بخشی از مقاله
چکیده
هر هدف از تحقیق حاضر شناخت راهبرد های توسعه رهبری استراتژیک در صنعت پوشاک ایران بود. روش تحقیق حاضر توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق را کارشناسان صنعت پوشاک ایران در شهر تهران تشکیل داده اند که تعداد آنهاحدود 300 نفر برآورد شد. با توجه به محدود بودن جامعه آماری جهت نمونه گیری از روش سرشماری استفاده شد و کلیه جامعه به عنوان نمونه مدنظر قرار گرفت. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید.
جهت تعیین روایی، پرسشنامه در اختیاز 6 تن از متخصصین حوزه صنعت نساجی و پوشاک قرار داده شد و پس از انجام اصلاحات مد نظر - حذف گویه های ابهام انگیز - مورد تأئید قرار گرفت. جهت تعیین پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که میزان 78 بدست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها ازآمار توصیفی، و استنباطی با توجه به رتبه ای بودن مقیاس متغیر ها از روش آماری ناپارامتریک - کای اسکوئر - برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. نتایج نشان داد بین ایجاد فضای خلاق - 0,000 - ، بین توجه به یادگیری سازمانی - 0,029 - ، بین ریسک پذیری - 0,000 - ، بین رصد نمودن تحولات محیطی - 0,000 - ، بین موسسات آموزشی به عنوان اهرم قدرت - 0,000 - و بین رهبری مشارکتی و توسعه رهبری استراتژیک - 0,000 - رابطه معنی داری وجود دارد.
مقدمه
دردنیای امروز که شاهد تغییر و تحولات شگرف در زمینه های مختلف هستیم، محیط باتلاطم و عدم اطمینان بسیاری مواجه است و رقابت شدت زیادی پیدا کرده است. سیستم های سازمانی در راستای کسب موفقیت در میدان رقابت باید ازنوعی برنامه ریزی بهره گیرند که آینده نگر و محیط گرا باشد به طوری که ضمن شناسایی عوامل و تحولات محیطی، در یک افق زمانی بلندمدت تاثیر آنها را بر سازمان و نحوه تعامل سازمان با آنها را مشخص کند.
این نوع برنامه ریزی درواقع همان برنامه ریزی استراتژیک است که با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی و قوتها و ضعهای داخلی را شناسایی می کند و با درنظر داشتن ماموریت سازمان، اهداف بلندمدت برای سازمان تنظیم می کند و برای دستیابی به این اهداف، از بین گزینه های استراتژیک اقدام به انتخاب استراتژی هایی می کند که با تکیه بر قوتها و رفع ضعفها، از فرصتهای پیش آمده به نحو شایسته استفاده کرده و از تهدیدها پرهیز کند تا درصورت اجرای صحیح باعث موفقیت سازمان در میدان رقابت شود.امروزه فعالیتهای اقتصادی جهان توسط سازمانهایی با اندازه های بزرگ، متوسط و کوچک انجام می شود. این سازمانها در محیطی درحال تغییر و بازاری رقابتی فعالیت می کنند.
بنابراین، برای کامیابی نیازمند برنامه ریزی استراتژیک هستند. وجود تفاوتهایی در اندازه، حجم و ماهیت فعالیت سازمانهای بزرگ و کوچک، نحوه برنامه ریزی استراتژیک آنها را نیز ازهم متمایز کرده است به طوری که اکثر مدل های ارائه شده در این زمینه باتوجه به ویژگیهای سازمانهای بزرگ بوده و شاید به همین دلیل آنها به راحتی و در زمان دلخواه می توانند اقدام به برنامه ریزی استراتژیک کنند. در صورتی که مدل ها و مطالعات کمی در زمینه برنامه ریزی استراتژیک سازمانهای کوچک ارائه شده است و تجربه اندک آنها در استفاده از این نوع برنامه ریزی نیز حکایت از این وضعیت دارد.
مقاله حاضر درنظر دارد تا با شناسایی تفاوتها برنامه ریزی استراتژیک بین سازمانهای بزرگ و کوچک، به انجام مطالعات و ارائه مدل های بیشتر برای سازمانهای کوچک یاری رساند تا آنها با وقوف بر تفاوتهای موجود بتوانند در راستای کسب موفقیت بیشتر فعالیتهای خود را به صورت استراتژیک برنامه ریزی کنند. - آقازاده،1383،ص - 1 از لحاظ مفهومی مدیریت استراتژیک با تحول در تئوریهای مدیریت همگامی دارد. مکاتب کلاسیک رفتاری و کمی مدیریت بر جنبههایی از سازمان و عملکرد آن تأکید میکردند که توسط مدیریت قابل کنترل بود.
مسایلی از قبیل برنامهریزی تولید، رفتار زیردستان، بهبود محیط کار، نقش گروههای غیررسمی در بازدهی کار، مدلهای کمی تصمیمگیری و غیره. لیکن هرگز فضای سیاسی جامعه ، احساس افراد و نهادهای خارج از سازمان، مسأله اصلی آنها نبود. چرا که محیط از ثباتی نسبی برخوردار بود و چنین نیازی هم احساس نمی شد. به تدریج با رشد مستمر اقتصادی، اوضاع قابل اطمینان محیطی از میان رفت و تغییرات و حوادث شتابنده ای در جهان اتفاق افتاد.
لذا تغییرات و دگرگونی های سریع و پیچیده جامعه و تأثیر آن بر رشد و توسعه شرکتها موجب شد که مدیران توجه خود را به محیط سازمان معطوف گردانند و مفاهیمی مانند سیستم، اقتصاد، برنامهریزی بلند مدت، استراتژی و فرایند مدیریت استراتژیک مورد توجه صاحبنظران مدیریت قرار گیرد. این مفاهیم و نظریات پاسخ علم مدیریت به دگرگونی و تغییرات وسیع اقتصادی واجتماعی بود. تحولات پر شتاب و رو به گسترش اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که تمامی ابعاد و ارکان سازمان را تحت تاَثیر قرار داده ، الزامات و انتظارات نوینی را نیز برای سازمان ها ایجاد کرده است. این انتظارات و الزامات نقش و وظیفه مدیران و رهبران را به شکل فزآینده ای متحول نموده است.
این دگرگونی و تحول آن چنان سریع،وسیع و عمیق بوده است که استفاده از سبک های گذشته در اداره سازمان ها دیگر کارایی لازم را ندارد. دانایی محوری، رقابتی بودن ، مشتری گرایی، کارآفرینی و تحول گرایی فضای جدیدی است که رهبران و سازمان های امروزی نیازی جدی به آن دارند و بدون توجه و کار گیری این ساز و کار ها و روش ها امکان ادامه حیات سازمان ها ممکن نیست. - فرهنگی، علی اکبر، - 1390 امیر مومنان حضرت علی - ع - به افراد و سازمان ها هشدار می دهد که همه آینده ها نزدیک است. کودکان به زودی بزرگ می شوند، بزرگسالان به زودی پیر می شوند، و پیرها به زودی مرگ را تجربه می کنند. بدین گونه همه آینده ها در یک چشم بر هم زدن از راه می رسند، و اگر برای استقبال از آنها آماده نباشیم، پشیمانی سودی نخواهد بخشید.
در راستای کسب موفقیت در میدان رقابت باید ازنوعی برنامه ریزی بهره گرفت که آینده نگر و محیط گرا باشد به طوری که ضمن شناسایی عوامل و تحولات محیطی، در یک افق زمانی بلندمدت تاثیر آنها را بر سازمان و نحوه تعامل سازمان ها با آنها را مشخص کند. این نوع برنامه ریزی درواقع همان برنامه ریزی استراتژیک است که با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی و قوتها و ضعهای داخلی را شناسایی می کند و با درنظر داشتن ماموریت سازمان، اهداف بلندمدت را برای سازمان تنظیم می کند و برای دستیابی به این اهداف، از بین گزینه های استراتژیک اقدام به انتخاب استراتژی هایی می کند که با تکیه بر قوتها و رفع ضعفها، از فرصتهای پیش آمده به نحو شایسته استفاده نموده تا از تهدیدها پرهیز کند، که در این صورت با اجرای صحیح باعث موفقیت سازمان در میدان رقابت خواهد شد.
و اما چرا آینده شناسی؟ آینده شناسی به افراد، سازمانها و جوامع کمک می کند تا "فرصتهای" پیش روی خود را به گونه ای پیش دستانه بشناسند و با آمادگی قبلی به استقبال آینده بروند تفکر مشکل محوری، این دیدگاه را به ما القا کرده است که همه مشکلات تقریباً از یک نوع هستند و با یک شاه کلید حل می شوند . به همین دلیل در اغلب موارد به تجربه ها وموفقیتهای گذشته خود در حل مشکلات استناد می کنیم و یادگیریهای گذشته خود را با اصرار تمام به امروز و آینده می کشانیم؛ غافل از اینکه جهان امروز به سرعت درحال تغییر است و آنچه که دیروز می توانسته کلید حل یک مشکل باشد، لزوما در شرایط کنونی چاره ساز نیست، و بویژه نمی تواند برای آینده مفید باشد.
آینده شناسی مدعی است که می تواند آینده را به طور قطعی پیش بینی کند و در صدد رویابافی برای سرگرم کردن مردم یا مدیران و سازمانها نیست. به قول ادوارد کورنیش، بنیانگذار و رهبر انجمن آینده جهان "مهمترین هدف" از آینده شناسی را می توان به این صورت خلاصه کرد: "درک کنیم که با تداوم روندهای امروز، در آینده چه روی خواهد داد و تصمیم بگیریم که ایا چنین آینده ای برای ما مطلوب است یا نه؟ و اگر نیست، بکوشیم تا آن را تغییر دهیم".
در واقع شناخت روندهای آینده به ما کمک می کند تا فرصتهای پیش روی خود و جامعه مان را بشناسیم و برای بهره برداری از آنها تصمیم های سازنده ای بگیریم. آینده ای که پیش روی ماست، بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ بشریت، سرشار از فرصتهای جذاب و باورنکردنی است؛ اما برای کشف این فرصتها و یافتن جسارت لازم برای نزدیک شدن به آنها نیازمند یک "دیدمان" گسترده و همه جانبه نگر هستیم. مدیرانی که قادر به خلق چنین دیدمانی باشند، شایسته ارتقا به جایگاه "رهبری" سازمانهای امروز هستند. بنابراین برای پیش بینی آینده و حفظ شرایط رقابتی در دست یابی به منابع محدود آتی نیازمند »برنامه ریزی استراتژیک« می باشیم. ولی پیش از تحقق آن باید با مقوله استراتژی و فلسفه آن بیشتر آشنا شد.
مدیر کسب و کار هاروارد گزارش کرده که امروزه بیشتر کمپانی ها بدون تجزیه و تحلیل درست از بازار و شرایط محیطی تصیمیم گیری می کنند . او خاطر نشان می کند برای بهبود در وضعیت تصمیم گیری در سازمان ها، شناخت نیروهای محیطی موٌثر بر تغییرات در ساختار کسب و کار، تجزیه و تحلیل همه ابعاد کسب و کار و بکارگیری درست استراتژی می تواند سودمند واقع شود. - - Nicker, 2007 تمامی سازمان ها با هر نوع فعالیتی تحت تأثیر شرایط محیطی قرار دارند و در واقع محیط خارجی، نقطه آغاز استراتژی است. آنها نه تنها از محیط تأ ثیر می گیرند ؛ بلکه ممکن است تأثیراتی بر محیط خود بگذارند.