بخشی از مقاله
چکیده
مدیریت دانش به مثابه بسط مهندسی مجدد فرآیندها نقش مهمی در موفقیت سازمانی ایفا میکند. در واقع یک نگرش چند رشته ای است که بر دستیابی به اهداف سازمان با تمرکز بر بهترین استفاده از دانش سازمانی توجه دارد. در پژوهش حاضر به شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر در پیادهسازی مدیریت دانش اقدام گردیده است. بدین منظور ابتدا شاخصهای مؤثر در پیادهسازی مدیریت دانش از ادبیات استخراج شد.
سپس مدل مفهومی پژوهش به صورت یک مدل سلسلهمراتبی سه سطحی ارائه شده و از طریق روش تحلیل سلسلهمراتبی فازی اقدام به اولویتبندی شاخصهای مدل گردید. بر اساس مدل ارائه شده وضعیت مدیریت دانش را میتوان از نظر سه زیرساخت فناوری اطلاعات، منابع انسانی و رهبری مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. نتایج پژوهش نشان داد که منابع انسانی نسبت به دو زیرساخت فناوری اطلاعات و رهبری نقش مهمتری در پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای ایران دارد.
مقدمه
امروزه دانش به عنوان دارایی نامشهود سازمانها بسیار مورد توجه بوده و سازمانها برای ماندن در محیط به شدت رقابتی باید قادر باشند دارایی دانشی خود را مدیریت نمایند.[1] نخستین بار در سال 1986 کارل ویگ در کتاب خود از مدیریت دانش نام برد. اما قبل از وی پیتر دراکر، تافلر و سایرین نیز به طور ضمنی ظهور این پدیده را بشارت داده بودند.[2] مدیریت دانش که اکنون به عنوان ابزار کلیدی مدیریت قرن جدید مطرح میباشد، فرایند سیستماتیک یافتن، انتخاب، سازماندهی، گزینش و ارائه دانش است که به سازمانها کمک میکند تا بصیرت و درک لازم را از تجربیات خود به دست آورند.[3] امروزه با پیشرفت کامپیوتر، شبکهها، و سیستمهای مدیریت داده علاقه به مدیریت دانش نیز افزایش یافته است.[4]
هدف اصلی مدیریت دانش خلق دانش از طریق جذب اطلاعات و دانش حاصل از تعامل اعضای سازمان به منظور افزایش رقابتپذیری سازمان است. بدین ترتیب میتوان دانش سازمان را به منظور خلق دانش جدید به اشتراک گذاشته و ترکیب نمود.[5] مدیریت دانش در یک سازمان، وظیفه پیچیدهای است که مشارکت و درگیری همه ذینفعان - از قبیل مدیران، کارکنان عملیاتی، کارکنان فنی - و قابلیتهای گوناگون دانشی - مانند دانش نرمافزار، دانش فرایند کسب و کار - در کلیه مراحل چرخه حیات سازمان را میطلبد.[6]
تحقیقات در زمینه مدیریت دانش در حوزه علمی و نیز در حوزه کسب و کار پیوسته در حال افزایش است.>7] ادبیات موضوعی نیز بر کاربرد مدیریت دانش در سازمانها تأکید میکند.[8] تمام تلاش مدیریت دانش بر آن است تا اطمینان حاصل کند که دانش موجود در سازمان به طور مفیدی در جهت منفعت آن به کار برده شود.[9] بنابراین مسلم است که مدیریت دانش میتواند به بقای سازمان و ایجاد مزیت رقابتی به آن کمک کند. بنابراین ضروری به نظر میرسد که عوامل مؤثر در پیادهسازی مدیریت دانش شناسایی گردد. شناسایی این عوامل به مدیران در شناخت نقاط قوت و ضعف فرایند پیادهسازی مدیریت دانش کمک ارزشمندی خواهد نمود. در این پژوهش سعی شده تا با مرور ادبیات موضوع عوامل مؤثر در سنجش میزان پیادهسازی مدیریت دانش شناسایی گردد.
پیشینه پژوهش
دانش مسئله مهمی در کسب وکار سازمانهاست. معنی واژه "دانش" به روشهای مختلفی تفسیر شده است. در گذشته، این واژه با واژههایی مانند داده، اطلاعات، هوش، مهارت، تجربه، تخصص، ایده، درک، یا بینش به کار میرفته است. به عقیده دراکر دانش اطلاعاتی است که " اساسی برای عمل قرار گرفته، یا فرد و یا سازمانی را قادر میسازد عملی را متفاوت یا به صورت اثربخشتر انجام دهد و برخی چیزها یا افراد را تغییر میدهد". دانش میتواند به صورت ذهنی و عینی؛ یا صریح و ضمنی تعریف شود.[10]
دانش از داده و اطلاعات نشأت میگیرد. مدیریت دانش، مدیریت اطلاعات و دانش و استفاده از آن در فرایندهای کسب و کار سازمان است. تمرکز اصلی مدیریت دانش شناسایی و مرتبط ساختن انواع مختلف دانش موجود در فرایندها، افراد، محصولات و خدمات به منظور بهبود بهرهوری و کارایی است.[11] محققان تعاریف مختلفی از مدیریت دانش ارائه دادهاند. داونپورا و پروساک - 1998 - مدیریت دانش را فرایند کسب، توزیع و استفاده از دانش معرفی میکنند.[12]
گودانگ و همکاران - 2010 - معتقدند مدیریت دانش فرایند پویای کسب، ذخیره، تسهیم و خلق دانش است که در این فرایند مدیریت دانش زنجیرهای است که چهار فعالیت نامبرده را به یکدیگر مرتبط میسازد .[13] برای پیادهسازی موفقیتآمیز مدیریت دانش روشها، تکنولوژیها و ابزارهایی مورد نیاز است. یک سیستم مدیریت دانش، مدیریت دانش را از طریق اطمینان از جریان دانش از افرادی که میدانند به افرادی که به دانش نیاز دارند، تسهیل میکند.[4] در حقیقت دانش فردی برای ایجاد دانش سازمانی مورد نیاز است.