بخشی از مقاله
چکیده
این بحث ناظر به سیر و تبیین تحولاتی است که در دوره معاصر در حوزه تفسیر رخداده و با شکل های مختلف آن مواجه هستیم؛ همبه لحاظ کمّی و هم به لحاظ کیفی. اهمیت این تبیین به این خاطر است که کمتر از اتفاقات شکلگرفته دوره معاصر سخن گفته شده و قابل مقایسه با هیچ دورهای از دورههای گذشته سیزده قرن تدوین تفسیر در دانش مسلمین نیست. اگر بخواهیم به لحاظ کمّی تعداد تفاسیری را که در دوره معاصر تدوین شده، ملاک و معیار قرار بدهیم، تعداد تفاسیری که در دوره معاصر نوشته شده، چندین برابر تمام آن تفاسیری است که در سیزده قرن از سوی مسلمانان تدوین شده است و بیشتر این تحول بهصورتکمّی است.
از لحاظ کیفی هم این تنوع هم به لحاظ محتوا اتفاق افتاده و هم تنوع موضوع، و هم به لحاظ مخاطب و هم به لحاظ زبان تفسیر. این تحول در تفسیر ترتیبی قرآن، افزون بر نگارش انبوهی از تفاسیر موضوعی است که بهصورت دورهای و تکنگاری نگارش یافته و در گذشته سابقه نداشته است. البته این تحول و توسعه متوقف نشده و همچنان ادامه دارد. بنابراین، میتوان این تحولات را در چند گام اساسی بیان کرد:
.1 شکل-گیری جریانهای جدید تفسیری ازجمله تفاسیر تبیینی، واکنشی، تاریخی، حرکتی، چالشی، موضوعی و ...؛
.2 منقح کردن مبانی تفسیر و تبیین و تطبیق قواعد تفسیری؛
.3 شکلگیری دانش تفسیرپژوهی؛
.4 توسعه و تعمیق دانش روششناسیهای تفسیری؛
.5 شکلگیری کار گروهی در تفسیر؛
.6 نگارش تفاسیری از سوی زنان و یا تعمیم گرایش فراجنسیتی. درمجموع شش تحول اساسی اتفاق افتاده است که با این توصیف و اتفاقاتی که رخ داده، هم برای نظاممندی و هم برای منقح کردن مبانی و سامانمندی آن در سایه این اطلاعرسانی، باید برای این شش تحول، به بررسی و راهکارهای آن اندیشید. مقاله پیش رو به این مهم میپردازد.
1. سرآغاز
تحولاتی که در دوره معاصر در حوزه تفسیر با آن مواجه هستیم، هم به لحاظ کمّی و هم به لحاظ کیفی، قابل مقایسه با هیچ دورهای از دورههای گذشته در سیزده قرن تدوین تفسیر نیست. بهعبارتدیگر میتوان مطالعات تفسیری آن سیزده قرن را در یکطرف قرارداد و مطالعات دوره معاصر هم یکطرف. اگر ما در مرحله اول، به لحاظ کمّی بخواهیم تعداد تفاسیری را که در دوره معاصر تدوین شده است، ملاک و معیار قرار بدهیم؛ تعداد تفاسیری که در دوره معاصر نوشته شده است، چند برابر تمام آن سیزده قرن است. - صرفنظر از اینکه در دوران گذشته، تفاسیر بهصورت خطی بوده است و در دوران معاصر، بارها و به شکلهای مختلف نشر پیدا کرده است - . 1 از وجه نظر ویژگیهای کیفی تفاسیر معاصری هم این تنوع بسیار وجود دارد.
در تطور تفاسیر غیر دوره معاصر، مشاهده میشود که تفاسیر ابتدائی در حد لغتنامه و واژهنامه هستند. از قرن سوم، یازده کتاب بیانالمعانی داریم. بهعنوان مثال کتاب معانیالقرآن فرا در قرن سوم - که در حد یک جلد است - تنها یک واژه را توضیح داده و تحلیل و تبیین در آن دیده نمیشود. زجاج و نحاس هم معانی القرآن دارند. اما تفسیری در حد غریب القرآن و مشکل القرآن در این سیاق هستند. در قرن دوم و سوم، گروهی از تفاسیر، تفاسیر روایی نام گرفتهاند که اینها تفسیر روایی نیستند؛ بلکه کتابهایی هستند که روایات تفسیری را جمعآوری کردهاند، نه اینکه تفسیر کرده باشند.
