بخشی از مقاله
چکیده
نگرش حاکم بر یک مجموعه، تحت تأثیر فلسفه فکری مدیران آن است. از آن جایی که به طور طبیعی، مسئولیت و اختیارات در دست مدیران است، آنها با رفتار، عملکرد و سیاست گذاری های خود، سازمان را به سمتی سوق می دهند که منطبق با رویکرد فکری خودشان باشد و این موضوعی غیر قابل انکار است افراد با سبک های تفکر متفاوت، مایلند از توانایی هایشان به شیوه های مختلف استفاده کنند و متناسب با نوع تفکرشان واکنش های متفاوتی ارائه دهند.افراد با توجه به اینکه محیط شغلی آنها تا چه اندازه با سبک تفکرشان همسو یا مغایر باشد، می توانند در مراحل مختلف شغلی خود حضور قوی تر یا ضعیف تری داشته باشند. تفکر یکی از مهم ترین مباحثی است که در تعلیم و تربیت مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است، به نحوی که امروزه رشد، پرورش و ارزشیابی تفکر یکی از کارکردهای اساسی تعلیم و تربیت است. در مطالعات مدیریتی نیز بحث درباره تفکر و شیوه های ادراکی مدیران جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است.و یکی از مباحث مورد توجه در بحث تفکر، خلاقیت و نوآوری می باشد. خلاقیت عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان، در حالی که نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد و در حقیقت محصول نهایی عمل خلاقیت است.
کلید کلیدی : سبک، تفکر، سبک های تفکر، نوآوری، انگیزه های نوآوری.
1-1 مقدمه
یکی از رویکردهای اساسی یک سازمان نوآوری است ، سازمان ها و مدیریت آن در شکوفاسازی استعدادها و توان خلاقیت و نوآوری نیروی انسانی نقش بسزایی دارند.موفقیت آموزش و پرورش در زمینه سازگاری و تطابق با نیازهای جامعه و همچنین زمینه سازی تحول در جامعه، بستگی به آن دارد که نظام آموزش و پرورش خود از پویایی لازم برخوردار باشد و تغییرات و اصلاحات لازم به طور پیوسته در آن صورت گیرد. محیط های جهانی و سبک های زندگی در حال تغییر، خود القا کننده نیازی پیوسته برای پویایی برنامه درسی است. بیشتر مردم احساس می کنند آموزش و پرورش از روند پرشتاب صنعتی شدن، محوریت اطلاعات و دیگر تحولات همراه با زمان معاصر جدا بوده، از آن تأثیر نمی پذیرد.
در حالی که واقعیت امر جز این است و سیستم آموزشی یک کشور به دلیل جایگاه و نقش حساسی که دارد، یک عامل همیشگی و پابرجا برای توجه است.یکی از بهترین کلماتی که می تواند پیشرفت را معنی کند، نوآوری است. چرا که نتیجه تغییر و نوآوری موفقیت آمیز، رشد و تکامل می باشد. نوآوری و لزوم تطبیق یافتن با شرایط زمان و ضرورت های روز از مسایلی است که در فقه اسلامی نیز ریشه دار است. بویژه این که در احادیث دینی آمده است کسی که دو روزش مانند هم باشد مغبون می باشد.به اعتقاد صاحبنظران، تعلیم و تربیت پیش شرط تمام ابداعات علمی می باشد. از سوی دیگر فرایند تدریس و یادگیری نیز پیچیده تر از آن است که بتوان آن را استاندارد کرد یا برای همه ی معلمان قالب های خاص و محدودی را تجویز کرد و معلمان هم مانند افراد متخصص و حرفه ای دیگر در صورتی می توانند اثربخش باشند که بتوانند در کارشان خلاقیت و نوآوری داشته باشند.همه معلمان تا زمانی که در حرفه معلمی خدمت می کنند نیاز به اصلاح شیوه های تدریس خود دارند.
2-1 تعاریف انگیزه ، خلاقیت و نوآوری و سبک تفکر
✓انگیزه: یعنی نیروهایی که موجب می شوند افراد به گونه ای خاص عمل کنند.در تعریف دیگری از انگیزش آمده است " انگیزش به فرایندی اطلاق می شود که حاکم بر انتخاب های فرد از بین اشکال مختلف فعالیت های اختیاری است. - هوی و میسکل، 1380، ص. - 242
✓خلاقیت و نوآوری : محققان معمولا دو واژه "خلاقیت" و "نوآوری" را با هم به کار می برند - اسکات و بروس، 1994؛ به نقل از ملاحسینی، 1386، ص. - 101 اگر چه این دو مفهوم به یکدیگر مربوط هستند، هر یک بر موردی خاص تکیه دارند. تعریف های متفاوتی بر خلاقیت ارائه شده است. فصل مشترک همه این تعاریف تولید ایده های نو، جدید و مفید است. برای مثال "وودمن" خلاقیت را به عنوان تولید ایده های مفید و جدید تعریف می کند. علاوه بر این، محققان در هنگام استفاده از اصطلاح خلاقیت، به چیزی اشاره می کنند که برای اولین بار انجام شده است - وودمن و همکاران، 1993، ص. - 13 اما نوآوری به فرایندی پیچیده تر اشاره دارد. نوآوری فعالیتی است که هدفش ایجاد، انتقال، تغییر و واکنش به ایده های جدید است. محققان دیگر نیز تعریف مشابهی ارائه داده اند. از دید آنها نوع آوری نه تنها ابداع خودآگاه ایده های جدید است، بلکه معرفی و بکار بردن این ایده ها را نیز شامل می شود و هدف کلی آن ارتقای عملکرد سازمانی است - جانسون و همکاران، 2004، ص. - 116
✓سبک تفکر: سبک تفکر یک شخص مجموع عکس العمل های فردی مثل تمایلات ذاتی و شرایط موقعیتی و تجارب رفتاری است - هریسون و برامسون، 1982؛ به نقل از قره باغی، 1387، ص. - 12
3-1 سبک های تفکر از ویژگی های بارز انسان و محور اساسی حیات او قدرت اندیشه است، تمام موفقیت ها و پیشرفت های انسان در گرو اندیشه بارور، پویاومؤثر است. شناخت و درک مدل های مرتبط با سبک تفکر یکی از پیشرفت های اساسی روانشناسی در قرن بیستم است. - اتکینسونوهمکاران، 1998،ص. - 45در طول تاریخ افراد بشر به مسئله تفکر توجه داشته اند اما در قرن گذشته این مسئله مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است. یک سبک، شیوه ای برای تفکر فرد است. افراد با سبک تفکر ویژه خودشان در مورد چگونگی انجام کارها فکر می کنند - براین وود وارد ، 1997،ص. - 120 سبک های تفکر به شیوه های ترجیحی افراد در استفاده از توانایی های فردی اشاره می کند - استرنبرگ ،. - 1997 شناخت سبک های تفکر به افراد کمک می کند تا آنها فکر خود را به منظور سازگاری با سبک های تفکر مختلف تعدیل کنند و درعین حال در ارتباطات خود موفق شوند.
4-1 دوران تکامل سبک های تفکر
بیش از نیم قرن است که متخصصان و صاحبنظران تربیتی نقش سبک های تفکر و یادگیری را در عملکرد انسان مورد بررسی قرار داده اند. به هر حال تا سال های اخیر سبک ها به شکل نامنظمی مورد بررسی قرار می گرفت. این مطالعات با کار متخصصانی شروع شد که همه آنها با منشا و مفهوم سبک در روانشناسی شناختی موافق نبودند. این محققان به شکل های متفاوتی منشاء مفهوم سبک را به روانشناسی شناختی نسبت می دادند، برخی از آنان در ادبیات کلاسیک یونان - ورنون ،1973،ص - 76، برخی از آنان در مفهوم تفاوت های فردی از نظر جیمز - 1890 - ، برخی در دیدگاه سبک های زندگی آلپورت ، برخی نیز در نظریه منسخ های شخصیتی یونگ - 1923 - مطرح شده است - استرنبرگ و گریگورنکو،. - 1997
همچنین مطالعات مربوط به سبک ها ریشه در تحقیقات متنوع سنتی و به طور برجسته در روان شناسی تفاوت های فردی، روان تحلیل گری مفهوم "من"1 و روان شناسی مربوط به شناخت، ریشه دارد. به هر حال دو دهه اخیر شاهد تجدید علاقه در زمینه بررسی سبک ها به صورت علمی و غیر علمی بوده است. این علاقه از سوی دو گروه - دو حوزه مطالعاتی - در این زمینه بیان شده است. حوزه اول به یکپارچگی مفهومی مطالعات قبلی در زمینه سبک ها و پیشنهاد سبک های جدید مربوط می شود و حوزه دوم تحقیقات تجربی هدفمندی است که به بررسی ارتباط بین عناوین مختلف سبک ها پرداخته است.
با توجه به تمایل برای یکپارچه سازی مفهومی مطالعات قبلی در زمینه سبک ها، نظریه پردازان مختلف واژه های متفاوتی را برای بیان مفهومی سبک به کار می برند. به عنوان مثال ریچارد رایدینگ2 از واژه سبک شناختی استفاده کرده است. سبک عقلانی به شیوه ترجیحی پردازشی اطلاعات و نحوه انجام تکلیف توسط فرداشاره دارد. سبک شناختی، ترکیب و آرایش بنیادی یک شخص را نمایان می سازد و مبانی جسمانی دارد. سبک های شناختی به دیدگاه فرد نسبت به رویدادها و ایده ها نظارت دارند. آنها بر این که چگونه یک فرد پیرامون وقایع زندگی خو د می اندیشد، تصمیم گیری می کند و واکنش نشان می دهد، اثر می گذارند.
زانگ و استرنبرگ،2005 ، سبک های عقلانی را به عنوان یک اصطلاح کلی که در برگیرنده کلیه معانی سازه های اساسی یک سبک در دهه های اخیر بوده است به کار برده اند. مانند سبک شناختی، سبک مفهومی، سبک تصمیم گیری و حل مسئله، سبک یادگیری، سبک ذهنی، سبک ادارکی و سبک تفکر. سبک عقلانی دارای ابعاد متفاوتی چون بعد شناختی، عاطفی، فیزیولوژیکی، روان شناختی و جامعه شناختی است. از این رو شناختی گفته می شود چون فردی که سبکی را برای پردازش اطلاعات به کار می برد باید در چندین فرایند شناختی درگیر شود. از این رو عاطفی است چون به چگونگی پردازش اطلاعات مربوط به یک تکلیف ارتباط می یابد که به طور مشخص احساس فرد را نسبت به یک تکلیف معلوم می کند. اگر فرد به طور ذاتی به آن علاقمند باشد.
برای مثال، شخص مکلف است از سبک تفکر قانون گذار3 استفاده کند یا رویکرد عمیقی به یادگیری داشته باشد. بالعکس، اگر فرد دیگری نسبت به آن کار بی تفاوت باشد، ممکن است از سبک تفکر اجرایی4 استفاده کند یا رویکردی سطحی به یادگیری داشته باشد - استرنبرگ،1997،صص. - 111-110سابقه نظریه سبک ها بر روی یادگیری به اوایل دهه نود بر میگردد. در سال 1991 نظریه سبک های شناختی و پس از چندی نظریه سبک های تفکر استرنبرگ در حیطه آموزش و پرورش مطرح شد - هوراک5 ،2002،ص. - 57 براساس نظریه خود حکومتی ذهنی6 استرنبرگ، انسان ترجیحاتی در برخورد با امور پیرامونی و تفکر درباره آن ها دارد که به آن سبک تفکر گفته می شود. البته سبک های تفکر به خودی خود نه خوب هستند و نه بد، بلکه به شیوه تفکری که انسان با آن راحت تر است، گفته می شود - استرنبرگ،1997،ص. - 113
5-1 شیوه های تفکر
آلپورت، 1937، اولین کسی بود که به معرفی مفهوم سبک تفکر پرداخت، او اصطلاح سبک تفکر را برای توصیف الگوهایی رفتاری با روش های انجام وظایفی که به صورت ثابت و مستمر باشند، بکار برده است. ویتکین7 ،1962، یکی دیگر از تئوریسین های اولیه سبک تفکر بوده است که بر این تأکید داشت که سبک تفکر نحوه ی پردازش اطلاعات در مغز است. بعد از آن ها میرز8 ، 1980 ، تئوری سبک تفکر را بر مبانی تئوری شخصیتی یونگ توسعه داد و بعدی را برآن اضافه نمود که از این بحث می کند که چگونه افراد با محیط اطرافشان از طریق قضاوت و ادراک تعامل می کنند. برای توصیف سبک تفکر مدل های مفهومی-نظری فراوانی مطرح شده است. بعضی از این نظریه پردازان در دهه های 1980 و 1990 میلادی سعی کرده اند این مدل ها را با هم پیوند دهند. اخیرا سه رویکرد در این مورد شناسایی