بخشی از مقاله

مقایسه رضات زناشویی دربین زنان مطلقه و زنان متاهل


چکیده
هدف از تحقیق حاضرمقایسه رضات زناشویی دربین زنان مطلقه و زنان متاهل شهربويین زهرا است که جامعه آماری زنان بویین زهرا است که کل آمار بدست آماده از زنان 35-30 1350 نفر است که 130 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است . ابزار پژوهش پرسش نامه رضایت زناشویی می باشد که اقتباس از پرسش نامه دلاور است . که نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین زنان مطلقه و خانواده کم درآمد و همن طور و همکین طور زوجین فامیلی از لحاظ رضایت مندی زناشویی با زنان متاهل و خانواده بادرآمد بالا زوجین غریبه تفاوت معنی داری وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر 05/0 ≤ P است .


فصل اول
کلیات تحقیق

بیان مساله
ازدواج یک نهاد جهانی است که روابط جنسی انسان را تامین می کند و شناخت اجتماعی به فرزندان می دهد که از آن ناشی شده اند . نهاد ازدواج نیازهای روحی ،زیست شناختی و روان شناسی زوجین را رضامی کند .اکثرادیان ازدواج را به مثابه ی یک واقعه ی مقدس بین زن و مرد به منظور روابط زناشویی سالم و اشاعه اندیشه های دینی ، تلقی می کنند که همین موضوع باعث ایجاد رضایت زناشویی در بین زنان و مردان خواهد بود که ممکن است با هر تلنقری از بین برود که

باید از این معزل تا حد امکان جلوگیری به عمل آید . در سال اول ازدواج سالهای دشوار سازگاری زوجین با یکدیگر ، اعضای خانواده و دوستان به شمار می رود که می تواند سالهای طولانی باشد و اغلب هم چنین است . به نظر روانشناسان در ایجاد رضایت از زندگی زناشویی عواملی مانند سازگاری با شریک زندگی ، سازگاری جنسی ، و سازگاری اقتصادی جزء عوامل اصلی زندگی است که شرح آنها هم بوده است . و عدم توجه به این مسائل باعث جدایی و طلاق در بین زوجین

خواهد شد که روابط بین فردی همانگونه که در شغل و دوستی نقش مهمی را بازی می کند در ازدواج و رضایت زناشویی نیز بسیار شایان توجه می باشد کار مشکلتر جلوه می کند ( کرباسی – 1379 ) .
همچنین تعاملهای اجتماعی گذشته همسران و همکاری و شریک مساعی آنان با یکدیگر نقش بسزایی در این زمینه دارا می باشد به علاوه افرادی که دوره کودکی ونوجوانی را با محبوبیت سپری می کنند توانایی سازگاری بیشتر با دیگران و بینش اجتماعی لازم را دارا بوده و این امر به

آنها کمک می کند که در ازدواج خود نیز موفق تر باشند ( کرباسی 1379 ).
اهمیت و ضرورت تحقیق
نخستین وظیفه ی هنجارهای اخلاقی یک جامعه تنظیم روابط دو جنس زن و مرد بر پایه های مناسب است انسانی ترین عمل تنظیم این روابط همان ازدواج است که می توان آن را به عنوان اتحاد زن و مرد برای بهبود و پیشرفت در آینده و همین طور رضایت از زندگی تعریف کرد . ازدواج و پایبند بودن به اصول آن می تواند توافقی و پیوندی باشد در بین زن و مرد که زیر بنای آن یک نیاز زیستی است و پیدای خانواده به آن مربوط است و اگر این اصول و توافق بشکند باعث ز بین رفتن تداوم خانواده خواهد بود آشنایی بیشترطرفین زندگی یکی از اصولی ترین توافقات زندگی است که رضایت از زندگی و تفاهم را در آن بیشتر و بیشتر می کند و باعث رسیدن به اوج می شود که امید است با پژوهشهای انجام شده بتوان عواملی که رضایت از زندگی زناشویی در بین زوجین را افزایش می دهد بشناسیم و در گسترش و ترویج آن تلاش کنیم .

اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر بررسی رضایت زناشویی در بین زنان مطلقه و متاهل می باشد به این صورت که زنان مطلقه بعد از جدایی از زندگی خود رضایت خاطر دارند یا زنان متاهل با وجود مشکلات اعم از اقتصادی و یا تفاهم از زندگی زناشویی احساس رضایت دارند یا خیر ؟

سوال پژوهش


1- آیا بین زنان مطلقه و زنان متاهل از لحاظ رضایت مندی زناشویی تفاوت معنی داری وجوددارد ؟
2- آیا رضایت زناشویی در بین خانواده های کم درآمد با خانواده درآمد بالا تفاوت معنی داری وجود دارد ؟
3-آیا رضایت زناشویی در بین زوجین فامیلی بیشتر از زوجین غریبه است ؟
بین زنان مطلقه و متاهل ازلحاظ رضایت مندی زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .
بین زنان خانواده های کم درآمد و زنان درآمد بالا از لحاظ رضایت زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .
ین زنان زوجین فامیلی و زوجین غریبه از لحاظ رضایت زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .

متغیرهای تحقیق
رضایت زناشویی متغیر وابسته
وضعیت تاهل ( متاهل بودن و مطلقه ) متغیر مستقل
- جنس متغیر کنترل
- میزان درآمد متغیر تعدیل کننده

تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم
رضایت زناشویی عبارت است از کنش متقابل بین دو نفر ، یک مرد و یک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و مراسمی برای برپایی زناشویی خود راه انداخته اند و بطور کلی عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته که سازگاری در بین ارتباط جسمانی سازگاری تفاهم با اقوام همسر – سازگاری با مسائل اقتصادی و اجتماعی در ایجاد رایت زناشویی می تواند نقش داشته باشد ( کهوری نژاد – 1378 )
در این پژوهش رضایت زناشویی عبارت است از نمره ای که آزمودنی از آزمون رضایت مندی بدست آورده اند .

زنان متاهل : زنانی که با مردی در یک سقف زندگی می کنند و به پرسش نامه رضایت مندی پاسخ می دهند .


زنان مطلقه : شامل زنانی است که بعد از ازدواج بر اساس مشکلاتی از همسر خود جدا شده اند .


فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق

 


تعریف ازدواج
ساروخانی به نقل از گارلسون در تعریف ازدواج چنین اظهار می کند که ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین دوفرد یک زن و مرد که شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و مراسمی برای برپایی زناشویی خود راه انداخته اند و به طور کلی عمل آنان مورد پذیرش قانونی قرار گرفته و بدان ازدواج اطلاق شده است . به اعتقاد او چهار خصلت : 1- ارتباط جسمانی 2- تخالف جنسی 3- پایایی 4- قرارداد اجتماعی ازدواج دلالت بر ارتباطی دارد که در بین سایر ارتباطات انسانی دارای امنیت بی نظیر است .
دیگر ارتباطات انسانی هر یک به بعدی از ابعاد حیات توجه دارد در حالی که ازدواج دارای ابعاد زیستی ، اقتصادی ، عاطفی و همچنین روانی اجتماعی است .
ازدواج تعهدی مقدس است و برخی همین تقدس را مهمترین وجه تمایز آن از سایر روابط بین انسانها می داندد به نوشته ساروخانی مسیحیان کاتولیک چنان بر این بعد تاکید دارند که از آن شکست ناپذیر بودن ازدواج را استنباط می نمایند پیامبر گرامی اسلام ( ص ) نیز می فرمایند که « زن بگیرید و طلاق ندهید زیرا عرش از وقوع طلاق می لرزد . » ( نهج البلاغه صص230 ) . همین طور حضرت امام جعفر صادق ( ع ) فرموده اند:« هیچ چیز در میان حلالها منفورتر از طلاق در نزد خداوند نیست ». ( حقانی زنجانی 1366 ) .


اهمیت ازدواج
شرح مقدس اسلام تاکید ویژه ای بر ازدواج دارد به نوشته مظاهری ( 1371 )
رسول خدا ( ص ) می فرماید : «هیچ چیز در نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نیست» . حضرت علی ( ع ) نیز در این باره فرموده اند : « ازدواج کنید که همانا ازدواج کردن سنت رسول خدا ( ص ) است » .
در باب کراهت مجرد بودن روایتهای زیادی وجود دارد . پیامبر گرامی اسلام ( ص ) رموده اند : « اکثر اهل جهنم عزبها هستند » و یا « پست ترین مرگها ، مرگ عزبهاست » . همچنین فرموده اند : که هرکس زن بگیرد نیمه ایمان خویش را کامل کرده و از خداوند درباره نیم دیگر بترسد »
به نوشته هامبورگ ( 1989 )مطلعات انجام شدهاخیر نشان می دهد که میزان بزهکار پس از ازدواج کاهش می یابد . همچنین تشکیل خانواده شبکه حمایت اجتماعی فرد را وسیعتر می گرداند و این امر خود می تواند دلیلی برای مقاومت در برابر استرسها و بحرانهای زندگیباشد . به علاوه برخی از روان شناسان شیوع بعضی از انواع یماریهای روانی را در خانه های تک نفری تشخیص داده اند به اعتقاد مهدوی 0 1367 ) جامعه شناسان نیز برای خانواده اهمیت خاصی قائل اند . شلسکی جامعه شناس آلمانی برای نهاد خانواده کارکرد یگانه و بسیار مهمی را قایل استکه آن را کارکرد سبکبار کردن می نامد . به نظر او کارکرد سبکبار کردن به این دلیل به خانواده مربوط می شود که این نهاد قادر است نیازهای زیستی و اساسی انسان رابرطرف سازد و هم نیازهای ثانویه و غیر حیاتی وی را ارضاء کند . به بادردی جامعه شناسی ، تقویت مناسبات خصوصی انسانها و به عبارت بهتر بازسازی و قوام بخشیدن به خانواده است .


به نوشته الیاسی ( 1369 ) برخ از صاحبنظران معتقدند که ابعاد خانواده در عصر حاضر تحلیل رفته و به زنو شوهر و فرزندان منحصر گردیده است . همچنین خانواده به جای واحد تولیدی به واحد مصرفی تبدیل شده و خدماتی را که قبلاً جزو وظایف خود می دانست ، مثل مراقبت از بیماران جسمانی یا روانی به سایر نهادها واگذار گردیده و حتی بسیاری از کارکردهایی را هم که هنوز بازی می کند با دیگر نهادها تقسیم نموده است. به علاوه با سایر واحدهای خانوادگی تعاملش کم و روابطش سست ترشده است . از سوی دیگر نگرش متفاوتی نسبت به نظام خانواده وجود دارد که آن را به گونه ای چشمگیر به تصویر می کشد و آن این است که خانواده پناهگاه و کا

نون ویژه ای برای آوردن نیازهای عاطفی افراد بوده و در این رهگذر ابتدا همسران و س÷س فرزندان قرار می گیرد که تمامی آن احساساتی را که از خویشاوندان وهمسایگان و دوستان در گذشته دریافت می کردند امروزه به صورت متراکم باشد سستی بیشتر از یکدیگر دریافت می کنند ( الهی نژاد – 1379 ) .

مشکلات ازدواج
اسلام برای تسهیل امر ازدواج موانع این امر مهم را از سر برداشته است . از نظر اسلام حتی فقر نمی تواند مانع ازدواج شود و هر چه مهریه و جهیزیه کمتر باشد مطلوبتر و بهتر است . پیامبر گرامی اسلام ( ص ) فرموده اند : « وقتی کسی که خلق و دین وی مایه رضایت است به خواستگاری می آید به وی زن بدهید و اگر چنین نکنید فتنه و فساد در روی زمین فراوان خواهد شد » به نوشته ساروخانی (1370)متاسفانه گاه فرهنگ در انتخاب همسر مشکلات چندی را در سر راه جوانان قرار می دهد و سبب می شود که از میزان ازدواج کاسته گردد . در چنین شرایطی جوانان باید دوره ای طولانی از خویشتن را برای جنسی بگذارند و ممکن است این امر آنان را در مسیرهای انحرافی قرار دهد . البته وجود مراسم ساده و بدون هزینه سنگین در هنگام برگزاری امر ازدواج به این دلیل که سبب معارفه اقوام و خویشان طرفین به یکدیگر شده و اسباب قوام و وفاق اجتماعی را فراهم می آورد و همچنین نوعی تضمین ضمنی برای خانواده نو ایجاد می کند و سبب به یاد ماندن آن در اذهان می شود ، مفید می باشد . اما قرار دادن مهریه سنگین ، جهیزیه اصطلاحاً آبرومند و مراسم پر هزینه در هتلها و تالارها موانع مهمی در امرازدواج به حساب آمده و موجب می گردند که افراد مجرد احساس تنهایی ناخرسندی ، بی تفاوتی نسبت به خواستهای طبیعی جنسی خود و عدم تعلق خاطر نموده و فاقد وجهه اجتماعی لازم گردند که این امر به خصوص برای زنان بسیار مهم است . زیرا آنان در بسیاری از موارد منتظر اشتغال نشده و خانه داری و مادر شدن را که به حق وظیفه اصلی زن است بر انجام فعالیتهای اجتماعی ترجیح می دهند . دختر خانه مانده وجهه اجتماعی مطلوبی ندارد و با گذشت زمان نیز شانس خود را بیشتر از دست می دهد البته باید اضافه کرد که علاوه بر عاملهای فوق ، دلیل های دیگری نیز برای تجرد وجود

دارد . شخصی که بار مسئولیت خانواده خود را به دوش می کشد، فردی که سخت درگیر شغل و حرفه خود می باشد ،کسی که تجربه ازدواج می باشد به ناچار باید دوره تجرد بیشتری را تحمل کند . در هر حال هر قدر تمایل به ازدواج بیشتر باشد فرد از تجرد احساس ناخشنودی بیشتری خواهد داشت ( الهی نژاد – 1379 )


سازگاری در ازدواج
به عقیده هارلوک ( 1969 ) امروزه بسیاری از جوانان معتقدند که ازدواج مهمترین و جدی ترین

امریاست که باید با آن سازگارگردند و سازگاری در ازدواج خود مستلزم سازگاری در پنج زمینه است که کارکردهای پنج گانه ازدواج را محقق می سازد . این کارکردها عبارت اند از: 1- داشتن مسئولیت مشترک 2- تمایلات و روابط جنسی 3- برقراری روابط با اعضای خانواده و افراد خارج از آن 4- کمک رسانی در امور منزل 5- تقسیم مسئولیتها
احساس خوشبختی فرد در زندگی بستگی کامل به سازگاری وی در امر ازدواج دارد . اهمیت این موضوع به قدری است که موفقیت آتی ازدواج فرزندان نیز در همین جا ریخته می شود .

عوامل موثر در سازگاری ازدواج
سازگاری در ازدواج برای بسیاری دشوار بوده و علت آن هم آمادگی محدود ، عدم آشنایی کامل با نقش خود و ایفای آن ، ازدواج زودرس یا دیررس ازدواج ناهمگون و آشنایی کوتاه مدت و گرایش به رمانتیک بودن می باشد که در زیر به شرح مختصر هر یک مبادرت می شود .
1- آمادگی محدود
جوانانی که بیشتر وقت خود را در مدرسه می گذرانند وقتی به سن ازدواج می رسند آمادگی کمی برای آن دارند آنان درزمینه همسر داری رفتار با خانواده همسر ، شرکت در مجامع و مجالس مشترک ، تنظیم خانواده ، بچه داری و به طور کلی تدبیر منزل با مشکلات زیادی روبرو می شوند .
2- ایفای مناسب نقش
ایفای مناسب نقش می طلبد که هم زن و هم مرد به آنچه که جامعه از ایشان انتظار دارد پاسخ مناسب گویند . وقتی ازدواج دو فرد از دو طبقه اجتماعی – اقتصادی و یا فرهنگی متفاوت صورت می گیرد و یا هنگامی که زن به انجام کاری در بیرون از خانه مشغول می شود و یا اینکه کمک کافی برای اداره امور منزل دریافت نمی کند و یا شوهر احساس می کند که همسرش قادر به ایفای نقش مناسب خود نیست آنگاه است که ستمار صحفا در محیط خانه بروز کرده و سازگاری را برای هر دو مشکل می سازد .
3- ازدواج زودرس
ازدواج زودرس باعدم آمادگی کافی ترین است . نوجوان کم تجربه و یا فاقد استقلال مالی با بدنیا آمدن بچه ها و گسترش ابعاد خانواده ، سازگاری رابرای خود مشکل می یابد . البته ازدواج دیرتر از موقع نیز مشکلات خاص خود را دارد . به نوشته هارلوک (1969 ) ازدواج در دهه سی یا در س

نین بالا و میانسالی نیازمند به مدت زمان بیشتری برای سازگاری است و نتیجه نهایی نیز معمولاً به خوبی ازدواجهای پیشتر از آن نمی باشد . به علاوه به اظهار ایلینگورث (1986) مطالعات انجام شده بر روی کروموزمها نشان میدهد که در کروموزمها جنسی زنان از سی سالگی به بعد تغییراتی دیده می شود .به همین دلیل بهترین سن برای ازدواج و زایمان 20 تا 28 سالگی گزارش شده است . همچنین قبل از این دوره به دلیل رشد ناکافی اعضای تناسلی احتمال زایمانهای دشوار زیاد است و بعد از این دوره نیز مخاطرات تولد کودک عقب مانده بیشتر می شود .
4- ازدواج ناهمگون ش موافق با او نیستند ازدواج کند . علت مخالفت والدین ممکن است وجود تفاوت در موقعیت اجتماعی ، اقتصادی ، دینی و مذهبی و یا فرهنگی باشد . در چنین مواردی طرفین با عدم پذیرش یکدیگر موجب احساس و بخشش و طرد دیگری می گردند و به علاوه وجود تعارض با والدین نیز به ناسازگاریها دامن می زند .
5- آشنایی کوتاه مدت
تمایل به پا گرفتن خانواده و رعایت اصول مذهبی و آداب و رسوم جامعه موجب می گردد که خواستگاری خیلی زود به مراسم عقد و ازدواج بیانجامد . کوتاهی طول این دوره سبب می شود که افراد تازه آشنا کمتر قادر گردند نسبت به مسایلی که ممکن است بعدها در زندگی ایشان ایجاد مشکل نماید به بحث بنشینند و راه حلهای ممکن را پیدا کنند . ه علاوه ممکن است کمتر از آراء عقاید علایق و نگرشهای یکدیگر اطلاع پیدا کرده و این امر می تواند زمینه بروز برخی مشکلات را در زندگی مشترک ایشان فراهم آورد . ازدواج تحمیلی نیز به این دلیل که زوجین خود را مناسب یکدیگر تشخیص نمی دهند می تواند منجر به بروز کشمکش در زندگی آنان گردد و به خصوص بر کودکانی که محصول این ازدواج هستند اثرات نامطلوبی به جای می گذارد .
6- گرایش به رمانتیک بودن
خیال پردازی های غیر واقع گرایانه برای سازگاری در ازدواج مانع محسوب می گردد . به نوشته هارلوک ( 1969 ) گرچه جوانان در مقایسه با نوجوانان به مساله ازدواج با دید واقع بینانه تری می نگرند اما وقتی با این موضوع درگیر می شوند به قدری هیجان زده می گردند که نمی توانند به معنای واقعی ازدواج بیاندیشند . ایدآلهای آنان از ازدواج و اینکه با اقدام به آن به چه نوع خانه ، مبلمان ، وسایل و یا حتی روابط با همسرانشان دست می یابند آنان راحتی در بهترین شکل موجود دچار سردرگمی می سازد این امر باعث می شود که آنان با نقشها ، وظایف و مسئولیتها خود در ازدواج سازگاری کمی را دارا باشند . سازگاری در ازدواج نیازمند رشد معقول فرد از نظر عقلی ، عاطفی و اجتماعی است که چنین رشدی در گروهی از جوانان دیده نمی شود و همین امر کار سازگاری را در ایشان مشکل می سازد ( کهوری نژاد – 1378 ) .

حوزه های سازگاری در ازدواج


یکی دو سال اول ازدواج سالهای دشوار سازگاری زوجین با یکدیگر ، اعضای خانواده و دوستان به شمار می رود که می تواند سالها طوفانی باشد و اغلب همچنین است به نظر متخصصان در بین مشکلات سازگاری جنسی ، سازگاری با شرایط اقتصادی و سازگاری با وابستگان نزدیک همسر می باشد که شرح مختصر هر یک در زیر آورده می شود .
1- سازگاری با شریک زندگی
روابط بین فردی همانگونه که در شغل و دوستی نقش مهمی را بازی می کند در ازدواج نیز بسیار شایان توجه می باشد و کار مشکلتر جلوه می کند . زیرا ازدواج نوعی انحصاری از روابط را ایجاد می کند ه در سایر حوزه ها وجود ندارد . همچنین تعاملهای اجتماعی گذشته همسران و همکاری و تشریک مساعی آنان با یکدیگر نقش بسزایی در این زمینه دارا می باشد . به علاوه افرادی که دوره کودکی ونوجوانی خود را با محبوبیت سپری کرده اند توانایی سازگاری بیشتر با دیگران و بینش اجتماعی لازمه را دارا بوده و این امر به آنان کمک می کند که در ازدواج خود نیز موفقتر باشندمفهومی که فرد از شریک زندگی ایده آل خود دارد تجربه های اولیه ، تشابه پیشینه ، وجود علایق مشترک ، تشابه ارزشها ، مفهوم از نقشهای متقابل و همچنین سازگاری با الگوی زندگی از اهمیت ویژه ای رخوردار است .
2- سازگاری با شرایط اقتصادی
هنگامی که درآمد خانواده اجازه ارضاء نیازهای اساسی را ندهد بیکاری مرد و یا اشتغال نامنظم زن جهت رفع مشکلات اقتصای می تواند سازگاری ازدواج را تحت تاثیر قراردهد . ازدواج در سنین پایین که همراه مشکلات اقتصادی باشد یکی از علتهای طلاق محسوب می گردد .
3- سازگاری جنسی
در بین تمام جنبه هایی که منجر به سازگاری در ازدواج می شود شاید مشکلترین آنها سازگاری جنسی باشد و در صورتی که برای یکی از همسران حاصل نشود می تواند منبعی مهم برای ناسازگاری و احساس عدم خوشبختی باشد . بر خلاف سایر جنبه های سازگار که مطرح شد در این نوع سازگاری تجربه بسیار محدود است و از آنجا که شرم اجتماعی هم برای عنوان کردن آنان وجود دارد می تواند به پیچیدگی بیشتر مسائل منجر گردد .


4- سازگاري با بستگان همسر
همراه با ازدواج هر فرد جوان صاحب تعداد از بستگان جديد مي گردد . جنين افرادي از سنين مختلف ، علايق مختلف و همينطور سوابق فرهنگي متفاوت بوده كه هر يك از همسران بايد سازگاري بااين افراد را كه مورد انتخاب او نبوده اند ياد بگيرند و اين امر به خصوص درباره پدر و مادر ، خواهران و برادران زوجين بيشتر صادق است . البته بسيار به جاست كه مطالعات كافي درباب همين افراد صورت گيرد و از آنجا كه بعد از ازدواج جرگه دوستان محدود گشته و آمد و شدها بيشتر جنبه خانوادگي پيدا مي كند اين موضوع از اهميت ويژه اي برخوردار است .
متاسفانه برخي قالبهاي ذهني مانند آنچه درباره مادر شوهر يا مادر زن وجود دارد موجب احساسهاي رواني ناخوشايند مي گردد . از سوي يگر دخالتهاي نابجا خانواده ها در امور همسران تاثير زيادي بر ناسازگاريهاي خانوادگي دارد .
تمايل به استقبال عامل ديگري است كه بر سازگاري با بستگان همسر تاثير مي گذارد . امروزه به سبب استقلال بيشتري كه افراد نسبت به گذشته در طول دوره كودكي و نوجواني خود به دست آورده اند انتظار دارند كه به هنگام ازدواج نيز استقبال كامل داشته باشند . از اين رو آنان اكنون كمتر پذيراي راهنمايي والدين بوده و برخي چنان از ايشان دور هستند كه امكان هيچ راهنمايي وجود ندارد . لذا در نتيجه ايندوري ، برخي از ايشان به خصوص زنان چنان دچار غربت زدگي مي شوند كه همسران ناچار مي گردند حتي در صورتي كه ارتقاء شغلي ايشان به نقل و انتقال وابسته باشد از آن چشم بپوشند . رنجش مردان در اين امر آتش زير خاكستر بوده و گاه نيز آن را از چشم مادرزن مي بينند كه مايل نيست دخترش را به نقاط دور بفرستد و اين امربه تيرگي روابط مي افزايد . شكي نيست كه گرايش بيش از اندازه هر يك از همسران به خانواده خود و اختصاص بيشتري به ايشان و يا پذيرايي تمام وقت از آنان مي تواند موجب اصطلاك گردد . اين امر به خصوص زما

ني كه افراد جوان به موقعيت اجتماعي ممتاز دست مي يابند و رفتار پدر و مادر را از نظر اجتماعي مناسب نمي يابند و يا وقتي دخالتهاي ايشان را در تربيت فرزندان مشاهده مي كنند بارزتر مي گردد. كامپلان و ساروك ( ترجمه پور افكاري – 1370 ) اظهار مي دارند كه نگهداري و مراقبت از والدين سالمند براي خانواده ايجاد استرس مي نمايد زيرا چنين افرادي همچنان كه مسئوليت مراقبتاز فرزندان خويش را دارا مي باشند وظيفه نگهداري و مراقبت از والدين را نيز عهده دار هستند . چنين انطباقي مستلزم سازگاري به وارونگي نقشها ، شناخت پيري و فقدان احتمالي والدين و مدارا با قراين فنا ناپذيري خود شخص مي باشد .


برخي عوامل چون ازدواج مورد تاييد خانواده ها ، همساني و سازگاري والدين همسران با يكديگر ،رابطه مطلوب بين والدين همسران بانوه ها ، وجود رضايت بين والدين هر يك از همسران از ازدواج با يكديگر و به كاربردن الفاظ محبت آميز براي والدين همسر چون پدر و مادر كار سازگاري را سهلتر مي كند . در صورتي كه ازدواج زودرس باشد و مرد استقلال مالي كافي نداشته و تحت نفوذ والدينش باشد سازگاري در ازدواج مشكلتر مي گردد . در سالهاي اول ازدواج يكي از علتهاي ناسازگاري و جدايي و طلاق ، دخالت بستگان طرفين مي باشد . و اين امر به ويژه هنگامي كه پاي بچه در ميان نباشد جلوه بيشتري پيدا مي كند . البته در خانوادههايي كه به بزرگسالان اهميت داده مي شود و آنان مورد تكريم قرار مي گيرند وجود ايشان منبعي از دوستي و رفاقت براي خانواده ها و بچه ها به حساب مي آيند ( لطف آبادي – 1379 ) .
برخي از عوامل ديگر كه بر سازگاري ازدواج تاثير دارند عبارت اند از وجود كودكان كه البته هميشه به سازگاري كمك نكرده و گاه خود سبب ناسازگاري مي شوند ، به خصوص هنگامي كه شوهر احساس كند توجه كافي را دريافت نمي دارد . همچنين موقعيت هر يك از همسران در بين خواهران و برادران نيز مي تواند عامل موثر در سازگاري به حساب آيد . باي مثال وقتي هر دوي همسران فرزند اول باشند احتمال بيشتري براي اصطلاك آنان وجود دارد تا اينكه يكي فرزند بزرگ و مسلط بر سايرين بوده و ديگري فرزند كوچكتر و تحت تاثير سلطه ديگران بوده باشد . به علاوه مذهبي بودن همسران نيز عامل موثري ديگر در سازگاري محسوب مي گردد و در كل گزارش شده است كه افراد مذهبي رضايت خاطر بيشتري از زندگي دارند و سر انجام بايد از سهولت انجام طلاق در بعضي جامعه ها به عنوان يك عامل ناسازگاري ياد كرد . به نوشته الياسي ( 1369 ) ژاك كومي نشان مي دهد كه وقتي قانون امكان طلاق را آْسان سازد اقدام به متاركه رو به فزوني مي نهد ( لطف آبادي 1379 ).

