بخشی از مقاله

چکیده:

زبان فارسی در گسترة جغرافیایی خود، گویشوران قابلی دارد که البته با تفاوتهاي گویشی چندي در داخل و خارج ازسرحدات ایران تکلم میشود. همجواري دو کشور ایران و افغانستان در خلال قرون متمادي، داد و ستد فرهنگی و تجاري وسیعی را بین ساکنان این نواحی تا به امروز موجب شده است. وجودحدوداً 500 کیلومتر مرز مشترك، تعاملات زبانی و گویشیِ متنوع و در خور توجهی را در حوزههاي مختلف زبانی رقم زده که تا کنون کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است و نقشه گویشی که در آن، مرزهاي گویشی مشخص شده باشد، ارائه نشده است.

وجود دشت کویر و نیز فاصله نسبی مردم آن نواحی از زمینههاي علموفناوري، زبان فارسیِ رایج در آن حدود را تا حدودي بکر نگه داشته است و هنوز ساختهاي زبانی ویژهاي در کلامشان قابل جستجو است که با فارسی معیار در ایران متفاوت است. نگارنده در این مقاله بر آن است تا با بهرهگیري از الگوهاي رده-شناسیِ منطقهاي، ساختهاي فعلیِ ویژهاي را در گویشهاي فارسیِ نواحی مرزي ایران و افغانستان ردیابی نمایند. لازم به ذکر است که دادههاي مورد استفاده در این پژوهش، با محوریت مراجعه مستقیم پژوهنده به مرز شرقی ایران و مصاحبه با گویشوران بومی و نیز مهاجران افغانی و تکمیل پرسشنامه مربوط گردآوري شده است.

- مقدمه

محمد دبیرمقدم در مقالهاي با عنوان »زبان، گونه، گویش و لهجه: کاربردهاي بومی و جهانی - 1387 - « بر اساس تعدادي از منابع بینالمللی و معیار، اجماع جامعه زبان- شناسی امروز را دربارة مفاهیم زیر به این شرح خلاصه کرده است:

1.    زبان:1 دو گونه زبانی که سخنگویان آن دو فهم متقابل ندارند.

2.    گویش:2 دو گونه زبانی که سخنگویان آن دو فهم متقابل دارند، اما در عین حال بین آن دو گونه تفاوتهاي آوایی، واجی، واژگانی و دستوري وجود دارد.

3.    لهجه:3 دو گونه زبانی که سخنگویان آن دو فهم متقابل دارند، اما در عین حال بین آن دو گونه تفاوتهاي آوایی و واجی دیده میشود.

4.    گونه:4 اصطلاحی است خنثی و پوششی که میتوان آن را به مثابه اطلاقی کلی بهکار برد؛ یعنی هرگاه نخواسته باشیم خود را به یک اصطلاح خاص مقید کنیم، اصطلاح »گونه« راهگشاست. گویشهاي محلی در زندگی روزمرة اغلب مردم، کاربردي پررنگ و مشهود دارند ولی مدام در معرض دگرگونی بوده و هستند. متأسفانه با مرگ گویشها بسیاري از جلوههاي فرهنگی مرتبط چون افسانههاي عامیانه و ترانههاي محلی نیز به فراموشی سپرده میشوند. لذا آشنایی با شیوههاي گردآوري و توصیف روشمند گویشهاي محلّی و نیز مستندسازي علمی آنها از اهمیت ویژهاي برخوردار است.

سالها پیش، مرگنشتیرنه، ایرانشناس نامآور نروژي، 1336 - ، ص - 51، اعلام کرد که »از لحاظ مطالعات زبانشناسی، ایران یکی از غنیترین ممالک است. بهعلاوه یکی از ویژگیهاي مهم و مشخص گویشهاي ایرانی این است که چندان با یکدیگر از لحاظ سرعت سیر تکامل قابل مقایسه نیستند« و تأکید کرد که تحقیقات دربارة گویشهاي مختلف ایران ممکن است براي روشنشدن تاریخ تحول زبانهاي ایرانی مفید واقع گردد - همان - . امروز هم زبانشناسان معتقدند مطالعه گویشها به مطالعه تاریخ زبان فارسی مدد میرساند و میتوان آنها را حلقههاي واسطی میان فارسی دري و فارسی پس از اسلام یا فارسی میانه و زبانهاي قدیم دانست.

زبان فارسی ادامه شاخهاي از پارسی میانه در خراسان بزرگ است - لازار، ایرانیکا، 1994، ذیل مدخل دري - . امروز گویشهاي فارسی خراسان، منشعب از زبان دري محسوب میشود - مینوي، 1333، صص . - 62-77 زبان فارسی در خراسان به گویشهاي مختلفی تکلم میشود که برخی به فارسی معیار نزدیکتر بوده و بیشتر قابلیت درك متقابل دارند؛ هرچند بعضی چنین وضعیتی ندارند. گویشهاي فارسی شمال خراسان - مانند شهرهاي بجنورد، قوچان، اسفراین، درگز و شیروان - بهدلیل آمیختگی گسترده با زبان اقوام مهاجر کُرد و تُرك، از یکدستی کافی برخوردار نیست. از آن سو، بیشتر گویشهاي نقاط مرکزي و جنوبی خراسان بهعلت قرارگرفتن در حاشیه کویر و دوري از مرکز، کمتر دچار آمیختگی ساختاري شده و عموماً واژههاي اصیل خود را حفظ کردهاند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید