بخشی از مقاله

چکیده

هویت ملی ایرانی بر سه پایه کلی استوار است؛ ایرانیت، اسلامیت، و ارزشهای نوین جهانی. در ابتدای قاجار و پس از شکست ایران از روس، نخستین برخورد آگاهانه با غرب روی داد که در نتیجه آن ایرانیان شروع به وامگیری از تمدن نوین غرب کردند. در این دوره، فرهنگ وارداتی جزئی از هویت فرد ایرانی شد. در این پژوهش که بر مبنای تحلیل محتوا صورت می گیرد مواجهه تمدن ایرانی– اسلامی با تمدن نوین غرب در دوره قاجار و پیدایش تمدن امروزی، با حفظ اصالت، مورد بررسی قرار میگیرد. روش کار نیز توصیفی– تحلیلی و گردآوری اطلاعات بر اساس تحقیق کتابخانهای است.

مقدمه

هویت ملی ایرانیان در بستر ایرانیت به عنوان ریشه هویتی خود در دنیای باستان شکل گرفته است. با ورود آریائیان به فلات ایران و تشکیل شاهنشاهی هخامنشی بنمایه تمدن ایرانی پدیدار شد. در این دوره با مکتوب شدن زبان فارسی و در پی، گسترش آن در دوره باستان همگام با وحدت سرزمینی هویت ایرانی تثبیت شد. این مهم برای اولین بار در تاریخ، در دوره امپراتوری ساسانیان به نتیجه رسید و هویت ایرانی با سرزمین مشخص، دین رسمی و زبان فارسی مشخص شد و طی این دوران مهمترین وجه هویتی ساکنان ایرانزمین تشکیل شد. بدین ترتیب بنمایه و پایه اصلی هویت ملی ایرانی شکل گرفت و این وجه از هویت ملی بهعنوان بستر تحولات هویتی مشخص شد.

ورود اسلام به ایران مهم ترین تحول تاریخی و پارادایم معرفتی در ایران بوده است. هویت ایرانی برای مدتی به هماوردی گرفته شد، تا این که طی سدههای دوم تا پنجم هجری تکاپوهای جدیدی آغاز شد و ایرانیتی دیگر در تعامل با اسلام پدید آمد. بازیابی زبان فارسی با رسمالخط نو در دوره سامانی و پیدایش شعر فارسی به این مهم کمک کرد. در ادامه هر چند که وجود عنصر ایلی، تمدن ایرانی و هویت ایرانی- اسلامی را تحت تآثیر قرار داد، اما نتوانست به شکل یک تحول عمده تاریخی- هویتی نمود پیدا کند. با رسمیت یافتن شیعه در ایران در سده دهم هجری هویت ایرانی- اسلامی شکل شفافتری به خود گرفت و ایران متمدن، هویتی جدای از دیگر سرزمینهای اسلامی پیدا کرد. اما آن چیزی که تحولات ایران نوین را تحت تآثیر خود قرار داد رویاروئی ایران با غرب جدید است.

هویت ایرانی بار دیگر در سده سیزدهم هجری و طی آشنایی ایرانیان با تمدن مغرب زمین پدیدار گشت . در حقیقت این آغاز یک تحول تاریخی دیگر و پارادایم معرفتی تازه در حوزه تمدنی ایران است. اما در این زمان پرسشی از کیستی در ابعاد جدیدی مطرح شد که نه قومی- زبانی و نه ایلی- تباری و نه دینی- مذهبی بود. آشنایی ایرانیان با ایدئولوژی های جدید اروپایی، رسوخ مناسبات سرمایه داری اروپایی و پیوستگی روند تحولات داخلی با سیاست های قدرت های بزرگ، موجب ظهور گفتارهای جدید ایرانی شد. بر اثر این رهیافت ها، هویت جدید ایرانی طی دوره قاجاریه و تا امروز، فرازو فرودهایی را پشت سر گذاشت. در این پژوهش در کنار تداوم هویت ایرانی، گسست تاریخی و هویتی ایرانیان نیز دیده میشود. به این مفهوم که با وجود حفظ کلیت هویت ایرانی در بستر تاریخ، شاهد شکافها و گسستهایی در تاریخ ایران و به تبع آن در هویت ایرانی هستیم.

هویت ملی

هویت به معنای هستی و وجود است و با تعریفی که افراد و اقوام و ملتها از خود دارند رابطهای نزدیک و تنگاتنگ پیدا می کند. هویت داشتن مستلزم آگاهی و شناخت از خود در مقابل دیگری است. خصوصیات و ویژگی هایی که جوامع و ملت ها بر مبنای آن خود را میشناسند و میشناسانند مبنای هویت آنان است. لغتنامه دهخدا در تعریف هویت می گوید: »تشخیص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است« - دهخدا، . - 349/49 :1345 فرهنگ معین هویت را »شخصیت، ذات و حقیقت چیزی« معرفی می کند. تشخیص و شخصیت همواره منجر به شناسایی شخص - خود - در برابر دیگری است - معین،. - 5228/4 : 1382 فرهنگ آکسفورد به عنوان »چیستی و کیستی چیزی یا کسی« از هویت نام می برد. چیستی در گرو فهم این است که در گذشته تاریخی خود، چه بوده ایم و کیستی به فهم از خود در زمان حاضر اشاره دارد.

به عبارت دیگر میتوان گفت کیستی ما در گرو شناخت چیستی ماست. چگونه بودن و چگونه زیستن با فهم آدمی از خود، محیط اجتماعی و فرهنگی و درک استمرار تاریخی آداب و رسوم، اعتقادات، هنجارها، باورها و فضای فکری است که گذشته، حال و آینده فرهنگی یک ملت را تشکیل میدهد. از میان تعاریف مختلف هویت، می توان به نظر کاستلز اشاره کرد. از دیدگاه او هویت به معنای کیستی و هستی یک فرد، گروه، جامعه و ملت، فرایند ساخته شدن معنا بر پایه ویژگی فرهنگی یا یک دسته ویژگیهای فرهنگی تعریف می شود که بر دیگر منابع، معنای برتری دارد - کاستلز، . - 7 :1997 هویت بدین معنا، کارکردهای متعددی دارد. هویت موجب می شود فرد یا گروه جایگاهی در جهان اجتماعی بیابد و بدان احساس تعلق کند.

احساس تعلق به ویژه در مورد هویت جمعی، معنادارتر است. اما باید توجه داشت که هویت نه فقط دربردارنده بعد ایجابی تعلق است بلکه بر بعد سلبی آن نیز دلالت می کند؛ یعنی هویت هم تعیین می کند که فرد یا گروه به چه چیزی، چه کسی، چه زمانی و چه مکانی تعلق دارد و هم نشان می دهد که به کدام یک از آنها دلبستگی ندارد. هویت دارای سطوح متعددی است؛ اما این نوشته، فقط سطح جمعی آن را در سطح هویت ملی مطمح نظر قرار می دهد. زیرا در سطح هویت اجتماعی است که وجود و حضور »دیگران« برای موجودیت هویت »خودی« می یابد. طبق تعریف، هویت اجتماعی عبارت است از فهم ما مبنی بر اینکه چه کسی هستیم و اینکه مردم دیگر چه کسی هستند.

همچنین فهم دیگر مردم مبنی بر اینکه آن ها کی هستند و ما چه کسی هستیم. وجود دیگران آن قدر اهمیت دارد که حتی به باور برخی از صاحب نظران، زندگی اجتماعی انسان بدون فهم اینکه دیگران کی هستند و ما کی هستیم، غیر قابل تصور است - جنکینز، . - 5 :1996 ما نه فقط »خود« و دیگران را تعریف می کنیم، بلکه از سوی دیگر، به وسیله دیگران در رابطه دیالکتیکی بین درون- بیرون و خودفهمی و دگرفهمی هم تعریف می شویم - همان: - 22 وجود دیگری برای هویت یابی آن قدر اهمیت دارد که حتی هویتیابی فردی نیز بدون وجود دیگران ناممکن میشود. چنانکه گیدنز اشاره میکند : »وجود اشخاص دیگر و آگاهی از هویت آنان یکی از پرسشهای مهم وجودی است که طی آن فرد تلاش می کند با فراتر رفتن از شناخت جسم، ذهن و ضمیر، دیگران را نیز بازشناسی کند. از این قبیل شناسایی است که اعتماد به دیگران و ایمان به اعتبار و جامعیت دیگران به وجود میآید« - گیدنز، . - 79 :1378

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید