بخشی از مقاله

چکیده

استفاده ابزاری از تروریسم، به ویژه با صبغه دینی آن موضوع جدیدی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی خاورمیانه نیست و سابقهای دیرینه دارد، اما در این میان گروه تروریستی- تکفیری »دولت اسلامی عراق و شام« - داعش - یا »دولت اسلامی« پدیدهای جدید و نوظهور است که پیدایش و گسترش قلمرو فعالیت آن آثار و پیامدهای بسیاری را نه تنها برای کشورها و مردم منطقه، بلکه حتی برای جهان در بر داشته است. در واقع، تروریسم به سبک داعش موضوعی است که بسیاری از مناسبات سیاسی- اجتماعی بین بازیگران منطقهای و همچنین حامیان فرامنطقهای آنها را دگرگون کرده است.

بنابراین همچنان که راهبرد هر یک از کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار داده، بر راهبرد قدرتهای بزرگ، به ویژه ایالات متحده آمریکا نیز تأثیر داشته است. بر این اساس، مقاله حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که پیدایش و گسترش قلمرو فعالیت داعش چه تأثیری بر راهبرد خاورمیانهای آمریکا داشته است؟ در پاسخ به این پرسش، ضمن مروری بر دیدگاههای مختلف نسبت به موضوع و اهداف و راهبرد آمریکا در منطقه خاورمیانه قبل از پیدایش داعش، میکوشیم نشان دهیم که ظهور این پدیده باعث تحقق راهبرد آمریکا در خاورمیانه شده یا به عبارت دیگر، پیدایش داعش پتانسیلهای بسیاری را برای تأمین اهداف و منافع آمریکا در این منطقه ایجاد کرده است. این فرضیه را با استفاده از اسناد و منابع کتابخانهای موجود و همچنین بهرهگیری از رویکردها و تحلیلهای آیندهپژوهی مورد بررسی قرار میدهیم.

-1 مقدمه

با وجود اینکه داعش در یک بستر تاریخی و اجتماعی خاص شکل گرفته است و به هیچ وجه نباید آن را جریانی بدون ریشه و سابقه تلقی کرد، اما از وقتی با گسترش فعالیت و اعلام موجودیت رسمی و علنی و به ویژه با رفتارهای غیرانسانیاش موجبات تعجب و تحیر همگان را برانگیخت، هر یک از کشورهای منطقه یا قدرتهای بزرگ که به نحوی با آثار و پیامدهای شکلگیری آن مرتبط بودهاند، موضع و راهبرد خود را در قبال آن مشخص نموده و سعی کردند در عین مقابله با تهدیدهای ناشی از آن، از فرصتهایش نیز در راستای اهداف منطقهای و بینالمللی خود استفاده کنند.

در واقع برجسته شدن تروریسم به سبک داعش مسئلهای است که بسیاری از مناسبات سیاسی- اجتماعی بین بازیگران منطقهای و همچنین حامیان فرامنطقهای آنها را دگرگون کرده است. بنابراین، همچنان که راهبرد هر یک از کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار داده، راهبرد قدرتهای بزرگ، به ویژه ایالات متحده آمریکا را نیز تحت تأثیر قرار داده است که در این مقاله ضمن مفروض تلقی کردن اثرگذاری پیدایش داعش بر راهبرد ایالات متحده آمریکا، به دنبال درک نحوه و چگونگی این اثرگذاری هستیم.

البته در مورد ارتباط میان داعش و آمریکا و تأثیر پیدایش این پدیده بر راهبرد ایالات متحده در خاورمیانه دیدگاههای مختلفی وجود دارد. از یکسو برخی داعش را ساخته و پرداخته آمریکاو بنابراین کاملاً در راستای راهبرد منطقهای این کشور میدانند و از سوی دیگر برخی از تحلیلگران و حتی دولتمردان آمریکا با استناد به راهبرد مقابله با این گروه و حتی ائتلاف بینالمللی برای مبارزه با آن میکوشند نشان دهند که این گروه نه تنها دشمن ملتهای منطقه، بلکه دشمن آمریکا نیز میباشد.

پذیرش هر یک از این رویکردها تبعات خاص خودش را دارد، اما در این مقاله در عین توجه به رویکردهای مختلف موجود، فرض بر این است که پیدایش داعش، حتی اگر با طراحی و حمایت دولتمردان آمریکا هم نباشد، نه در مخالفت با راهبرد منطقهای ایالات متحده، بلکه در مسیر تحقق آن است و دولتمردان آمریکا میکوشند از این گروه برای تحقق راهبرد منطقهای خود استفاده کنند.  در واقع در نوشتار حاضر با طرح این پرسش که پیدایش و گسترش قلمرو فعالیت داعش چه تأثیری بر راهبرد آمریکا در خاورمیانه داشته است، ابتدا به بررسی نظریات و دیدگاهها در ارتباط با نقش آمریکا در شکلگیری و حمایت از داعش میپردازیم، سپس ضمن مروری بر اهداف و راهبرد آمریکا در منطقه خاورمیانه قبل و پس از پیدایش داعش میکوشیم نشان دهیم ظهور این پدیده چه تأثیری بر راهبرد این کشور در خاورمیانه داشته یا به عبارت دیگر، داعش چه پتانسیلهایی برای تأمین اهداف و منافع آمریکا در این منطقه ایجاد کرده است.

-2 آمریکا و شکلگیری داعش؛ دیدگاهها و نظریات

با وجود اینکه امروزه آمریکا به ظاهر پرچمدار ائتلاف علیه تروریسم و مبارزه با داعش است، اما ارتباط دولت و دولتمردان این کشور با داعش به هیچ وجه محدود به دوران فعالیت علنی و گسترده آن در عراق و سوریه نیست و بسیار فراتر از آن است. در واقع نحوه و زمان ارتباط دولتمردان آمریکایی با فرماندهان داعش قبل از آغاز فعالیت علنی این گروه تروریستی، بحثها و مجادلات بسیاری را نه تنها در محافل سیاسی و رسانهای، بلکه حتی در محافل علمی داخل و خارج از آمریکا برانگیخته است که مبنا قرار دادن آن زوایای متفاوتی را پیش روی تحلیلگران میگشاید.

از یکسو آمریکا خود را پرچمدار مبارزه با این نوع گروهها از جمله داعش معرفی میکند و بر اساس این رفتار طبعاً نمیتوان هر اقدامی که توسط داعش انجام میشود را ناشی از اراده سیاستمداران این کشور دانست. اما از سوی دیگر اسناد و مدارکی دال بر شکلگیری داعش به دست آمریکا یا حمایت دولتمردان این کشور از گروه مذکور وجود دارد - ر.ک: - Chengu, 2014; Milne, 2015; Freeman, 2016 که تحلیلگران بسیاری را به این باور رسانده که شکلگیری داعش همچون اسلاف آنها بخشی از راهبرد این کشور برای مدیریت تحولات و منازعات در راستای اهداف و منافع خود و همپیمانان منطقهای و بینالمللی آن بوده است.

حتی اگر شواهد و مدارکی که بر حمایت و پشتیبانی آمریکا از گروههایی چون داعش دلالت میکند نیز وجود نداشت، مروری بر تحلیلهای موجود بین اغلب ناظران و منتقدان سیاستهای منطقهای آمریکا نیز به خوبی نشان میدهد که ارتباط میان دولت آمریکا و داعش تا چه حد جدی و باورپذیر است. در واقع ارتباط میان آنها تقریباً برای اغلب ناظران و کارشناسان امری مفروض تلقی میشود، اما این هرگز به معنای آن نیست که همه دیدگاه و نظر واحدی درباره موضوع داشته باشند.

