بخشی از مقاله

چکیده

این پژوهش با هدف ارایه دورنمایی از »روانشناسی در جامعه اسلامی پیشرفته« انجام شد و سؤال اصلی پژوهش این بود که »روانشناسی در جامعه اسلامی پیشرفته، در دیدگاه نظری و کاربردی چگونه تصویر میشود«؟ روش این پژوهش عبارت بود از تحلیل عقلی و نظری که در متون دینی و روانشناختی انجام گرفت؛ به این منظور از یک سو به نیازمندیهای روانشناختی جامعه اسلامی و از سوی دیگر به روانشناسی اسلامی به عنوان یک مکتب نگریسته شد.

از دستاوردهای این پژوهش این است که روانشناسی در جامعه اسلامی پیشرفته، باید حداقل سه ویژگی داشته باشد: ١. ذیل هندسه معرفتی اسلام تعریف شود و ارتباطاتِ طولی و عرضی لازم را با اجزای دیگر این هندسه معرفتی به درستی حفظ کند؛ ٢. به لحاظ موضوع، هدف، روش، مسائل و...، محصور در پارادایم جاری روانشناسی معاصر نباشد، بلکه ناظر به نیازهای جامعه اسلامی باشد؛ ٣. در روانشناختی بودنِ مسائل، با روانشناسی معاصر، هم افق باشد - نه مشترک لفظی - . نتیجهای که بدینسان به دست میآید، این است که در دراز مدت، برای داشتن جامعه اسلامی، مسیری جز مسیر »علوم انسانی اسلامی متناسب با جامعه اسلامی پیشرفته« وجود ندارد.

مقدمه

برای داشتن یک جامعه اسلامی پیشرفته و زندگیِ اسلامی متناسب با ارتباطات و فناوری امروزی، باید اولا، به آموزههای اسلامی در متون اصیل و اولیه مراجعه کنیم. دوما، برای جاری شدن آن آموزهها، در زندگی روزمره، باید از علوم انسانی اسلامی کمک بگیریم؛ برای رسیدن به این مقصود، لازم است چند مرحله پردازش در آن علوم صورت پذیرد؛ اولین مرحله بررسی سندی و استناد درست آنها به شارع است؛ در قدم بعد باید این یافتهها تبدیل بشوند به علوم اسلامیِ رده اول همچون: تفسیر، و علوم تفسیری - با همه انواع آن - ، حدیث و علوم حدیثی - با همه انواع آن - ؛ کلام اسلامی، فلسفه اسلامی و...؛ در مرحله بعد لازم است که علوم اسلامی ناظر به رفتار، مثل حقوق اسلامی، عرفان اسلامی، اخلاق اسلامی،٥٧ فقه اسلامی شکل بگیرند؛ در این مرحله ضرورت دارد که این علوم اسلامی، با همدیگر، هماهنگی کامل داشته باشند و همدیگر را نفی نکنند.

این دو مرحله به مقدار زیادی انجام شده است و همواره این تلاش ادامه دارد؛ اما نمیتوانیم، در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، آموزش و پرورش، قوه قضائیه، بازار، مهد کودک، پادگان، صدا و سیما، ادارات دولتی و...، از همین آموزهها به طور مستقیم استفاده کنیم، اینها بهطور مستقیم، پاسخگوی نیازهای کاربردی جامعه و زندگیِ امروزیِ ما نیستند؛ مرحله بعد این است که از دل این علوم اسلامی، نظاموارههای علوم انسانی کشف و استخراج شوند.

همان گونه که شهید سید محمدباقر صدر با ارایه آثاری همچون »فلسفتنا«، »اقتصادنا« و »مجتمعنا«٥٨ شروعی در این جهت داشتهاند. این قدم، باید در مورد تمام علوم انسانیِ امروز برداشته شود، برای رسیدن به این هدف، لازم است که نقطه شروع را نیازشناسی در جامعه اسلامی - مصرفکنندگان - قرار دهیم. چرا که پیچیدگیها، تعدد و تکثرِ موضوعات زندگی امروزی، به لحاظ شکل و ساختار با آنچه در متون دینی آمده است، در جزئیات انطباق کمتری دارد؛ عالمان تفسیری و حدیثی، تولیدکنندگان و توزیعکنندگان رده اول هستند که به واسطه ارتباطی که با متون دینی دارند، انرﮊی و اطلاعات لازم برای تولید و توزیع را در اختیار دارند - شکل١ را نگاه کنید - ؛٥٩ لکن تولید و توزیعِ این علوم، توسط این گروه از عالمان، برای زندگی روزمره ما کفایت نمیکند، بنابراین نوبت به تبدیلکنندهها میرسد.

تبدیلکنندگان کسانی هستند که امروزه در شکل و عنوان متخصصان علوم انسانی اسلامی، معرفی میشوند. این متخصصان نیز دو کار انجام میدهند، یکی اینکه نظاموارههای مربوط به تخصص خود را ذیل هندسه معرفت اسلام ایجاد میکنند و دوم اینکه بر اساس آن نظاموارهها، اهداف را از کلی به واسطهای رده اول، دوم، سوم، ....، و در نهایت به اهداف رفتاری تبدیل میکنند.٦٠ اگر این تبدیل انجام نشود، مثل این است که از نردبانی تا پله ما قبل آخر بالا رفته باشیم، اما آخرین پله را که به پشت بام منتهی میشود، طی نکرده باشیم؛ بنابر این کارهای انجام شده در مراحل قبل هم چندان نتیجه مثبتی را نخواهند داشت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید