بخشی از مقاله

چکیده

ادبیات غنایی گونهای از انواع ادبی است که با زبانی نرم و لطیف با استفاده از معانی عمیق و باریک به بیان احساسات شخص انسان میپردازد. در این مقاله تاثیر آثار ادبی بر روانشناسی نوین با آوردن سرودههایی از شاعرانی همچون مولانا، حافظ، صائب، خیام و ابوسعید ابوالخیر که در حوزه ی ادبیات غنایی هنرنمایی کردهاند، بررسی شده است. در واقع هدف اصلی از هنر ادبی: گوش کردن به سخنان زیبا و آراسته، درونی کردن معانی آنها و خویشتننگری و آموختن میباشد. آرامش روانی آدمی جدا از اخلاق انسانی نبوده و بدون قائل بودن به یک سلسله ارزش¬های اخلاقی و بدون مایه گرفتن از اعتقادات و قواعد اخلاقی نمیتوان از صلح و صفا و آرامش درونی بهرهمند شد.

کلید واژهها: ادبیات غنایی، درمان با عرفان، حرمت نفس، شواهد شعری.

.1 مقدمه

ادبیات در هر شکل و قالبی که باشد. نمایشگر زندگی و بیان کنندهی ارزشها و معیارها و ویژگیهایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آن میچرخد. ادبیات از دو گذرگاه ما را با زندگی پیوند میدهد: از گذرگاه عاطفی؛ وقتی که آن را میخوانیم. از گذرگاه خردورزی؛ وقتی که آن را بررسی میکنیم.وقتی ما قطعه شعری را میخوانیم عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبههای مشترک پیدا میکند و با او هم سویی روانی پیدا میکنیم و یا وقتی سرگذشتی را مطالعه میکنیم به قول »آندره مورا« در کشاکش حادثهی بزرگی قرار میگیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا میکند. در این موارد نفس و جان ما نمیتواند از اثرپذیری برکنار ماند از جهت خردورزی نیز اگر به درستی به تحلیل و نقد آثار ادبی بنشینیم و جنبههای مثبت و منفی آن را دریابیم، زندگی را مطرح ساختهایم.

اثر ادبی نیست مگر انعکاس زندگی و برخورد نویسنده با شاعر با معیارهای و ارزشها.کاربرد عرفان که هماره بیشترین بخش ادبیات غنایی را از جهت مضمون در برگرفته در التیام رنجهای روانی از دیرباز مورد توجه روان شناسان و روانپزشکان قرارگرفته است.اولین کسی که به این نکته اشاره کرد یونگ - - 1381 روانشناس و روانپزشک برجستهی سویسی بود که اعلام داشت انسان قرن بیستم زیاده از حد عقلانی شده و تکیه افراطی به ضمیر آگاه نموده و نیروهای دیگر انسان از جمله ضمیر ناخودآگاه دست کم گرفته شدهاند تا بدان حد که ارزشهای روحانی و غیرمادی انسان تحتالشعاع امور مادی و جسمانی قرار گرفته است - دایروین، . - 5:1382انسان با پیشرفت صنعتی و رسیدن به سعادت مادی به ضعف ابعاد الهی و سرگشتگی دچار شده است به قول حافظ: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند - حافظ، - 197:1370

.2 درمان با عرفان

.1-2 روانی بزرگ و هوشمند در پس این جسم مادی

ای دل ز غبار جسم اگر پاک شوی                 تو روح مجردی بر افلاک شوی
عرش است نشیمن تو شرمت بادا               کایّی و مقیم خطّه خاک شوی - خیام، - 179:1379

جسم ما موجودیت فیزیکی ما را شامل میشود که دربرگیرنده تمامی خواص فیزیولوژیک ماست و مشتمل است بر وزن، استخوانها، شریانها و ... حال آن که بعد منحصر به فرد ما که نود و نه درصد از موجودیت ما را تشکیل میدهد نامرئی، بی بو و غیر قابل لمس است و حواس پنجگانه که تنها نسبت به جهان جسمی و مادی حساس است در آن نفوذ ندارد.هنگامی که تنها در قالب جسم خود هستیم در جهان محدودیتهای مادی زندگی میکنیم، محدودیتهای که بر جسم ما حاکمند حدودی هستند که امور را بر ما تحمیل و مرزهایی پیرامون ما ترسیم میکنند که از آنها فراتر نمیتوانیم برویم. مثلا قادر به حمل بیش از مقدار معینی وزنه نیستیم.حال بخشی از وجود خود را تصور کنیم که بی حد و مرز است افکارمان هیچ محدودیتی برای نیروی اندیشیدن ندارد و حتی میتواند فارغ از جسم به کشف و شهود و سیر و سیاحت بپردازد.با گام نهادن به فراسوی جهان مادی ما میتوانیم خود را بسیار والاتر از یک جسم خاکی ببینیم و پرتوی از انوار و اراده الهی را در
خود احساس میکنیم به قول حافظ:

گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک      از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو - حافظ، - 316:1370

زمانی که به خویشتن معنوی خود رسیدیم علائم و نشانههایی از صلح و صفای درون خود مییابیم مانند:
·  عدم تمایل به ارزشیابی دیگران و قضاوت در مورد آنان.

تو خاموش اگر من بِهم یابَدم                                   که حمّال سود و زیان خودم
چو ظاهر به عفت بیاراستم                                     درشتی مکن بر کم و کاستم - سعدی، - 170:1369
·عدم تمایل به جنگ و ستیز و کشمکش.

.فراغت از نگرانی و تشویش خاطر.

.توانایی بدون خدشه در لذت جویی در هر لحظه از زندگی - وین دبلیودایر، . - 38:1382

.2-2 تفکر

ای برادر تو همان اندیشهای                                  مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهی تو گلشنی                             ور بود خاری تو هیمهی گلخنی - مولانا، - 214:1371

تفکر چیزی بیش از عمل ذهن است، تفکر در واقع تمامی هستی است و ما چیزی جز تفکر و یا روان خود نیستیم. جسم ما تنها آن ظرف یا محفظهای است که ذهن را در خود جای میدهد و به اطراف میبرد.از نظر روانشناسی این جهان نیست که کیفیت زندگی ما را تعیین میکند، بلکه این ماییم که تصمیم میگیریم که جهان را از طریق تفکر خود چگونه و به چه نحو ببینیم - ویندایر، . - 52:1382تفکر عاقلانه و هوشمندانه در تمامی تصمیمات، گفتار و کردار انسان را به عزت نفس میرساند و جلوی بسیاری از مشکلات و سردرگمیها و نهایتا به بیراه رفتنها را میگیرد.مولانا در خطاب به افرادی که تحت تاثیر تبلیغات و تلقینات دیگران فاقد هرگونه تفکر هستند و از طریق اندیشه دیگران زندگی میکنند اما خود بر آن واقف نیستند میگوید:

ما همه شیران، ولی شیر علم                             حمله مان از باد باشد دم به دم
حملهمان از باد و ناپیداست باد                           آنک ناپیداست هرگز گم مباد - مولانا، - 30:1371

.3-2 وحدت وجود

یاد ایامی که در تن جان ما منزل داشت             موج مطلق عنان ما غم ساحل نداشت
پرده بیگانگی در بحر وحدت محو بود               رشته موج از حبابی عقدهی مشکل نداشت - صائب تبریزی، - 499:1366

ما میتوانیم درجهی جلال و شکوه بالقوهای را که در وحدت وجود نهفته است را درک کنیم بدون آن که تهدیدی برای مقام فردیت ما باشد. میتوانیم خود را آزاد بگذاریم که به شیوهای اصیل به کائنات مربوط شویم و بدانیم که افکار، احساسها و رفتارهای ما بر دیگران اثر میگذارد، حتی اگر هرگز آنها را ندیده باشیم.تاریخ ما آکنده از رویدادهای منجر به تقسیم و تجهیز بشریت به چند دستگی و تفرقه و تقسیم به گروه و فرقههایی است که نتیجه آن دشمنی، تخریب و ویرانگری است.اگر تمامی سران کشورهای جهان به آن سخن بلند پایهی سعدی که بر سردر سازمان ملل حک شده است بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند - سعدی، . - 66:1369ایمان میآوردند و میپذیرفتند که همهی انسانها عضوی از پیکر بزرگ بشریت هستند پرچم صلح و دوستی بر گوشه گوشهی
کرهی خاکی افراشته میشد.

.4-2 فراوانی نعمت و برکت

ادیم زمین سفرهی عام اوست                   براین خوان یغما چه دشمن چه دوست
چنان پهن خوان کرم گسترد                      که سیمرغ در قاف قسمت خورد - سعدی، . - 14:1369

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید