بخشی از مقاله

چکیده:

نگاهی بر طراحی آرامستان در شهرهای امروز حاکی از نابسامانی و در هم ریختگی کالبدی و فقدان تعریفی جامع و مشخص در سازماندهی فضایی آن می باشد.

از یک سو آرامستان ها از جمله فضاهای شهری اند که انسان در آن خود را حد فاصل دو دنیای زندگی و مرگ می بیند از این رو طراحی فضایی هوشمندانه با هدف مکانی برای تفکر و تعمق و نه ترس و وحشت ضروری به نظر می رسد. از سوی دیگر مرگ در نگاه عرفان اسلامی نابودی و فنا نیست،بلکه گامی به مرحله کامل تر زندگی و آغاز حیاتی دوباره است. طراحی فضای آرامستان های کنونی،با وجود تاکید فرهنگ اسلام به زیارت اهل قبور و مرگ آگاهی و عدم ترس از مرگ بسیار نامناسب است و تصور منفی و ترس از این فضا را دوچندان کرده است.

از این رو مهم ترین هدفی که جهت نگارش این مقاله متصور است، برنامهریزی برای طراحی بهینه آرامستانها با رویکرد مرگ- آگاهی و عدم ترس از مرگ و در نهایت تغییر دیدگاه عموم نسبت به این فضای شهری است. هدف این مقاله پاسخ به این پرسش است که آیا می توان با وجود تغییر شکل زندگی و فاصله گرفتن انسان کنونی از مقوله مرگ، فضایی معمارانه با سبکی خاص بیانگر اندیشه مرگ آگاهی طراحی نمود که منجر به تغییر دیدگاه انسان نسبت به موضوع مرگ گردد و آیا شناخت و جذابیت این فضا می تواند آن چنان باشد که مکانی جهت بازدید دائم بازماندگان گردد؟

1    مقدمه

یکی از گره های ناگشوده و کمبودهای حل نشده تاریخ بشر و شاید بارزترین و مهم ترین آن مسئله مرگ انسان هاست. با بررسی مرگ- آگاهی در دوره های مختلف مشاهده می گردد

اساطیر،ادیان،فیلسوفان،عرفا،شعرا،روانشناسان و جامعه شناسان و نیز اندیشه ها و اجتماعات گوناگون در تکوین اندیشه مرگ و اندیشیدن به مرگ در گذر تاریخی بشر ایفای نقش نموده و نشان و رنگ خود را بر آن باقی گذاشته اند. مرگ اندیشی - به معنای داشتن اندیشه ای برای رویارویی با مرگ - بی گمان با دانش و اندیشه بشری و تاثیرپذیری از منابع گوناگون صورت و اشکال گوناگونی یافته است. جهت سخن گفتن از این مقوله بایستی هر مکتب فکری و هر اندیشمندی را در فضای خاص خود بررسی کرد و از این گمان خام عام - که همه آنان به حکم انسانیت از امری واحد سخن گفته اند - کمپانی زارع، 1389، ص.- - 28 پرهیز نمود.

انسانهادراعصار گوناگون،مرگ و زندگی پس از مرگ را امری مقدس شمرده و با احداث بناهای یادمانی، آرامگاهها، مقابر، گورستانها،زیگورات ها،اهرام،معابد و ... و نیز برگزاری آیین های مختلف سعی در تقدیس و تکریم مردگان داشته اند. این تقدس در مقابر بزرگان تا حدی پیش رفته که گاه مزار و آرامگاه پیشوا یا فردی معروف،عامل توسعه و رونق و حتی شکل گیری شهر بوده است. با بررسی معماری جوامع مختلف آشکار می شود،برجسته ترین گواه حضور تاریخی زندگی هر مردمی،معماری مرگ آن مردم بوده است،از اهرام مصر گرفته تا مقابر اتروسک ها - Etrruscan - و دخمه های مادی، نقش رستم،استودان های ساسانی و دیگر انواع مقابر در ایران.

آرامستان ها نمادی از گذشته و تاریخ اند که به مرور زمان شکل گرفته اند،به همین دلیل حاوی اطلاعاتی دقیق از سیر تکامل فرهنگی و هنری شهر در اعصارگوناگون می باشند

آنچه در پاره ای کشورها به عنوان آرامستان شناخته می شود،فضایی معمارانه با جنبه گردشی،تفریحی و فرهنگی است در حالیکه گورستانهای عمومی در اکثر شهرهای امروز ایران به فضاهایی باز در مقیاس- های کلان و خارج از شهرها تبدیل و همپای این امر، گورستان های تاریخی درون شهرها نیز به گونه ای متروک به حال خود رها شده است و اثری از پویایی فضای شهری در آنها دیده نمی شود.

از دیدگاه کالبدی در اکثر برنامه های توسعه شهرهای ایران،با آرامستان به عنوان مکانی صرفاً عملکردی برخورد شده و آن را به دورترین نقطه از شهر و به صورت متمرکز انتقال داده اند. این امر موجب نادیده گرفتن دو رکن مقیاس و فاصله در شهرسازی و اجتماعی بودن در معماری فضای تدفین نیز شده است و در این روند،کیفیت روابط انسانی تقلیل یافته و هزینه های حضور در آرامستان نیز افزایش چشمگیری پیدا کرده است

از دیدگاه تئوریک، مردم آرامستان را فضایی تاریک،متروک،مخوف و ساکت می دانند که در آن زندگی می-میرد. برای آنها آرامستان فضای سوگواری و ماتم است و کسی از این فضا انتظار جذابیت و تفریحی بودن ندارد. ریشه این موضوع را می توان در عدم شناخت از مرگ و ترس از آن و همچنین نوع ساخت و مکان یابی آرامستان ها جست وجو کرد. در این بین،استانداردهای معینی هم برای اندازه و مشخصات کلی کارکرد آرامستان ها وجود ندارد. مرگ در نگاه عرفان اسلامی،منظری است که بر خلاف نظر ماده گرایان و حس گرایان نابودی و فنا نیست بلکه گامی به مرحله کامل تر زندگی و آغاز حیاتی دوباره و به تعبیری دیگر در حکم تولد دوباره انسان است اما در حال حاضر به دلیل عدم آگاهی از مرگ که موجب ترس و دوری از آن می-گردد،مرده و گورستان عنصری ترسناک و غیربهداشتی انگاشته شده و با فضای دفن در حد مکانی برای دفن زباله برخورد می گردد.

به نظر نمی رسد بهره تفرجگاهی از آرامستان نافی حفظ حرمت مردگان در ایران باشد و این فضا می تواند همواره در تعامل پویا با فضای زندگانی انسان ها در نظر گرفته شود. اما با بررسی آرامستان های احداث شده از گذشته تاکنون مشخص می شود این جنبه کم کم رنگ باخته و مقابر و آرامستان هایی با معماری ضعیف و در اکثر موارد فاقد جنبه زیبایی شناختی و سبک معمارانه به وجود آمده است و حتی در مواردی فضاهایی القا کننده ترس،درد و رنج شده اندکه با دید اعتقادی اسلام در مورد مرگ فرسنگ ها فاصله دارد - شیرازی، 1354،ص.. - 58 بنابراین درحال حاضر با توجه به افول معماری آرامستان ها،طراحی فضایی هوشمندانه با تکیه بر مرگ- آگاهی و شناخت مرگ که یادآور زندگی باشد و نه مرگ،امری ضروری به نظر می رسد.

2    متن

-1-2 پیشینه

پس از گذشت هزاران سال از زندگی انسان در زمین هنوز این پرسش برای او باقی است که مرگ چیست. در فرهنگ های گوناگون در غرب و شرق برخوردهای متفاوتی با مردگان صورت می گیرد. از دیدگاه فرهنگ غرب بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که تاریخ معماری با طراحی آرامستان و مقابر آغاز می گردد. ویل دورانت - - William James Durant می-گوید»معماری باشکوهترین هنر باستان است،این هنر از کار ساده آراستن گورها و نقش کردن دیوارهای خارجی خانه آغاز شده است«

هاوارد کالوین - Howard Colvin - در کتاب خود با عنوان »معماری و بعد از زندگی« - کالوین،1384،ص. - 89 می-نویسد،معماری در اروپای شمالی با مقابر آغاز می گردد.اولین بازمانده ساختمانهایی که از این نوع می توان تشخیص داد یادمان های عزاداری مربوط به سه تا چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح است. دایره المعارف امریکانا نیز آغاز معماری را بنای مقابر و زیگورات ها می داند - علی آبادی، 1381،ص.. - 110 این اهمیت در حدی است که برخی تمدن ها را تنها با مقابر آن می شناسند مثل تمدن مصر که جزء قدیمی ترین فرهنگهای مرگ اندیش به شمار می رود.

به طور کلی تفکر در باب مرگ در اروپا تا دوران قبل از مدرن بسیار جدی بود. اما پس از دوران مدرن انسان نسبت به مرگ بی توجه گردید. اسپینوزا - - Baruch Spinoza بر آن بود که انسان آزاد بایستی کمتر از هر چیز به مرگ بیندیشد،زیرا خرد وی در دوران مدرن به ژرف اندیشی درباره زندگی معروف است نه به مرگ

از دلایل دیگر بی میلی انسان نسبت به این مقوله،القای پاره ای از انتزاعات به ذهن بشر بود،از جمله اینکه علم پاسخگو و حلال تمام مشکلات وی خواهد بود. هرچند گریز از مرگ اندیشی دوره ای طولانی را به خود اختصاص داد اما وقوع جنگ جهانی و کشتار فراوان،غفلت از مرگ را از بین برد. در این فضا کسانی چون فروید - - Sigmund Freud به تحریر آثاری چون»اندیشه های درخور روزهای جنگ و مرگ« پرداختند. وی در این مقاله تاثیر جنگ بر آگاهی انسان از مرگ و تغییر نگرش انسان نسبت به آن را گوشزد نمود - فروید، 1384،ص. - 145 هرچند فروید در بازگرداندن اندیشه مرگ به جهان غرب تاثیری ژرف داشت،اما نوشته های فیلسوفان اگزیستانسیالیست همچون هایدگر رنگی تازه به آن داد.

دیدگاه فرهنگ شرق دیدگاهی مرگ اندیش است. تاریخچه توجه انسان به مرگ به افسانه ها و اسطورهها برمی گردد. نخستین و کهنترین افسانه مکتوب در این زمینه داستان گیل گمش بابلی است که در جهت یافتن گیاه جوانی وزندگی جاودانه تلاش می کرد. گویی هراس از مرگ و آرزوی نامیرایی،کهنترین و مهمترین آرزوی بشری بوده است - بلان ،1384،ص.. - 105 در قدیمیترین آثار مربوط به دفن مردگان در پیش از تاریخ تا مهمترین تمدنهای تاریخی ایران شامل ایلامیها و هخامنشیان تحول و تکامل مقبره سازی مشاهده میگردد،که این امر حاکی از اعتقاد به خلقت انسان از خاک و بازگشت به خاک و اعتقاد به زندگی پس از مرگ بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید