بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله بر آن است با تأسی از یک خودبازاندیشی حرفهای با بهرهگیری از دیدگاه سیستمی نظام نوآوری کشاورزی، ضمن برشمردن مسائل کلیدی، سویههای تحول در نظام آموزش عالی کشاورزی را در راستای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت معرفی نماید. روش تحقیق حاضر با توجه به ماهیت و اهداف تحقیق و به لحاظ ویژگی در نحوه جمعآوری اطلاعات در ارتباط باموضوع مورد نظر، توصیفی تحلیلی میباشد.
جمعآوری اطلاعات نیز با استفاده از منابع مکتوب کتابخانهای، مقالات پژوهشی در حوزه ترویج و آموزش کشاورزی و تعبیری از مقالات حوزهی آموزشی نشأت گرفته و اساس کار بر تحلیل و استنباط محقق و به لحاظ استفاده از نتایج کاربردی میباشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که روند کنونی آموزش عالی کشاورزی در ایران بدلیل بحرانزا بودن قابل تداوم نیست و نیازمند بازاندیشی سیستمی و بازنگری بنیادین اما متوازن و متناسب با بافتار بخش کشاورزی و نظام گسترده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و بومشناختی کشور است.
چنین تحولی نیاز است با در نظر گرفتن آموزههای الهامبخش کشورهای دیگر و سویههای پاردایم نوین در حال برآیش و با در نظر گرفتن پیوندهای شبکهای این نظام با دیگر نظامهای متعامل همانند ترویج، تحقیق، اجرا، بازار، صنعت و غیره و نیز هماهنگی و تقسیم کار و انسجام نهادی درون نظام بین دستاندرکاران متعدد بویژه مؤسسات دولتی، آزاد، غیرانتفاعی، علمی و کاربردی و ... و نیز نهادها و انجمنهای علمی فعال در عرصه آموزش عالی کشاورزی است.
-1 مقدمه
هدایت هدفمند توسعه کشاورزی نیازمند رویکرد سیستمی برای در نظر گرفتن مولفههای چندگانه و روابط درون و بین آنها است. از دیدگاه های سیستمی مختلف، نظیر نظام دانش و اطلاعات کشاورزی و یا نظام نوآوری، آموزش عالی کشاورزی یکی از زیر مولفه های اصلی توسعه کشاورزی محسوب میشود که خود بدلیل تعدد کنشگران، سطوح و عرصه های کنشگری و ابعاد و مولفههای شاکله یک سیستم و بواقع زیرسیستم توسعه کشاورزی محسوب میشود.
از منظری کلیتگرا و همهجانبه نگر، کارکرد هر یک از بخش های اقتصادی، نهادها و نظام های توسعه، از جمله نظام آموزش عالی کشاورزی در چارچوب نظام کلان توسعه ملی، قابل واکاوی و ارزیابی آسیب شناسانه است. در این بین، خط مشیها و استلزامات ابر نظام اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی کشور، بازتاب یافته در برنامههای کلان توسعه ملی؛ نظیر برنامه های پنجساله توسعه، چشم انداز بیستساله و سیاستهای کلان نظام، بسان یک چتر راهبردی1 می ماند. این چتر، هدایتگر، پوشاننده و جهتدهنده زیربخش های مختلف اقتصادی، نهادها و نظام های توسعه است. از سوی دیگر، توسعه و پیشرفت در تمامی بخش ها، مرهون استقرار و استمرار کارکرد اثربخش نظام های کنشگری نهادین کارآمد و اثربخش است.
همپوشانی زیرنظام ها و بخشها در ارتباط با توسعه ملی داناییمحور به شکلگیری یک حوزه کنشگری نهادی تحت عنوان نظامهای متعامل آموزش، پژوهش و فناوری در چارچوب نهادی ابرنظام نوآوری و توسعه ملی1 میانجامد. هر بخش اقتصادی، نظام و نهاد دخیل در توسعه؛ نظیر آموزش عالی کشاورزی در جریان نقش آفرینی در فرآیند توسعه پایدار ملی، همسو با سیاست های کلان نظام با یکسری چالش ها و بحران ها روبرو است که برخی از آنها، بواسطه استمرار و نهادینه شدن ریشه ها، حالتی مزمن2 را به خود گرفته اند.
ناهمواری و نابسامانی مسیر اشتغال پایدار، نبود جهت گیری کارآفرینانه و ضعف سرمایه گذاری مولدانه در بخش های اقتصادی کشور، ناکارآمدی سیاست های اتخاذ شده، بی انگیزگی و نااثربخشی بخش خصوصی، عقب ماندگی فناورانه و توسعه نیافتگی زیرساختی، ناکارآمدی نظام حمایتی، فرسایش منابع و ظرفیت های تولیدی، آسیبپذیری بخش تولید در نبود یک نظام حمایتی کارآ، فرسایش منابع انسانی، عدم توان رقابت سازنده در بازارهای منطقه ای و بینالمللی بدلیل عدم بهرهگیری مطلوب از مزیتهای نسبی و توسعهنیافتگی زنجیرههای تولید، خدمات و بازار جهت کسب ارزش افزوده، گذار و تحول نهادی بی برنامه و مسایلی از این دست، از جمله تهدیدها، مسایل و چالش های پیشاروی توسعه پایدار ملی به شمار می روند.
در این بین، نظام آموزش عالی کشاورزی بواسطه کارکردهایی همانند تربیت نیروی انسانی، پژوهش و توسعه فناوری، و ارایه خدمات ترویجی3 به بخش کشاورزی از جایگاه محوری در پیشرفت بخش کشاورزی و تحقق چشم انداز و اهداف مورد انتظار از این بخش نظیر، اشتغال مولد، امنیت غذایی، متوازن سازی صادرات و تولید ارز و رسیدن به خودکفایی، حفظ محیط زیست، کمک به امرار معاش خانوارهای روستایی - تحقق عدالت اجتماعی - و غیره برخوردار است. بواقع، یک نظام آموزش عالی کشاورزی کارآفرینانه در چارچوب توسعه ملی، می تواند نقش مهمی را در تربیت نیروی انسانی توانا و کارآفرین و پرورش سرمایه انسانی در بخش کشاورزی و جریان بخشی راهبردی به دانش، نوآوری و فناوری بسان نیروهای پیشبرنده توسعه دانایی محور و گذار از چالشهای مزبور و تبدیل تهدیدها به فرصتها ایفا نماید.
-2 ادبیات تحقیق
فعالیت منسجم و رسمیتیافته و نهادمند نظام آموزش کشاورزی به شیوه امروزی در کشورهای صنعتی عملاً از نیمه دوم قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم آغاز شده و سرآغاز آن، به طور غالب از طریق آموزش عالی بوده است. اما، آموزشهای سطوح متوسطه آن نیز در این کشورها به دلیل توسعه صنایع و تجارت صنایع غذایی و دگرگونی حاصل در شیوه های تولید به علت ورود ماشین آلات و فنون کشاورزی سریع بوده است. طی سال های 1970 1958 دوره های تحصیلی آموزش کشاورزی، پیشرفت های سریعی را متناسب با روند رشد اقتصادی داشته است.
در بین کشورهای اروپای غربی، جایگاه صنعتی شدن بر حسب قدمت صنعتی شدن کشورها متفاوت است. برای مثال، در انگلستان به دلیل سابقه طولانی صنعتی شدن، کشاورزان حدود سه درصد جمعیت فعال آن را در سال 1970 تشکیل می دادند که در سطح متوسطه، آموزش حرفه ای کشاورزی برای سن شانزده سالگی به بعد ارائه نمیشود. از سال 1848، در فرانسه نیز، آموزش کشاورزی در سه سطح و جدا از نظام آموزش عمومی پیش بینی شده بود. از اینرو در نظام آموزشی این کشور، آموزش کشاورزی مورد توجه جدی قرار گرفت.
در کشورهای آسیای میانه و اروپای شرقی نیز اجرای دوره های آموزش کشاورزی مورد توجه جدی بود. این توجه به بعد از جنگ جهانی دوم شدت گرفت؛ یعنی، زمانی که جوامع غربی و شوروی سابق با کمبود مواد غذایی مواجه شدند - شاه ولی و همکاران، . - 1382 در ایالات متحده آمریکا نیز آموزش کشاورزی، از آغاز با سایر آموزش ها همراه بوده و از منظر آموزش حرفه ای همپای ادبیات، هنرها و زبان های لاتین و یونانی در راستای تربیت انسان های تحصیل کرده ایفای نقش نموده است.
با تصویب قانون موریل1 در سال 1862 - قانون اعطای زمین - 2، آموزش عالی کشاورزی جایگاه شایستهای پیدا کرد و از آن زمان تا کنون آموزشکدههای کشاورزی ایالتی معرف به لندگرانت کالجها نقش مهمی را در پیشبرد آموزش کشاورزی در کنار ترویج و تحقیقات کشاورزی ایفا نموده و به دلیل پیوند مطلوب سه عنصر برشمرده، الگویی شناخته شده در سطح جهان به شمار می روند. البته نظام های آموزش عالی کشاورزی در سراسر جهان در پی تحولات رخ داده در سطح جامعه، فناوری، بازار و صنعت با چالش های جدی روبرو هستند؛ به نحوی که بسیاری از آنها به نوسازی و بازسازی خود روی آورده اند تا شاید بتوانند با محیط در حال تغییر کنونی همساز شوند - برای نمونه رجوع شود به بیشتر این تغییرات به صورت مولفه ای و جزیی و نه رادیکال و اساسی بوده و بسیاری از آنها نیز در حد پیشنهاد مطرح شده است.
آموزش کشاورزی در ایران دارای سابقه طولانی با فراز و نشیب های فراوان است. اولین حرکت رسمی مدرن و کلاسیک آموزش کشاورزی به دوره قاجار و تأسیس »مدرسه فلاحت مظفری« مربوط می شود. در مجله مدرسه عالی فلاحت کرج در این باره آمده است که: "اولین مؤسسه فلاحتی ایران مدرسه فلاحت مظفری است که بر اثر مساعی مرحوم میرزا نصراله خان مشیر الدوله که عهدهدار امور وزارت خارجه بودند در سنه 1319 هجری قمری 1279 - ه.ش - در تهران تأسیس شد و برای اداره آن مسیو »داشر« از بلژیک استخدام و به ریاست مدرسه منصوب و به تدریس دروس فلاحتی پرداخت" - موحد محمدی، . - 1382 در سطح عالی نیز آموزش عالی کشاورزی، با تأسیس مدرسه عالی فلاحت در کرج آغاز شد.
با تبدیل مدرسه عالی فلاحت به دانشکده های کشاورزی کرج، از وزارت کشاورزی جدا و سپس به دانشگاه تهران ملحق شد. متغیر بودن طول مدت تحصیل از 3 سال تا 6 سال، از ویژگی های این دوره آموزش عالی کشاورزی در کشور به شمار می رود. تعداد رشته ها نیز در طول تاریخ آموزش کشاورزی، دگرگون شد. نوع و عنوان مدرک تحصیلی دانشآموختگان نیز چند بار تغییر کرد. اولین نوع مدرک تحصیلی به دانش آموختگان مدرسه فلاحت مظفری »گواهینامه پایان دوره« نام داشت که پس از آن، مدرک »دیپلم عالی« به کسانی که دوره تحصیلی سه ساله در مدرسه عالی را می گذراندند، اعطا می شد. عنوان مهندسی برای اولین بار در سال 1321 به دانش آموختگان کشاورزی با مدرک لیسانس اعطا شد.
از دگرگونی های آموزش عالی کشاورزی بعد از انقلاب اسلامی، تبدیل دوره چهار ساله آموزش عالی به دو دوره دو ساله بود که طی آن دانشجویان کشاورزی با گذراندن یک دوره دو ساله در رشته امور زراعی و امور دامی و غیره، با مدرک کاردانی دانش آموخته می شدند و برای ادامه تحصیل مجدداً در آزمون ورودی دانشگاه شرکت میکردند. چند سال بعد، مجدداً رشته های کشاورزی به دورههای چهارساله با مدرک کارشناسی پیوسته تبدیل شدند.