بخشی از مقاله
چکیده:
هدف مقاله حاضر بررسی و تبیین مدیریت دانش و تاثیر آن بر یادگیری سازمانی دردانشگاه یزد می باشد. در این پژوهش برای مدیریت دانش از مدل مک الروی - - 1999 و هم چنین برای یادگیری سازمانی از مدل نیف - 2001 - استفاده شده است. روش تحقیق، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری230 استادیار عضو هیأت علمی دانشگاه یزد بوده اند که ازبین آنها 140 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. ابزار به کار رفته دراین پژوهش دو پرسش نامه می باشد که بر اساس طیف لیکرت می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها در دوسطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و بررسی تاثیر مدیریت دانش بر یادگیری سازمانی از تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بیشترین همبستگی میان رابطه مدیریت دانش و شاخص ساختار سازمانی دریادگیری سازمانی می باشد و هم چنین پیوسته کردن دانش و فرهنگ سازمانی درمیان شاخص ها بالاترین همبستگی را دارا می باشد. متغیر مدیریت دانش با تمام شاخص های یادگیری سازمانی رابطه مستقیم و معنادار دارد. درمجموع از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش می توان نتیجه گرفت مدیریت دانش با یادگیری سازمانی دردانشگاه یزد رابطه دارد .
واژگان کلیدی: مدیریت دانش، یادگیری سازمانی، دانشگاه یزد
مقدمه
امروزه، دانش سازمانی به عنوان یک منبع ارزشمند برای دستیابی به مزیت رقابتی شناخته شده است و سازمانها به مدیریت چنین دارایی ناملموسی جهت حفظ برتری رقابتی توجه بسیار داشتهاند. این مساله به اثبات رسیده است که مدیریت دانش به واسطه تغییرات محیطی از قبیل جهانی شدن روزافزون رقابت، سرعت افول یا پیرشوندگی دانش و اطلاعات ، پویایی نوآوری محصول و فرایند و رقابت از طریق بازارهای خرید ، یک امر ضروری برای سازمانهاست - گرینر1، . - 2007 بنابر این در هزاره سوم، اجرای مدیریت دانش ضروری شده و مؤسسات باید با برنامه ریزی برای اجرای آن اقدام کنند - چاندرا2، - 2008 و دانش سازمانی را مانند یک منبع استراتژیک قلمداد کنند.از این رو، سازمان ها باید محیطی برای اشتراک ، انتقال و تبادل دانش در میان اعضا به وجود آورند و افراد رادرجهت مفهومی کردن تعاملاتشان آموزش دهند.
با توجه به افزایش پیچیدگی و سرعت تغییرات محیطی سازمان ها، ایجاد تفکر سیستمی وبینش مشترک در سازمان وهمچنین برقراری یادگیری سازمانی و تبدیل یادگیری فردی به سازمانی احساس می شود، از این رو اگربتوان مجموعه هایی از عناصر از قبیل ساختارها، روش ها ، راهبردها ، فرایندها ، و منابع انسانی را با الگوی مطلوب یادگیری سازمانی تطابق و سازگاری داد ،بهتر می توان درمقابل رقابت های سازمانی از خود واکنش نشان داد.تنها با بررسی تغییرات و ایجاد یک راهبرد مناسب و انعطاف پذیر، با فراهم کردن یک محیط مناسب یادگیری، تشخیص نیازهای یادگیری وبرآورده کردن آن نیازها میتوان به تدریج الگوی تعامل بین افراد را درسازمان تغییر داد و از مدیریت دانش به عنوان یک مزیت رقابتی بهره گرفت - نوناکا و تاکوچی3، - 1995عمده ویژگی که می توان برای شرایط فعلی هر سازمانی با الخص نهاد های »دانش بنیان« چون دانشگاه متصور بود ؛تغییرات بسیار سریع،گسترده، عمیق و پیچیده محیط حاکم بر فضای آنهاست.
دانشگاهها برای بقا باید قادر به سازگاری با شراط متغییر علمی و محیط باشند. بنا براین باید هرچه سریعتر جای خود را به سازمانهایی چابک دهند و به این ترتیب در جریان یک یادگیری آگاهانه زمینه حفظ و ارتقا اعتبار خود را فراهم آورند. از سوی جنبه نامشهود اقتصاد بر پایه سرمایه فکری بنیان نهاده شده و ماده نخستین و اصلی آن،دانش و قابلیت یادگیری است.در دهه گذشته با پیشرفت سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات ،دانشگاه هانیز به طور فزاینده ای تحت تاثیر این فناوری ها و کاربردهای آن قرار گرفته اند و بابهره گیری از آن به دنبال فرصت هایی برای ارایه خدماتی با کیفیت بالاتر و هزینه کمتر می باشند - وو4، هانگ 5و تسای6، - 2006رولی - 2000 - 7 بیان می کند دانشگاه ها باید سطح بالایی از فعالیت های مدیریت دانش را داشته باشند .برای پیشرفت بیشتر مهم هست که این فعالیت ها را به رسمیت بشناسند و به کار گیرند . مجموعه ای از فعالیت های دانش بنیان غیرمرتبط کافی نیست ،بلکه دانشگاه ها و کارکنان آنها باید به نقش تغییر خودشان در جامعه دانش بنیان پی ببرند و واکنش نشان دهند.لازم است