بخشی از مقاله

چکیده

هوش معنوی به عنوان زیر بنای باورهای فرد نقش اساسی در زمینه های گوناگون به ویژه ارتقاءتامین سلامت روانی دارد.. بهداشت روانی هنری است که به فرد کمک می کند تا با ایجاد روش های صحیح روانی و عاطفی بتواند با محیط خود سازگار شده،. هدف از این پژوهش شناسایی رابطه بین هوش معنوی و سلامت روان میباشد جامعه آماری در این پژوهش دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران پزشکی که 200 نفر میباشد روش نمونهگیری تحقیق حاضر از نوع روش تصادفی طبقه ای است وبرای شناخت مبانی نظری تحقیق، از تحقیقات گذشته و روش کتابخانهای استفاده گردیده است.

ابزارگرد آوری داده ها پرسشنامه خودسنجی هوش معنوی میباشد . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار ه های توصیفی - فراوانی- در صد -میانگین وانحراف استاندارد - و ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه استفاده شده است.. برای بررسی فرضیه پژوهش از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج بدست آمده نشان می دهد هوش معنوی با سلامت روان رابطه مثبت و معنا داری دارد.

کلمات کلیدی: هوش معنوی، سلامت روان، بهداشت روانی

مقدمه

امروزه مطالعات مربوط به معنویت با مفهوم هوش عمیقاً گره خورده وبررسی وتحقیق در این حوزه از مفاهیم چالش برانگیزمی باشد،به گونه ای که بسیاری از نظریه پردازان معاصر، هوش را در قالب معنویت تعریف می نمایند.اگر چه واژههوش معنوی ظاهراً آشنا به نظرمی رسد، اما واقعیت آن است که چنین علمی هنوز برای بسیاری از افراد ناشناخته است واین خود نشان از پیچیدگی بشر وذهن واندیشه او دارد.هوش معنوی قدرتی تحول آفرین دارد، به طوری که آن را از هوش عاطفی - EQ - متمایز می سازد.

امروزه موضوع بهداشت روانی عمیقاً مورد توجه روانپزشکان، روانشناسان وسایر دانشمندان علوم رفتاری واجتماعی قرار گرفته است.بهداشت روانی هنری است که به فرد کمک می کند تا با ایجاد روش های صحیح روانی و عاطفی بتواند با محیط خود سازگار شده، با نشاط، نیرومندوتوانا در انجام مسئولیت های اجتماعی خود باشد.هوش معنوی برای حل مشکلات ومسائل مربوط به معنای زندگی وارزش ها مورد استفاده قرار می گیرد وسؤالهایی مانند: آیا شغل باعث تکامل من در زندگی می شود؟ را در ذهن ایجاد می کند.

به نظر می رسد هوش معنوی از روابط فیزیکی وشناختی فرد با محیط پیرامون خود، فراتر رفته و وارد حیطه شهودی ومتعالی دیدگاه فرد به زندگی خودبر می گردد.این دیدگاه شامل رویدادها وتجارب فرد می شود که تحت تأثیر یک نگاه کلی قرار گرفته اند.فرد می تواند از این هوش برای چهارچوب دهی وتفسیر مجدد تجارب، معنا وارزش شخصی بیشتری استفاده کند.در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن به این معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود وزندگی وجهان پیرامون خود مطرح می کند.

آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا وداشتن رسالت در زندگی، حس تقدیس در زندگی. درک متعادل از ارزش ماده ومعتقدبه بهتر شدن دنیا می شود.ادواردز معتقد است داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اصلاحاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است.این تمایز فاصله میان دانش علمی ودانش نظری را مطرح می کند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی وتمرین های آنها را هم ردیف دستیابی به هوش معنوی، از طریق عبادت وتعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست؛ هرچند می توان گفت برای بهرمندی مؤثر از معنویت داشتن توأمان دانش نظری وعلمی لازم می باشد.آن چه از بررسی تعریف صاحب نظرانی همچون گاردنر،هیگلارد،وکسلراز هوش بر می آید آن است که همگی - هوش - را قابلیت بهرگیری از نرم افزارهای وجودی تعریف می کنند.

تجربه نشان می دهد که در طول تاریخ،هرچه هوش ظاهری بشر بیشتر شده است گرایش های ناهنجار، راه های خطاومساله آفرینیایجادشده است.سپس با اضافه کردن انواع جدیدی از هوش تحت عنوان - هوش معنوی - وهوش - وجودی - که متوجه مفاهیمی نظیر مرگ وزندگی است،سعی در تکمیل تعریف خود نمودند.برخلاف هوش ظاهری که فعالیت های ان به هواس پنجگانه مربوط است، هوش باطنی با درک جهان پیرامونی به عنوان تجلیات ارتباط دارد وجمال الهی، هوش باطنی خفته را بیدار می سازد.

هرچند که تحقیقات زیادی در حیطه رشد وتحول هوش معنوی صورت نگرفته است و نیازمند تحقیقات تجربی کیفی است ولی می توان گفت که استعداد این هوش در افراد مختلف،متفاوت است ودر اثر برخورد با محیط های غنی که سؤالات معنوی را برمی انگیزاند،به تدریج تحول یافته وشکل می گیرد. هوش معنوی اولین بار درسال 2000 از سوی متفکران غربی چاپ شد واین نقطه عطفی بود برای انتشار این موضوع که ذهن چگونه کار می کند.

بنابراین هوش معنوی مستلزم راه های چندگانه برای یکپارچگی زندگی درونی ذهن وروح با زندگی بیرونی از امور جهان است.در تحقیقی که ابوالقاسم یعقوبی، محمدرضا ذوقی پایدار، عبداالله زاده، حسین محققی درباره رابطه بین هوش معنوی و بهداشت روان دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان در سال تحصیلی 86 - 87 انجام داده اند و به این نتیجه رسیدند که بین بهداشت روانی و هوش معنوی رابطه معنی داری وجود دارد.

محدثه لطفی و سمیه سیار به بررسی رابطه ای بین هوش معنوی و سلامت روان افراد 15 سال به بالا شهرستان بهشهر در سال 1387 پرداخته اند که نتایج آن به شرح ذیل است: بین هوش معنوی و سلامت روانی رابطه معناداری دارد. بین هوش معنوی مردان و زنان تفاوت معناداری وجود ندارد و اینکه مردان و زنان از نظر سلامت روانی با هم تفاوت معناداری دارند باتوجه به اهمیت مباحث ذکرشده شده محقق بر ان شد در جهت تکمیل نتایج به دست امده سایر محققین .پژوهشی باعنوان رابطه هوش معنوی و سلامت روان انجام دهد و بعضی مسایل و مشکلات مبهم را حل نماید.

هفت مرحله هوش معنوی

مرحله اول: آگاهی، در این مرحله از اینکه گم شده ایم آگاه می شویم ومتوجه می شویم که اهداف زندگی را به درستی درک نکرده ایم.دلیل آن می تواند این باشد که این احساس نافهمی درونی می تواند به وسیله فقدان یاحتی گریز از هرنوع هوش ایجاد شده باشد.مرحله دوم: معنا، در این مرحله ما مفهوم تصویر با عظمتی را بررسی می کنیم، تا کلیدهایی را بیابیم که شاید بتوانند مارا از این فضایی که در آن محدود شده ایم بیرون بیاورند.مرحله سوم: ارزشیابی، در این مرحله کلیدهای مرحله قبلی را در قفل امتحان می کنیم.به صورتی که آنها را در قفل می گذاریم ومی چرخانیم.

مرحله چهارم: وجود متمرکز، در این مرحله ما در را باز می کنیم ومی توانیم به آنچه که در آن طرف در وجود دارد دستیابیم وآنها را در اختیار بگیریم.مرحله پنجم: پندار، ما اجازه می دهیم نور روی تصویربا عظمت جدید،به حدی بتابد که بتوانیم آن را به خوبی ببینیم.مرحله ششم: تجسم، ما تجسم سطح جدیدی از خود را پیش از آن که در میان این قلمرو جدید قرار بگیریم،می بینیم.مرحله هفتم: مأموریت ما در داخل قلمرو جدیدمان عمل می کنیم.حالا دیگر داخل یک قلمرو وسیع تر نسبت به زمان حال هستیم.با آگاهی وهوشیاری کار را پی می گیریم.

تعریف سلامت روان

سلامت روان هیچ گاه با فهرست یا خصوصیات ثابت و ویژگیهای معینی تعریف نشده است.بر طبق تعریف فرهنگ روانشناسی آرتورواژه - سلامت روان - برای افرادی به کار می رود که عملکردشان در سطح بالایی از سازگاری هیجانی ورفتاری است ودر مورد افرادی که صرفاً بیماری روانی ندارند به کار نمی رود.از نظر کاپلان وسادوک سلامت روانی آن حالت بهزیستی است که افراد قادر هستند به راحتی درون جامعه شان عمل کنند وپیشرفت هاوخصوصیات شخصی برایشان رضایت بخش باشد.

فرهنگ بزرگ لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف می کند: استعداد روان برای هماهنگ ومؤثر کارکردن در موقعیت های دشوار انعطاف پذیری وتوانایی بازیابی تعادل خود.گلدشتاین، سلامت روانی را تعادل بین ارگانیسم ومحیط ورسیدن به خودشکوفایی میداند.از دیدگاه نازل به طور کلی، هوش عبارت است از رفتارهای حل مسئله به شیوه ای انطباقی که جهت گیری آن به سوی اهداف عملی است، به گونه ای که باعث افزایش میزان انطباق پذیری فرد می شود.رفتارهای انطباقی، تضادهای درونی را کاهش می دهد. این تعریف مستلزم غلبه بر موانع وحل مسائل در راستای دستیابی به اهداف است.تعریف هوش ،در مجموع هوش عبارت است از به کارگیری دانسته ها در زمان مناسب، مکان مناسب وبا هدفی صحیح.

تعریف اسرنبرگ

هوش توانایی های ذهنی است که برای انتخاب، انطباق وشکل دهی محتوای محیطی ضروری است.استرنبرگ مدلی سه بخشی را پیشنهاد می کند:-1هوش آکادمیک:توسط تست های کلاسیک ضریب هوشیاندازه گیری می شود. -2 هوش عملی:از طریق گرداوری دانش ضمنی برای حل مسائل روزانه رشد میابد.-3هوش خلاق: نشان دهنده تواناییهای ترکیبی است، به گونه ای که افراد مشکلات را به شیوه ای نو وبدیع ببیند وتفکر به شیوه متداول را کنار بگذارند.

تعریف پیاژ

هوش عبارت است از حالت تعادلی کلیه استعدادهای سازشی پی در پی، از نوع حسی، حرکتی، نیروهای شناختی واکتسابی، همچنین کلیه تبادلات جذبی وانطباقی که بین جسم ومحیط صورت میگیرد.

تعریف گاردنر

هوش، رفتار حل مسئله ای انطباقی است که در راستای تسهیل اهداف کاربردی ورشد سازگارانه جهت گیری شده است.گاردنر، هوش را مجموعه توانایی هایی می داند که برای حل مسئله وایجاد خروجی های جدید به کار می رود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید