بخشی از مقاله
خلاصه
برخورد با موضوع سکونت از دیرباز تا کنون یکی از مهمترین وادیهایی می باشد که معماران و نظریهپردازان به آن اندیشیدهاند و جامعه عمل پوشاندهاند. سکونت در حال حاضر شهرهای معاصر به صورت امروزی در اوج خود به صورت مجتمع های مسکونی می باشد که جمعیت فراوانی از مخاطبان و علی الخصوص کاربران را در خود جای داده است. همانگونه که در گذشته موضوع محله و اتفاقاتی که در این محدوده مورد مطالعه و برنامهریزی قرار می گرفت. در زمان حال باید به موضوع مجتمع های مسکونی در طرح های بالادست و پایین دست توجه داشت.
افرادی که در این مجتمع های مسکونی کنونی زندگی می کنند و با هم در تماس هستند در مواجه شدید با موضوعات انسانی چه بصورت فیزیکی و چه معنوی هستند. مشکلات فراوانی که در جامعه معاصر گریبانگیر جامعه در برخورد با مجتمع های مسکونی گردیده است نمایشدهنده وضعیت نابسامانی است که باید در بعد نظر و طراحی به آن اندیشید.
در این مقاتله نگارنده با به میان کشیدن موضوعات منطبق بر معماری مطلوب گذشته و مسائل به روزی که می تواند مشکلات اساسی موجود در وادی معماری و روانشناسی را بهبود ببخشد می پردازد. بر این اساس این نوشتار براساس روش تحلیلی-توصیفی انجام یافته است و از ابزار کتابخانهای میدانی همچون مصاحبات و حضور در مکانهای مورد نظر و دیگر موارد یاری رسان به این نوشتار استفاده شده است.
نتایج اساسی که از این نوشتار برمی آید مبنی بر این می باشد که با افزایش فضاهای نیمه عمومی در محیطهای مسکونی، فضاهای سبز، ارتقا امنیت برای کاربران، ایجاد مکان های جمعی برای مراسم خاص، توجه به موضوعات اجتماعی و تمامی سنت های پایداری که می تواند افراد را به دور هم داشته باشد و توجه به معماری سبز می توان معماری مجتمع های مسکونی را هرچه بیشتر ارتقاء مطلوب دهد.
.1 مقدمه
طراحی و ورود به عرصه خلق مجتمعهای مسکونی، به عنوان یکی از مباحث مطرح در کلیه عرصه ها، به ویژه در عرصه فضاهای شهری و معماری مطرح بوده است. این موضوع میتواند از طریق سه مولفه اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی در کنار یکدیگر به تعادل برسد. وجه اقتصادی معمولا به علت انگیزه های مالی و انتفاعی توسط سرمایه گذاران رعایت میگردد. حتی در اغلب اوقات به حد افراط مورد توجه قرار می گیرد و چه بسا مشکلاتی را از این برای سبب میشود.
مسایل زیست محیطی نیز به فراخور هر جامعه برای خود ضوابطی دارد و مورد توجه واقع میشود، اما آنچه مغفول میماند وجه اجتماعی توسعه است. در پژوهش و مقاله حاضر، اصول پایداری مجتمع های مسکونی از بعداجتماعی شامل عدالت، زیباشناسی، راحتی، آسایش، امنیت و رشد کودکان، هویت اجتماعی و سایر مسایل مشابه در شهرهای ایرانی - اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد.
در این راستا مؤلفههای اساسی در طراحی و معماری مجتمع های مسکونی از نظر جامعه متخصصان و صاحب نظران ایرانی تحت بررسی قرار گرفته تا تجربه های ارزشمند آکادمیک و حرفهای آنان از یک سو و تجربه زندگی آنها در مجتمع های مسکونی از سوی دیگر ثبت و تلفیق شود و با تجزیه و تحلیل نظریه های دریافت شده، عوامل موثر در اصول طراحی و معماری مطلوب حاصل دهنده تعاملات ساکنین، مجتمع های مسکونی استخراج گردد.
سکونت و نام اساسی آن در میان مخاطبین معماری خانه، مبدأ و مقصد زندگی روزمره انسان است. انسان ها برای کار و فعالیت اجتماعی از آن خارج می شوند و پس از انجام آن و کسب تجربه به خانه باز می گردند. خانه مکانی است که ما پس از تجربه ابعاد مختلف جهان پیرامون، به آن باز می گردیم. خانه برای انسان از چنان اهمیتی برخوردار است که می توان آن را مرکز دنیای فرد نامید. بنابراین خانه باید بتواند در فضای درونی و جلوه بیرونی خود توقع مرکز دنیای فردی بودن را برآورده سازد.
امروزه به علت جبر زندگی و یا تک بعدی نگری و توجه به اقتصاد، بسیاری از ارزش های انسانی، اجتماعی، بومی و فرهنگی نادیده گرفته می شود. خانه آدمی در بلوک های مسکونی در پشت چند پنجره یکنواخت و هم شکل با دیگران قرار دارد که نه فقط برای میهمان، بلکه برای افراد خانواده نیز تشخیص آن از بیرون مشکل است
در اثر چنین برنامه ریزی و طراحی، این گونه انبوه سازی های کلیشه ای، انسان ها به صورت توده در کنار هم قرار می گیرند و به جای این که گروه های اجتماعی مثبت گرا و هدفمندی تشکیل گردد، انبوهی از نفرها تشکیل می شود که کنار هم قرار گرفتن آن ها فقط ازدحام، شوغی و هرج و مرج را در پی دارد. در چنین شرایطی، افراد خانواده برای تأمین حداقل امنیت و آرامش از جمع فرار کرده، به کنج خانه پناه می برند. غربت و محرومیت اجتماعی از این جا آغاز می گردد و در این میان کودکان بیش از همه صدمه می بینند.
تمام هنجارهای معمول در خانه سازی، فقط فضایی محدود در اختیار افراد می گذارد و آنها را مجبور می کند که دایم در گفت و گوی تکراری و در تعامات ناخوشایند با افراد تکراری باشند که غیر قابل قبول است - راجرز، . - 23-14 :1383 تبعات چنین شرایطی صدمه به بنیان و سامت خانواده، افراد و جامعه است؛ به طوری که حتی روابط داخلی خانواده تحت تأثیر کالبد نامناسب خانه ضعیف گردیده، بی حرمتی ها در داخل محیط های مسکونی نهادینه می شود. با تضعیف اعتبارتعاملات ساکنین و خانوادهها، اعتیاد و سایر ناهنجاری های اجتماعی فرصت بروز و نفوذ به اعماق جامعه پیدا می کنند.
در بسیاری از وضعیتهای اجتماعی، ما با دیگران وارد کنش متقابل غیرکانونی میشویم. این اصطلاح را نخستین بار گافمن به کار برد. کنش متقابل غیر قانونی هنگامی رخ میدهد که افراد اطلاع دوجانبه از حضور یکدیگر را به نمایش میگذارند. این وضعیت معمولا هنگامی پیش میآید که شمار زیادی از مردم یک جا جمع شدهاند، مثل خیابان شلوغ، یا تئاتر یا مهمانی، وقتی مردم در انتظار دیگران اند، حتی اگر مستقیما با آنها حرف نزنند، به طور مداوم مشغول ارتباطات غیرکلامی از طریق ادها و حالات چهرهشان هستند
کنش متقابل کانونی هنگامی رخ میدهد که افراد مستقیما به آنچه دیگران میگویند یا انجام میدهند توجه داشته باشند. جز در مواقعی که کسی تنها ایستاده باشد، مثلا در یک مهمانی همه کنشهای متقابل دربرگیرنده مبادلههای کانونی و نیز غیرکانونی است گافمن هر موردی از کنش متقابل کانونی را یک مراوده مینامد، و بخش بزرگی از زندگی روزمره ما از مراوده هایی با سایر مردم تشکیل میششود. مراودههایی که در اغلب موارد در پس زمینه ای از کنش متقابل غیرکانونی با افراد دیگری که در صحنه حضور دارند، رخ میدهد. گفت و گوهای کوتاه، بحثهای سمیناری، بازیها و تماسهای معمولی رو در رو همگی مثالهایی از مراوده محسوب میشوند.
.2 آسیب شناسی موضوع تعامل در مجتمعهای مسکونی
انسان به تنهایی قادر به ادامه حیات نیست ، به همین دلیل به زندگی اجتماعی روی میآورد . این موجود به غایت نیازمند، تنها در کنار همنوعان خود میتواند به نیازهای مادی ومعنوی خود پاسخ دهد ، لذا انسانها به منظور تامین نیازهای خود دور هم جمع میشوند که منجر به شکل گیری روابط و مناسبات اجتماعی بین آنها میشود در حقیقت همین روابط موجب انسجام و پایداری و استقرار در جامعه میگردد .
روابط اجتماعی موجب میشود که کنشگران با گسترش پیوندهای خود ، کنشهای خود را در ساختار جامعه تسهیل نمایند و از این طریق به اهداف خود دست یابند. همه افراد جامعه به نوعی در تلاش برای برقراری ارتباط با دیگران میباشند تا مبادلات خود را در زمینه های مختلف سرعت دهند. همراه با شتاب گرفتن ضرباهنگ زندگی، مردم به نحو فزاینده ای خود را منزویتر میکنند؛ اکنون ما بیشتر با تلویزیونها و رایانههایمان کنش متقابل داریم تا با همسایگان. نزدیکی فضایی در مجتمع مسکونی میتواند به یک معضل در زندگی کلان شهری تبدیل شود و زمینه ساز آسیبهای دیگری گردد
با این که اساس جامعه مدرن بر تفکیک میان حوزه های مختلف حیات اجتماعی مبتنی است اما به نظر میرسد این تفیکیک ها در برخی موارد منجر به غیرانسانی شدن یا غیراجتماعی شدن این حوزه ها می شودو برای مثال در جامعه مدرن با افزایش جمعیت و شکل گیری پیچیدگیهای ساختاری میان کارکردهای نهادها شکاف ایجاد شده است. بسیاری از کارکردهای نهادهای سنتی بر عهده سایر نهادها قرار گرفته است. و همچنین همزمان با این مساله میان محل زندگی و کار افراد نیز تفکیک ایجاد شده است.
خانه و خانواده بسیاری از کارکردهای خود را در جامعه مدرن از دست داده است و تنها به محلی برای خواب و استراحت تبدیل شده است. در چنین شرایطی افراد سعی میکنند فعالیتهای روزمره خود را در محیطهای تخصصی آن انجام دهند. از اینرو همسایگان نیز از یکدیگر انتظار دارند در امور یکدیگر دخالت نکنند و در اصطلاح نداشته باشند