واژه خانواده
خانواده معادل famille و در زبان فرانسه family در زبان انگليسي است كه خود از واژه ي لاتين familia به مفهوم مجموعه ي پدر و مادر و فرزندان آمده است . خانواده در زبان فارسي به معناي دودمان و اهل خانه است . در عشاير ايران خانواده را « حونه » يا اهل بيت گويند و چند « اهل بيت » را « دودمان يامال » نامند و چندين « دودمان يامال » را « تيره » گويند وچندين « تيره » تشكيل « طايفه » مي دهد و چند « طايفه » به يك « ايل » تعلق دارد (ساعي ارسي – 1382 ) .
تعريف خانواده
تنوع و تحول خانواده و شكل آن در زمان ها و جامعه هاي مختلف و نيز به دليل مشكلات مربوط به آميختن جنبه ي زيستي خانواده با ساير خصوصيات آن يعني ويژگي هاي اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي كه اين اسين نيز همواره متغير بوده است سبب شده است كه تا كنون از خانواده تعريف كامل شامل و تام ارائه نشود و هر يك از علوم انساني بنا بر نظرگاه هاي خاص خود تعريفي ابراز داشته اند سپس پيوند زيستي خانواده با ساير خصوصيات به ويژه فرهنگي آن كه متغير و متحول بوده است . مشكل اصلي اظهار تعريف براي خانواده بوده است .
خانواده هم نها اجتماعي و هم سازمان ، هم گروه و نيز يك جامعه ي كوچك و اوليه است ( ساعي ارسي – 1382 ) .

چرخه ي دوره ي زندگي خانوادگي


خانواده يك واحداجتماعي منحصر به فرد مي باشد كه عضويت در آن بر پايه اتحاد ياتركيب زيستي ، قانوني ، جغرافيايي ، تاريخي و ... بنا نهاده شده است .
وجه تمايز آن از ساير سيستم هاي اجتماعي بدين صورت است كه ورود به سيستم خانوادگي از لحظه تولد ، يا فرزند خواندگي يا ازدواج آغاز مي شود و اعضا تنها به واسطه ي مرگ از هم جدا مي شوند و جدايي تمامي ارتباطات خانوادگي غير ممكن است . تعري مانند فراهم كردن غذا و سر پناه است كه در واقع ارتباطاتي است كه درداخل خانواده ابتدايي ، اوليه و غير قابل تغيير مي باشد .
اما اتفاقاتي كه معمولاً در زندگي خانوادگي پيش مي آيد مانند مرگ يكي از والدين ، طلاق ، جدايي و ازدواج مجدد باعث مي شود كه تعريف سنتي و رايج خانواده چندان كارايي نداشته باشد ( والش ،1993 )

ترك خانواده
به دليل محدوديت ديدگاه سنتي نسبت به ساختار خانواده ، بهترين نظريه ، ديدگاه چرخه زندگي خانواده است كه بر اساس هنجارهاي خانواده ي هسته اس – سنتي و ديگر فرمهاي خانواده كه نوعي انحراف از اين هنجارها را داراست ، پايه گذاري شده است . اين نظريه در ذا خود مفهوم تضاد و تناقص را در نظر گرفته است .
اين مدل به توصيف وظايف اساسي خانواده درمراحل اصلي رشد مي پردازد. در دو مرحله اول رشد خانواده به مسائل اساسي مربوط به جدا شدن از خانواده اوليه مانند تمام شدن مدرسه ، گسترش روابط بيرون از خانواده ، كامل شدن آموزشهاي فرد و وارد شدن به بازار كار مي پردازد . هيجانات مربوط به خومختاري ممكن است در اين مرحله ظاهر شود و در شكل هاي گوناگوني مانند افسردگي ، سوء مصرف مواد و اختلالات گوارشي ، بي اشتهايي پايه خوري بروز كند .
همچنين ممكن است در راه رسيدن به استقلال اقتصادي براي نوجوانان مشكلاتي پيش آيد ، به خصوص هنگامي كه آموزشي كامل نديده باشند و يا با محدوديت انتخاب شغل مواجه شوند ، در اين شرايط است كه بعضي نوجوانان درگير جرم و جنايت مي شوند ( آلن كار – 1957 ) .
خشونت زناشويي
تحقيقات زمينه يابي كه در امريكاي شمالي توسط لگن ( 1987 ) صورت گرفته بيانگر اين نكته است كه 6% زوجها هر ساله خشونت جدي زناشويي را تجربه مي كنند . خشونت زناشويي يك مسئله چند عاملي است و شخصيت سوء استفاده كننده و قرباني ، ارتباطات زناشويي و زمينه گسترده اجتماعي به عنوان عامل زمينه ساز ظهور خشونت شناخته شده اند . فرد سوء استفاده كننده با شخصيتي پرخاشگر و با نگرشهاي قوي و محافظه كارانه ، معتقد به نقشهاي جنسي سنتي ، عزت نفس پايين ، و حسادت مرضي شناخته مي شود.
نمونه ي ازدواج هاي داراي خشونت با مواردي همچون چندين بار جدايي ، سطح پايين اشتراك و نيز رضايت زناشويي ، و صميميت پايين مشخص مي شود . كه اين مفاهيم اغلب در مورد زن و مرد مفهوم متفاوتي دارند ، از نظر زنان صميمت بيشتر به معناي صميميت روانشناختي ، همدلي و درك رواني است ولي از نظر مردان صميميت بيشتر جنبه فيزيكي و جنسي دارد .
در اين نوع خانواده ها همچنين تعارضاتي درباره « قدرت » به وجود مي آيد اگر زن از لحاظ اجتماعي شغلي و تحصيلي وضعيت بالاتري داشته باشد زمينه ي بروز خشونت را در همسري كه ديدي سنتي و قدرت طلبانه دارد ايجاد مي كند در اين نوع خانواده مسائل و مشكلات اقتصادي ، سطح پايين ارتباطات اجتماعي ، انزواي اجتماعي ، درك پايين گفتگوي متقابل و مهارت هاي حل مه ندارند به پرخاشگري جا بهجا شده است دست زده و واكنش در برابر ناكامي هاي محيطي را به صورت منطقي انجام نداده ، و آن را به خانواده انتقال مي دهند .
خانواده درماني و زوج درماني در مورد زوجهاي درگير در مساله خشونت به تشخيص عوامل بروز و كمك به زوج درگير براي بروز پاسخهاي مناسب در برابر خشونت تمركز دارد ( آلن كار ، 1957 )

سبك هاي زندگي : سوال چند انتخابي
زن و شوهر داستانها دارند . برخي تا آخر عمر با هم زندگي مي كنند ، برخي چند ماه يا چند سال بيشتر با هم نمي مانند و كارشان به طلاق مي كشد گروهي طلاق نمي گيرند اما جدا از هم زندگي مي كنند گروهي صاحب بچه نمي شون و در به در دنبال بچه مي گردند. تعدادي بيوه مي شوند و تا آخر عمر به ازدواج مجدد تن نمي دهند البته كساني هم هستند كه اصلاً ازدواج نمي كنند . خلاصه اين كه سبكهاي زندگي بسيار متفاوت ديده مي شود .

دونفري زندگي كردن يا تنها زندگي كردن
در طول چهل سال گذشته در كشورهاي اروپايي و مخصوصاً امريكاي شمالي پديده جديدي حكمفرما شده است . انواع مختلف شيوه هاي زندگي وجود دارد هر كس براي ارضاء نيازهاي زيستي ، اجتماعي و عاطفي خود ، چارچوبي خاص انتخاب مي كند اين شيوه هاي مختلف مفهومخانواده را به عنوان يك نهاد اجتماعي زير سوال برده است . زير سوال بردن ارزشهاي سنتي به تدريج سبكهاي مختلف زندگي را به همراه مي آورد بطوري كه بعد از اين راه هاي مختلف بر روي افراد چه از نظرشغلي و چه از نظر تشكيل خانواده باز مي شود . سابق بر اين ، اگر شخصي تصميم مي گرفت تنها بماند يا بچه دار نشود ، غير عادي به حساب مي آمد اما امروزه اين طور نيست هر كس مي تواند شيوه زندگي خود را انتخاب كند . هنجارهاي اجتماعي مثل سابق نمي تواند بر او فشار بياورند .
براي درك بهتر فرايندي كه احتمالاً انتخاب سبك زندگي را تعيين مي كند مي توانيم به نظريه رشد رواني – اجتماعي اريكسون مراجعه كنيم . به عقيده او در آغاز بزرگسالي رشد رواني – اجتماعي در جهت حل بحران صميميت يا انزوا هدايت مي شود .در اين مرحله فرد توانايي ايجاد روابط صميمي و پايدار را كه بر وابستگي آزاد ، تعهد عميق ، اعتماد ، محبت و حمايت استوار است به دست مي آورد . رابطه صميميت مستلزم همدلي و استعداد تعامل اجتماعي است . به عقيده اريكسون برخي بزرگسالان در اوايل بزرگسالي ، توانايي وارد شدن به رابطه صميمي را ندارند و در نتيجه در خود فرو مي روند و منزوي مي شوند . بعدها وقتي بزرگسالان به سن پختگي مي رسد با بحران تازه اي روبرو مي شود كه قطب مثبت آن باروري است به عقيده اريكسون در اين مرح

له شخص بتدريج حوزه تعهدات شخصي را گسترش مي دهد از مسئوليتهاي خود در مقابل خانواده كاملاً آگاهي مي يابد به نسل بعدي و ترتيب آن مي انديشد و در نتيجه اعمال خود را جهت مي دهد . اين مرحله مي تواند در تعهدات نسبت به ديگران به منظور انتقال قسمتي از شناختيهاي خود به آنها و راهنمايي آنها تحقق يابد . با اين همه برخي بزرگسالان به سختي به اين نقش همانند سازي مي كنند و به خود محدود مي شوند : چيزي كه اريكسون آن را ركود مي نامد .

زندگي مشترك : جنبه هاي مثبت و منفي
اكثر بزرگسالان آرزو دارند ازدواج كنند و خانواده تشكيل دهند . روشن است كه زندگي مشترك معايب و محاسني دارد اما وقتي دونفر تصميم مي گيرند با هم زندگي دائم داشته باشند آن را تمام معايب ومحاسني كه دارد مي پذيريد .

جنبه هاي مثبت زندگي مشترك : صميميت و مشاركت
اگر درست باشد كه زن و شوهرها لحظه هاي خوب و بد دارد اين هم درست است كه به مرور زمان بين آن دو رابطه عاطفي و وابستگي متقابل برقرار مي شود .بديهي است كه كيفيت ازدواج به اندازه تعداد ازدواجها تغيير مي كند . برخي ازدواجها موفقتر از برخي ديگر مي شود . ژانت و لوئر دو جامعه شناس در جريان يك تحقيق زمينه يابي برخي عوامل ازدواجهاي موفق را استخراج كرده اند . اولين عامل نگرش مثبت نسبت به يكديگر است عامل بعدي احساس تعهد در مقابل ازدواج و مقدس شمردن آن است . رابطه زن و شوهر مخصوصاً رابطه اي صميمي است . صميميت همانطور كه قبلاً ديديم مستلزم دلبستگي ، حمايت ، محبت ، و مشاركت است ويژگي رابطه صميمي عبارت از تقابلي است كه از پختگي نشات مي گيرد وخوشحالي و رفاقت از امتيازهاي آن است .
تعداد زيادي از زن و شوهرهاي مسن معتقدند كه زندگي زناشويي در طول سالهاي آخر بيش از هر يك زمان ديگر البته به استثناي سالهاي اول رضايت بخش است . به نظر مي رسد كه در سن پختگي زن و شوهر بهتر مي توانند يكديگر را دوست بدارند به يكديگر احترام بگذارند و بهتر از هميشه علايق همديگر را در نظر بگيرند . به نظر مي رسد كه بهبود روابط زن و شوهر در سنين بالا به عوامل زيادي وابسته است . از يك طرف فرزندان معمولاً خانه راترك مي كنند . تك خانه پدري به وسيله فرزندان سنگيني كار و تنش والدين را كاهش مي دهد . در واقع حضور بچه ها موجب مي شود كه ارتباط زن و شوهر و زماني را كه آن دو به فعاليتهاي مورد علاقه يكديگر اختصاص مي دهند كم شود . كودكان معمولاً ريشه اصلي تعارضهاي خانوادگي هستند و تعارضهاي موجود را تشديد مي كند . از طرف ديگر، در اين مرحله از رابطه زن و شوهر توانسته اند به مرور زمان تعدا زيادي از مسائل خود را حل كنند و موضوع هاي تنش زا رااز بين ببرن . بنابراين كساني كه به سن پختگي رسيده اند در نقش هاي مختلفي كه اتخاذ مي كنند معمولاً تمايل دارند دو جنسيتي روان باشند تا بزرگسالان جوان .
مطالعات انجام شده واقعيتي جالب رانيز نشان مي دهد .متاهلها از نظر سلامتي بهتر از مجردها هستند ميزان مرگ و مير آنها كمتر از ميزان مرگ و مير مجردها يا كساني است كه جدااز هم زندگي مي كنند هر چند كه در اكثر فرهنگها ازدواج را براي زن ايده آل و براي مرد زندان

 

تلقي مي كنند تحقيقات نشان مي دهد كه از نظر امتيازهاي رواني و جسمي سهم مردان خيلي بيش از سهم زنان است . در مجموع كساني كه با همسر خود زندگي مي كنند نسبت به كسي كه تنها به سر مي برد اختلالهاي رواني و جسمي كمتري نشان مي دهد زيرا از حشور دائمي كسي كه به او نزديك است او را دوست دارد از نظر عاطفي او را تامين مي كند و در دوره هاي دشوار زندگي از او پشتيباني مي كند لذت مي برد و در واقع زن و شوهر هايي كه با هم زندگي مي كنند نسبت به زنان يا مرداني كه تنها به سر مي برند معمولاً بيشتر خوشحالند و كمتر احساس استرس دارند . بي دليل نيست كه گفته اند « زن بلاست هيچ خانه اي بي بلا نباشد » . گروهي كه از سلامت رواني بهتري برخوردار است اعلام مي كند كه خوشحالي و رضايتمندي بيشتري دارد . گروه مردان متاهل است گروهي كه كمتر احساس سلامتي مي كند وكمتر خوشحال است . گروه مردان تنهاست گروه زنان شوهر دار و گروه زنان تنها در ميان اين دو گروه قرار دارند ( گنجي 1381 ) .

جنبه هاي منفي زندگي مشترك : اختلاف به خاطر هيچ وپوچ
هر زنگي مشترك سازگاريهايي را ايجاب مي كند كه گاهي آسان ، گاهي مشكل، زماني رضايت بخش و زماني ناراحت كننده است . پس از ازدواج رضايت از زندگي مشترك و سازگاري با آن طبق تحقيقات خيلي زود رو به كاهش مي گذارد سرعت و شدت اين كاهش در مطالعات مختلف فرق مي كند و برخي پژوهشگران به افت مداوم اشاره مي كنند. در مجموع مي توان گفت كه موقعيت زن و شوهر ها به صورت منحني U است . ( پيوست برگه بعدي )
كاهش رضايت در اولين سالهاي زندگي تثبيت آن در دوره ميانسالي و افزايش آن در آخرين سالهاي زندگي مشترك ( گنجي – 1381 ) .

تنها زندگي كردن : واقعيتهاي مختلف
زندگي مشترك نداشتن علتهاي مختلف دارد از جمله مرگ همسر ، بيماري ، جدا شدن ، مخالفت خانواده ، نداشتن توان مالي ، علايق شخصي و ... بنابراين وقتي مردم زندگي مشترك ندارند ، الزاماً به اين معنا نيست كه از اول مجرد مانده اند و نخواسته اند خانواده تشكيل دهند بلكه احتمال دارد كه به طرق ديگري در جهت زندگي مجردي سوق داده شده اند . سابق بر اين تعداد افرادي كه از اول تن به ازدواج نمي دادند بسيار كم بود اما امروزه بر تعداد آنها افزوده شده است . در عوض ازدواج بعد از طلاق يا مرگ همسر در برخي جوامع چندان پسنديده به حساب نمي آمد . اما امروزه نگرشها فرق كرده است. هر چه خانواده ها از نظر سطح فرهنگي بالاتر نمي روند و تعداد افراد با سواد خانواده ها بيشتر مي شود پذيرش ازدواج مجرد نه تنها عيب به حساب نمي آيد بلكه يك امر ضروري تلقي مي شود .
در ميان كساني كه تنها زندگي مي كنند تعداد زنها بيشتر از تعداد مردها ست زيرا زنها خيلي راحت مي توانند از انجام دادن كارهاي خانه برآيند و با تنهايي انس بگيرند پديده طلاق نيز بر تعداد زناني كه بايد تنها زندگي كنند مي افزايد . زيرا در خيلي جوامع به ازدواج با زن مطلقه نسبتاً كم است . از طرف ديگر زنها مطلقه اغلب با فرزندان خود زندگي مي كنند و اين امر شانس ازدواج مجدد آنها را كمتر مي كند . بيوه شدن نيز زنها را زودتر از مردها به كام خود مي گيرد زيرا از يك طرف مردها دوست دارند با زنهاي جوانتر از خود ازدواج كنند از طرف ديگر ميانگين عمر زنان در مجموع هشت سال از ميانگين عمر مردان بيشتر است . بنابراين به فرض تساوي بقيه شرايط در مجموع زنها 10 تا 15 سال به حالت بيوه زندگي خواهند كرد اگر خواب به دور و بر خود نگاه كنيم به راحتي خواهيم ديد كه در خانواده ها معمولاً اولين عزا ، عزاي مرد است .

جنبه هاي مثبت زندگي مجردي : آزادي و استقلال
زندگي مجردي ، موقعيتي برگشت پذير است و يكي از امتيازاتش همين است ! مي توان مجرد زندگي كرد بعد تصميم به ازدواج گرفت جدا شد ، تنها زندگي كرد ، دوباره ازدواج كرد ، پس از مرگ همسر دوباره تنها زندگي كرد و ...
به طور كلي كساني كه تنها زندگي مي كنند نسبت به كساني كه زندگي مشترك دارند آزادي و استقلال عمل بيشتري دارن . تنها زندگي كردن به معناي منزوي شدن نيست و مجردها اجناس بنجل نيستند . در شهرهاي بزرگ صنعتي ، خدماتي كه به مجردها داده مي شود روز به روز در حال افزايش است : وجود خانه هاي كوچك ، رستورانها ، كافه ها ، دور هم جمع شدنها ، مسافرتها و غيره مثلاً مي توان به اكثر رستورانها تنها رفت و غذا خورد ، اما براي پذيرايي از خانواده ها ، رستورانها ، بايد جايگاه جداگانه اي داشته باشند. مي توان مجرد شد و در انواع فعاليتهاي ورزشي و فرهنگي شركت كرد اما متاهل شدن محدوديتهايي به همراه دارد به نظر مي رسد كه زنان مجرد نسبت به زنان متاهل دشواريهايي هيجاني كمتري احساس مي كنند ( لطف آبادي – 1379 ) .

جنبههاي منفي زندگي مجردي : تنهايي و عدم تداوم
درست است كه زندگي مجردي آزادي و استقلال عمل به همراه دارد اما اين خطر را دارد كه با احساس تنهايي شديد همراه باشد . براي برخي مردم عدم تداوم روابط عاشقانه كاري بس دشوار و گاهي غير قابل تحمل است برخي نيازهاي عاطفي ، جنسي يا رواني مثلاً تمايل به داشتن فرزند ممكن است براي برخي مردم واقعاً حياتي باشد معلوم شده است گروهي هستند كه از سلا

مت كامل برخوردار نيستند و گروهي كه خود را شاد و سر حال نشان نمي دهند ، مرداني هستند كه تنها زندگي مي كنند ( لطف آبادي – 1379 ) .

روابط زن و شوهر : روشن نگه داشتن چراغ
انسانها همچنان براي روابط زن و شوهري ارزش قايل هستند مخصوصاً به اين دليل كه مي توانند محبوبيت ، توجه وپذيرش احساس كنند در موقعيتهاي استرس آور حمايت شوند و نيازهاي جن

سي خود را بدون اضطراب و بدون شكل بر طرف كنند . بنابراين تعداد زيادي از بزرگسال به اين اميد تن به ازدواج مي دهند . كه برخي نيازها يا حتي همه آنها را به كمك فردي ديگر ارضا كنند .
به عقيده اريكسون براي برقراري رابطه سالم زن و شوهر بايد بحران هويت را حل كنند . همچنين آنها را بايد برخي تواناييهاي ايجاد ارتباط را به نحو احسن به دست آورند جون رايت براي نيل

به اين هدف راهبردهايي پيشنهاد مي كنند. به نظر او اصولاً دو سري مهارت سازگاري وجود دارد كه بقاي زندگي مشترك را ممكن مي سازد و بايد كثيف شود . اولين سري آنها عبارت است از تشديد احساس عاشقانه از طريق ارتباط ، بيان عشق از طريق كلام و نشان دادن توان جنسي از راه عمل .
اولين سري عبارت است از راهبردهايي كه از تخريب زندگي مشترك بر اثر ناكاميها و تعارضهاي روزمره جلوگيري مي كند . حل مسائل هماهنگي ، برخورد صادقانه ، تقسيم فعاليتها و داشتن نگرش سازنده درباره استقلال و مخصوصاً درباره نيازهاي جنسي ( گرانمايه – 1380 )

بافتهاي زندگي مشترك : واقعيتهاي مختلف
موقعيت همسري به عوامل زيادي وابسته است توانايي جنسي ، اعتقادات شخصي فرهنگ و مذهب طرفين زن و شوهر بطور قانوني ازدواج مي كنند اما بدون آنكه با قانون كار داشته باشد مي توانند با هم جدا از يكديگر زندگي كنند.

ازدواج
مي توان گفت كه ازدواج در همه جوامع وجود دارد . منظور از ازدواج اين است كه يك مرد و يك زن بطور اجتماعي و قانوني اجازه پيدا مي كنند زندگي مشترك تشكيل دهند و به وظايف همسري خود عمل كنند .

ازدواج در امريكاي شمالي
همچون گذشته تك همسري هنوز هم مورد پسند اكثر مردم امريكاي شمالي است ازدواج به صورتي كه تعريف شد با اينكه هنوز بهترين الگوي همسرگزيني است كمي سست شده است . در كانادا 73% افراد بالاي 15 سال يا متاهل هستند يا قبلاً متاهل بودند . اما مردم خيلي ديرتر از نسل هاي قبل تن به ازدواج مي دهند . و 70% كانادايي ها براي دومين بار ازدواج مي كنند با اين همه ميزان ازدواج در ايالت كبك كانادا نه تنها نسبت به كل كانادا بلكه نسبت به همه كشورهاي صنعتي بسيار پايين است .

 

ازدواج مدني
پس از تصويب قانون 1968 مردم كبك تنها مي توانستند در حضور كشيش ازدواج كنند ازدواج شرعي ارزش مدني داشت اينك امكان ازدواج قانوني هم اضافه شده است و زن و شوهرهاي آينده حق انتخاب دارند . تصميم گيري آنها به اعتقادات شخصي و يا به اعتقادات محيط وابسته است در همين عموميت ازدواج مذهبي در اولين ازدواج كاهش يافته است اما نه به اندازه افت ازدواجها به علاوه هر اندازه افراد جوانتر نو گرايش آنها به ازدواج مذهبي به همان اندازه بيشتر

است ازدواج مدني معمولاً زماني انجام مي گيرد كه در آن دست كم يكي از طرفين طلاق گرفته است يا طرفين از گروه هاي مذهبي متفاوت هستند .
پس از اين غير ممكن خواهد بود كه بتوان براي تشكيل روابط زناشويي هنجارواحدي تعريف كرد بسياري از مردم مي توانند طبق هنجارهاي غربي به شيوه هاي مختلف و يكي پس از ديگري پيمان زناشويي ببندن در جامعه شناسي اصطلاحي وجود دارد به نام تك همسري زنجيره اي ، يعني سري زناشويي تك همسري كه يكي پس از ديگري طي مي شود . به جاي متوسل شدن به چند زني چند شوهري يا ازدواج گروهي مردم امريكاي شمالي به همين شيوه خاص تك همسري اكتفا مي كنند كه تك همسري تربيتي نيز ناميده مي شود آنها با هم زندگي مي كنند جدا مي شوند و دوباره با هم زندگي مي كنند ( گرانمايه – 1381 ) .

زندگي مشترك آزاد
در سال 1990 نوزده درصد اشخاص 18-49 ساله زندگي مشترك آزاد داشتند بدين صورت كه بدون ازدواج شرعي يا مدني به صورت زن و شوهر با هم زندگي مي كردند نسبت كساني كه در سال 1990 و پيش از آن مدتي زندگي مشترك آزاد داشتند در مورد مردها 18-49 ساله 42% و در مورد زنهاي همان سن 43% بوده است . اين پديده به طور متوسط در بين جوانان و تحصيل كرده ها بيشتر از اكثريت مردم ديده مي شود اين نوع زندگي مشترك قبلاً به عنوان مقدمه ازدواج به حساب مي آمد اما امروزه براي تعداد زيادي از مردم كبك شيوه دائمي زندگي زناشويي و تربيت فرزندان شده است .
زندگي مشترك آزا ذهنيت مردم را تحت تاثير قرار داده است . جامعه كبك درارتباط با تعريفي كه از ازدواج داريم خيلي با گذشت شده است . از طرف ديگر مردم كبك نسبت به حمايتي كه خانواده مي تواند به همراه آورد چه از نظر قضايي و چه از نظر رواني كم اعتقاد شده است . اين دگرگوني در واقعيت اجتماعي زندگي زناشويي قراردادها ، تعهدات ، انتظارهاي رسمي و اغلب محضري تازه اي به وجود آورده است . همچنين بيش از پيش راه پيماهيهايي مشاهده مي كنيم كه هدف آنها به رسميت شناساندن زندگي مشترك آزاد در چهار چوب قانون است ( گرانمايه – 1381 ) .


از برخي جهات زندگي مشترك آزاد با ازدواج خيلي تفاوت ندارد . مثلاً مردها و زن همان روابط جنسي زن و شوهر هاي رسمي را دارند همان فعاليتهاي و همان تلاشهاي زن و شوهرهاي رسمي را دارند . و معمولاً با همان دشواريها روبرو مي شوند درباره دوام اين نوع زندگي مشترك به اندازه مدت دوام ازدواجهاي رسمي است يا نه ( گرانمايه – 1381 ).
زوج بودن اما جدا زندگي كردن


برخي زوجها گاهي براي فرار از گرفتاريهاي زندگي دو نفره تصميم مي گيرند كه زير يك سقف زندگي نكنند . آنها مي توانند به اطرافيان بگويند كه زن و شوهرند ، مي توانند در تعداد زيادي از فعاليتها از جمله فعاليتهاي جنسي شريك باشند ، مي توانند احساس كنند كه واقعاً زن و شوهرند و حتي گاهي نسبت به هم وفادار باشند ، اما هر كس در خانه خود زنگي مي كند آنها متقابلاً يكديگر را به خانه هم دعوت مي كنند اما جدايي آنها از يكديگر از نظر فاصله زماني و مكاني خيلي بيش از آن است كه در زندگي زن و شوهر هاي معمولي پيش مي آيد آيا آنها موفق شوند به مدت طولاني با هم باشند هنوز به اين سوال پاسخ داده نشده است تعداد اين نوع زوجها خيلي كم است ( كهوري نژاد – 1378 )

خانواده درماني راهبردي
جي هيلي (1984) موسس خانواده درماني راهبردي ابتدا از اعضاي گروه بيستون بود . همچنين وي روش هيپنوتيزم درماني ميلتون اريكسون را اشاعه مي داد و در فيلادلفيا همكار مينوچين ( موسس خانواده درماني ساختاري ) بوده و سپس با دكلودمادانز براي تاسيس انيستيتو خ

انواده درماني واشنگتن همكاري نمود .
موضوع اصلي خانواده درماني راهبردي عبارت است از اينكه خانواده ها در مورد تغيير ترديد دارند . زيرا مشكلات خانواده ها براي بعضي از اعضا كاركردهاي مهم بين فردي دارد . بنابراين درمانگر براي شكستن اين ترديد و مقاومت در برابر تغيير مي بايست راهكارهاي مشخص و دقيقي را طراحي كند تا بتواند به خانواده ها در حل مشكلات كمك نمايد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید