بخشی از مقاله
چکیده
بافت تاریخی و کهن شهرها به واسطه قدمت تاریخی و وجود عناصر باارزش تاریخی، موقعیت مناسب ارتباطی، قرارگیری بازار اصلی شهر و قلب تپنده اقتصادی آن و غیره دارای ارزش و جایگاه منحصربهفردی در ساختار فضایی و کارکردی شهر میباشد. درحالیکه اینگونه بافتها علیرغم دارا بودن پتانسیلها و نقاط قوت، در طول زمان با تحولات متعددی مواجه شده و بهتدریج دچار نارسایی و اختلال گردیدهاند.
به همین جهت توجه به بازآفرینی شهری با اولویتهای ساماندهی، احیاء - زنده سازی - و توانمندسازی در جهت خدمترسانی بیشتر به ساکنین بافت تاریخی شهر مهم به نظر میرسد. روش تحقیق مقاله حاضر، در مرحله ادبیات موضوع، روش توصیفی و تحلیلی و با ابزار گردآوری داده: مطالعات کتابخانهای و اسنادی است؛ در ادامه با روش مشاهده، در بستر مطالعات میدانی در سطح بافت تاریخی شهر نیشابور اقدام به بررسی و پیمایش محیط شده است.
نتایج حاکی از آن است که توجه به هشت زمینه اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، کالبدی، حملونقل و ارتباطات، زیستمحیطی، اداری، انسانی باعث بازآفرینی در بافت تاریخی شهر نیشابور در جهت تحقق شهری پایدار میگردد. راهکارها، راهبردها و سیاستگذاریهای پیشنهادی کاربردی بوده و میتواند راهبردی برای آگاهی طراحان نسبت به چگونگی بازآفرینی شهری پایدار در بافت تاریخی شهر نیشابور، فراهم آورد.
.1 مقدمه
بافت تاریخی و کهن شهرها به واسطه قدمت تاریخی و وجود عناصر باارزش تاریخی، موقعیت مناسب ارتباطی، قرارگیری بازار اصلی شهر و قلب تپنده اقتصادی آن و غیره دارای ارزش و جایگاه منحصربهفردی در ساختار فضایی و کارکردی شهر میباشد. درحالیکه اینگونه بافتها علیرغم دارا بودن پتانسیلها و نقاط قوت، در طول زمان با تحولات متعددی مواجه شده و بهتدریج دچار نارسایی و اختلال در ابعاد مختلف کارکردی، اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و ارتباطی و زیستمحیطی گردیدهاند.
مشکلات و محدودیتهایی چون ناهمخوانی کالبدی و فعالیت، وجود عناصر ناهمخوان شهری، کمی سرانه برخی کاربریها مانند فضاهای فراغتی، فرهنگی و پارکینگ، فقدان سلسلهمراتب مناسب در شبکه ارتباطی و عدم امکان نفوذپذیری به داخل بافت ارگانیک، کاربریهای ناسازگار و جاذب ترافیک، وجود فضاهای بیدفاع و رهاشده، کمبود فضاهای عمومی مناسب جهت شکلگیری تعاملات اجتماعی، اختلال و نابسامانی در نظام کاربری زمین، برخی آلودگیهای زیستمحیطی، قرارگیری برخی قسمتهای بافت در حریم آثار تاریخی و ضوابط نارسای ساختوساز در آن، خروج تدریجی سرمایه و فعالیت و جایگزینی کارکرد سکونتی باکیفیت بسیار نازل، موجب کاهش اهمیت و ارزش بافت قدیمی و هویتساز شهرها شده و جابجاییهای جمعیتی و خروج گروههای با توان مالی بالا و حس تعلقخاطر به آن و جایگزینی با گروههای کمدرآمد و فاقد حس تعلق به مکان و فضا صورت میپذیرد.
همزمان با بروز مسائل فوق و تأثیرات آنها بر حوزههای مختلف، توجه به بافتهای تاریخی و فرسوده و رفع ناپایداری آنها، به موضوعی جدی و محوری در شهرها تبدیلشده، بهگونهای که سازمانهای ذیربط را به تکاپوی ساماندهی و احیاء این عناصر و بافت مذکور سوق داده است و لزوم مداخله در این بافتها را در دورههای زمانی مختلف مطرح نموده است. رویکردهای مرمت و بهسازی شهری در سیر تحول و تکامل خود از بازسازی، باززندهسازی، نوسازی و توسعه مجدد به بازآفرینی و نوزایی شهری تکاملیافته و در این مسیر، گذاری را از حوزه توجه صرف به کالبد و عرصه تأکید بر ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری تجربه کردهاند.
استفاده بهینه از اراضی شهری بهمنظور حداکثر بهرهوری از منابع موجود از طریق بهسازی و بازآفرینی بافتهای فرسوده، نابسامان و استفاده مجدد از ساختارهای تاریخی از محورها و اولویتهای اصلی برنامهریزی در دهه اخیر بشمار میآید. بازآفرینی شهری بهنوبه خود از ابزار مؤثر در احیای بافتهای تاریخی محسوب شده که بالفعلسازی پتانسیلهای بالقوه موجود در بافت و هویت تاریخی، حیات واقعی و مدنی آن را تضمین میکند.