بخشی از مقاله

چکیده

بی تردید یکی از آرمانهاي انقلاب اسلامی، بناء "دولتی دینی" در ایران است. این آرمان که پیشینه اي در ادبیات روحانیت از شهریور 1320 به این سو دارد؛ مهم ترین دستاورد این انقلاب است که بر تمام ابعاد زندگی کنونی ما سایه افکنده است. با این همه، همواره این پرسش مطرح بوده است که مراد روحانیت از ترکیب "دولت اسلامی" چیست؟ و بر چه مدلولی دلالت می کند؟ این مقاله بدون اینکه رسالتی در تحلیل هر دو واژه "دولت" و " دینی" داشته باشد تنها می کوشد تصویر روحانیت از "بافت" چنین دولتی را مورد بررسی قرار دهد. بررسی ادبیات اولیه روحانیت در باره "دولت اسلامی" نشان می دهد آنان بدون اینکه تصویر روشنی از بافت »دولت« داشته و مفهوم آن را به خوبی تجزیه کرده باشند، صرفا آن را به عنوان بخشی از آرمان سیاسی خود به کار می بردند و تنها از »ضرورت« بناء آن سخن می گفتند.

انگار دولت نزد آنان مفهومی بدیهی بود که لزومی جهت شکافتن هسته آن نمی دیدند و تنها بناء آن را به منظور اقامه شریعت لازم می دانستند. اما به تدریج که »دولت« به مفهومی کانونی براي آنان مبدل شد و از نزدیک با ابعاد جدید دولت آشنا شدند؛ کوشیدند در قبال بافت قدیم یا جدید دولت، موضع سلبی یا ایجابی اتخاذ کنند و بدین گونه پاي "دولت"را به گفتگوهاي دورن مذهبی خود باز نمایند. اهمیت این موضوع نیز بدین مساله باز می گردد که بخشی از مناقشات نیروهاي سیاسی بعد از انقلاب به تحلیل یکایک آنان بافت قدیم و جدید دولت دینی و تبعا وظائف و کارکردهاي آن باز می گردد.

درآمد

دولت یکی از مفاهیم بنیادین علم سیاست است که بیش از هر مفهوم دیگري به »قدیم« و » جدید« تقسیم شده است. بدون تردید، تعاریف متداولی که امروزه از دولت وجود دارد و آن را به »کار برد انحصاري زور یا قدرت مشروع « و یا » بالاترین اراده اي که سایر اراده ها باید در مسیر او قرار گیرند« تعریف می کنند، قادر به چنین تمایزي نیستند و می توانند شامل دولت قدیم و جدید و حتی دولت دینی و غیر دینی شوند. دولت هاي جدید، شکل نسبتا تازه اي به شمار می روند و از پیدایش آنها بیش از دویست سال نمی گذرد. دولت قدیم، گروه انسانی سازمان یافته اي است که ضروریات زندگی را در اختیار دارد و می تواند نیازهاي خود را بر آورده سازد.

اعضاي اجتماع، یک کل شمرده می شوند و داراي خود مختاري شخصی نیستند. شهروند دولت قدیم، بیرون از جماعت، هستی خاصی ندارد و به همین دلیل، همواره عضو دولت به شمار می رود و به وسیله آن هویت می یابد. این در حالی است که در دولت هاي جدید، دولت تنها بخشی از جامعه سیاسی را در بر می گیرد و بخش دیگر را به جامعه واگذار می کند. - موریس باربویه، ، ص - 17 این تفاوت در مفهوم قدیم و جدید دولت، همواره این پرسش را فراروي اندیشه دینی در دوره معاصر قرار داده است که اساسا آیا نظریه »دولت« در اندیشه و فقه سیاسی اسلام وارد شده است یا نه؟ این پرسش از آنجا اهمیت یافته است که نفس واژه » دولت « در متون فقهی و روایی ما کمتر به کار رفته و معمولا از آنچه که بر» تصدي امور جامعه اسلامی« دلالت می کند را در ذیل هفت اصطلاح فقهی و کلامی مطرح نموده است. این عناوین عبارتند از:

-    حاکم

-    امام

-    فقیه

-    سلطان

-    ناظر

-    نائب الغیبه

-    والی

این عناوین که بسیار در متون فقهی و روایی شیعه به کار رفته اند، بیش از آنکه به مفهوم جدید دولت اشاره داشته باشند، جملگی بر معناي قدیم آن دلالت دارند. به عنوان مثال، واژه »حاکم« که در ادبیات فقهی همراه با پسوند » شرع « و » مسلمین « به کار می رود به معناي کسی است که حق منع کردن در اختیار اوست و او می تواند مانع ستم کسی بر دیگري باشد. - ابن منظور،1417ق ، . - 413 منظور از حاکم، چه امام معصوم - ع - باشد و چه نائب خاص و یا عام او؛ اشاره به کسی دارد که »متولی امور عمومی مسلمین« است و اولویت در تصرف دارد. سایر مفاهیم هفت گانه اي که گفته شد نیز چنین اند و تنها بر مفهوم سنتی دولت دلالت دارند و نمی توانند انعکاس دهنده بافت جدید دولت باشند.

شاید بنا به وجود چنین عناوین شایعی در فقه اسلامی باشد که برخی مثل علی عبد الرازق، معتقدند که اصولا »نظریه دولت« در اندیشه و فقه سیاسی اسلام وارد نشده و بناي دولت در جامعه اسلامی نیازمند مصلحت هاي جدید است. - علی عبدالرازق، بی تا ، - 36-33 با این حال، اصطلاح دولت، در معناي جدید آن در زبان و ادبیات فقهیان معاصر شیعه و اهل سنت به وفور دیده می شود. به عنوان نمونه، آیت االله منتظري در کتاب » دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه« از واژه دولت استفاده می کند و فضلاي نسل جدید حوزه نیز به کرات از این اصطلاح استفاده کرده اند.

از نظر آیت االله عمید زنجانی گر چه واژه دولت در متون اسلامی به کار نرفته اما معادل سازي آن در ادبیات دینی با واژه هایی مثل » امت، امامت، خلافت، امارت، حکومت، رعیت، ولایت، سلطنت و ولایت عهدي« ضرورت دارد تا راهی به سوي فهم آن در دوره جدید به رویمان گشوده شود. او با تحلیل هر یک از واژگان مذکور مدعی می شود که هر یک از این اصطلاحات به شکلی متضمن مفهوم دولت جدیدند. - عمید زنجانی،1383 ، - 153-146 عمید با چنین مفروضی، پیشنهاد معادل سازي مفهوم »دولت« با اصطلاحات اسلامی را می دهد، بدون آنکه اشاره کند به نحوه انتقال آن مفاهیم به مفهوم دولت جدید که در دو سده اخیر ساخته و پرداخته شده است.

- پزشکی، همان، - 85 به غیر از مرحوم عمید، شهید صدر نیز چنین مفروضی را پذیرفته است. او ضمن پذیرش تعریف حقوقی دولت، میان شخصیت حقیقی حاکم و شخصیت حقوقی دولت تمایز می گذارد و به راحتی عناصري از دولت مدرن را در کنار مفاهیم و تصورات حکومت شرعی در سنت اسلامی می نشاند. - محمد الحسینی،1410 ق ، . - 359-338 بدون آنکه نحوه ایجاد یک نظام فکري متشکل از عناصر سنت اسلامی و عناصر دولت مدرن را ارائه نماید. - محمد پزشکی، همان، - 87

به رغم چنین تلا ش هایی، هم چنان نیز به نظر می رسد که سنت فقهی ما موضع روشنی در قبال مفهوم جدید دولت ندارد و همچنان مساله » تصدي امور عمومی مسلمین« را در ذیل مفهوم دولت قدیم مورد بررسی قرار می دهد. شاید به همین دلیل باشد که یکی از مناقشات فکري در عصر جمهوري اسلامی، جدل هاي ناتمام میان نیروهاي مذهبی و مدنی در باره وظایف و کارکردهاي دولت در بسیاري از زمینه هاي اقتصادي و فرهنگی باشد.

البته دانش فقه اسلامی، از دوره مشروطه به این سو، با مفهوم جدید دولت، آشنا و تا حدودي توانسته است در برخی از دستگاه هاي اجتهادي به تحلیل پاره اي از عناصر آن همت گمارد و از بافت دولت قدیم فاصله بگیرد. به همین دلیل، از آن دوره تا کنون، تلاش هایی در میان محافل حوزوي صورت گرفت که می توان آنها را تجارب جدید روحانیت در مواجهه با دولت جدید دانست. این تجارب که تقریرهاي مختلفی از دولت مدرن ارائه می کنند، می توانند تجربه مواجهه روحانیت شیعه با دولت مدرن را براي ما روایت کنند. در مجموع می توان رویکردهاي کنونی روحانیت شیعه به دولت را در چند رویکرد مهم مورد توجه قرار داد و سپس از نمایی نزدیک به تحلیل بافت قدیم و جدید دولت در مراکز علمی شیعه پرداخت:

١.  روحانیون سنتی و بافت دولت

مراد از این گروه، طیفی از عالمان سنتی اند که اساسا در اندیشه فقهی خود، نظام - دولت - سازي را در دستور کار خود ندارند بلکه گاه به ویژه در عصر غیبت، با بناي دولت دینی مخالفت می ورزند و با نوعی موعود گرایی، دینداري را به سطح فردي تقلیل و وجوه حکومتی شریعت را به دوره ظهور حواله می دهند. به همین دلیل، آنان، سنتی ترین لایه هاي مراکز علمی تشیع اند که اجراي حدود شرعی همانند جهاد را از وظائف خاص امام معصوم - ع - می دانند و تبعا به تعطیلی برخی از احکام شریعت و نیز تعطیلی حکومت در عصر غیبت می رسند.1 از این رو، از منظر این گروه از عالمان دینی که در منتهی الیه تفکر سنتی در حوزه هاي علمیه قرار دارند،. البته برخی همانند آیت االله مصطفی محقق داماد که اعتقادي به اجراي حدود در عصر غیبت نیستند در زمره این گروه از عالمان دینی قرار ندارند بلکه 1 بیشتر بر لزوم عدم اجراي این احکام در ذیل دولت جمهوري اسلامی تاکید می ورزند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید