بخشی از مقاله
چکیده
هدف این پژوهش بررسی رابطه هوش معنوی و رهبری معنوی با عملکرد مدیران مدارس شهر اهواز و اثر میانجی گری معنویت در محیط کار به عنوان یکی از عواملی است که در عملکرد نقش دارد . مدیران و رهبران سازمان ها می توانند با بوجود آوردن معنویت در محیط های کاری و بهره گیری از ابزارهای غیر مادی ، بصیرت و تدبیر معصومانه این احساس را ایجاد می کنند که کارشان با معنا و هدف دار و چالش بر انگیز است.
4 پرسشنامه استاندارد برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد . جامعه آماری پژوهش مدیران مدارس شهر اهواز در سال 1392 انجام شده است . جامعه آماری 230 نفر می باشد. ضریب آلفای کرونباخ کل 0,84 محاسبه شده است. مدل از نظر شاخصهای تناسب مقادیر مناسب را کسب نموده است. هوش معنوی و رهبری معنوی بر معنویت بر محیط کار تاثیر مستقیم، مثبت و معنی دار دارد. رابطه بین معنویت در محیط کار بر ارزیابی عملکرد مدیران دارای تاثیر مستقیم، مثبت و معنی دار می باشد.
واژه های کلیدی: هوش معنوی ، رهبری معنوی ، عملکرد ، معنویت در محیط کار
مقدمه
امروزه معنویت به عنوان مهمترین جنبه ای انسانی در نظر گرفته می شود عدم شناخت معنای زندگی نیز باعث شده است معنویت بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد زیرا هوش منطقی و عاطفی برای شناخت معنای زندگی کافی نمی باشد بلکه باید از هوش که ماورای انواع هوش های معمولتر می باشد استفاده نمود . عدم تعهد به سازمان ، دیر رسیدن به سر کار ، عدم رفتار شهروندی و جوانمردی در محیط کاری نمونه هایی از عدم شناخت معنای زندگی در محیط کاری است .
که این هوش در قالب هوش معنوی شرح داده می شود . تعاریف بسیاری در رابطه با هوش معنوی انجام شده است که به بعضی از آنها اشاره شده است . وهان 2 نیز - - 2003 معتقد است که هوش معنوی، یکی از انواع هوش های چندگانه است که به طور مستقل میتواند رشد و توسعه یابد .هوش معنوی نیازمند شیوه های مختلف شناخت و وحدت زندگی درونی ذهن و روح با زندگی در دنیای هستی است .
هوش معنوی میتواند به- وسیله تلاش، جستجو و تمرین پرورش یابد .انسان برای کسب قدرت تشخیص در تصمیمگیری- هایی که به رشد سلامت نفس و روان کمک میکند، نیازمند هوش معنوی است . یانگ بیان میکند” :هوش معنوی ظرفیت انسان است برای جستجو و پرسیدن سئوالات غایی درباره معنای زندگی و به طور همزمان تجربه پیوند یکپارچه بین هر یک از ما و جهانی است که در آن زندگی میکنیم .
با هوش معنوی به حل مشکلات با توجه به جایگاه ، معنا و ارزش آن مشکلات میپردازیم .هوشی که قادریم توسط آن به کارها و فعالیتهایمان معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن بر معنای عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدام یک از اعمال مان از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگیمان بالاتر و عالیتر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازیم[1] کینگ در سال 2008 تعریف خود در رابطه با هوش معنوی اینگونه بیان میکند :
مجموعه ای از ظرفیتهای عقلی که به آگاهی کامل و کاربرد انطباقی از جنبه های معنوی و جهان مافوق وجودی شخص کمک میکند و منجر به خروجیهایی مانند تفکر وجودیعمیق، افزایش معنا، شناساییعالم مافوق و سلطه حالتهای معنوی میشود[2] تعریف ولمن در رابطه با هوش معنوی ، در برگیرنده تفکر، ادراک و حل مسئله است و ظرفیتی انسانی است برای پرسیدن سوالات غایی در خصوص معنای زندگی و تجربه ارتباطات یکپارچه بین هر یک از ما و جهانی که در آن زندگی می کنیم 3 ]و [4
معنویت در محیط کار :
یک محیط کار می تواند به عنوان یک محیط معنوی دوستانه درنظرگرفته شود وتشخیص دهد که کارکنان زندگی باطنی دارند. که بوسیله کار معنی دار پرورش یافته است ودرمتن جامعه جای گرفته است . معنویت در کار، یک تجربه از ارتباط و اعتماد متقابل در میان افرادی است که در یک فرایند کاری مشارکت می کنند، که به وسیله خوش بینی و حسن نیت فردی ایجاد می شود و منجر به ایجاد یک فرهنگ سازمانی انگیزشی و افزایش عملکرد کلی می شود، و در نهایت تعالی سازمانی پایدار را به همراه دارد.[5]
معنویت در محیط کار چارچوبی از ارزش های سازمانی است ، نشانه آن ، وجود فرهنگی است که مدیران را به طور فزاینده ای از میان فرآیند های کاری فراتر می برد و فهم آن ها را از ارتباط با دیگران بهبود می بخشد ، به گونه ای که احساس لذت را تجربه می کند . با توجه به اهمیت هوش معنوی و معنویت در کار و تعداد کم مقالات که در این رابطه انجام شده است ، پرداختن به آن لازم و ضروری به نظر می آید بر این اساس سؤال اصلی مقاله عبارت است از رابطه بین هوش معنوی و معنویت در محیط کار چگونه می باشد .
رهبران معنوی در نظر مردم بیشتر از طریق ایجاد تفاوت برانگیخته می شوند و بر یک خوبی مشترک یا اجتماعی تمرکز می نمایند. Durkheim نیز معنویت را به عنوان »چیزی که به طور برجسته ای اجتماعی است« می بیند. مفهوم رهبری معنوی در تعقیب خوبی مشترک یا اجتماعی نیز با متون یادگیری خدمت در تحصیلات بالاتر مرتبط است. Robert Greenleaf بحث می کند که ویژگی های خدمتکاران و رهبر می تواند در یک فرد وجود داشته باشد و در زمینه های روزمره آورده شود.
تحقیقی از کینجرسکی و اسکرپینگ - 2004 - 1 یکی دیگر از تحقیقات جدی با هدف تعریف معنویت در محیط کار و با روشی اکتشافی و کیفی صورت گرفته است .آنها 14 محقق با روش های مختلفی از قبیل مصاحبه حضوری ، مصاحبه تلفنی ، نظر سنجی مکتوب و ... اطلاعات مورد نظر خود را در باره دو موضوع جمع آوری کردند :
مفهوم معنویت در محیط کار وبیان تجاربی که آنها در این زمینه داشتند . با وجود این که برای اکثر آنها تعریف جامع معنویت در محیط کار دشوار بود ، آنها به سادگی در باره تجارب خود صحبت می کردند . توضیحات آنها آشکار کرد که معنویت در محیط کار ، عبارتی متمایز است و از دیدگاه افراد مختلف دارای ابعاد فیزیکی ، عاطفی شناختی ، بین شخصیتی ، معنوی است ، و در واقع در برگیرنده یک احساس پیوند و ارتباط با دیگران و مقصود جمعی ، یک حس ارتباط با موجودیتی والاتر و نیز یک حس تکامل و تعالی می باشد .
این دو محقق با کمک نتایج تحقیق خود تعریف جامعی از معنویت در کار ارائه کردند و توصیه کردند که تحقیقات آینده بین معنویت درونی و سازمانی در محیط کار تفکیک قائل شود و ارتباط آنها را بسنجد [6] معنویت در محیط کار چارچوبی از ارزش های سازمانی است ، نشانه آن وجود فرهنگی است که کارکنان را به طور فزاینده ای از میان فرآیند های کاری فراتر می برد و فهم آن ها را از ارتباط با دیگران بهبود می بخشد ، به گونه ای که احساس لذت را تجربه می کنند . [7]
ادبیات نظری :مفهوم هوش معنوی تاریخچه هوش معنوی
هوش معنوی پارادایم جدیدی است که بعد از هوشهای چندگانه ی گاردنر که در سال 1983در کتاب چارچو بهای مغز 1 آورده بود، ظاهر شد .شکل گیری هوش معنوی را باید بعد از تکامل هوش عاطفی دنبال کرد .هوش عاطفی ابتدا در سال 1985 توسط پاین 2 معرفی شد، سپس توسط سالووی و مایر به عنوان هوش اجتماعی ارائه شد .
استفاده از این هوش در کسب و کار جهانی توسط گلمن در سال 1995 در کتابی با همین عنوان گسترش یافت و به کار گرفته شد .پس از آن هوش معنوی مطرح شد، هر چند که زمان دقیق چگونگی پیدایش این اصطلاح و اینکه توسط چه کسی اختراع شده است، مشخص نیست[8 ]به منظور ارزیابی فهم و بیان هوش معنوی هشتاد گویه فهرست ماتریس روانی معنویت 4 توسط ولمن به منظور تعریف یک الگوی منحصر به فرد برای بیان وضعیت هوش معنوی افراد ایجاد شد .
این موارد به نحوی طراحی شده بودند که افراد تجربیات، فعالی تها و رفتارها یشان را گزارش می دهند .این گزارش، نیازمند تفکر انتزاعی و تعبیر و تفسیر رویدادها استضرورتاً،. فهرست ماتریس روانی معنویت بیشتر به جای توجه به هوش معنوی کمتر یا بیشتر، با تمرکز بر الگوهای معنویت مورد توجه قرار گرفت .این فهرست هفت فاکتور دارد که ابعاد، گوناگون تجربیات معنوی را اندازه گیری می کنند.
این هفت عامل عبارتند از؛ الوهیت1 هوشمندی2 ، روش نفکری3 ، جامعه پذیری4 ، ادراک بیرونی5 ، معنویت معصومانه - 6 کودکانه - ، آسیب روحی 7. فهرست ماتریس روانی معنویت به طور مستقیم یا به طور کلی جوابگوی سنجش ظرفیت های معنوی و درجه هوش معنوی نیست و امتیازات، بیشتر از اینکه قابل مقایسه باشند، قابل تشریح و توصیف هستند .
با این حال امتیاز بیشتر در فهرست ماتریس روانی معنویت نشان دهنده درجه علاقه و افزایش آگاهی معنوی است که به دیدن رفتار و تجربیات زندگی مربوط میشو[4]معیار دیگر اندازه گیری شاخص جامع هوش معنوی 9 آمرام است که از روشهای قبلی قابل اطمینان تر و صحیح تر میباشد .این شاخص شامل 5 مقیاس مهم و بیست و دو زیر مقیاس است که بسیاری از ابعاد هوش معنوی که از تجزیه و تحلیل عمیق مصاحبه شناسایی میشود را تأیید میکند [9] یانگ بیان می کند :
" هوش معنوی ظرفیت انسان است برای جستجو و پرسیدن سئوالات غایی در باره معنای زندگی و به طور همزمان تجربه پیوند یکپارچه بین هر یک از ما و جهانی است که در آن زندگی می کنیم . با هوش معنوی به حل مشکلات با توجه به جایگاه ، معنا و ارزش آن مشکلات می پردازیم .
هوشی که قادریم توسط آن به کارها و فعالیت هایمان معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن بر معنای عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدام یک از اعمال مان از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی مان بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازم " - - Yang,2007:1000 پس از گسترش » مفهوم هوش « به سایر قلمرو ها ، ظرفیت ها و توانایی های انسان و بخصوص مطرح شدن هوش هیجانی در روان شناسی ، ایمونز در سال 1999 ، هوش معنوی را مطرح کرد و آن را » مجموعه از توانایی ها برای بهره گیری از منابع دینی و معنوی « دانست .