بخشی از مقاله
چکیده
نظریهی دلبستگی قدرت توجیه بسیاری از رفتارهای فردی و اجتماعی انسان را دارد. بنابراین مقیاسهای زیادی در این زمینه ساخته شده است. یکی از مقیاسهای ساخته شده، مقیاس دلبستگی به والدین - ASPA - است که شامل فرم دلبستگی به پدر و دلبستگی به مادر است و هر کدام شامل 5 مؤلفه هستند که عبارتند از : ایمن، دلبسته، والدگون، بیمناک و فاصلهگیر. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی و روانسنجی است و هدف تعیین روایی، پایایی و ساختارعاملی فرم کوتاه مقیاس مذکور بود. جامعهی پژوهش، دختران نوجوان هستند که با روش نمونهگیری از نوع دردسترس، 226 نفر از بین آنان انتخاب شدند. بررسی مقادیر بارهای عاملی با استفاده از روش تحلیل عامل تأییدی، حاکی از آن بود که بارهای عاملی در حد رضایتبخشی است.
نتایج معادلات ساختاری نشان داد که مدل بدست آمده، برازش خوبی با دادهها دارد و قابل تأیید است. مقیاس آلفای کرانباخ برای دلبستگی والدینی به پدر 0/88 و به مادر 0/78 بدست آمد و مقیاس پایایی مرکب برای همهی ضرایب بزرگتر از 0/7 بدست آمد. پایایی اشتراکی دادهها نیز برای همهی ضرایب بزرگتر از 0/5 بدست آمد که همهی این نتایج حاکی از پایایی مطلوب مقیاس است. روایی همگرا با استفاده از روایی سازه - CR - و میانگین واریانس استخراجی نیز مطلوب بدست آمد. همچنین آزمون بارهای عرضی وفورنل و لارکر روایی واگرای بالای مقیاس را تأیید نمود. نتایج حاکی از آن است که مقیاس از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و قابلیت کاربرد برای اهداف بالینی و پژوهشی را دارد.
کلیدواژهها: روایی، پایایی، تحلیل عاملی، مقیاس دلبستگی به والدین
مقدمه
مسلّم است که انسان به عنوان موجودی اجتماعی، علاوهبر نیازهای فیزیکی برای تاًمین نیازهای روانشناختی خود از جمله عشق و امنیت و همچنین تنظیم آشفتگیهای هیجانی خود به دیگران نیاز دارد و به این دلیل با آنها پیوندهای عاطفی برقرار میکند. بالبی - - 1982/1969 بهطورخاص این دیدگاه را تحت عنوان نظریهی دلبستگی مطرح نمود و بر این اعتقاد بود که کودکان در ضمن تعامل با مراقبان اولّیه، مجموعهای از"الگوهای فعال" - یا نمایندگان روانی خود و دیگران - ایجاد میکنند که تنظیم هیجانی، رفتار و توسعهی شخصیت را تحت تأثیر قرار میدهد. الگوهای روانی خود، معرّف چگونگی باور فرد در مورد ارزشمندی خود است و الگوهای روانی دیگران معّرف در دسترس بودن یا نبودن و پاسخگو بودن یا نبودن دیگران به نیازهای فرد هستند.
اگر تعامل با مراقبان اولیه برای کودک رضایتبخش باشد، - به این معنا که والدین او همیشه پاسخگوی نیازهای او باشند و هر گاه به آنها نیاز دارد، آنها را در دسترس خود بیابد - او خود را ارزشمند و لایق مراقبت و محبّت والدین خواهد دانست و بهتدریج در روابطش با افراد دیگر نیز همین اندیشه را میپروراند- چون والدین اولین دیگران زندگی کودک هستند و تصور او را از دیگران میسازند- . به تبع کودک والدین را هم همچون خود، دوست-داشتنی و ارزشمند میپندارد و این تصور را به دیگران مهم زندگیش تعمیم میدهد. بنابراین میتوان گفت که تجربهی کودک در رابطهی دلبستگی با والدین - مراقبان اولیه - نهتنها بر کودکی او تأثیرگذار است، بلکه در گسترهی زندگی او و در نوع نگاه او به خود و دیگران تکرار میشود.
یک مراقب دردسترس و پاسخگو برای کودک قابل احترام و ارزشمند تلقّی شده و کودک بهتدریج سایر افراد را هم ارزشمند میپندارد، و برای نوع نگاه و دیدگاه آنها اهمیّت قائل شده و در روابط نزدیک با آنها احساس امنیت میکند. اما کودکی که نیاز به امنیت او از سوی والدین، تأمین نشده، ممکن است یا خود را بیارزش دانسته و دیگران را باارزش بداند و در وابستگی به دیگران و کسب تأیید آنها احساس اجبار کند و یا خود را ارزشمند و دیگران را بیرزشا بداند و در تقلّای استقلالعمل و خوداتّکایی باشد و از برقراری روابط نزدیک با دیگران اجتناب نماید.در سالهای اخیر، پژوهشها اثرات معنادار سبکهای دلبستگی در بسیاری از متغیرهای مربوط به سلامت روان را تأیید کردهاند. برای مثال سبکهای دلبستگی با مفهوم مثبت از خود و دیگران، حس کنجکاوی و علاقه به کاوشگری، گشودگی شناختی و انعطافپذیری در پردازش اطلاعات، تعهد ارتباطی و رضایت از ارتباط رابطه دارد - بارتلمه و هارویتز1،1991؛ کولینز و رید2، 1990؛ میکولینسر، - 1997؛
با رفتارهای نوعدوستانه مرتبط است - از جمله گیلات، شیور و میکولینسر، 2005؛ و میکولینسر و همکاران، - 2001؛ در ارتقای تابآوری، راهبردهای حلتعارض، مدیریت خشم و استفادهی کمتر از مکانیزمهای دفاعی مؤثر است - اکبری، وفایی و خسروی، 1389؛ افروز، کاکابرایی، صیدی، قنبری و مؤمنی، 1389 و بشارت، شریفی و ایروانی، - 1380 و بهزیستی روانشناختی را ارتقا میدهد - جک3، 2010؛ وی، لیو، کو و شافر4، 2011؛ کار، کولترست، کویل و الیوت5، 2012؛ تولر و استلماچر6 ،2013 و فریز و دیتماسو7، . - 2014براین اساس اکنون نظریهی دلبستگی، با اتکا بر این حجم انبوه پژوهشها، نظریهای است که قدرت تبیین و توجیه بسیاری از مشکلات روانشناختی افراد در همهی دورههای زندگی را دارد. بنابراین ارزیابی سبک دلبستگی فرد علاوه بر اینکه اطلاعات زیادی در مورد سایر ویژگیهای روانی او میتواند فراهم کند، در درمان روانشناختی نیز بسیار مؤثر خواهد بود، زیرا درمانگر را کمک کند با اطلاع در مورد آسیبهای دلبستگی فرد، برای افزایش ایمنی دلبستگی او طرحریزی درمانی کند.
بدین منظور، نظریهپردازان دلبستگی، پروتکلها و ابزارهای خودگزارشی مختلفی ایجاد نمودهاند. یکی از مقیاسهای ساختهشده، مقیاس دلبستگی به والدین - ASPA - 8 است که اسنو، سالیوان، مارتین و هلم - 2005 - 9 آن را ساختند. هدف این مقیاس، کسب اطلاعات در مورد ادراک فرد بزرگسال در مورد الگوهای ارتباط با پدر و مادرش در زمان کودکی است. با این وجود این مقیاس به دلیل طولانی بودن سؤالات - 84 گویه - و وقتگیر بودن پاسخ به آن، چندان از سوی پژوهشگران مورد استقبال قرار نگرفت. بنابراین مایکل - 2014 - 10 تلاش کرد تا نسخهی کوتاه این مقیاس را ایجاد کند. او تعداد گویهها مقیاس را به 40 گویه کاهش داد که شامل دو فرم دلبستگی به پدر و دلبستگی به مادر است که هر کدام 20 گویه دارند و روایی، پایایی و ساختار عاملی آن را بررسی نمود. نتایج تحلیل او نشان داد که فرم کوتاه مقیاس مذکور، در نمونههای جمعیتی مختلف از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. نتایج ضریب آلفای کرانباخ برای فرم دلبستگی به مادر