بخشی از مقاله
چکیده
شعر غنایی، یکی از انواع ادبی است که از دیرباز تاکنون انواع و گونههای متعددی؛ چون مدح، هجو، رثا، حبسیه، شهرآشوب، مطایبه æ . . . برای آن برشمرده شده استاین. پژوهش قصد دارد با طرح این پرسش که ماهیّت ادبیات غنایی چیست و چه انواعی دارد؟ دیدگاههای حاکم بر کتابهای انواع ادبی را به چالش بکشاند و از خلال مطالعات کتابخانهای به تعریفی جدید برای این نوع ادبی دست یابد و در نهایت انواعی را نیز برای آن برشمرداین. امر از گستردگی بیش از حدّ حوزه ادبیات غنایی میکاهد و آن را به اموری خاص، متناسب با ماهیت ذاتی آن منحصر میکند. حاصل تحقیق نشان از آن دارد که تعریف اصطلاحی شعر غنایی با معنای لغوی آن همخوانی نداشته و تنها جهت پوششدهی تمامی انواع سنتی در خود و به تقلید از ادبیات غرب صورت گرفته است. حال آنکه غنا، موسیقی و نوایی شاد است و با مجالس بزم و مضامین عاشقانه هماهنگی دارد. از این رو میتوان شعر غنایی را به »شعر تغزلی= عاشقانه« منحصر ساخت و آن را »بیان شیفتگیها و شوریدگیهای درونی انسان نسبت به دیگری - جنس مخالف - دانست« که انواعی چون؛ شعر شهوانی - اروتیک - ، غزل غزل، شعر وقوع، دهنامه، تشبیب و نسیب را در بر میگیرد و ویژگیهای سبکی خاصی در حوزه فکری و مضمونی دارد که آن را از سایر انواع ادبی متمایز میسازد.
مقدمه
انواع ادبی، اصطلاحی در نقد ادبی است که آثار ادبی را با تکیه بر شکل و فرم، موضوع و محتوا و تکنیک - ویژگیهای فنی - به گونه-های مختلف تقسیمبندی میکند. تقسیمبندی ادبیات به این انواع از دوران یونان باستان معمول بوده و انواع اصلی حماسی، غنایی، کمدی، هجو و تراژدی را در بر میگرفته است. در دوره رنسانس علاقه به این تقسیمبندی روزافزون گردید، به گونهای که »منتقدان و شاعران کلاسیسیسم انواع برگرفته از ادبیات یونان و روم را محدود و تغییرناپذیر میدانستند و قضاوت در مورد هر اثر را با توجه به قواعد خاص هر یک از انواع انجام میدادند.« - شفیعیکدکنی، - 1 :1352 به این ترتیب از دیرباز تا کنون علاقه به دستهبندی آثار ادبی و در نتیجه نظمبخشی به آنها در میان ادیبان و پژوهشگران ادبی وجود داشته که به تلاشهای فراوانی جهت ارائه تقسیمبندیهای جدید منجر گردیده است. تقسیمبندیهای سنتی و جدید انواع ادبی در ادبیات قدیم فارسی، معمول و رایج نبوده است. شعر تنها بر حسب شکل ظاهری و طرز قرار گرفتن قافیهها و اغلب بدون توجه به موضوع و محتوا در دستهبندی خاصی قرار میگرفت. - همان: - 10، اما امروزه با تقلید
æ پیروی از ادبیات غرب، انواع ادبی ما نیز گونههای متعددی یافته است که مهمترین و اصلیترین آنها عبارتند از: ادب حماسی، ادب غنایی، ادب تعلیمی و ادب نمایشی. - تمیمداری، - 145 :1379 هر یک از این انواع، خود دارای تقسیمات فرعی متعددی بوده و با انواع اصلی به گونهای درآمیخته که اغلب تمایزی میان آنها قائل نمیشود. این پژوهش با طرح این پرسش که »ماهیت ادبیات غنایی چیست؟ و چه انواعی دارد؟.« بر آن است تا از میان انواع ادبی، ادب غنایی
æ شاخهای فرعی آن را در ایران با نگاهی نقادانه مورد بررسی قرار دهد و تا حدّ امکان از معایب و نواقص تعاریف و انواع موجود ادب غنایی در کتابهای انواع ادبی پرده بردارد. پیرامون پیشینه تحقیق نیز میتوان به تمامی کتب انواع ادبی - انواع ادبی شمیسا و رزمجو - ، فرهنگها - فرهنگ اصطلاحات ادبی، واژهنامه هنر شاعری. . . - و سایر آثاری که در حوزه شعر و انواع آن به نگارش درآمده-اند - انواع شعر فارسی، شعر بیدروغ، شعر بینقاب، درباره ادبیات و نقد ادبی. . . - اشاره کرد. در هیچ یک از این آثار، نگاهی انتقادی به مبحث ادب غنایی دیده نمیشود و مطالب، تقلید و تکراری ملالانگیز از یکدیگر بوده و نه تنها ماهیّت و چیستی این نوع ادبی را به خوبی تبیین نمینماید، بلکه با گسترش بیش از حدّ دامنه معنایی ادب غنایی، بسیاری از انواع دیگر ادبی مانند مدح، هجو، طنز، شهرآشوب، رثا و. . . را با آن ممزوج ساخته است.
B1 معنای لغوی و اصطلاحی ادب غنایی
شعر غنایی در حقیقت برگردان و معادلی برای شعر لیریک lyric اروپایی است؛ زیرا لیر Lyre نام نوعی چنگ و آلت موسیقی است که خوانش اشعار احساسی توأم با آن بود. غنا در ادب فارسی به معنی سرود، نغمه و دستگاه است و در عربی آوازخوانی و موسیقی معنا میدهد. در قاموس عرب، »غنا زمانی تحقق میپذیرد که الحانش از شعر و همراه با کفزدن باشد.« - الشرتونی،/2 :1889 ذیل غنا - شعر غنایی در اصطلاح ادبی، شعری است که با احساسات و عواطف شخصی شاعر4 در ارتباط است، از این رو طیف وسیعی از معانی و مضامین شاعرانه؛ همچون عشق و جوانی، پیری و مرگ، علایق انسانی نسبت به خدا و خلق، وطنپرستی، مدح، هجو، عرفان و شطحیات، سوگندنامه، خمریات، حبسیات، اخوانیات و سایر تفننات ادبی؛ مانند لغز و معما و ماده تاریخ، مناظره، مفاخره، شهرآشوب و . . . را شامل میشود. - رستگار فسایی، - 165 : 1372 این معنای اصطلاحی، شعر غنایی را به یکی از دامنهدارترین انواع شعر فارسی بدل کرده است، اما اگر اندکی پیرامون محیط طبیعی خویش دقت و تأمل نماییم، خواهیم دید که اغلب نام هر چیز، گواه و نشانی از هویّت و چیستی آن است و به گونهای با آن هماهنگی تام دارد. این امر درباره مفهوم ادبیات غنایی نیز صادق است. معنای لغوی »غنا« موسیقی و ترانه است، پس ادب غنایی نیز باید اشعاری را در بر بگیرد که با الحان و موسیقی قابل اجرا باشد. البته آهنگین بودن این اشعار دلیل مناسبی جهت رد انواع غنایی مزبور نمیباشد؛ زیرا مرثیه، حبسیات، مدح، هزل، خمریات و . . . را نیز میتوان با موسیقی خواند، اما پرسشی که در اینجا مطرح میگردد، این است که غنا چه نوع موسیقی و لحنی را شامل میشود؟ شاد یا غمگین؟
در ادبیات فارسی نوع این موسیقی مشخص نشده است، اما در ادب عرب که نام این نوع ادبی B غناییB نیز وامگرفته از این زبان است، غنا را موسیقی و لحنی شاد میداند که با کفزدن همراه است. اگر این معنی را برای غنا بپذیریم، بسیاری از انواع فرعی آن، از جمله هجو، هزل، مرثیه، حبسیات و. . . از دایره ادبیات غنایی خارج میگردند. از سوی دیگر بسیاری از ادبپژوهان، شعر بزمی و تغزلی را نام دیگر شعر غنایی دانستهاند. این نامگذاری خود نشان از مجالس بزم و شادی و عشقبازیهای آدمی دارد که فاقد همخوانی با برخی انواع فرعی شعر غنایی استبه. بیان دیگر اسم با مسمّا یکسان نیست. به این ترتیب، به منظور جلوگیری از چند دستگی و اختلاط سایر انواع با یکدیگر میتوان راهکارهایی ارائه کرد:
B1 میتوان هر یک از انواع فرعی را نوعی مستقل و جداگانه به شمار آورد و از قرار گرفتن آنها ذیل یک عنوانB ادب غناییB پرهیز نمود. مانند شعر ستایشی یا مدحی، سوگنامه، شهرآشوب، مطایبات، اشعار عاشقانه، عارفانه و. . .
B2 میتوان نام کلی دیگری برای انواع اصلی و فرعی ادبیات غنایی یافت تا تمامی این انواع را پوشش دهد؛ مانند عنوان »شعر شخصی« که دکتر فرشیدورد آن را پیشنهاد دادهاند5 یا »شعر احساسی« که از دیدگاه ما میتواند تاحدودی بیانگر احساسات و عواطف شخصی آدمی باشد؛ زیرا در اینگونه اشعار، شاعر از قوّه حس6 بیش از تخیل بهره میگیرد و ادراکات حسی خود را از امور طربانگیز و اندوهبار به یاری شعر به دیگران القا میکند. - زرینکوب، - 154 :1355 بر این اساس میتوان احوال و ادراکات نفسانی آدمی؛ چون وصف، مدح، رثا، هجا و. . . را تحت عنوان کلی شعر احساسی قرار داد.
B3 میتوان اصطلاح شعر غنایی را تنها به اموری خاص محدود نمود؛ اموری که با معنای لغوی آن نیز هماهنگی داشته باشند. بر این اساس باز هم تفکیکی میان انواع اصلی و فرعی ادب غنایی رخ نمیدهد؛ زیرا غنا میتواند شعر عاشقانه، مدح، عروسینامه، شعرهای تفننی، خمریات و. . . را نیز در بر بگیرد، از این رو پیشنهاد میگردد، برای اشعار عاشقانه و مناسبات بین عاشق و معشوق، از عنوان شعر» تغزّلی« استفاده شود و سایر انواع غنایی که با ادراکات حسی دیگر در پیوندند، ذیل شعر احساسی مورد بررسی قرار گیرند؛ زیرا عنوان تغزّل خود به معنای غزلخوانی و مغازله بوده و با ماهیّت اشعار عاشقانه همخوانی بیشتری دارد.
4 برخی نیز بر این باورند که شعر غنایی تنها بیانکننده احساسات شخصی سراینده نیست. - رک میرصادقی، - 188 : 1385
5 البته علت نامگذاری دکتر فرشیدورد آن است که انواع غنایی فارسی، مستقل از موسیقی بوده است و درخور نیست چنین نامی – ادبیات غناییB که همراه با موسیقی است برای آن بکار بریم. - فرشیدورد، - 68/1 :1363
6 قوهای که انسان به وسیله آن از صورتهایی که ادراک میکند، متأثر میشود، تأثری از مقوله لذت یا الم، شهوت یا غضب.
از میان راهکارهای مذکور، موارد دوم و سوم نسبت به گزینه اول راهبردیتر میباشند؛ زیرا امروزه تلاش تمامی محققان و پژوهشگران عرصه ادبیات بر این قرار گرفته است که تا حد امکان از دستهبندی و تفکیک انواع ادبی به گونههای متعدد و جداگانه ممانعت به عمل آید و بدین وسیله دایره شمول انواع ادبی محدودتر و مشخصتر شود. بدین ترتیب با تکیه بر راهکارهای دوم و سوم و پذیرش آنها میتوان شعر تغزلی را شعری دانست که به شرح و بیان شیفتگیها و شوریدگیهای درونی انسان نسبت به دیگری - جنس مخالف - در قالبهای شعری مختلف میپردازد. علت تأکید ما در قرارگیری ترکیب » جنس مخالف« در تعریف فوق، تفکیک آن از ممدوح در اشعار مدحی و یا معشوق مذکر در برخی اشعار دوره غزنوی به بعد میباشد.
B2 سیر تاریخی شعر غنایی در ایران
اگر شعر غنایی را با همان گستره معنایی امروز بسنجیم، تاریخ پیدایش آن قدمتی به در ازای تاریخ دارد؛ زیرا سرودهای مذهبی و دینی زرتشتیان در گاثاها و کتبی همچون بندهش را میتوان از نمونههای آغازین شعر غنایی به شمار آورد. اما اگر شعر غنایی را با توجه به معنای لغوی آن به نوعی شعر احساسی و غالباً عاشقانه که همراه با ساز و آلات موسیقی خوانده میشود، محدود نماییم، باید سابقه تاریخی آن را تا گوسانها و خنیاگران پارتی به عقب بازگردانیم؛ زیرا توجه به موسیقی و کلام آهنگین در ایران باستان بسیار رایج بوده است. »خنیاگران در گورستان و در بزمها حضور مییافتند. نوحهسرا، طنزپرداز، داستانگو، نوازنده، ضابط دستاوردهای عهد باستان و مفسر زمانه خویش بودند.« - بویس، - 44 :1368 و نه تنها در روزگار پارتها، مادها و هخامنشیان، بلکه در دوره اشکانیان و ساسانیان7 نیز نقش قابل ملاحظهای داشته و به طبقه خاصی از جامعه محدود نمیشدند، به گونهای که در آثاری همچون یادگار زریران و شاهنامه فردوسی، اشارههای فراوانی به چنگنوازی و آوازخوانی شاهزادگان ایرانی شده است. در ادوار بعد به تدریج واژه کهن هنیاگر - خنیاگر - به نواگر، چامهگو و رامشگر و حتی واژههای عربی مطرب و مغنی تغییر نام داد و به شاعر و خواننده هر دو اطلاق گردید. - همان: - 52 به این ترتیب حضور خنیاگران و خوانش سرودها، ترانهها و اشعار عاشقانه طربانگیز در تاریخ این مرز و بوم، خود گواه قدمت ادبیات غنایی به معنای اخص آن است.
پس از این ادوار، بسیاری از محققان حضور آشکار شعر غنایی را در عرصه ادبیات فارسی به روزگار رودکی، میرسانند: »از میان گونههای مختلف شعر فارسی به لحاظ معنا، گونه غنایی آن هم به صورت تغزلهای عاشقانه و هم به شکل منظومههای داستانی عاشقانه از همان عصر پدر شعر فارسی، رودکی سمرقندی مجال ظهور یافت و در قرون بعدی با فراهم شدن فضای مناسب به نهایت رشد و کمال خود دست یافت.« - میرهاشمی، - 11 :1388 اما در حقیقت نخستین نمونههای شعر غنایی را باید در دوره صفاریه و در اشعار آغازین شاعرانی چون محمدبن وصیف سیستانی، محمود وراق، فیروز مشرقی و حنظله بادغیسی به زبان دری جستجو کرد، اشعاری که بعدها رودکی بدانها سر و سامانی خاص بخشید. - نشاط، - 88/1 :1341 در این اشعار عنصر وصف بسیار قدرتمند است و در دورههای بعد نیز همچنان حضور فعال دارد؛ زیرا در قرون سوم و چهارم هجری، توصیف خود را در مدح ممدوح نشان میدهد. در سده پنجم هجری، وصف به یاری صحنههای دلاوری و قهرمانی میشتابد و در این بین گاه توصیفات عاشقانه نیز به چشم می-خورد. در قرن ششم و هفتم با جدا شدن غزل از پیکره قصیده، اندیشههای عارفانه نیز در کنار بنمایههای عاشقانه به شعر راه می-یابد. در قرون هشتم و نهم در کنار سایر درونمایههای پیشین، مدایح مذهبی، هزل، مطایبه و هجو رونق فراوانی مییابد و از قرن دهم هجری به بعد با ظهور صفویان، نعت، منقبت و مرثیهسرایی مورد توجه قرار میگیرد و با ظهور مکتب وقوع، غزل دشوار و خیالانگیز هندی، جای خود را به غزل مردمی و ساده میدهد. در دوره قاجاریه تا ظهور مشروطیت نیز شعر غنایی بیشتر جنبه مدحی و مرثیهای دارد، اما پس از مشروطیت غزلهای سیاسی و اجتماعی و در نهایت اشعار عاشقانه جای مدح را میگیرد و حتی منظومههای عاشقانهای چون زهره و منوچهر پدید میآید و این سیر همچنان ادامه مییابد تا اینکه در دوران معاصر با اشعار نیما، نادرپور، اخوان، سپهری، شاملو، فرخزاد، آتشی، توللی، ابتهاج، مشیری، بهبهانی، حمیدی و . . . آثاری ارزنده به کارنامه ادبیات غنایی ایران افزوده میشود. - رک رستگار فسایی، - 177B168 :1372
7 در آیین مانی، شعر و موسیقی اهمیت بسزایی داشته است. عوفی تذکرهنویس سده ششم مدعی است که دیوان بهرام گور ساسانی را که نخستین ابیات آن دربردارنده گفتگویی عاشقانه میان بهرام و همسرش دلارام میباشد، خوانده است. - انوشه، - 540 /1 : 1375