بخشی از مقاله

چکیده

فلسفه اسلامی که گاهی از آن به فلسفه متفکران مسلمان نیز تعبیر میشود، باگذشت ادوار مختلف و درپی ظهور و تحول مکاتب وحوزه های گوناگون همچنان در مبانی کلی خود از انسجام و هماهنگی و استواری برخوردار بوده و در پرتو کتاب آسمانی قرآن، و روایات و احادیث معصومان - علیهم السلام - در مباحث هستیشناسی و توحید و اعتقادات دینی سرشار از غنای فکری، دقت نظر و ژرفاندیشی شده است.

با نگاهی به سیر فلسفه در غرب مشاهده میشود که این فلسفه از قرن هجدهم به بعد در مسیر تازهای قرار گرفت که در آن، هم ازلحاظ روش و هم ازلحاظ محتوا مسائلی مطرح شد که می توان فلسفه های ترکیبی و کاربردی همچون فلسفه علم، معرفت شناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، فلسفه حقوق، فلسفه دین، فلسفه تاریخ، فلسفه زبان، فلسفه انسان و .... را در کنار فلسفه های سنتی از ثمرات آن دانست؛ بهگونهای که این شاخههای جدید فلسفه کلی، مسیر تخصصی خود را طی می کند .

با اینکه جدایی این مباحث از مابعدالطبیعه اشکالات متعددی بههمراه داشته، برعکس برای گسترش تحقیقات و مطالعات تخصصی افقهای جدید و فضاهای بیشتری باز شده است تا اندیشمندان و متفکران بتوانند در رشتههای گوناگون جایگاهی برای طرح نظریات نوین وفراگیر خود پیدا کنند. با غنایی که در مبانی و ساختارهای فلسفه اسلامی سراغ داریم، بستر مناسبی خواهد بود تا افقها و فضاهای جدیدی را ضمنِ مباحث خود برای طرح مباحث جدیدی که در فلسفه های ترکیبی فلسفه غرب مطرح است، به وجود آورد تا بتواند در بعضی از مسائل کهن با نگاهی نو تجدیدنظر سازنده انجام دهد و برخی از موضوعات گذشته خود را به روز کند و انتظاراتی را که در این برهه از زمان از آن میرود برآورده سازد و مباحثی همچون معرفتشناسی، فلسفه علم، فلسفه اخلاق و رشتههای فرعی دیگر را برمبنای پایه های بنیادین به طور جدّی و تخصصی مورد بحث و بررسی قرار دهد.

این کار در بدو امر، جز در پرتو مطالعات و پژوهش های تطبیقی و ارائه نظریات جدید که برگرفته از فلسفه اسلامی و همراه با ابداع و خلاقیت    باشد میسر نخواهد بود. این پیشنهاد نهتنها ارزش فلسفه اسلامی را با شاخصه    های خاص خود محفوظ و مصون نگه می دارد، بلکه فلسفه اسلامی برای تداوم کار خود وارد معرکه آرای جهانی خواهد شد و ضمن ارائه تفکرات و نوآوری های خویش، در این حرکت بهتر خواهد توانست خود را به اندیشمندان جهان و فلاسفه غربی معرفی و جایگاه گذشته خود را با افقی جدید باز کند.

ما در این تحقیق فقط در بخش اول، جهان شناسی در فلسفه اسلامی و اشکالات موجود در بعضی متون در این مبحث و ارائه راهکارهایی جهت اصلاح آنها را بررسی میکنیم و سپس در بخش دوم برای تأیید فرض و طرح خود، به نکاتی چند اشاره خواهیم کرد که حاصل مطالعات تطبیقی است . بقیه موضوعات، خود مقالات متعدد دیگری را میطلبد که به وقت مناسب، این پژوهش همچنان ادامه خواهد یافت. الف جهانشناسی حکمای اسلامی براساس نظریات نجومی و هیئت بطلیموسی یکی از وجوه مشترک حکمت طبیعی در مکاتب گوناگون یونان باستان این بوده است که عالم را بهصورت یک کل میشمردند و آن را بهمثابه ارگانیسمی تصور میکردند و ستارگان و اجرام سماوی را اجزایی زیستمند از این سازواره عظیم بهشمار می آوردند .

واژه فیزیک از کلمه »فوزیس « و مشتق از مصدر »فوئین« بهمعنای زیستن و رشد کردن است. جهان در نظر آن فیلسوفان، همانند یک ارگانیسم زنده بود و هر یک از موجوداتِ طبیعت، خود به عنوان ارگانیسمهای فرعی از سازواره جهانی به شمار می رفتند . آن ارگانیسم فرعی همانند کلّ جهان دارای روح و نفس و شعو ر تصور میشدند . - فرانک 1، :1957 - 67 هنگامیکه اندیشهها و آثار فیلسوفانی چون ارسطو را مطالعه می   کنیم، بهخوبی نشانههای این سیستم جهانبینی را که از پیشینیانش بهویژه سه مکتب فیثاغوری، اتمی و افلاطون به وی رسیده و او در تدوین فلسفه خود از آنها بهره گرفتهبود در تدوین فلسفهاش ملاحظه میکنیم.

فیثاغوریان که نظام ریاضی و هندسی کاینات را از هر نقض و خدشه ای مبرا و اجرام سماوی را از هرگونه تغییر و زوال مصون میدانستند، نظرشان این بود که دایره، کاملترین شکل و کره، کاملترین حجم هندسی است . به همین لحاظ مسیر اجرام سماوی را مستدیر و عالم را متشکل از مجموعه افلاک کروی میدانستند و این همان نظری بود که بعدها مورد قبول افلاطون و ارسطو و پیروان آنها قرار گرفت.

اجرام سماوی نزد فیثاغوریان کون و فساد نمی پذیرفت و اینجا بود که تقسیمبندی عالم به جهان تحتالقمر و افلاک فوق آن انجام گرفت و ثنویتی را در فلکشناسی پدید آورد که نهتنها بر فکر ارسطو، بلکه بر اندیشه متفکران غربی و شرقی قرون بعد سیطره داشت و تا زمان گالیله بهعنوان یکی از نظریات اساسی فلکشناسی مورد پذیرش اندیشمندان قرار گرفت. - سارتن،     - 226 :
در سده س وم پیش از میلاد مکتب دیگری به نام مکتب رواقی در جهانشناسی پدید آمد که کاملاً صبغه شرقی داشت . بینش جهان شناسانه در مکتب رواقی بر طبیعتگرایی و وحدت موجود استوار است . در نظر رواقیان، جهان متشکل از دو اصلِ فعال و مثبت و منفعل و منفی است . 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید