بخشی از مقاله

مقدمه

جوامع امروز به شدت به سمت توسعه نظامات و نگرههای مثبت شایستگی و تبیین مفهوم شایستگی در حوزه نظر و عمل هدایت میشوند. نگاه واقع گرایانه و    ژرف گرایانه به ابعاد توسعه شایستگی و توجه عمیق به نیازهای درونی به دور از رویکردهای تاریخی و فرهنگی غیر ممکن است. هر چه تاریخ به جلو رانده میشود ریشههای تاریخی و فرهنگی در شناخت و توسعه شایستگی با ابعاد مفهومی شایسته ساالری در بین مردم، نخبگان و دولت مردان پیوند بیشتری با فرهنگ انگیخته شده به تعبیر کاوی میخورد.

در این مقاله به برخی از گرهها و  دامهای توسعه شایستگی از مرحله ایده تا کاربرد اشاره خواهند شد و به گونهای مستقیم و غیر مستقیم با دامها و چالشهای تاریخی و فرهنگی همچون دوگانگی و تضاد ها، نقشهای تاریخی و کارکردی، تنبلی ناشی از روحیه تقلیدگری و تقدیر انگاری، کوتاه بینی و اجتناب از اهداف راهبردی آشنا خواهیم شد و همچنین با چرایی مقطع انگاری و دوری از گزارههای علمی بر خاسته از ناهماهنگیهای فرهنگی ،قوم گرایی، عشیره گرایی، نقابهای نگرشی، غرض ورزی و بد بینی در کنشهای رفتاری و حتی تاثیرات انعکاسی این موضوعات که در نظام تعلیم و تربیت ما رسوخ کرده است،آشنا شده یا مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.

این مقاله از یک سو، به گونه اجمالی ارزشهای پایدار در دیوان ساالری در عهد باستان قبل و بعد از ظهور اسلام را به منظورشناخت بیشتر ظرفیتها در ابعاد شایستگی مورد اشاره قرار داده و در البه الی آن تالش شده تا خواننده با تعارضات فشرده، دامها و گرههای فرهنگی و همچنین دامهای تاریخی عدم توسعه یافتگی را که مانع جدی انباشت ثروت و سرمایه انسانی و    توسعه شایستگی در طول تاریخ ایران بوده است به روش تحلیلی و عمدتآ گزارههای علمی- تاریخی تحلیل نماید، تا در آینده از گرفتار شدن بیشتر مدیران، سیاست گزاران، خط مشی گذارن و برنامه ریزان در دامهای ناشایستگی و عدم توسعه شایستگی در ایران ممانعت به عمل آورد.

هر چند از شایستگی تعاریف مختلفی شده و رویکردهای مختلف موید تفاوتهای فرهنگی در کشورهای مختلف است مثال رویکر آمریکائی به شایستگی بیشتر رفتاری و جنبه فردیت مثبت و با گرایش فردگرایانه در جستجوی تعالی است. در حالیکه در رویکرد انگلیسی بریتانیائی شایستگی بر وظیفه وشغل متمرکزند و به کاربرد شایستگی در کاربردهای شغلی متمرکز است. این موضوع در فرانسه و آلمان به رویکرد جند بعدی و کلی گرا متمرکز بوده و ابعاد رفتاری و کارکردی پیچیده تری را شامل میشوند.رویکرد ایرانی مدلهای شایستگی چگونه است؟. آیا ایران به یکی از این مدلها گرایش بیشتری دارد یا منحصرا با ویژگیهای خاص خود قابل تشخیص میباشد.

به نظر میرسد رویکر ایرانی با توجه به پیچیدگی فرهنگ ایرانی و دامهای گسترده و بی ثباتی در رفتار و کارکرد از ابعاد پیچیده تری برخوردار باشد. آنچه که ما را از هر جهت در تشخیص مدلهای شایستگی و شناسائی دامهای شایستگی عملکرد شغلی و حرفهای مدیران و کارکنان را تحت تاثیر قرار میدهد قدرت یک الگوی تحلیلی، چند بعدی و پیچیده شایستگی را بازگو میکند که این خود گرایش ایران را به صورت ترکیبی از مدلهای آمریکائی، انگلسیس و فرانسوی و آلمانی نشان میدهد.

