بخشی از مقاله

چکیده

انسان از آغاز تولد درحال تعلیم و تربیت است. تعلیم به معنای آموزش و یاد دادن چیزی به دیگری است. تربیت نیز به معنای سازندگی و پرورش شخصیت است. با تربیت میتوان افراد را پرورانید، ساخت و در نتیجه، اجتماعی را دگرگون کرد. تربیت باید با برنامه دقیق و حساب شده انجام گیرد تا موفقیت آمیز باشد. درنتیجه تنها در تربیت پند و اندرز کافی نیست، بلکه باید موانع برطرف شود و نیز شرایط فراهم باشد تا زمینه تربیتی حاصل شود.

بهترین دوران برای تربیت، هرفرد دوران کودکی است. به عبارت دیگر زمانی که هنوز شخصیت فرد شکل نگرفته است و زمان مناسب برای پرورش هر بذری است. مسئولیت این امر حساس در وحله اول بر عهده پدران و مادران است. اما تربیت کار ساده ا ی نیست، بلکه فن بسیار ظریف و حساسی است که کاردانی و اطلاعات کافی و تجربه و بردباری و قاطعیت لازم دارد. متأسفانه اکثر پدران و مادران با فن تربیت آشنا نیستند و به همین جهت غالب کودکان با برنامه ای حساب شده و درست پرورش نمی یابند و خودبخود و به شیوه های خودرو و تقلیدی بزرگ میشوند.

هر فرد مجموعه ای از صفات، عقاید، عادات و افکار اوست که چون با هم ترکیب شود، وحدتی خاص به وجود می آورد. در شخصیت ، حاصل رشد و تربیت وی در مراحل قبل و بعد از تولد است. تربیت نیز طبق تعریف علمای روان شخصیت انسان واقع، شکل گیری .شناسی: » ایجاد تغییر در فرد است « و کسی را که تغییرات مطلوب داشته باشد، » تربیت شده « می نامند در اسلام، تربیت به معنای شناخت فطرت خداجوی انسان و سوق دادن او در جهت ظهور استعدادهایش برای سعادتمندی در جامعه و تقرب به خداست. - شهروزی، - 61 :1385

همان طور که گفته شد، شخصیت هر فرد حاصل رشد و تربیت وی در مراحل قبل و بعد از تولد است و این بدین معناست که پایه های اصلی شخصیت او در محیط خانواده و متأثر از عملکرد والدین بنا نهاده می شود. به عبارتی، شخصیت کودک به طور مستقیم تحت تأثیر رفتارهای واقعی والدین و در جریان تعامل با آنها شکل می گیرد و رشد سالم شخصیت و موفقیت در زمینه های متعدد زندگی، متأثر از الگوهای ارتباطی حاکم بر محیط خانواده است  آنچه والدین باید مورد توجه قرار دهند را می توان در دو بخش ذکر کرد:

-1 توجه به عوامل شخصیت ساز و توجه و آگاهی نسبت به آنچه که باید برای فرزندان خود فراهم کند و آنچه باید به آنها آموزش دهند

 -2 شناخت خصوصیات جسمی- روانی فرزندان در دوره های مختلف زندگی تا در مورد فرزند برنامه ی آموزنده ای تنظیم کنند. این نوشتار بر آن است تا راهکارهای تربیت دینی کودک را به مربیان طفل، یعنی پدر و مادر بیاموزد. ازاین رو، می کوشیم تا رهنمودهایی در زمینه تعلیم و تربیت دینی کودکان ارائه دهیم.

مقدمه

همه والدین دوست دارند فرزندانشان خوشحال، خوش رفتار و قابل احترام از سوی دیگران باشند فرزندانی که بتوانند به راحتی با دیگران تعامل ایجاد کنند. هیچ کس دوست ندارد به داشتن فرزندی بی تربیت متهم شود. روش های موثر آموزش، مسائل تربیتی و کمک گرفتن از مشاور می تواند به بهترین وجه ممکن به والدین در این راستا کمک کند. اگر بخواهیم تعریف واضحی از تربیت ارائه کنیم باید بگوییم که تربیت، آموزش رفتارهای خوب و نشان دادن رفتارهای بد برای جلوگیری از انجام آن به کودک است. به عبارت دیگر، » تربیت « به کودک پیروی از مجموعه قواعدی را می آموزد و شامل روش های تنبیهی و تشویقی است. اما همین چند جمله در عمل چنان بر والدین دشوار است که گاه فاصله آن ها تا تربیت صحیح فرسنگ ها دور است.

عوامل موثر بر تربیت کودک

-1-1خانواده و نقش آن درتربیت کودک

کودک تحت تاثیرخانواده خویش قراردارد وازآن تاثیر می پذیرد بنابراین، خانواده می تواند هم سازنده باشد و هم تباه کننده و ویران کننده. محیط خانواده چون دانشگاهی است که در آن درس زندگی، انسانیت و اخلاق و یا ضد این دو، داده می شود. پس عامل خانواده برای کودک تأیین کننده و سرنوشت ساز است. کودک در کنار مادر از او درس زندگی می گیرد و عشق و محبت را می آموزد. او از پدر درس اقتدار و انضباط و کیفیت موضع گیری در برابر مسائل حیات اجتماعی را می آموزد. 

نقش مادر در تربیت و رفتار کودک به مراتب بیشتراز پدر است. چرا که رابطه وراثتی پدر با کودک پس از انتقال نطفه پایان می پذیرد، درحالی که رابطه وراثتی مادر با فرزند در مدت حمل و حتی پس از آن و در تمام مدتی که طفل از پستان مادر تغذیه می کند، ادامه مییابد. کودک تا رسیدن به سن مدرسه در خانه و درکنار مادر است و از او درس میپذیرد و مادر محرم راز و طرف مراجعه و پناهگاه کودک است.

در همه حال، مادر برای دوران خردسالی کودک الگو و نمونه است. پدر در خانه نقش مدیریت را دارد و مظهر قانون، عدل و انظباط است. در محیطهای خوف و هراس ناامیدی و محرومیت، پدراست. که میتواند امنیت را تضمین کند و به طفل دل و جرأت دهد؛ در عین حال اهانتها، ضعف و سستی او در مدیریت موجب پدید آمدن آثار نامطلوبی در کودک خواهد شد. مسئله اصلی خانواده، پدر و مادر هستند که همواره با فرزندان در تماسند. البته دراین میان از نقش تأثیربرادران و خواهران در خانه نمیتوان غافل ماند، به ویژه آنگاه که طفل دارای خواهریا برادر ارشد باشد و تفاوت سنیشان بسیار باشد. در چنین موقعیتی در واقع خواهر بزرگترنقش مادر و برادر بزرگتر نقش پدر را دارد.

هنگامی که پدر و مادر کودک از مراقبت او غافل باشند، او نیز رفتار خود را بر اساس خواسته آنها تطابق می دهد. درهمه حال، فرزندان در یک خانواده، جمع کوچکی را تشکیل می دهند و با همه درگیریها سروصداها، خود نظم را برقرار می سازند. سهل انگاری در مراقبت فرزندان باعث پدید آمدن معایبی در خانواده شود که به صلاح آنان نباشد. بنابراین مهمترین همکاری خانواده درجهت تربیت صحیح کودک ازاین قرار است: نخست، نظم و انضباط در خانه برقرار باشد تا کودک از همان ابتدا نظم در امور را فراگیرد و در عمل به آن مبادرت ورزد.

چون وقتی محیطی که کودک درآن زندگی می کند منظم باشد ذوق کودک برانگیخته می شود و انس و علاقه به حب جمال و نظم در او به وجود میآید. دیگر این که ارتباط طوری باشدکه بهترین راه برای نیل به تهذیب نفس و وجدانیات و اخلاق نیکوی کودک باشد.امر مهم دیگر این است که خانواده باید تمایلات باطنی کودک را ارضا نمایند و به تمام جهات شخصیت او توجه کنند، زیرا چنین کاری فقط در محیط خانواده میسر است.

افزون براین، تربیت دینی کودکان از وظایف بسیارمهم والدین و خانواده است تربیت باید به روشی انجام گیردکه حس مذهبی و اندیشه و اعتماد به خدا را در فرد تقویت کند، دل را برانگیزاند تا در همه کارها و امور به خدا رجوع کند و خلاصه در هر امری آثار مذهب را در دل او زنده و بزرگ گرداند و موعظه و نصیحتهای الهی و اسلامی را در گوش او مطبوع نمایند عمل او را مکتبی سازند و رفتارش را رنگ مذهبی دهند.

امرمهم دیگردر تربیت فرزند توجه به عاطفه و عوامل آن است که نباید فراموش شود. انسانها دارای عواطف و احساس هستند و تحت تأثیر متعلقات آن قرار دارند. انسان به شدت تحت تأثیر عواملی چون عشق و محبت، کینه و انتقام، ترس و اضطراب، وسواس، خصومت، شادی و غم و ... قرار دارد. عواطف، زندگی ما را گرم میکنند و ما را وا میدارند که به ادام" زندگی راغب و یا ازآن متنفر باشیم. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید