بخشی از مقاله

چکیده

از جمله سازوکارهای شناختی بسیار کاربردی در حوزه سبکشناسی شناختی، »طرحواره تصویری« است که ساختی مفهومی و زیربنایی استعاری دارد. این مقوله براساس تجربیات و    فعالیتهای بدنی در حین تعامل یا مشاهدهی جهان و مفهومسازی امور انتزاعی و مجرد پدیدار میگردد. این شکل از مفهومسازی با عینیتبخشی و مکانمندسازی از معانی نوین کدگشایی نموده و ظرافتهای ادبی و سبکی نوینی را در متون آشکار میسازد.

در فرهنگ قرآن، مفاهیم رذائل اخلاقی در کنار سایر امور انتزاعی و نامحسوس، در قالب طرحوارههای حجمی، حرکتی، قدرتی و یا در قالب تلفیقی از این طرحوارهها نمود یافته است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، شیوه مفهومسازی را با ساز و کار طرحواره تصویری، مورد واکاوی قرار میدهد تا شاکلهای از انسان متصف به چنین صفاتی تجسم نموده و مقام و جایگاه این صفات را عینی ساخته و از رهگذر آن، هم الگویی جامع از انسان کامل و شاخصههای آن ارائه دهد و هم ظرافتهای ادبی و بلاغی قرآن را نشان دهد.

گفتنی است رذائلی چون » خساست«، »دنیا طلبی«، »ظلم« ، »قساوت «، »تکبر « و    »تنازع « در قالب طرحواره تصویری به نمایش درآمدند که صحنههایی کالبدینه در شکلی ناخوشایند را به تصویر میکشند. از مهمترین رهیافتهای این جستار آنکه، کاربست طرحوارهی تصویری در گفتمان قرآنی به بسامد بالای این مدل اشاره داشته و به تبلور تعابیر پنهان زبانی در این متن میپردازد؛ همچنانکه این سازوکار عینیتبخشی، تعابیر اصیل و منطقی به حساب میآیند و حکایت از سبکی بیبدیل و هدفمند در گفتمان قرآنی دارند.

.1 مقدمه

از جمله رویکردهای نوین در مطالعات سبکشناسی، سبکشناسیشناختی - cognitive - stylistics نامیده میشود؛ این دانش، به جهت آنکه به بررسی و شناخت متون، از چشمانداز زبانی میپردازد، ارتباط تنگاتنگی با زبانشناسی شناختی و علم بلاغت دارد. یکی از شگردها و پدیدههای نوین زبانی-بلاغی، مقوله استعاره است، که بسامد بالای این مقوله در متون، "استعاره شناختی یا مفهومی" را رقم میزند به طوریکه نظریهپردازان این حوزه، استعاره را یکی از مهمترین صورتهای مجازی میدانند که از بنیاد با دیدگاه-های سنتی، تفاوت دارد.

از منظر شناختی، استعاره، اساس زبان و سازندهی معنا و اندیشه است. » استعاره در این نگرگاه نه دروغ است و نه انگل و سربار زبان؛ بلکه فرایندی است که به طور طبیعی در زبان رخ میدهد و تقویتکننده شالودهی تجربه است. در نگاه استعارهشناسان معاصر، استعاره یک ضرورت سبکی برای ارتقاء بیان و تزیین کلام و یا یک ابزار زیبا شناسیک ادبی صرف شمرده نمیشود ؛ بلکه امری است که همهی زندگی را زیر سیطرهی خود دارد؛ از دید آنان انسان فقط به شیوهی استعاری میاندیشد و با استعارهها زندگی می-کند.

- « فتوحی ، - 324 : 1390 بر همین اساس سبکشناسی شناختی، استعاره را به منزله » شکل اندیشه« بررسی میکند که قادر است با صورتبندی عقاید، مقولهسازی و تبدیل مفاهیم انتزاعی به صورتهای حسی شکلهای شناخت را کنترل و مهار کند و همچنین راهی برای پیوند میان صورت و محتوا - لفظ و معنا - بگشاید و جنبههای زیبایی و ظرافت-های ادبی متون را آشکار سازد. - فتوحی، - 344 : 1390

"جرج لیکاف" و "مارک جانسون" با بیان نظریه » استعاره مفهومی« برای نخستین بار به طرح سازوکارهای ذهنی و شناختی پرداخته که در ساماندهی معانی و مفاهیم بسیار تأثیرگذار هستند؛ از جمله مهمترین سازوکارهای این حوزه، طرحوارههای تصویری است که سطح اولیهتری از ساخت شناختی و زیربنای استعاری را تشکیل می-دهد، که امکان ارتباط میان تجربیات فیزیکی ما را با حوزههای شناختی پیچیدهتری فراهم میکنند.

به دیگر سخن، طرحوارههای تصویری ساختارهای معنادار و کالبدینهای هستند که از حرکات جسم انسان در فضای سهبعدی، تعاملات ادراکی و نحوه برخورد با اجسام حاصل میشوند. از این رو، سبکشناسی شناختی، برای تجزیه تحلیل، و عینیت بخشی مفاهیم ذهنی در متون ادبی، الگوهای زبانی را در پیوند با طرحوارههای تصویری و استعاره مفهومی تحلیل میکند؛ چراکه در فرآیند فهم ادبیات، طرحوارههای زیادی هستند که نحوهی خوانش، فهم ، تفسیر و ارزیابی خواننده را تعیین میکنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید