بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مقولاتی که همواره موردتوجه بسیاری از دستورنویسان بوده است مقولهی وند است. وندها که عناصری دستوری و پویا در فرآیند واژهسازی و اشتقاق واژگانی میباشند، از دیدگاه زبانشناختی نوعی تکواژ وابسته و غیرمستقل بهشمار میآیند که ضمن الحاق به یک واژه یا تکواژ، مقوله یا مفهومی جدید بر آن مترتب میشوند. وندها بنابر جایگاه بروز و موضع پیوندشان به انواع پیشاوند، بیناوند، میانوند، درونوند، پیراوند و پساوند تقسیم میشوند.
نوشتار حاضر میکوشد تا پس از مروری کوتاه بر تعاریف بهدست دادهشده از انواع وند در خلال یک تحلیل انتقادی و با به چالش گرفتن مواد و موارد مرتبط با مبحث میانوند در زبان فارسی، نشان دهد که اصولاً زبان فارسی فاقد میانوند میباشد و آنچه در کتابهای دستور زبان فارسی از آن به میانوند مراد شده است، درحقیقت بیناوند میباشد و نه میانوند. در پایان این جُستار نیز پس از جمعبندی مطالب بر اهمیت بازنگری و ضرورت تصحیح تعاریف ارائهشده از مفاهیم بنیادین دستور زبان، در تدوین مواد آموزشی و کتابهای دستور زبان فارسی تأکید میشود.
-1 مقدمه
علاقهمندان به تحقیق در حوزهی زبان، یعنی دستوریان و زبان شناسان، هرکدام تعاریف و طبقه بندی های متفاوتی برای عناصر زبانی ارائه می کنند و به این سبب کاربران این قبیل توصیف ها نمی توانند به صراحت و دقت به توصیف و تعیین وضعیت اجزای ساختاری زبان فارسی بپردازند. از سوی دیگرتنوّع، و گوناگونی و یا ابهام در تعاریف و توصیفهای ارائه شده از برخی عناصر دستوری، موجبات سردرگمی کسانی را فراهم میآورد که قصد دارند از طریق آموزش رسمی و از منظر دستور به فراگیری زبان بپردازند - شقاقی، 1386ب - . از همینرو، نیاز است بهمنظور رفع تضادهای حاصل از برداشتهای شناختی و ابهامهای مفهومی که آموزندگان و آموزشدهندگان زبان فارسی در سطوح مختلف با آن روبرو میشوند، به صراحت و دقت به توصیف و تعیین وضعیت اجزای ساختاری زبان فارسی پرداخت.
بهاین ترتیب، توصیف و تدقیق عناصر زبانی، حوزهی عملکرد آنهاو اتّخاذ رویکردی یگانه به نکاتی که حتی بسیار پیشپاافتاده و بدیهی مینمایند، از جملهی وظایفیست که پیش روی محقق در حوزهی زبانشناسی زبان فارسی قرار میگیرد. براین اساس، در این مقال کوشش میشود که در خلال یک تحلیل انتقادی و با به چالشگرفتن مواد و موارد مرتبط، به تدقیق یکی از انواع وند که توصیف و طبقهبندی دوگانهای از آن ارائه شده است، پرداختهشود و به این پرسش پاسخ گفته شود که آن عنصر دستوری که قاطبهی دستوریان از آن به میانوند مراد کردهاند، به حقیقت میانوند است یا بیناوند؟
-2 مفاهیم پایه
بهمنظور دستیابی به هدف مورد نظر از طرح این تحقیق، در وهلهی نخست گذری کوتاه بر مفاهیم کاربردی بحث و مشخصنمودن رویکرد مطالعاتی موردنظر ضروری مینماید؛ تا بهدنباله و بر مبنای این مشخصسازی، پیرفت مطلب حاصل آید.
-1-2 وند - affix -
روایی - - 85 :1384 وندها را کلماتی قلمداد کرده که بهتنهایی فاقد معنی و مفهوم هستنددر، جایگاه اوّل، وسط و آخر کلمات میآیند و معنای تازهای به آنها میدهند. شقاقی 1386 - الف: - 295 هم تعریفی از وند بهدست میدهد که علمیتر و با اتّخاذ واژگان فنیتر میباشد. وی چنین عنوان میدارد که: »وند تکواژ وابستهایست که ملزم به اتّصال به پایهای میباشد و به تنهایی در ساخت ظاهر نمیشود.«
-2-2 انواع وند
وندها را از دو منظر میتوان دستهبندی کرد: یکی براساس نقشی که در ساخت واژه ایفا میکنند و دیگری براساس جایگاهی که بر آن وارد میشوند. از منظر نقش ساختواژی، دستهای از وندها هستند که برای ساختن کلمهها و صورتهای دستوری یا همان تصریف - نشاندادن صورت زمانها، وجوه، جهت، نمودهای فعل و جنس و... - به پایهی واژگانی موسوم به ستاک متّصل میشوند و به وندهای تصریفی موسوماند.
دستهی دیگر که از آنها به وند های اشتقاقی مراد میشود مربوط به ساختِ واژه های جدید از واژههای موجود در زبان با اضافه شدن به ستاک هستند - شقاقی، 1386 الف - . همچنین، وندها را میتوان برمبنای جایگاهی که بر آن وارد میشوند و محل اتّصال آنها به پایه، به انواع پیشاوند - prefix - ، میانوند - infix - ، بیناوند - interfix - ، پیراوند یا همان وند گسستهی پیرامونی - circumfix - ، درونوند یا وند گسستهی درونی - transfix - و پساوند - suffix - تقسیمکرد.
-1-2-2 پیشاوند - prefix -
»پیشاوند همانطور که از اسمش برمیآید،به قسمت آغازی کلمه و در نوشتار به سمت راست آن متّصل میشود.« - همان: . - 68 در دستور زبان فارسی پنج استاد - [1328] 1363 - نیز پیشاوند اداتی دانسته شده که در آغاز اسم درآید و بنا بر تعریفی که نوروزی - 265 :1381 - به دست داده است،الفاظی» که به اوّل کلمات افزوده میشوند و اسم یا فعل یا صفت یا مصدر مرکب میسازند، پیشوند نامیده میشوند.«سلطانی گردفرامرزی :1372 - - 336 نیز با ارائهی تعریفی مشابه از پیشوند، پیشوندها را به دو گروه پیشوندهای فعلی و پیشوندهایی که اسم مرکب، صفت مرکب و قید مرکب میسازند تقسیم میکند.
مثال:
در + رفتن = در رفتن: مصدر مرکب
با + خرد = باخرد: صفت مرکب
پیشوندها سه عمل انجام میدهند:
-1 کلمه ی ساده را مرکب میسازند.
-2 گاهی طبقه ی دستوری کلمه را تغییر می دهند. - چنان که می دانیم »خرد« اسم معنی است اما »باخرد« صفت مرکب است -
-3 مفهوم کلمه را تغییر میدهند - چنانکه مفهوم »خردسوایِ« مفهومِ »باخرد« است - .
از آنجا که اکثر پیشوندها الفاظی هستند مانند حروف، که معنای مستقل ندارند، پس با توجه به مفهوم تازهای که به کلمه میبخشند، نامگذاری میشوند. »چنانکه به لفظ »بی« و »نا« که کلمه را منفی میسازند پیشوند منفی یا پیشوند نفی میگویند.« - نوروزی، - 266 : 1381