به عبارت دیگر حتی اگر در مورد اصل موضوع اختلاف نظری وجود نداشته باشد، در مورد اینکه هدف دولتمردان آمریکایی از دنبال کردن این سیاست چیست، اختلاف نظر وجود دارد. در این بین برخی معتقدند هدف آمریکا مقابله با بیداری اسلامی متأثر از انقلاب اسلامی و متوقف کردن قدرت و نفوذ روزافزون ایران است، برخی بر حمایت آمریکا از همپیمانان منطقهای از جمله عربستان و اسرائیل تأکید دارند و برخی بسیار فراتر از این معتقدند راهبرد منطقهای آمریکا جزئی از راهبرد کلان آن برای دامن زدن به اسلامهراسی در مقابل موج در حال تقویت اسلامگرایی است و در این چارچوب باید درک و تحلیل شود.

طرفداران دیدگاه نخست در عین تأکید بر نقش آمریکا در شکلگیری و تداوم گروههایی چون طالبان، القاعده و    به ویژه داعش بر این باورند که هدف آمریکا از این کار مقابله با امواج بیداری اسلامی و به ویژه قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران است. به باور برخی از این افراد، آمریکا انقلاب اسلامی ایران و به تبع آن بیداری اسلامی در منطقه را مهمترین تهدید علیه منافع خود و همپیمانانش در منطقه میداند و به همین دلیل با بهرهگیری از پتانسیل گروههای تروریستی-تکفیری در عین تلاش برای مهار قدرت و نفوذ روزافزون جمهوری اسلامی، به دنبال آن است که پتانسیل سایر گروهها و جریانات اسلامگرا را که ممکن است در آینده و در سایر کشورهای منطقه منافع آمریکا و همپیمانانش را تهدید کنند نیز تخلیه کند.

در حقیقت از دیدگاه این افراد حمایت آمریکا از گروههایی نظیر داعش به همان میزان که باعث تقویت شکاف شیعی-سنی بین ایران و اعراب میشود و جمهوری اسلامی ایران را در پیگیری اهداف خود محتاط کرده یا حتی در موضع تدافعی قرار میدهد، باعث ترسیم چهرهای از اسلام در سطح منطقه نیز میشود که اجازه گسترش قدرت و نفوذ ایران در سایر کشورهای همسایه را نمیدهد. برخی دیگر نیز در عین باور به مفروضات مشابه معتقدند آمریکا طی سالهای پس از انقلاب و با آزمودن گزینههای دیگر برای همپیمانی راهبردی در منطقه به خوبی دریافته است که اولاً برای مدیریت تحولات منطقه نیاز به یک همپیمان راهبردی دارد و ثانیاً این همپیمان راهبردی گزینهای جز ایران نیست.

اما مشکل از آنجا ناشی میشود که جمهوری اسلامی ایران تمایلی به همکاری با آمریکا ندارد و همین باعث شده است این کشور با توسل به گروههای تروریستی-تکفیری همزمان با تخلیه پتانسیل این گروهها، ایران را نیز تحت فشار قرار دهد تا با آن همکاری کند - ر.ک: ساوه درودی، 1395؛ . - Celso, 2012; 2014 طرفداران دیدگاه دوم بر این باورند که رابطه آمریکا با گروههای تروریستی نظیر داعش فقط منحصر به اهداف خود آمریکا نیست و حتی بسیار بیش از آن معطوف به اهداف و منافع همپیمانان منطقهای آن از جمله عربستان و    اسرائیل است.

بر این اساس برخی معتقدند آمریکا خود نقشی در شکلدهی به این گروهها به صورت مستقیم نداشته است، اما از آنجا که این گروهها با حمایت و پشتیبانی همپیمانان منطقهای آن ایجاد شدهاند و آمریکا نیز بنا به دلایل آشکار و نهان بسیار همچنان بر حمایت از آنها اصرار دارد، بنابراین علیرغم تشکیل ظاهری ائتلاف بینالمللی برای مقابله با داعش، همچنان در عمل دست همپیمانان خود را برای بهرهگیری از این ابزار علیه جمهوری اسلامی ایران و همپیمانان آن در محور مقاومت باز گذاشته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید