بخشی از مقاله

چکیده:

انسان در جهان هستی نسبت به خدا، خود و جهان پیرامونش، از نوعی روابط برخوردار است که چگونگی آن روابط میتواند سبک و معناي زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد. انسان معنوي نیز که در این دنیا در جستجوي سبک معناداري از زندگی است، تلاش مینماید تا با قراردادن هر یک از این سه ظلع مهم جهان هستی، در جایگاه ویژه خود، ارتباطی صحیح بین آنها ایجاد نماید. تا با رصد نقطهي تعالی و کمال، بر محور آن حرکت نموده و به مسیر هدایت رهنمون شود. پژوهش حاضر که در همین راستا به روش توصیفی و تحلیلی انجام پذیرفته، به تبیین و تحلیل آراي اندیشمند و فیلسوف الهی، علامه محمدحسین طباطبایی در مقام یک حکیم صدرایی و یک مفسر دینشناس، در خصوص چگونگی ارتباط انسان معنوي با عالم هستی پرداختهاست.

مقدمه:

علامهي طباطبایی، از تربیتیافتگان مکتب توحیدي اسلام است که براساس آموزههاي دینی خود رشد و تکامل روحی انسان را در گرو بهرهمندي او از تمامی قوا و استعدادهاي وجودياش دانسته، و تعالی انسان و معنویتگرایی او را در استفاده از منابع عقلی و دینی امکانپذیر میداند. در اندیشهي وي، انسان معنوي در عالم هستی از نوع خاصی از زندگی برخوردار میباشد زیرا به خاطر برخورداري از درك عمیقی که نسبت به خود و جهان پیرامونش دارد، همه چیز را خلاصه شده در این دنیاي خاکی و زندگی چند روزه ندانسته و در جستجوي حقیقت هستی در تلاش است.

لذا ذهن کنجکاو و روشنگر او دائم به دنبال این پرسش از هستی است تا، برجستگیهاي وجودي خود را دریابد، و نوع ارتباط خود را با این جهان پیرامون، به عنوان حقیقتی که در آن میزید و نسبت به واقعیت عالم ماورايطبیعت، که آن را حقیقت هستی مینامند، مشخص نماید. لذا این پژوهش تلاش نموده است تا با یاري جستن از نظریات حکیمانهي علامه طباطبایی، به عنوان فیلسوفی الهی و مفسري دینشناس به این سؤالات پاسخ گوید.

واژه پژوهی معنویت:

در لغتنامهي دهخدا آمده است که، مَعنَوي، منسوب به معنی، مقابل لفظی، و به معنی حقیقی، راست، اصلی، ذاتی، مطلق، باطنی و روحانی، مقابل مادي و صوري، مقابل ظاهري است. معنایی که فقط به وسیلهي قلب شناخته میگردد و زبان را در آن بهرهاي نیست. در ادامه آورده است که، مرد معنوي؛ آنکه در عالم معنی سیر کند، سالک راه حق. و مقامات معنوي؛ مراتب سیر باطنی، درجات سلوك به سوي حق، مقامات عرفانی معنا گردیده است. - دهخدا،1345 ، ج - 18711: 13

در اصطلاح، »معنویت از واژهي لاتین »اسپیریتوس - spiritus - « به معناي نقش زندگی یا روشی براي بودن و تجربه کردن که با آگاهی یافتن از یک بُعد غیرمادي به وجود میآید و ارزشهاي قابل تشخیص آن را معین میسازد. این ارزشها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوطند، و به هر چیزي که فرد به عنوان غایت قلمداد میکند، اطلاق میشود.« - وست، - 25 :1383 معنویت در معارف اسلامی را میتوان، معرفت و ایمان به غیب و تبیین توحیدي از نظام هستی و مبتنی ساختن اعمال جوارحی و جوانحی بر اساس معارف اسلامی دانست به عبارتی معنویت پایه سلامتی جسم و روح است. - محقق داماد، - 94 :1389

مفهوم انسان معنوي:

ریشهي معنویت خواهی در سرشت انسان بوده و از گرایشهاي فطري انسان است، »بر اساس قرآن، ایمان و معنویت جزو سرشت انسان است.« - ر.ك. مطهري، 1389، ج2، ص - 42 به همین دلیل »معنویت و انسانیت دو امر تفکیک ناپذیرند، تا آنجا که نمیتوان به معنویت چسبید و انسانیت را رها کرد، یا حتی نمیشود براي انسانیت قداستی منهاي معنویت قائل شد.« - مطهري، 1382، ص» - 149بر اساس قرآن، ایمان و معنویت جزو سرشت انسان است.« - ر.ك. مطهري، ج2، - 42 :1389

از دیدگاه آیتاله جوادي آملی بر اساس منشور فکري علامه، انسان معنوي، کسی است که حیات الهی، جاودانی، تأله و خداخواهی فطري خویش را در مکتب الهی و تعالیم قرآنی به فعلیت رسانده، و مراحل تکامل انسانی را تا مقام خلافت و مظهریت اسماي حسناي الهی و تخلق به اخلاق االله میپیماید. - جوادي آملی، - 114- 105 :1389 شهریار زمانی، یکی از اندیشمندان معاصر گفته است: »در طول تاریخ، معنویت که محصول مشترك تمام ادیان توحیدي است، به زندگی انسانها جهت داده، الم و اضطراب را زایل و رضایتمندي انسان را میسر ساخته است.

معنویت، داراي تجلیلات درونی و تأثیرات بیرونی است؛ به همین دلیل، انسان معنوي، در محیط اجتماعی، انسانی مهربان، معقول، مسئولیتپذیر، عدالتطلب، آرمانخواه و مولد است - .«زمانی، - 11 :1384 از نظر قرآن »معنویت پایهي تکامل است؛ زیرا انسان، موجودي است که همهي کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و »ایمان« شرط اصلی وصول او به کمال است.« - مطهري، ج» - 258 :24گرایشهاي والا و فوق حیوانی که در انسان وجود دارد، آنگاه که پایه و زیربناي اعتقادي و فکري پیدا کند نام »ایمان« به خود میگیرد - .«همو، :1381 - 12 پس انسان معنوي که فردي تکامل یافته است، برمحیط بیرونی و درونی خود تسلط نسبی دارد.

فرد تکاملیافته یعنی وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی، و وابسته به عقیده و ایمان. - همان: - 16 علامهي طباطبایی معتقد است: »انسان، وقتی که دلش به نور حق روشن گردد و به اعتقاد حق و عمل صالح نائل آید، به نوعی علم و ادراك دست مییابد که دیگران از آن بیخبرند و از موهبت بر احیاي حق و ابطال باطل، سهمی پیدا میکند و این علم و قدرت تازه و جدید، انسان را آماده میسازد تا با چشم بصیرتی که یافته است، دامنهي ادراکش گسترده شده و در حد بالایی از کمال قرارگیرد.« - طباطبایی، 1385، ج - 492 :12

همچنین بیان میدارد: »انسان معنوي، همان انساندینی است که مرتبه به مرتبه، مراحل اسلام را که دین کامل و کامل کنندهي همهي ادیان است را پذیرفته و به آنها ایمان آورده است. انسان دینی، با شناخت ظواهر اوامر و نواهی خداوند با قلبش به آنها اذعان داشته و به مضمون اجمالی شهادتین، که لازمهاش عمل به غالب فروع است، ایمان دارد - .«همان: - 454 بعد از این مرحله، »انسان به مقامی از عبودیت میرسد که گویی خدا را میبیند و سراپا وجودش تسلیم او میگردد - .«همان: - 456 در اندیشهي وي »عقلانیت و رسیدن به معرفت حقیقی، روح عبادت و اولین پلهي رسیدن به تکامل است.«

- همو،1391، ج84 :2 و » - 85بعد از این مرحله به جایی میرسد که ملک و ملکوت را همه از براي خدا دانسته و غیر خدا هیچ چیزي را نه مالک خویش و نه مالک چیز دیگر نمیبیند، مگر آن که خدا تملیکش کرده باشد، پس ّربی هم سواي او ندارد.« - طباطبایی، تفسیر المیزان، ج - 457 :1 چنین انسانی به مقام جاودانگی رسیده، زیرا دنیا در نظرش خوار گشته و در مقابل آخرت در نظرش عظیم گشته و ظرفیت و بصیرت قلبش افزوده گردیده است. - مجلسی، ج77، حدیث6، - 21 :1403

در نگرش فکري علامه، معنویتخواهی، از گرایشهاي فطري انسان میباشد: »کمالات وجودي انسان و هر پدیدهي دیگر، اموري هستند که با ساختمان ویژه و غرایز وجودي او توافق دارند. با این حساب، انسان هم داراي غرایز فطري معنوي است و هم غرایز فطري مادي.« - طباطبایی، - 35 :1380 لذا در نزد علامه، روش زندگی انسان معنوي که بر اساس تعالیم اسلام تنظیم گردیده، بهگونهاي است که زندگی اجتماعی و مادي انسان به منزلهي گاهوارهاي است که زندگی معنوي در آن پروریده میشود. فرد مسلمان متعبد، زندگی معنوي خود را به هر گوشه و کنار زندگی مادي خود پهن کرده، هر جا باشد و به هر عملی که بپردازد، به خداي خود توجه کامل دارد و زندگی معنوي خود را بر اساس دستورات اسلام از راه زندگی اجتماعی عادي تعقیب میکند. - طباطبایی، 1389، ج 1، ص - 40

هستیشناختی انسان معنوي:

در اندیشهي علامه طباطبایی، انسان معنوي در نظام معرفتی و ارزشی خود، از نوعی مبانی فکري برخوردار بوده که به خاطر اصالت و وثاقت آنها، بیش از پیش به حقیقت هستی پیوند خورده و موجب تعالی و ارزشبخشی به وجودش میگردد؛ و به خاطر برخورداري از این مبانی فکري، با بطن و حقیقت هر چیزي ارتباط یافته، از دید وسیعی برخوردار میگردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید