بخشی از مقاله
چكيده
اين تحقيق با هدف رابطه مديريت دانش با مزيت رقابتي در بانك ملت شهر كرمان انجام شده است. روش تحقيق بهصورت توصيفي – همبستگي بوده. جامعه آماري اين تحقيق شامل كليه كاركنان شعب بانك ملت شهر كرمان به تعداد ٢٢٠ نفر ميباشد. نمونه آماري طبق جدول مورگان ١٣٦ نفر بود. روش نمونهگيري بهصورت تصادفي طبقهاي بود. براي جمعآوري دادهها از پرسشنامه مديريت دانش با روايي ٧٨/٠ و پايايي ٧٨١/٠ و پرسشنامه مزيت رقابتي با روايي ٨٥/٠ و پايايي ٧٢٢/٠ استفاده شده است . تجزيه و تحليل دادهها با نرمافزار spss20 انجام گرفته و از آمارههاي توصيفي و استنباطي مثل ميانگين، انحراف معيار، ضريب همبستگي پيرسون- اسپيرمن و رگرسيون چند متغيره استفاده شده است. نتايج تحقيق نشان داد كه بين مديريت دانش با مزيت رقابتي رابطه مستقيم و معنيداري وجود دارد. بين خلق دانش، ذخيره دانش، نشر دانش و كاربرد دانش با مزيت رقابتي رابطه مستقيم و معنيداري وجود دارد و مهمترين پيشبيني كننده مزيت رقابتي، خلق دانش و نشر دانش ميباشد.
كلمات كليدي: مديريت دانش، مزيت رقابتي، بانك ملت
مقدمه
مزيت رقابتي از موضوعات مهمي است كه در سالهاي اخير در ادبيات مديريت و بازاريابي استراتژيك مورد تأييد قرار گرفته است. در اين رابطه چشماندازهاي متفاوتي نسبت به عوامل تعيين كننده و مؤثر ارائه شده است؛ جايي كه تئوريسينهاي سازمان صنعتي، عوامل محيطي را عوامل مسلط و تعيين كننده مزيت رقابتي ميدانند. اولين شخص از ميان اين نظريهپردازان بين و مايكل پورتر بود. طبق مدل پورتر، واحد اصلي براي تجزيه و تحليل، صنعت است. در اين راستا وي اعتقاد دارد كه سودآوري شركتها به جذابيت صنعت و موقعيت نسبي شركت در صنعت بستگي دارد. طبق اين مدل چنانچه استراتژي باعث شود كه سازمان فعاليتهاي خود را متفاوت و متمايز از رقبا انجام دهد، در آن صورت، شايستگيهاي محوري، امكان انتخاب تنوع و تمايز را تسهيل ميكند و باعث كسب مزيت رقابتي براي سازمان ميشود - دي توني١، ٢٠٠٣: ٩٦٠ - .
مزيت رقابتي، وضعيتي است كه يك بنگاه يا سازمان را قادر ميسازد با كارايي بالاتر و به كارگيري روشهاي برتر، محصول را با كيفيت بالاتر عرضه نمايد و در رقابت با رقبا سود بيشتري را براي بنگاه يا سازمان فراهم آورد. يك واحد اقتصادي يا سازماني زماني داراي مزيت رقابتي است كه بتواند به دلايل خاص كه ناشي از ويژگيهاي آن واحد است - مانند وضعيت مكاني، فناوري، پرسنلي و... - به طور پيوسته بازدهي و توليدات خود را نسبت به رقبايش با هزينه پايينتر و كيفيت بالاتر عرضه كند - رودساز و ديگران، ١٣٩١:١١٩ - . جهاني شدن توليد موجب شده كه مواد اوليه، ماشينآلات و بسياري از خدمات مرتبط در سطح بينالمللي در دسترس باشند.
همچنين جابهجايي نيروي انساني و سرمايه نيز مشكل كمبود آنها را بسياري از كشورها از بين برده است. امروزه دانش كاربرد عوامل و نه فقط امكان دسترسي به آنها نقش تعيين كننده در موقعيت رقابتي دارد. شركتهاي چندمليتي از مزيتهاي نسبي كشورها سودمند ميشوند؛ زيرا فعاليتهاي مختلف خود را بر اساس مزيتهاي نسبي كشورها در جهان مستقر ميكنند. طي سالهاي اخير، مزيت رقابتي در مركز بحث استراتژيهاي رقابتي قرار گرفته و بحثهاي زيادي درباره مزيت رقابتي مطرح شده است. با اين وجود، ارائه يك تعريف دقيق از مزيت رقابتي دشوار است. از يك طرف، مزيت رقابتي به معناي بازده بيش از حد معمول تلقي شده و از طرف ديگر، مزيت رقابتي به عملكرد بازار سرمايه و انتظارات مرتبط شده است. اما رايجترين تعريف در حوزه استراتژي رقابت خلق ارزش، هر آنچه موجب شود درآمد و عملكرد مالي سازمان بيش از هزينه افزايش يابد، تجلي پيدا ميكند - رضايي، ١٣٩٠:١٤ - .
در واقع مزيت رقابتي از مفاهيم اساسي در كسب و كار بينالمللي است كه موقعيت رقابتي سازمان را تعيين ميكند و به سازمان توانايي ايجاد موقعيت تدافعي در برابر رقبايش را ميدهد. يك سازمان زماني به مزيت رقابتي دست مييابد كه ارزش زيادي براي مشتريانش در مقايسه با سازمانهاي رقيب ايجاد كند - پورتر٢، ٢٠٠٢: ٦٢ - . البته دو نوع مجزا مزيت رقابتي وجود دارد . يكي مزيت هزينه يعني سازمانها محصولات و خدماتشان را با يك هزينه پايين ارائه ميدهند و اين در ارتباط با هزينههاي پايين توليد، تدارك، توزيع و غيره است و دوم، مزيت متمايز است يعني اينكه مشتريان تفاوت اساسي در ويژگيهاي محصول و سازمان را نسبت به رقبا مشاهده كنند - خادم، ١٣٩٢ : ٥٧ - . مزيت رقابتي ميزان درك راهبرد رقابتي از طريق هزينه پايين و يا تمايز از طريق ايجاد ارزش است. مزيت هزينه، تلاشهاي نظاممند سازمان را براي افزايش كارايي ميطلبد در صورتي كه مزيت متمايز به عنوان مزيتهاي محصول و خدمات در نظر گرفته ميشود كه با نوآوري در آنها، افزايش كيفيت محصول يا خدمات و همچنين پاسخگويي سريع به نيازهاي مشتريان و برآوردن انتظارات آنها ايجاد ميشود - صدري٣، ٢٠١٤: ٣١ - .
مديريت دانش از عواملي است كه بر مزيت رقابتي مؤثر است. امروزه به سبب تحولات در حوزههاي فنآوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي و رواج نوع جديدي از سبك زندگي، عصر جديدي پديد آمده است كه آن را عصر اطلاعات يا به عبارت ديگر عصر دانش مينامند. در چنين عصري است كه اطلاعات و دانش، حوزههاي مختلف مديريت، سياست، اقتصاد و شكل جديدي از اولويتبنديها را از نظر سياستگذاري و برنامهريزي پديد آورده است. از اينروست كه در جهان امروز بر توسعه، برنامهريزي و نظامهاي مديريت مبتني بر دانش تأكيد شده است. اين مديريت مبتني بر دانش، فرآيندهاي محكمي را در بر دارد؛ از جمله خلق - توليد - ، ذخيره، اشاعه و به كارگيري دانش. به عبارت ديگر در مديريت مبتني بر دانش، تمركز اصلي بايد بر خلق، ذخيره، اشاعه و به كارگيري دانش باشد. به عنوان مثال اگر در سيستمهاي مديريتي قبلي اوج بهرهوري سازمان منوط به توليد بيشتر بود، در سازمانهاي نوآور و خلاق مبتني بر دانش امروزي، نيروي انسان مولد دانش، كه حاوي تجربيات و دانش تخصصي است، از ارزش روزافزون برخوردار است و سياستها مديريتي در راستاي چگونگي ذخيرة دانش توليد شده، اشاعة آن و استفاده يا به كارگيري آن در فرايندهاي توليد يا خدمات ميباشد. از اينرو نگاه مديريت مبتني بر دانش را بايد نگاه حامي تجربه، تخصص و دانش تكتك كاركنان مشغول در يك شركت، بنگاه، سازمان و ... دانست.
مالهوترا١ - ١٩٩٨ - به عنوان يكي از پركارترين افراد در زمينه مديريت دانش، بيان ميكند كه مديريت دانش در برگيرندة فرايندهاي سازماني است كه در جستوجوي تركيب ظرفيت پردازش داده و اطلاعات - توسط فنآوري اطلاعات - با ظرفيت نوآوري و خلاقيت منابع انساني ميباشد. مديريت دانش فرايندي است كه سازمان از طريق آن، ثروت را از دارايي فكري خود توليد ميكند. عليرغم ضرورت استفاده از اينرويكرد در تمام سازمانها، مشاهده ميشود كه نگاه كلي مديريت دانش يك نگاه مبتني بر كسب و كار است و از ظرفيتهايي كه استفاده از اين بستر در سازمانهاي عمومي و دولتي فراهم آورده است، غفلت شده است. از اينرو مشاهده ميشود كه نوعي علاقهمندي جهت به كارگيري فرايند مديريت دانش در سازمانهاي عمومي و دولتي در سطح ملي و بينالمللي در حال شكلگيري است - بختياري، ١٣٨٨: ١٧٣ - .
در سازمانهاي بسيار متغير امروزي بزرگترين و پيچيدهترين مشكل سازمانها جمعآوري و ذخيره، بازيافت، جستجو، توزيع و بازيابي از دانش است. بهرهبرداري از دانش موضوعي است كه در حال حاضر مورد توجه دانشمندان ميباشد. جاري بودن تمايل به دانش و يادگيري در نفس بشر موجب شده است كه حتي در قرون ابتدايي نيز از آموختن چيزهايي كه برايش مفيد بوده دريغ نكند، اما با گذشت زمان شاهد افزايش روزافزون اهميت دانش و يادگيري در سيستمهاي اجتماعي و تأثير آن بر عملكرد سازماني هستيم. بيهوده نيست كه تام استوارت٢ در سال ١٩٩٤ طي مقالهاي در مجله فورچون٣ به شركتها