بخشی از مقاله
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های مقابله ای با احتمال روی آوری مجدد در افراد واب سته به م صرف مواد بود. روش پژوهش از نوع تو صیفی - همب ستگی بود. جامعه آماری شامل افراد معتاد در منطقه 4 شهر تهران در سال 1393 بود که پس ازترک، دوباره به مصرف مواد روی آوردند که براساس فرمول تاباچنیگ و فیدل - n>8m+50 - ، 240 نفر نمونه به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرها از پرسشنامه های طرحواره یانگ، پرسشنامه مقابله با موقعیت های فشارزا - - CISS و پرسشنامه عود مصرف مواد استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده های آماری از آزمون رگر سیون چندگانه، ا ستفاه شد. نتایج حا صل ن شان داد، بین طرحواره های نا سازگار اولیه و سبک های مقابله ای با احتمال روی آوری مجدد در افراد وابسته به مصرف مواد رابطه وجود دارد. از بین مولفه های طرحواره های نا سازگار اولیه، مولفه های محرومیت هیجانی، بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، اطاعت، بازداری وخوی شتن داری با متغیر احتمال روی آوری مجدد همبستگی منفی و معنادار دارند. همچنین از بین مولفه های سبک های مقابله ای، دو مولفه سبک مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار با متغیر احتمال روی آوری مجدد همبستگی منفی و معنادار دارند.
کلمات کلیدی: طرحواره های ناسازگار اولیه، سبک های مقابله ای، روی آوری مجدد به مصرف مواد
مقدمه
مصرف مواد اعتیادآور و وابستگی به آن، پدیده ای مزمن و عودکننده است که با صدمه های جدی جسمانی، مالی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. کمتر پدیده ای را می توان یافت که همانند اعتیاد، جوامع بشری را تهدید کرده باشد. با وجود خطرات و عوارض ناشی از اعتیاد هر روز به شمار قربانیان این دام مرگبار افزوده می شود - کاپلان1،سادوک2، گرب3، 1994؛ ترجمه پورافکاری،1385، رویک4، هین5 و تورنستاینسون6،. - 2008مشکل روزافزون سوءمصرف و وابستگی به مواد در جوامع گوناگون از جمله کشور ما ایران توجه عموم را به خود جلب کرده است. گرچه آگاهی فعلی ما هنوز به طور کامل در خصوص این مشکل نتوانسته ما را در حل این معضل یاری دهد، اما با بررسی مشکلات و عواقب آن به لزوم وجود پژوهش های بیشتری در خصوص یافتن راه حل پایا جهت درمان و حل مشکل سوءمصرف مواد و یا جستجوی شیوه های پیشگیری از آن ما را آگاه می سازد - آقابخشی، . - 1387
تحقیقات لطفی - - 2006، کتابی، ماهر و بورجالی - - 2008 نشان می دهد افراد معتاد در مقایسه با جمعیت غیر معتاد آسیب های روانی و طرحواره های ناسازگار بیشتری دارند نتایج تحقیقات آن ها نشان می دهد طرحواره های دسته بریدگی و طرد به میزان زیادی در افراد معتاد بروز می نماید. برومت - 2007 - 7 نیز بیان داشت افرادی که طرحواره های نقص، وابستگی و تکانشی دارند به احتمال بیشتری به سمت مصرف مواد میروند - به نقل از رضوی، سلطانی نژاد و رفیعی، . - 1390
طرحواره های ناسازگار اولیه الگوهای هیجانی و شناختی خودآسیب رسانی هستند که درابتدای رشد و تحول درذهن جای گرفته اند و در سیرزندگی تکرار میشوند. طرحواره ها حاصل گفتگوی والدین با کودک هستند که به تدریج در ذهن او جای گرفته اند و هم اکنون به گونه ای نظام مند، اما ناکارآمد زندگی وی را زیر سیطره خود گرفته اند. طرحواره های ناسازگار به عنوان زیر ساخت های شناختی منجر به تشکیل باورهای غیرمنطقی می شوند و دارای مولفه های شناختی، عاطفی، رفتاری هستند. هنگامی که فعال می شوند سطوحی از هیجان منتشر می شود و مستقیم یا غیر مستقیم منجر به آشفتگیهای روان شناختی نظیر افسردگی، اضطراب، عدم توانایی شغلی، سوء مصرف مواد، تعارضات بین فردی و مانند آن میشوند - یانگ،کلسکو و ویشار8؛2003؛ترجمه حمیدپورو اندوز،. - 1390
بر اساس نظریه طرحواره یانگ، طرحواره ها ساختهای شناختی هستند که به افراد در زمینه سازماندهی اطلاعات درباره خودشان و محیط کمک می کنند. اصلی ترین مفهوم در این رویکرد، طرحواره ناسازگار اولیه - EMS - 9 است. یانگ در تعریف طرحواره ناسازگار اولیه - - EMS آنها را موضوعات وسیع و فراگیر راجع به خویشتن و روابط فرد با دیگران می داند و معتقد است این طرحواره ها در دوران کودکی ایجاد شده و بر سراسر زندگی شخص سایه افکنده است و موجب عملکردهای زیادی در زندگی وی شده است - یانگ و همکاران، 2003، ترجمه حمیدپور و اندوز، . - 1390 به عبارت دیگر، این باورهای مرکزی مرتبط با خویشتن و دنیا بر اساس تجارب گذشته ساخته شده اند. می توان گفت طرحواره ها هم به عنوان الگوها - قالب ها - برای پردازش عمل می کنند و هم به وسیله تجارب بعدی تقویت می شوند. یانگ 18 طرحواره خاص را مشخص کرد که برخی از آنها عبارتند از: رهاشدگی، بی اعتمادی، محرومیت هیجانی، استحقاق، اطاعت وغیره - یانگ و همکاران؛2003 ، ترجمه حمیدپور و اندوز، . - 1390
در این الگو 18 طرحواره در پنج طبقه گسترده از نیازهای عاطفی ارضاء نشده که به »حوزه های طرحواره ای« معروفند و این پنج حوزه شامل، حوزه اول: بریدگی و طرد10، حوزه دوم: خودگردانی و عملکرد مختل11، سومین حوزه : محدودیت های مختل12، چهارمین حوزه: دیگر جهت مرزی13، پنجمین حوزه: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری14 می باشند - اسماعیلی؛ . - 23 :1388 طرحواره ها حالتی مدور و خودتداوم ساز بوده و وقتی مورد چالش قرار می گیرند اطلاعات افراد را در جهت تصدیق آنها مورد تحریف قرار می دهند - بال15، میتچل و مالهی16،2003؛ به نقل از اسماعیلی؛. - 1390 با وجود ساختارهای شناختی پایدار، بعضی از مواقع طرحواره ها می توانند کارکردها و ویژگی های مثبتی برای رویارویی با مسائل زندگی داشته باشند و بعضی مواقع نیز دارای ماهیتی منفی و بد عملکردانه باشند - هوفارد و ساکسون17؛. - 2002 طرحواره ها ممکن است تا زمان به وجود آمدن موقعیت های مرتبط با طرحواره خاص حالت سکون و خنثی داشته باشند. این فعالیت به وسیله وقایع آسیب رسان روانی زندگی از حالت سکون خارج می شوند ولی در موقعیت سالم، نافعال باقی می مانند ، به نظر می رسد در هر زمان خاص و جدید مرتبط با مسائل اجتماعی که فرد با آن مواجه است طرحواره های خاصی فعال می شوند. بر اساس این فرض، هر کدام از آسیب رسان های روانی طرحواره خاصی را فعال می کنند - اسماعیلی؛ . - 1388
همان طور که یانگ - - 1999 نیز بیان می کند نیازهای اساسی تحول کودک باید ارضاء شود تا فرد رشد سالم داشته باشد که از نظر یانگ این نیازها شامل: .1 دلبستگی ایمن به دیگران - شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش - ، .2 خودگردانی ، کفایت و هویت، .3 آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم، .4خود انگیختگی و تفریح، .5 محرومیت های واقع بینانه و خویشتن مداری می باشد، فقدان یکی از والدین می تواند به عنوان یک ناکامی دردناک تاثیر مخربی بر ارضای این نیازها داشته باشد . اگر هر یک از این نیازها برآورده نشود متناسب با عدم ارضاء نیازهای اولیه، طرحوارههای ناسازگار اولیه شکل خواهد گرفت. یانگ معتقد است که طرحوارهها از طریق روابط متقابل با مراقبان اصلی دوره کودکی ایجاد می شوند. در دوره کودکی یک طرحواره، ابزاری برای کودک است تا محیط را درک و کنترل کند. در بزرگسالی طرحوارهها استفاده محدودتری دارند و زمانیکه از طریق موقعیت های مرتبط با یک طرحواره خاص فعال می شوند، اضطراب یا افسردگی ایجاد می کنند - یانگ، . - 1990
در بین همه عوامل و عناصر زمینه ساز روی آوری مجدد به مصرف مواد اعتیاد آور، نقش فرایندهای درونی و مربوط به خود را نیز نباید نادیده گرفت . از جمله این عوامل استرس وشیوه های مقابله با آنهاست که محقق در پژوهش حاضر نیز در پی شناخت آن ها در افراد وابسته به مصرف مواد است. در همین راستا باید مفهوم استرس، ویژگی ها و سبک های مقابله ای را بطور دقیق بررسی و تحلیل کنیم. فرایند مقابلهعمدتاً از فعالیت ها و اقدامات شناختی و رفتاری فرد برای مدیریت استرس تشکیل می شود. محققان، مقابله را معادل تلاش هوشیار برای مواجهه با مطالبات استرس زا می دانند. در این مقابله، پاسخ های رفتاری آموخته شده، از طریق محدود سازی اهمیت موقعیت خطرناک یا ناخوشایند - مطالبات استرس زا - ، استرس را کاهش می دهد. لازاروس و فولکمن - 1984 - 18 روش ها و استراتژی های مقابله را به عنوان مجموعه ای از پاسخ های رفتاری و شناختی که هدف شان به حداقل رساندن فشارهای موقعیت استرس زاست، تعریف کرده اند.
گرچه راهبردهای مقابله، فعالیتهای بسیاری را شامل می شوند، اکثر آنها مبین تلاش برای بهبود یک موقعیت دشوار مثل طراحی نقشه و اقدام عملی ، یا برای تنظیم درماندگی هیجانی مثل جستجوی دیگران برای حمایت عاطفی یا کاهش شدت دشواری موقعیت از نظر شناختی هستند - رضوی، کاظمی و محمدی، . - 1390 فرآیندهای مقابله، راهبردهای اختصاصیتری هستند که افراد در برابر اوضاع تنیدگی زای زندگی به کار می برند و تلاشهای شناختی و رفتاری افراد را در دو تفسیر و غلبه بر مشکلات در بر میگیرند. از این رو توانایی مقابله ی فرد با عوامل تنیدگی زا را از سه جنبه می توان بررسی کرد: راهبردهای مقابله ی مساله مدار19، راهبردهای مقابله ی هیجان مدار20 و راهبردهای مقابله ی اجتنابی21 - رضوی و همکاران،. - 1390راهبردهای مقابله ی مساله مدار، شامل اقداماتی است که فرد در رابطه با شرایط استرس زا کارهای سازنده و مفیدی انجام می دهد. راهبردهای مقابله ی هیجان مدار کوشش هایی را شامل می شود که برای تنظیم پاسخ های هیجانی واقعه ی استرس زا بکار می رود. راهبردهای اجتنابی که دربرگیرنده عدم درگیری ذهنی با مساله و انکار است - لازاروس و فولکمن، . - 1985 به اعتقاد ارک و همکاران - - 2008 ، افرادی که دارای سومصرف مواد هستند، اغلب پس از رویارویی با شرایط فشارزا، به دنبال عدم رویارویی با موقعیت هستند - به نقل از رضوی و همکاران،. - 1390