چند متغیری است.حجم نمونه بر اساس 12مولفه رضایتمندی زناشویی با استفاده از روش تاباچینگ 146,نفردرنظرگرفته شده است. نمونه موردنظر به صورت نمونه گیری تصادفی ساده از خانم های متاهل ساکن در منطقه 5 تهران ,با مراجعه به مراکز مختلف درسطح منطقه از جمله کلنیک ها,ورزشگاه,سرای محله,مهدکودک, سرای سلامت,خانه فرهنگ وانتخاب خانم های ساکن منطقه که به این مراکز مراجعه کرده یا شاغل بوده اند انتخاب شده اند.
دراین پژوهش جهت جمع آوری داده ها از مقیاس هوش هیجانی تراویس- بردبری وپرسشنامه رضایت زناشویی انریچ استفاده شده است.پرسشنامه هوش هیجانی تراویس- برادبری: این پرسشنامه توسط تراویس برادبری و جین گریوز به منظور بررسی ابعاد مفهومی هوش هیجانی ساخته شده است. آزمون از دو بخش تشکیل شده است .بخش اول به مهارت هایی "درباره خود" که شامل 6سوال خودآگاهی و9 سوال خود مدیریتی می باشد وبخش دوم به مهارتهایی "درباره دیگران " که اختصاص به 5سوال آگاهی اجتماعی و 8سوال مدیریت رابطه دارد. گزینه های مربوط به پاسخ گویی به سوالات بصورت "هرگز,به ندرت,گاهی,معمولا,تقریبا همیشه,همیشه می باشد. درنهایت ازمجموع 4نمره ,نمره هوش هیجانی بدست می آید.
آزمون مورد نظر بوسیله حمزه گنجی 1384 ، با فرهنگ ایرانی هنجاریابی شده است وبا حذف تعدادی از سلول ها پرسشنامه برای سنجش چهار مهارت و در قالب 28 سوال طراحی شده است.ضرایب اعتبار بدست آمده بدین شرح است: خودآگاهی– 0,73خودمدیریتی – 0,87آگاهی اجتماعی – 0,78مدیریت رابطه – 0,76 هوش هیجانی .0,90 mپرسشنامه رضایت زناشویی انریچ : پرسشنامه انریچ یک ابزار 115 سوالی و فرم گیری آن 125سوال و 12 خرده مقیاس تشکیل شده است.
مقیاس اول شامل 5سوال وسایر مقیاس های آن شامل 10سوال است. خرده مقیاس های پرسشنامه از این قراراست:تمرین آرمانی و سوال ها 1 - تا - 15 ,رضایت زناشویی - 6 تا , - 15 مسائل شخصیتی 16 - تا , - 125 ارتباط 26 - تا , - 30 حل تعارض 56 - تا , - 65 مدیریت مالی 46 - تا 55 - ,رابطه جنسی - 66 تا , - 75 اوقات فراغت 56 - تا 165 - ,فرزندان و فرزندپروری 76 - تا , - 85 خانواده و دوستان 86 - تا , - 195 نقش های مساوات طلبی 96 - تا , - 105جهت گیری مذهبی 106 - تا . - 115 - ثنایی,. - 138 سلیمانیان - 1373 - پس از ترجمه و تایید اعتبار محتوایی پرسشنامه توسط محققان روان شناسی آن را روی یک گروه نمونه 11 نفری اجرا کردو ضریب پایایی برابر با 0/95 بدست آورد.
-4 یافته های پژوهش شاخص های توصیفی در جدول 1 مشاهده می شود, مقدار کجی وکشیدگی در فاصله بین 1و-1 قرار داردکه نشان دهنده توزیع طبیعی کل نمره هااست. بنابراین می توان از آمار پارامتریک استفاده کرد. تمام مقادیر,کجی منفی داردو این نشان می دهد نمرات بیشترافراد در تمامی شاخص ها - خودآگاهی, خود- مدیریتی ,آگاهی اجتماعی,مدیریت رابطه,هوش هیجانی ورضایت زناشویی - کمتر از میانگین نمونه مورد بررسی است.
میانگین رضایت زناشویی 160/69 وانحراف معیارآن25/13 است که براساس نمره t=44 است و بامقایسه با جدول نرم پرسشنامه نشانگر رضایت نسبی وکمتر از حد متوسط روابط زناشویی را در نمونه مورد مطالعه نشان می دهد. همچنین با مقدارکجی -0/076 نشان می دهد کجی منفی وجود دارد.به این معنی که نمرات رضایت زناشویی بیشتر زنان نمونه , کمتر از حد میانگین نمونه مورد مطالعه است.
میانگین هوش هیجانی درکل29 وانحراف معیارآن 3/27 ومقدارکجی -0/312 است. همچنین چون کجی منفی است می توان گفت,نمرات اکثریت افراد درهوش هیجانی از میانگین نمونه مطالعاتی کمتراست. با مقایسه میانگین با جدول نرم پرسشنامه نشان می دهد که چون میانگین کمتراز نمره 50 است نمونه مورد مطالعه از پایین ترین سطح هوش هیجانی برخوردارند ومهارت های محدود آنها باعث کاهش کارایی آنها می شود.
با توجه به میانگین ها و انحرافات معیار - خودآگاهی 25/27 و 3/47 ؛ خودمدیریتی 35/52 و 5/56 آگاهی اجتماعی 21/71 و3/24؛ مدیریت رابطه 32/61 و - 4/65 م مقادیر کجی که منفی است نشان می دهد نمرات اکثریت افراد در همه مهارت ها از میانگین نمونه مطالعاتی کمتراست - جدول . - 1 با مقایسه نمرات میانگین درچهارمهارت هوش هیجانی نشان داده می شود میانگین مهارت خود- مدیریتی بالاتر ازمهارت های دیگر - - 35/52 ومهارت آگاهی اجتماعی کمترین میانگین را به خود اختصاص می دهد - . - 21/71
جهت بررسی تفاوت آماری بین میانگین مهارت ها,ازآزمون آماری t همبسته استفاده شد.همین طورکه داده های جدول 2 نشان می دهد, درمقایسه دوبه دو مهارت های هوش هیجانی تفاوت معنادار درسطح p<0001 وجود دارد.این نشان می دهد افراد دربه کارگیری مهارت ها متفاوت عمل می کنند.مثلا"فردی از سطح بالایی از مهارت خود مدیریتی برخوردار است اما ممکن است از سطح نسبتا بالایی از مهارت آگاهی اجتماعی برخوردارباشند.امادرکل می توان گفت بین این مهارتها همبستگی وجود دارد.