این موضوع میتواند به دلیل عدم استقالل و وابستگی هر بخش از سازمانها با توجه به نفوذ مستقیم و غیر مستقیم این گونه کشورها در ساختار اولیه تحلیل کرد. مثال در شرکت نفت به دلیل دخالت انگلستان و نظامات مدیریتی آن بیشتر شغل محور بوده در حالیکه الگوی نظام اداری و بهداشتی در ایران بیشتر به الگوی آمریکائی شباهت دارد.فرانسه و آلمان به دلیل دخالت کمتر با وجود قرابت الگوی بیشتر با فرهنگ ایران کمتر الگوی شایستگی آن را میتواند در ساختار بورکراسی مشاهده کرد.

هرچند در سازمان اداری کشور به ویژه به دلیل دخالت بلژیکیها که از الگوی فرانسوی تبعیت میکردند، میتواند قرائن و شواهدی ازچنین الگوهای را در نظامهای برنامه ریزی نظاره کرد.عالوه بر این انواع شایستگی با توجه به بلوغ سازمانها و فرهنگ توسعه از ابعاد گوناگونی برخوردار است. هر کدام از دامهای شایستگی ممکن است در ابعاد فردی، گروهی،مدیریتی، مبتنی بر نتیجه و کاربرد، شایستگی بر مبنای عملکرد برتر یا شایستگی بر اساس محورهای کلیدی از تنوع و گوناگونی برخوردار باشد که تحلیل دامهای شایستگی را در ایران چون کوه یخی که بخش عمدهای از آن در زیر الیههای زیرین فرهنگ انگیخته نهفته و پنهان شده، پیجیده و غامض میسازد.

وقتی ابعاد شایستگی را آنگونه که مینتزبرگ مطرح میکند مشاهده شود ابعاد پیچیدگی خود را بیشتر در ابعاد رفتاری نشان میدهد.او چهارگونه شایستگی را مطرح میکند. شایستگی شخصی - تفکر استراتژیک،مدیریت بر خود،مدیریت بر زمانف مدیریت فشار روانی،مدیریت مسیر شغلی - شایستگیبین فردی - هدایت افرد، گروهها و سازمانها و واحدها - شایستگی عملی - برنامه ریزیی زمانی، اداره کردن امور، طراحی ساختار، بسیج منابع - و شایستگی اطالعاتی - ارتباطات کالمی، تجزیه و تحلیل دادهها و ارتباطات غیر کالمی - «مینتزبرگ»2009

  بررسی تاریخی ویژگیهای دیوان ساالری در ایران:

ایران از دیدگاه بسیاری از تاریخ نگاران، جامعه شناسان، مردم شناسان و دیرینه شناسان یکی از باسابقهترین کشورها از نظر فرهنگی، دیوانی و تمدنی به شمار میرود. آنچنان که «هاید ماری» دیوان ساالری ایرانیان را در تاریخ از دقیقترین دیوان ساالریهای عصر خود یاد میکند و عنوان مینماید که « دیوان ساالری ایرانیان به عنوان دقیقترین دیوانها در اعصار گذشته از آن یاد میشود که انبوهی کارمند را در اختیار گرفته بود،حساب درآمد و مخارج با دقت ثبت میشد و سندها را از هفت خوان کنترل میگذراندند تا سرانجام از بایگانی تخت جمشید سر در میآورد.»

او همچنین لوحهای کشف شده در تخت جمشید را حاوی اطالعات جالبی از نظام دستمزدها در زمان داریوش میداند و مینویسد:« طبقه بندی دستمزدها چنان مدرن است که پیشرفته تر از امروز است. - »هاید ماری،1376ص 31و ص « . - 60جنیدی» این وضعیت را به خوبی به شیوه دیگری توصیف نموده است: « برای ساختن تخت جمشید، کارگران و استادکاران همگی حقوق دریافت میکردند و فهرست دستمزد آنان بر روی تختههای گلین پیدا شده که عالوه بر دستمزد، هر هفته مقداری گوشت و [بن] دریافت میکردند و از همه مهمتر آنکه کار زنان باردار کمتر از دیگران بوده و از ماه هفتم بارداری تا شش ماهگی فرزند، دستمزد بدون انجام کار به آنها داده میشد.

در ساخت کاخ شوش از کارگران کشورهای گوناگون استفاده شده است و داریوش برای آنکه آیندگان بدانند که هر بخش آن توسط کارگران کدام کشور ساخته شده است، در سنگ نوشتهای به ذکر نام آنها پرداخته که بخشی از آن به صورت زیر است: «کندن زمین و شفته و زدن خشت از بابلیان، آوردن الوارهای کاج لبنانی از لبنان تا بابل به دست آشوریان، و از بابل تا شوش به دست کاریها و یونانیان. سنگ ستونها از روستای « ابیرادوش» خوزستان آورده شد و سنگ تراشان یونانی و ساردی بر روی آن کار کردند، زرگرانی که کاخ را به پیرایه زر آراستند، از ماد و مصر بودند و مردانی که بر روی چوب کار میکردند ساردی و مصری پیشرفت ایرانیان در دیوان ساالری و شکل گیری مدلهای اصناف و به ویژه شکل گیری قانون از زبان «ریچارد فرای» استاد دانشگاه هاروارد در باره نقش رهبری در امپراطوری هخامنشیان به حدی بوده است که افالطون در رساله هفتم از داریوش به عنوان پادشاهی قانون گذار یاد کرده است.

کنت دو گوبینو» در مورد پیدایش اصناف مینویسد: کسبه ایرانی به اصناف گوناگون تقسیم میشوند و هر صنفی دارای مجمع و رئیس است و در موقع معین،مجمع اصناف تشکیل میشوند و در خصوص مسایل مربوط به کسب خود تبادل نظر میکنند. از این حیث اصناف ایرانی به اصناف فرانسوی در زمان « سنت لویی » بود که در فرانسه سازمان اصناف را به وجود آورد. لیکن باید دانست که سلاطین فرانسه خود مبتکر این رویه نبودند بلکه آن را از رومیان قدیم آموختند و رومیان قدیم نیز به نوبه خود آن را از اهالی آسیا و به احتمال نزدیک به یقین از ایرانیان فرا گرفتند.

 ایرانیان مسلمان اولین گروهی بودند که پس از شکل گیری اولیه و نفوذ ایرانیان بر دیوان ساالری پایه گذاران ابتکاری شکل گیری بازار در جوار مساجد و اماکن اجتماعی بودند به نحوی که ارتباط ارگانیک بازار، دولت با مردم و حتی شکل گیری نظریه بازار در اقتصاد شهری و بینالمللی را به مسلمانان ایرانی نسبت میدهند.این همه پیشرفت در عرصههای مدیریتی و    دیوانی را چگونه میتوان با این کار» بروان»که او را پدر منابع انسانی خوانده اند، مقایسه کرد و بر جفایی که به تاریخ ایران و پیشرفتهای دیوانی آن روا داشتهاند به سادگی گذشت.شاید این فراموشی تاریخی صرفآ خاص تاریخ نویسان و پژوهشگران غربی نبوده است که ما ایرانیان نیز در معرفی آن دستاوردها بسیار کوتاهی کرده و گاهی سخن از این دستاوردها جرم بوده و هست .

سوال منطقی که پاسخ به آن چندان هم ساده نیست، چرا در حال حاضر با وجود این همه پیشرفتها ودستاوردهای علمی در نظامهای مدیریت و    برنامه ریزی، مسیر شغلی در نظامهای اداری و بوروکراسی دولتی، کماکان انتظارات مردم، مسئوالن و جامعه را از حیث توسعه شایستگی و استفاده صحیح از توان متخصصان برآورده نمی سازد؟ چرا با وجود اسناد و مدارک و شواهد برجستهای که از تمدن ایران قبل و بعد از اسلام در قلمرو ایران بوجود آمده، تکامل یافته و حتی به سایر تمدنها نفوذ کرده است، همچنان ناشایستگی در نظام دیوان ساالری ایران بهصورت یک سوال الینحل برای نخبگان و حتی مردم کوچه و بازار باقی مانده است؟

کنجکاوی پژوهشگران، تاریخ نگاران، جامعه شناسان و صاحب نظران ،سازمان و مدیریت از آنجا بیشتر میشود که با و جود آن همه توصیف از نظامهای پیشرفته دیوانی، قانون گذاری و پیشتازی در رعایت حقوق بشر و توسعه شایستگی و به ویژه آنچنان که به تعبیر «ویلسون« :» استعداد و پیشوایی ایرانیان در عالم صنعت که مورد تصدیق علماء و اشخاص اهل فن میباشد، جزء مهمترین فعالیتهای قوم ایرانی و گران بارترین خدمت آنان به جهان است. - » سقایی و ... به نقل از ویلسون، 1389، ص 112 - ،اکنون با وجود اینکه یکی از ارزشهای انقالبی است در عرصههای اداری و دیوانی درمانده شده ایم.آنچه که بیشتر دردناک است با وجود این همه تاریخ و تمدن باز هم معرفی ظرفیتهای تمدنی ایران در دنیا چندان مورد موشکافی قرار نگرفته است. چرا ایران با آن همه ظرفیتهای دیوانی، قانونگذاری و تمدنی باز هم پاسخ این سوال در تئوری و عمل الینحل باقی مانده است؟

تا آنجا که ذهن کنجکاو هر پژوهشگر تاریخ پژوه را برانگیخته است که تصور کند تمدن ایرانی گمشدهای از تاریخ جهان است که از دیدگاه برخی صاحب نظران چون کربن، هگل، هرودت و اخیرا زرین کوب دو قرن سکوت عنوان شده است. به نظر میرسد این سکوت عمدی یا غیرعمدی صحنه سانسور شدهای از فیلم جهان هستی به شمار آید که تحت فشارهای تاریخی و موقعیتی بوده و در این سانسور ما ایرانیان نیز بی تقصیر نبوده و نیستیم!. آیا در حال حاضر نیز به همین دلیل است که با وجود سابقه تاریخی درخشان در زمینههای دیوان ساالری، در پیاده سازی نظام شایسته ساالری در نظام اداری و بوروکراسی با مشکل مضاعف مواجه هستیم؟ ریشه یابی علل گم شدن واقعیتهای تاریخ ساز ایران باستان چیست؟

چرا ما در انباشت سرمایههای انسانی و بهره گیری از ظرفیتهای فرهنگ انگیخته خود آنقدر ناتوانیم ؟چرا تغییرات و جابجاییها رمق نیروهای متخصص را گرفته و داد همه را در دولتهای مختلف در آورده و هیچ آینده روشنی در کاهش و انتظام بخشی به بورکراسی در آینده نزدیک نمی توان متصور شد؟ آیا ریشههای این مشکالت فرهنگی نهفته است یا به ساختارهای دیوان ساالری مرتبط است؟ یا به بی توجهی به فرهنگ انگیخته شده تاریخ پر تالطم و گرانبار از ارزش؟

پاسخ به این سواالت اگر چه به قدمت آثار تمدنی باستانی طوالنی و با وقایع بسیار ریشهای فرهنگی و تاریخ گم شده همراه است، اما بر اساس شواهد و قرائن، هنوز هم ایران در تاریخ، پرفراز و نشیب جهان امروز، واقعیتی انکارناپذیر بوده و بخش مهمی از آن آثار و شواهد پا برجاست و میتوان به استناد آن، ریشههای توسعه شایستگی و همچنین عقب ماندگی یا عدم توسعه یافتگی را مورد کاوش و جستجو قرار داد.

این ریشهها و موانع با عوامل و موانع تحول در نظام اداری شباهتهای زیادی دارد ولی در بیان گزارههای علمی و تبیین موضوعی از حیث سلبی و ایجابی دارای تفاوتهایی است که به گونهای اجمالی مورد اشاره قرار میگیرد تا با توجه به آسیبهای تاریخی و جامعه شناختی مهمترین دامهای فرهنگی عدم توسعه یافتگی در نظامات شایستگی ایران بهترمورد موشکافی قرار گیرد تا ابعاد مشکالت بنیادین در قالب فرهنگ انگیخته و انباشت شده بهتر موردباز شناسی واقع شود:

دامهای توسعه نظام شایستگی در ایران:

-1 تقدیرگرایی و نفی روحیه انتقادپذیری و جسارت ورزی:

ایرانیان در طول تاریخ به دالیل بسیار زیاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و    مدیریتی در پیوستاری از تاثیر گذاری و تاثیر پذیری پیشتاز دیگران بوده و    به همین دلیل گاه در اوج تاثیر گذاری حامل رفتارهای توسعهای بر افکار دیگر اقوام به ویژه در عرصههای هستی شناسی وجهان بینی معرفتی موثر واقع شده و حتی در برههای از زمان الگوی رفتاری دانشمندان و فیلسوفان بزرگی چون فیثاغوریث،افالطون، ارسطو و... بوده تا جایی که الگوی تقویت من مثبت، خردورزی و جسارت ورزی در الگوهای تربیتی ایرانیان زبانزد دیگران بوده است.

اما به دالیل متعدد و از جمله تمرکز قدرت حاکمان در ایران با دامها و نگرشهایی منفی روبرو شده که از طریق سیستمهای حکومتی، رفتار نظامات اجتماعی در بین تودهها به اشکال فانتزی و نمایشی به صورت تک آوایی تبلیغ و بکار گرفته شده است، که نه تنها نتوانسته تآثیرات مثبت بر جای گذارد، بلکه در روندی معکوس باعث رشد خصلتهای پست نظیر تلقین پذیری،همرنگی با جماعت،القاء پذیری،تقلید گرایی،تقدیر گرایی و خرد گریزی، دو روئی ... شده است.

این وضعیت در برههای از زمان به قدری با رشد خصلتهای منفی روبرو بوده است که برخی ایرانیان حملات مغول را عذاب الهی تفسیر کرده و    با حداقل مقاومت خود را تسلیم آنها ساختهاند تا جائی که ذبیح‌ا... صفا در بیان این روحیه به عنوان مهمترین دلیل غلبه مغوالن بر ایرانیان می‌گوید «غالب شهرهای ماوراء‌النهر وخراسان هر یک دو یا چند بار ویران و قتل عام شد و عجیب اینکه هر جاکه پای مغوالن بدان می‌رسید به مثابه عذاب الهی و    نشانی از قهر خداوند تلقی می‌شد و چنگیزخان خود معتقد بود که «عذاب خدای است که بر سر گناهکاران فرود آمده است» کامیابی‌هایی که در نخستین حملات سریع مغوالن نصیب آنان شده بود سبب گردید تا مردم تصور کنند که مشیت الهی و بخت با آنان{مغوالن} یار است و هر گونه مقاومت در برابر آن قوم ناممکن و بی‌ثمر است. این اندیشة ناصواب تا دیرگاه مایة فتح و پیروی و پیشرفتهای پردامنه آنان شمرده می‌شد.

در این وحشت و بیم بی‌حساب مردم از مغوالن «ابن االثیر» حکایتهای عبرت‌انگیزی آورده است از آن جمله می‌گوید «یکی از تاتار مردی را گرفت لیکن برای کشتنش سلاحی نداشت! به وی فرمان داد تا سر خود را بر زمین نهد و از جای نجنبد، مرد همچنان باقی ماند تا آن « تتر «شمشیری یافت و او را به قتل آورد» - ذبیح‌ا... صفا، 1388 ص . - 24 اگرچه اینگونه حکایتها به داستان شبیه تر است اما خود ذکر چنین وقایع و داستان حکایت از تقدیرگرایی دارد. این دو نمونه جزئی ناچیز از حکایت‌های پندآموز و بی شمار تاریخ است که هر یک به گونهای قطع و یقین اخلاق و کردار خود را پرورانده است.

یکی جهانگشائی، جسارت ورزی،چابکی و زرنگی، چیرگی و در دست گرفتن سرنوشت خویشتن خویش تا مقام ذوالقرنینی در عهد باستان در کوروش و بعد از ظهور اسالم نیز با آراستگی بیشتر در اوج ارزشهای انسانی در بزرگان دینی ما که در شخصیت حضرت امام حسین - ع - در صحنه کربال به زیبایی هر چه تماتر به نمایش در آمد تا در دوران جنگ تحمیلی که در جوانان غیور ایرانی در قالب ارزشهای معنوی آن تحقق یافت، و اخیرا در منطقه و جهان جلوه گر زیبائیها است.

واقعیت گویای این حقیقت است که آنچه در نظام هستی تآثیر گذار و ماندنی است نه اخالق تسلیم و تقدیرگرایی و پذیرش مشکالت و وادادگی در برابر رویدادها و دست بر روی دست گذاشتن و برخورد انفعالی با آن و تفسیر تقدیرگرایانه و جبرگرایی از رویدادها با تعابیری چون عذاب الهی و دانستن موقعیتها و یا نشانه قهر الهی پنداشتن رویدادها و یار نبودن بخت و اقبال که در الفاظی چون تقدیر گرایی، تلقین پذیری،پیش داوری،خرافه پرستی،ظاهر گرایی و... با آنان تفسیر می‌شد.

نتیجه ارزشی این دو دیدگاه هرچه باشد، یکی تسلط بر جهان، اعتماد به نفس، قهرمانی و تسخیر طبیعت و نشستن بر بام ارزشهای مادی و معنوی است و دیگری تسلیم و وادادگی و اضمحلال و گناهکار پنداشتن خود، و تبدیل کردن خود به فردی مجذوب و مرعوب محیط و افراد پیرامونی خودو تسلیم کردن خود به سرنوشت کور و نا مشخص و وادادگی و دورنگی در برابر واقعیتهای روشن است، در نتیجه دولتها از نظر انتخاب دیدگاه در طول تاریخ بر سر دو راهی نگران کنندهای قرار دارند.شواهد نشان میدهد کدام رویکرد را بر گزیده اند.

آئینه ات دانی چرا غماز نیست

زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست چرا در اعصار مختلف دانایی و معرفت آنچنان در دام این رفتارهای ظاهری و نمایشی مهجور مانده و یا به حاشیه رانده شده است که هنرمندان و نخبگان فرهنگی ما در قالب تعارضات فشرده و گاه چند الیه به ابراز وجود پرداخته و بارها در طول زندگی خود در دایره ریا، تسلیم و معرفتهای غیر واقعی و گاه خود ساخته سرگردانند و گاه دانش و فضل و دانایی خود را گناه نابخشودنی خود شناخته و با زبان کنایه و درد از آن سخن میرانند. به گونهای که حافظ به عنوان مظهر روح اعتدال در تاریخ و فرهنگ ایران با استعارههای انتقادی و گاه از روی خصم و نفرت سخن رانده است.

دفتر دانش ما جمله بشویید به می

که فلک دیدم و در کین من دانا بود

فلک به مردم نادان دهد زمام امور

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید