بخشی از مقاله
چکیده:
روایت شناسی از زمینههاي - موضوعات - جدید در عرصه ادبیات است و در این میان گرمس و ژنت از نظریهپردازان مطرح میباشند.در این پژوهش داستان "کیومرث" بر اساس نظریههاي جدید ادبی ازجمله "روایت شناسی ساختارگرا" الگوهاي »معنا شناسانه گرمس« و »شکل شناسانه ژنت « موردتحقیق قرارگرفته است و کارکرد روایی داستان کیومرث تحلیل و تفسیر شده تا ضمن شناسایی موقعیتهاي متن روایی، بر اساس نظریه کانون روایت ژنت به بررسی الگوي کنشی گرمس و قابلیت تحلیل داستان کیومرث از طریق مربع معنایی پرداخته شود. هدف از ارائه این مقاله بررسی ویژگیهاي روایی و رابطه راوي "روایتپرداز"و "کنشگر" در داستان کیومرث مبتنی بر نگرش ساختارگرایانه است.
مقدمه
کارکرد روایی از مباحث جدید در حوزهي رویکردهاي نقد ادبی در ادبیات ایران و جهان است و استفاده از رویکردي نوین و تازهترین یافتههاي ادبیات جهان، بهنوعی تلفیق ادبیات جدید و قدیم محسوب میشود. به همین منظور هرگونه بررسی و پژوهشی که با شناخت علمی و مدون آثار ادبی ایران، بهویژه ساختار جمله همراه باشد، ضروري مینماید. مسئله اصلی در این مقاله، شناخت کارکرد روایی داستان کیومرث از منظر دو نظریهپرداز فرانسوي، گرمس و ژنت است و تلاش میشود الگو کنشی، مربع معناشناسی و کانون روایت در این دو حکایت مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد و به پرسشهاي زیر پاسخ داده شود:
الگوي کنشهاي " طرح داستان کیومرث چیست؟
آیا شاخصهاي الگوي کنشی و مربع معناشناسی گرمس را میتوان با داستان کیومرث مطابقت داد؟
بین نظریه گرمس و نظریه ژنت چه ارتباطی برقرار است؟
فرضیه تحقیق نشان میدهد که الگوي روایی گرمس و ژنت، در تحلیل روایتشناسی، مکمل یکدیگر هستند.
پیشینهي تحقیق
ریشهي مطالعات نوین تحلیل گفتمان و روایتشناسی در رویکردهاي نقد ادبی به رویکرد نقد فرمالیستی میرسد و بهروشنی نمیتوان پیشینهي آغاز دگرگونیها و تحولات مربوط بهنقدادبی را کاملاً مشخص کرد. در سالهاي آغازین قرن بیستم، ادبیات و نقد ادبی کشورهاي اروپایی تحت سیطره و تأثیر این رویکرد علمی صورتگرایان و ساختگرایان قرار داشت که این روش نتایج بسیار ارزندهاي را هم با خود به همراه آورده است.
از نظریهپردازان این رویکرد علمی در حوزهي علوم انسانی میتوان از افرادي چون: رومن یا کوبسن، لوياستروس، بارت، تودوروف، پروپ، گرمس، ژرار ژنت و ... نام برد. سابقهي این رویکرد علمی در ایران خیلی دور نیست و ازجمله متخصصینی که به معرفی این رویکرد پرداختند، عبارتاند از: بابک احمدي، او با تألیف کتاب ساختار و تأویل متن و کتاب از نشانههاي تصویري تا متن، حرکت گستردهاي را در ترویج این علم بنیان گذاشت؛ احمد اخوت نیز در کتاب خود، دستور زبان داستان نهتنها نظریههاي مربوط به روایتشناسی را معرفی نمود، بلکه سعی کرد آنها را روي ادبیات فارسی هم پیاده کند. از دیگر نویسندگان که در این راه گام برداشتند، میتوان از حمیدرضا شعیري با تألیف کتاب مبانی معناشناسی نوین، علی عباسی و محمدهادي محمدي با تألیف کتاب صمد ساختار یک اسطوره و همچنین در سالهاي اخیر از مترجمینی چون شهبا، یزدان جو، ابوالفضل حري و ... نام برد.
نیز میتوان از مقالهي دکتر پور نامداریان و دکتر بامشکی، در مجلهي جستارهاي ادبی تحت عنوان: »مقایسهي داستانهاي مشترك مثنوي و منطقالطیر با رویکرد روایتشناسی ساختگرا« و همچنین مقالهي دکتر علی عباسی در مجلهي دانشکده زبانهاي خارجی دانشگاه تهران تحت عنوان »پژوهشی بر عنصر پیرنگ« و نیز مقالهي ناهید حقیقت و همکاران در مجلهي جستارهاي زبانی با عنوان »بررسی نشانه معناشناسی ساختار روایی داستان کوتاه لقاء فی الحظه رحیل« و مقالهي محمد تقوي و مینا بهنام با عنوان »تفاوت راوي قصهنویس و قصهگو در داستان شیر وگاو از کلیلهودمنه« در مجلهي تخصصی جستارهاي زبانی نام برد که در این پژوهش از آنها استفادهشده است.