بخشی از مقاله
چکیده
هدف از تحقیق حاضر بررسی ادبیات بومی و کاربرد آن و همچنین ارتباط این مبحث با سه قلمرو زبانی، ادبی و فکری است. این پژوهش با توجه به درس چهارم فارسی سال دهم تهیه شده است. برای نیل به این مهم از روش کتابخانه ای بهره جسته ایم و از کتابهایی که در این راستا نوشته شده اند و همچنین از خود کتاب درسی نیز استفاده شده است.ادبیات یک تیره یا ملت، مجموعه متن هایی است که آثار برجسته پیشینیان آن قوم یا ملت را تشکیل می دهد. ادبیات بومی، عبارت است از آن گونه سخنانی است که از حد سخنان عادی فراتر و بالاتر بوده است که مردم آنها را ضبط کرده اند و از خواندن آن لذت می برند.از آنجایی که ادبیات هر قومی، برای آن قوم پر ارزش و گرانبهاست و از سویی سه قلمرویی که ذکر شد از نکات مهم درسی دانش آموزان نامبرده است بهتر آن دیدیم که دانش آموزان به جستجوی این سه قلمرو در ادبیات بومی شهر و روستای خود اقدام کنند تا ضمن انجام تکلیف درسی با فرهنگ بومی خود بهتر آشنا شوند.
کلید واژه ها: ادبیات بومی، قلمرو زبانی، فکری، ادبی
مقدمه
ادبیات بومی - اقلیمی - هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معانی محدود است، کلمه بومی Native در زبان انگلیسی با کلمه ملت و مردم Native هم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران را در مثل می توان ادبیات بومی دانست و در معنای خاص، ادبیاتی که در منطقه ای خاص به وجود آمد و شرایط ویژه داشته باشد.ادبیات میراث فرهنگی هر قوم است که از هر نسل سینه به سینه منتقل و دستخوش تغییر و تحول و در نهایت تکامل می شود، هر قوم در بنای غنای ایران زمین سهم بسزایی داشته است و باید ادبیات بومی و فرهنگی و قوم به صورت بکر به نسل های آینده منتقل شود.ایران در تاریخ خود همواره حوادث تیره و تار گوناگونی دیده که نتیجه آن باعث شده است ادبیات بومی سرشار از اخلاق، گذشت و آزادگی باشد. نباید بین ادبیات بومی و امروزی تضاد و تقابل به وجود آید که این موضوع باعث نفی ادبیات بومی می شود.در میان عناصر مختلف ادبیات بومی، مانند واژگان و لهجه، باورها و اعتقادات محلی، خوراک، پوشش، وضعیت خاص جغرافیایی و ویژگی های آب و هوایی، با پژوهش دقیق می توان دریافت که واژگان و لهجه بیشترین نمود را در آثار داستانی دارند.
دیدگاه ادبیات
ادبیات در هر شکل و قالبی که باشد، نمایشگر زندگی و بیان کننده ارزش ها و معیارها و ویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آنها می چرخد، نقد و بررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند به دور از آن ارزش ها و معیارها باشد.
ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند می دهد.
-1 دیدگاه عاطفی و عرفانی
-2 دیدگاه خردورزی
وقتی که اثری را بررسی می کنیم یا قطعه شعری می خوانیم، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبه های مشترک پیدا می کند و با او هم سویی روانی پیدا می کنیم و یا حتی اگر سر گذشتی را مطالعه می کنیم در کشاکش حادثه بزرگی قرار می گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا می کند. در این موارد نفس و جان نمی تواند از اثرپذیری بر کنار ماند، اگر از جهت خردورزی جنبه های مثبت و منفی آن را دریابیم زندگی را مطرح ساخته ایم.هدف غایی ادبیات تعالی انسان و وصول به ادب نفس است و آثاری که در جهت پروردن انسان نباشد صفت والا و پر ارج نمی تواند به خود بگیرد.
ادبیات بومی و اقدامات لازم
با توجه به شرایط خاص جغرافیایی انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ها و با در نظر آوردن دگرگونی های تمدنی جدید در جهان و ایران در قرن اخیر به نظر می رسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز بر خلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونی ها حیرت آور است صنعت جدید با ابزارهای خود، هم در مناسبات اجتماعی تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم.در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکه گیری و مارگیری بود - ر.ک به چراغ آخر صادق هدایت - امروز این تفریحات از رونق افتاد و جز در مناطق دور افتاده، جای دیگری موجود نیست، در گذشته مراسم متفاوتی برگزار می شد که به تقریب، عموم مردم در آنها شرکت می کردند، اما این آداب و مراسم به تدریج کم رنگ شد. و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.با توجه به این واقعیت باید چاره ای اندیشید که گویش ها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. آماده کردن مقدمات برای حفظ این ارثیه ها آسان نیست و مستلزم سرمایه گذاری کلان و همکاری دولت و مردم است، چند کار می تواند مقدمه کارهای اساسی تر بعدی باشد.