بخشی از مقاله
چکیده:
فضاي شهري تجلی گاه حیات مدنی شهر و بستر رویدادهاي اجتماعی است،سرزندگی از مهمترین خصیصه یک فضاي شهري پویا و کار آمد میباشد ارتقا کیفیت و بهبود ساختار آن تاثیر بسزایی در درك مردم از محیط و فضاي پیرامونی خود دارد.امروزه ایجاد فضاهاي پویا و جذاب و قابل پذیرش از سوي مردم اصلیترین دغدغه طراحان و برنامه ریزان شهري است.یکی از دلایل عدم موفقیت طرحهاي شهري در تکراري بودن رویه ها - بهرهگیري از حواس بصري به عنوان شاخصترین حس براي درك محیط - در ایجاد سرزندگی و دوام - افزایش تعامل و تماس افراد با محیط - در فضاهاي شهري است.این در حالیست که ادراك افراد از فضا از طریق مجموعه اي از حواس بصري و غیربصري شکل میگیرد که موجب دریافت اطلاعات از محیط و برقراري ارتباط از طریق درگیر شدن با محیط،افراد وساختار فضا میشود.عدم توجه به ابعاد گسترده ادراك انسان،مهجور ماندن حواس غیربصري از میزان ارتباط افراد با فضا،پذیرش یک فضا از سوي مخاطبان و میزان سرزندگی آن میکاهد.در این نوشتار از حواس غیربصري - لامسه،شنوایی،... - به عنوان ابزاري در جهت ایجاد بستري قدرتمند با هدف درك محیط،پذیرش فضا،ایجاد تعلق به مکان از سوي شهروندان براي زندگی و حضور موثر در فضا بهره گرفته میشود.
بر این اساس ابتدا به شناسایی حواس غیربصري و نمود خارجی هر یک از حواس در یک فضاي شهري پرداخته میشود،سپس از طریق مشاهدات میدانی الگوهاي رفتاري-عملکردي افراد - با تاکید بر ساختار سنی و جنسی،زمان و نحوه بهره برداري از فضاو... - بررسی شده و براساس مصاحبه نیمه سازمان یافته و باز - سنجش میزان ادراك حواس - موارد مورد نظر در ارتباط با حواس غیربصري که افراد در یک محیط درك کرده اند - خود اگاه یا ناخوداگاه - شناسایی میشود.با روي هم اندازي اطلاعات به دست آمده ضعفها و نارسایی هاي یک فضاي شهري با توجه به حواس غیربصري مشخص شده و با ارایه راهکارهاي مرتبط با همان حواس تلاش شده است در جهت ایجاد سرزندگی در فضا گام برداشته شود.
واژگان کلیدي:حواس غیر بصري،،سرزندگی،درکمحیط، الگوي رفتاري،بازارقزوین
-1 مقدمه
1-1طرح مسئله
ایجاد هویت و حس تعلق در فضاهاي شهري همواره به داشتن تصویر ذهنی از آن وابسته است . این تصویر ذهنی حاصل نمی شود مگر با درك و شناخت محیط توسط افراد.احساس بشر از فضا ارتباط نزدیکی با دریافت و درك او از حواس خویش دارد که آن هم در عکس العمل بسیار نزدیک با محیط اطراف او می باشد . در واقع حواس انسان تنها ابزار وي براي دریافت اطلاعات از محیط و درك آن است ، ابن سینا در این باره می گوید : " لان مبدء معرفته بالاشیاء هو الحس" "درحقیقت منشا شناخت اشیا ادراك حسی است." - ابن سینا التنبیهات و الاشارات- - 40بشر می تواند به عنوان موجودي در نظر گرفته شود که داراي جنبه هاي بصري ، حرکتی ، دمایی ، و ملموسی از نفس خویش باشد که ممکن است توسط محیط اطرافش مهار شده و یا تقویت گردد - هال : 1384ص - 84حس امنیت در محیط همواره وابسته به شناختی است که فرد می تواند از فضاي پیرامون خویش داشته باشد احساس عدم آرامش در فضاههاي شهري مدرن ناشی از عدم توانایی در درك صحیح محیطی است که با مجموعه کثیري از اطلاعات انسان را در برگرفته است.
شهرها تبدیل به صحنه اي بزرگ از رقابت بی پایان عناصر بصري در جهت جذب انسان شده است و این خود ناشی از عدم توجه به سایر حواس انسان به عنوان ابزار شناخت وي از محیط می باشد.مباحثی نظیر بوي شهر، جنس شهر ، موسیقی شهر، دربین تابلوهاي عظیم تبلیغاتی و ویترینهاي پر زرق و برق به فراموشی سپرده شده است و بشر در حجم عظیم این همه اطلاعات بصري به آن می اندیشد که دیگر به دیدگان خویش نیز نباید باور داشت.غناي حسی در فضاهاي شهري گذشته با بکارگیري تمام حواس در فضاهاي عمو می و شهري میسر می شد . بطوري که تصویر ذهنی ودرك فضا براي یک فرد نابینا کار دشواري نبود . یک نابینا می دانست که چه وقت در بازار میوه فروشها قدم می گذارد و یا چه وقت از راسته مسگرها عبور می کند. بینش صحیح و تثبیت درست شناخت فضا در عصر امروزي حاصل نمی شود مگربا نگاهی اجمالی به قابلیت انسان براي درك محیط و استفاده از تمام حواس در جهت خلق فضاهاي شهري.
2-1اهمیت و ضرورت پژوهش
از ضروریات یک فضاي شهري تبادل ارتباطات انسانها با یکدیگر و با محیط پیرامون خویش است. راپاپورت ، فضا را در روابط سه گروه با یکدیگر تعریف می کند، که این سه گروه را به صورت زیر طبقه بندي می کند: انسان ها با یکدیگر؛انسان ها با اشیا؛اشیا با یکدیگر؛ارتباط انسان با محیط و اشیاي پیرامونی توسط حواس بدن انسان صورت می پذیرد.اندامهاي حسی انسان یک سلسله نمود و صورتهایی را از عالم خارج به او می دهند. صورتهایی همچون رنگ ، نور ، صداها ، مزه ها و بسیاري از امور دیگر از جمله ادراکاتی هستند که بر اثر یکسري واکنشهاي فیزیولوژي بر انسان پدیدار می شوند. - خارابی: - 84این درك محیط موجب ایجاد معرفت و شناخت وي از اطراف می شود. از آنجا که عمده ترین ارتباط یک شهروند با محیط در فضاهاي شهري صورت می پذیرد بدون وجود این شناخت و درك درست از این فضا یک شهروند نمی تواند به آرامش نسبی در این فضاها دست پیدا کند، آرامشی که به همراه خود نشاط و سرزندگی را در اجتماعات ایجاد می کند.
به یقیق ثابت شده است فرد از محیط ناشناخته ومحیطی که نتواند درك کند گریزان است و شناخت محیط موجب تقویت حس هویت و تعلق خاطر به آن می شود در فرهنگ معاصر، فرد مجموعه اي از وسایل ارتباطی نظیر روزنامه، تلویزیون، کتاب، تبلیغات و عکس ،که شامل اطلاعاتبصري بی شماري هستند را با مفهوم ارتباط یکی می داند.با این حال روش دیگري نیز براي برقراري ارتباط وجود دارد :برقراري ارتباط از طریق اشیاء و عناصري که تمامی حواس انسان را تحریک می کنند. در واقع می توان فضاها را به عنوان ترکیبی از علائم و نشانه هاي حسی قابل استفاده براي جهت یابی و درك فضا در نظر گرفت. - مدنی - 1385بنابراین ضرورت می یابد فضاهاي شهري بتوانند با استفاده از تمامی ابزارهاي حسی انسان وي را در درك محیط سهیم بدارند و این خود در شرایط فعلی شهرهاي ما که عمده ارتباطات به صورت بصري شکل می یابد حائز اهمیت است تا از طریق حواسی غیر بصري که مکمل مشاهدات انسان در محیط باشد بر غناي حسی محیط افزود.همچنین پتانسیل هاي این شیوه ي طراحی، با در نظر گرفتن فواید آن براي کسانی که محدودیت هاي حسی دارند بروز می یابد بر این اساس اهمیت این تحقیق می تواند در درك محیط براي افرادي که به دلایل مشکلات جسمی نمی توانند از درك بصري کافی برخوردار باشند آشکارتر می شود.
3-1اهداف پژوهش
هدف از این پژوهش در ابتدا ارزیابی نقش حواس غیر بصري در درك محیط است.تا از این طریق محرك هاي موجود براي حس بویایی ، شنوایی ، لامسه و... در محیط و فضاي شهري شناسایی گردد .وجود این محرکها در نمونه موردي تحقیق - بازار قزوین - موجب بررسی ملموس نقش آنها ونیز نقاط قوت و ضعف این محرکها بر سرزندگی فضا می شود تا در نهایت از طریق تقویت نقاط قوت و به حداقل رساندن نقاط ضعف محیط بتوان بر غناي حسی و حضور پذیري فضا افزود.
4-1پیشینه پژوهش
نقش و تاثیر حواس انسان در ادراك محیط از دیرباز مورد مطالعه و بحث فلاسفه بوده است.به اعتقاد فلاسفه یونان و اصحاب اصالت عقل حواس انسان نمی تواند درك واقعی از محیط را به فرد بدهد بلکه این عقل است که موجب پدید آمدن این درك می شود.ارسطو بر این عقیده است که "علم و ادراك انسان از حقایق امور به وسیله حواسی که شامل جزییات می شود ممکن نیست ، بلکه به کمک عقل میسر می شود" - ایروانی/ خداپناهی - 6 -1374 –وي حواس را مقدمه اي براي درك آنچه را که صورت آن در ذهن حاضر شده است می داند.در مقابل فلاسفه تجربه گرا بر این باورند که "مبدا و منشا هر ادراکی در انسان فقط و فقط حس است که با فعالیت و تصرفات ذهن که عملی پیچیده است ، تجزیه و تحلیل می شود و ادراکات ما را شکل می دهد.در واقع آنها معتقدند که آنچه در ذهن و یا ضمیر انسان حاصل می شود جز از طریق حواس امکانپذیر نیست - ابراهیمی دینانی 1365ج - 183-2در این ماجرا فلاسفه اي چون کانت و برگسون به صحنه آمدند که با نظرات و آرا جالب خود هرکدام به نحوي بین این دو اصالت را بطه اي برقرار ساختند. به نظر کانت با آن که براي حصول علم ، تجربه لازم است، ولی بدون استمداد از