بخشی از مقاله
چکیده
هر رویداد و عملی براي عرضه به مخاطب نیازمند روایتشدگی است.روایتشدگی همه مؤلفههاي داستان،ازجمله مکان و زمان،را دربرمیگیرد.این نوشتار،علاوه بر تبین چگونگی تبلور عنصر زمان و مکان داستان درسطح روایی،به بررسی داستان »فریفتن روستایی، شهري را« در دفتر سوم مثنوياز این منظر میپردازد.مولوي دراین داستان،بهخوبی،از کارکردهایی روایی زمان و مکان در پیشبرد کنش و شخصیتهاي داستان و همچنین فضاسازي بهرهبرده-است.
در این داستان،انواع زمان - تقویمی-حسی-روایت - به خدمت گرفتهشده و علاوه بر صحنهپردازي،به کمک زمان تقویمی و نمودهاي گاهشمارانه و تداوم روایی،بهویژه تلخیص،حذف و همچنین بسامد،موجب انتقالهاي زمانی در یک برهه دهساله شدهاست.به-کارگیري زمان حسی نیز،بر جنبه روانشناختی داستان و فضاسازي آن افزودهاست.همچنین مکان داستان - روستا و شهر - ،به کمک کمیتهاي استاندارد،در سطح روایی تبلور یافته و جنبه ادراکی،باآگاهی جزئی و نه فراخپیکر،به مخاطب معرفی شدهاستعلاوه. بر تبین بعد سفر ازشهر به روستا،از نگاه تأویلی،نیز،به مکانهاي داستان پرداخته و از آنها رمزگشایی شده است.
مقدمه
مثنوي معنوي اثري است که،با وجود دیرینگی،همچنانطراوت خود را حفظ کرده-است.بیتردید،شیوة مولانا،در ساخت و پرداخت داستانها، بر چیرهدستی او در خلق مثنوي صحه میگذارد.استفاده از بلاغت منبري،که میراثخاندان مولويوادامه سنّت شفاهی است،جذابیت و دلنوازي مثنوي معنوي را مضاعف نمودهاست.مولویهمچون یک خطیب زبردست و در سطحی دیگر،چون قصهگویی ماهر،پند و حکمت،-دیدگاههاي عرفانی و نکات تعلیمی را در تار و پود روایی داستان درمیآمیزد؛-زیراعرضه تأثیرگذار هر رویداد، نیازمند روایت است.»
عنصر روایت ستون فقرات قصه به شمار میآید؛چراکه دو سوي خط روایت، راوي و روایتگیر حضور دارند که بی وجود آنها ضرورت پیدایی هر نوع متن داستانی/روایی منتفی است-« - مهديزادهفرد و امامی، . - 142 :1388روایت نیز بیانگر زنجیرهاي از رخدادهاست که در زمان و مکان - فضا - واقع میشود - نقل از لوته، . - 9 :1388 براي هر داستان میتوان الگویی در نظر گرفت و آن را به دو بخش افقی و عمودي تقسیم کرد.البتهاین دو بخشکاملاً از یکدیگر قابل تفکیک نیست.بخش افقی،بهطور کل،محل،فضا و زمان داستان است.
قصهنویس از تمام مکانها،محیطها و زمانها،-قطعهاي وسیع یا کوچک مکانی،زمانی و فضایی را برمیگزیند و آن را در زیر پاي عناصر میگستراند.هر نویسنده،ناگزیر،باید این خط افقی را در برابر خود داشته باشد تا دیگر عناصر،بهمنزله بخش عمودي داستان،نقش خود را ایفا کنند - نقل از براهنی، . - 363 :1362این دو بخش افقی و عمودي نیز باید به مرحله روایتشدگی برسند؛به بیان دیگر،از لایه داستانی به لایه متن و روایت برسند تا مخاطب را با خود همراه سازند.
روایتاساساً،بازگویی رخدادهایی است که از لحاظ زمان و مکان از مخاطب فاصله دارند و نویسنده - گوینده/ راوي - آنها را روایت میکند.زمان و مکان از جملهمولفههایی هستندکه به خلق روایت و ساخت زمینه و صحنهپردازي داستان کمک خواهند کرد.مسلم است که در نظر اکثر خوانندگان اشاره به زمان و مکان داستان، از نظر روانشناختی،اولویت دارد.گرچه،در اصل،ممکن است زمان و مکان داستانی به نسبت رخدادها و شخصیتها اهمیت کمتري داشتهباشد،اما بیشتر مخاطبان داستان میخواهند بدانند کجایند و نشانههاي حجمی و زمانی مشخصی از زمان و مکان وقوع رخداد به دست آورند - نقل از تولان، . - 90 :1383
صحنه داستان - زمان و مکان - ،ازعناصري است که در بهبود کیفیت داستان و همچنین راستنمایی آن نقش مؤثري دارد.»بسیاري از ناقدان راستنمایی را به معناي همخوانی عناصر روایی داستان با "فهم همگان" دانستهاند - «احمدي، -. - 317 :1386 صحنه،اگر بهدرستی پردازش شود،موجب انس مخاطب با داستان میشود و بهقدري اهمیت دارد که،شاید،یکی از دلایل ماندگاري برخی داستانها صحنهپردازي قوي آنها باشد.»امروزه به سبب رشد و توسعه علم جامعهشناسی،مردمشناسی و روانشناسی،نویسندگان اهمیت بسیاري براي تأثیر محیط بر شخصیتهاي داستان قائلاندرازیداستان حتماً باید در جایی اتفاق بیفتد و در زمانی به وقوع بپیوندد.