به این ترتیب بهجز افرادی، مثل طبری که از تفاسیر گذشته استفاده و خود نکاتی اجتهادی در معنای آیه ارائه میکند، یا تفسیر ابن ابی حاتم رازی، تفسیر حبری، تفسیر فرات کوفی، تفسیر عیاشی و ... که در حقیقت تفسیر نیستند؛ بلکه گردآوری روایات و مأثورات تفسیری هستند. همچنانکه در دورههای بعد هم تفاسیری چونان تفسیر نورالثقلین و البرهان و ... به همین شکل تدوین شده است. این کتب گردآوری روایات تفسیری هستند؛ البته اینکه آیا اینها مصداق گردآوری هستند یا خیر، هم جای بحث و سؤال است از طرفی دیگر این نکته را در برخی آثار تفاسیر روایی باید افزود که همه این منقولات در ذیل آیات، روایات ناظر به کشف و فهم معنای آیه نیست؛ بلکه بخشی از این روایات ناظر به تفصیل موضوعات و تأویل و اقتباس و بیان مصداق مفهوم و معنا است و شاید در فرض خوشبینانه بتوان گفت که نیمی از روایات، روایات تفسیری نیستند.
با توجه به آنچه آمد، مراد این قلم از پژوهش کیفی درباره کتب تفسیری معاصری، تحقیق درباره جهتگیری و اتجاهات تفاسیر معاصری نیست و مبنای این پژوهش، نقاط عطفی است که پژوهشهای معاصری در تفکر تفسیری ایجاد کردهاند. .1 یکی از تألیفهای این قلم در حوزه تفسیرپژوهی کتاب »شناختنامه تفاسیر« است، گرچه در آن کتاب، تفاسیر قبل از دوره معاصر، بسط بیشتری داده شده است، ولی نیمی از حجم کتاب اختصاص به تفاسیر دوران معاصری دارد.
.2 دستهبندی تفاسیر قرن معاصر
.1,2 تفسیرهای تبیینی
اگر منظور ما از دوره معاصر، همین سده اخیر باشد، با کمی مسامحه در زمینه تاریخی، شاید محمد عبده، نخستین کسی باشد که نقطه عطف تاریخی در تحول تفسیر بوده است. رشید رضا شاگرد او در تفسیر المنار این حرکت او را تقریر کرده است. او در مقدمه تفسیر خود، روشهای گذشتگان را نقد کرده است. جریان تفسیری عبده، یک گرایش تبیینی بود. او معتقد بود که تفاسیر گذشته، تفاسیر دایرهالمعارفی و کتابهای ادبی هستند و نتوانستند بهصورت کامل مراد خداوند را بیان کنند و در پی آن بود که خود به این مطلوب برسد؛ ولی او نتوانست این کار را تا آخر انجام دهد و تفسیر او تا سوره نسا است. بعد از او، شاگردش رشید رضا تا سوره یوسف ادامه داد؛ ولی این کار ادامه پیدا نکرد؛ اما او تأثیری را در شاگردان مستقیم و غیرمستقیم خود گذاشت.
شاید از افرادی که خیلی تلاش کرد، آن روش تبیینی را دنبال کند، احمد مصطفی در تفسیر مراغی باشد و اگر به یک معنا تفسیر کلامی را هم اضافه کنیم، محمد جمالالدین قاسمی در تفسیر محاسن التأویل است. اما در میان تفاسیر تبیینی، آثاری وجود دارند که خیلی علمیتر به این کار پرداختهاند، که از میان آنها میتوان به »التحریر و التنویر، ابن عاشور« و »المیزان، علامه طباطبایی« اشاره کرد. این تفاسیر، سعی بر آن دارند که آیه را بیان کنند، یعنی زوایای مختلف مدلولات مطابقی، تضمنی، التزامی و لوازمش را نشان دهند و سعیشان بر این بوده است که بگویند مفهوم کلام، این است.
.2,2 تفسیرهای واکنشی
این دسته از تفاسیر، تفاسیری هستند که در واکنش به یک دسته از مسائل و امور، عکسالعمل نشان دادهاند و حضور خود را ابراز کردهاند. یکی از این واکنشهای برجسته و ادامهدار تفسیر علمی است. شاید بتوان گفت که از آغاز قرن معاصر، مهمترین واکنش علمی توسط آقای اسکندرانی در تفسیر خود به نام »کشفالاسرار النورانیه« در سه جلد بوده است که در واکنش به تحولات جهان علمی و صنعتی، ظهور و بروز کرد.
این کار به شکل گستردهتر توسط آقای طنطاوی در »الجواهر فی التفسیر« و تفسیر مراغی و در ایران مثل تفسیر نوین و نمونه انجام پذیرفت و این حرکت همچنان ادامه پیدا کرد. در مقابل آن عکسالعملهای دیگری اتفاق افتاد. آقای امین الخولی، خانم بنت الشاطی نیز از این دستهاند. واکنش دیگر، تفسیرهای سیاسی دوره معاصر است که برخی از نویسندگان معاصر مانند آقای دکتر خانمحمدی این دسته از آثار را بررسی و تحلیل کردهاند. نمونه دیگر تفسیرهای اجتماعی است که کمتر در تفسیر معاصری میتوان این جریان را نادیده گرفت.