بخشی از مقاله
محله پایدار با رویکرد ارتقاء تعاملات اجتماعی
چکیده
یکی از خصوصیات محلههاي پایدار و سالم ایجاد یک ساختار کالبدي مناسب براي جبران خلأ روابط اجتماعی ـ فرهنگی، توجه به محلات و تقویت فرهنگ محلهمحوري و حضور آحاد مردم در محلات و نقشآفرینی آنها در بازسازي زندگی اجتماعی و شکلگیري حرکت در کالبد شهر و اجزاي آن خواهد بود. فرهنگ هر ملت منبع مهمی جهت بازشناسی نیازهاي واقعی و نمادین مردم است، در
واقع فرهنگ هر جامعه منشاء اصلی الگوهاي رفتاري و هنجارهاي مورد قبول آن جامعه است. در معماري سنتی ما همه نیازها در روابط فضایی خانه و محیط پیرامونش به نوعی تأمین میشده است و اشکال سنتی خانهها بر حسب نیازها و ملزومات اجتماعی و فرهنگی تکامل مییافت و همراه با پیشرفت فرهنگی تغییر میکرد. هدف از این تحقیق بازنگري در نحوه پاسخگویی به نیازهاي انسان امروزي در محلهپایدار است. این تحقیق محور اصلی بحث خود را بر تحلیل این نیازها و بهرهگیري از آنها در طراحی یک محله پایدار که بتواند تقویتکننده تعاملات اجتماعی مطلوب باشد، استوار ساخته و با مروري بر ادبیات و مبانی نظري کالبدي محله از یک سو و از دیگر سو توجه به ادبیات مرتبط با آن در روابط اجتماعی؛ عمده توجه خود را بر روي خلق مدلی از پایداري متناسب با نیازهاي انسانی در زندگی جمعی متمرکز نموده و چارچوبی متناسب با خواستهاي انسانی را در جهت طراحی یک محله مسکونی پایدار ارائه مینماید.
کلمات کلیدي
محله، ویژگیهاي کالبدي، تعاملات اجتماعی، پایداري اجتماعی، محله پایدار
۱- مقدمه
در شهرسازي و شهرنشینی دوران جدید، به دلیل تسلط اقتصاد صنعتی و وسایل حمل و نقل ماشینی و گسترش وسیع ابعاد کالبدي شهر، مقیاس-هاي انسانی تا حدود زیادي اعتبار خود را از دست داده است .[8] در نظام سنتی ما محله داراي کارکردهاي بسیار مهم اجتماعی بوده و هنوز هم (هر چند کمتر) میباشد. در هر محله سنتی چند مرکز تجمع گروهی وجود داشت که افراد در سنین مختلف در آن فعالیت داشتند که در درون خود، داراي خصوصیت یک گروه اجتماعی بودند. به این ترتیب در گذشته محله یک نقش بسیار مهم اجتماعیشدن و کنترل رفتارجوانان و تطبیق رفتار آنها با هنجارهاي ارزیابی شده را داشت و بافت کالبدي محله به عنوان تبلور فضایی شرایط اجتماعی ـ اقتصادي جامعه از انسجام و همگنی خاصی برخوردار بود .[1]
دخالت محیط جغرافیایی در محیط رفتاري از یکسو و اکتسابات و تجارب مشترك افراد حین اجتماعیشدن از سوي دیگر موجب میشود در محیط رفتاري افراد و گروهها جنبههاي مشترك به وجود آید .[6] امروزه با طراحی کالبدي فضاهاي مسکونی نمیتوان رفتار جمعی مردم را تعیین و هدایت نمود اما از طریق آن میتوان فرصتهاي لازم را براي مردم جهت انجام و یا تسهیل فعالیتهاي اجتماعی خویش فراهم آورد .[20] در این تحقیق ضمن اشاره به نقش ویژگیهاي کالبدي شهر در روابط اجتماعی به تبیین مفهوم محله پایدار، اهداف و راهبردهاي آن پرداخته شده است. روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است و روند تحقیق را میتوان بر مبناي مشاهده، مقایسه، تحلیل و استنباط توصیف نمود.
۲- محله
محله بخشی از تقسیمبندي کالبدي ـ فرهنگی شهر با حوزه یا فضاي جغرافیائی مشخص، جامعه وابستگیها، علاقهها، احساسات، تعلق اجتماعی، روابط همسایگی و الگوي مشترك زندگی است که در استیلاي سلسله مراتب فضاي شهر قرار داردمحلات. معمولاً داراي همگونی بر مبناي ویژگی-هاي قومی، نوع مسکن، ارزشهاي اقتصادي و یا ارزشهاي فرهنگی ـ اجتماعی این واحدها میباشد، در صورتیکه با دگرگونشدن این متغیرها تمایز میان محلات آشکار میگردد. رالف تاملیسون1 محله را اینگونه تعریف مینماید: محله از تجمع، پیوستگی کم یا زیاد، معاشرت نزدیک، روابط محکم همسایگی و اتحاد غیررسمی میان گروهی از مردم بوجود میآید و براي تشکیل یک محله شهري شرایط زیر را لازم میداند:
-1 دارا بودن یک حوزه جغرافیایی از شهر با وسعت کم یا زیاد. -2 پیدایش یا تکوین یک اجتماع کوچک گروهی از مردم شهر. -3 وابستگی اجتماعی میان گروهی از مردم .[4]
ساختار شهر یک ساختار کاملاً سلسله مراتبی است و سلسله مراتب ناحیه و منطقه علاوه بر عملکرد خدماتی و تسهیلاتی عملکردهاي مدیریتی و نظارتی و کنترل در سطح شهر دارند اما محله یک سلسله مراتبکاملاً نظارتی و مشارکتی بدون مدیریت (مدیریت حقوقی) است.
معمولاً در محلات شهري، کیفیت واحدهاي فیزیکی (محله) منطبق با رفتارهاي اجتماعی است، از این رو هر محلهاي مشخصاتی جدا از سایر محلات شهري دارد. از طرفی هر محلهاي داراي منطقه نفوذي است که در آن مغازهها، داروخانهها، مدارس، باشگاهها، تجهیزات عمومی و عبادتگاهها قرار دارند که تنها مردم محله میتوانند به آسانی در همه روزها از آنها بهرهمند شوند. همچنین به نظر میرسد که افراد ساکن در محیطهاي کالبدي با اندازه، شیوه معماري و واحدهاي مسکونی هم ارزش با هم رابطه اجتماعی بیشتري دارند. مردمی که در یک منطقه همگون ـ یا به بیان لینچ در یک محله ـ زندگی میکنند، احتمال بیشتري دارد که تصویر ذهنی روشنی از محله خود داشته باشند .[5]
براي ایجاد یک عملکرد قوي براي محله نسبت به سایر سلسله مراتب شهري و ایجاد یک واحد شهري مؤثر که داراي امنیت، سلامت و زیبایی و عدالت اجتماعی باشد نیازمند ساختار مدون محلهاي و ایجاد جنبههاي مشارکتگرایی در راستاي این واحد شهري میباشیم. اجتماعات محلهاي، بخشی از سلسله مراتب سطوح مختلف سازمان اجتماعی است، بنابراین همواره اجتماعاتی در اجتماعات دیگر وجود دارد. در برخی از موارد، محدوده هاي زیستی این اجتماعات با منطقهبندي مدارس و یا مرزبندي سیاسی ـ اداري منطبق است. با آن که همه ما در مکانهایی زندگی می-کنیم و غالباً آن را محله و یا اجتماع محلی خود میدانیم، از مرزها و محدودههاي این فضاها، اطلاع دقیقی نداریم .[18] آنچه که هویت و ساختار محله را شکل میدهد، عبارت است از شبکه روابط اجتماعی و الگوها، هنجارها و کنشهاي مشترکی که ریشه در منافع عام ساکنین محله دارد. محلههاي شهري، پایه و اساس روابط اجتماعی و بنیاد سازماندهی نظام شهري تلقی میگردند. به عبارت دیگر، سیماي اجتماعی محله، وحدت عمومی اعضاي آن است. کوك اعتقاد دارد: محله عبارت است از فضایی که بخش مهمی از کار و مصرف شهروندان در آن صورت میپذیرد. محله بنیاد مهمی براي شناخت وسیع افراد و تجهیز اجتماعی آنها براي فعالیت در حوزه فرهنگ، اقتصاد و زندگی اجتماعی است، بنابراین محله نهادي است که از طریق آن، افراد میتوانند توانایی فعالیت اولیه جهت تعامل جمعی را به دست آورند. نکته محوري در مورد محلههاي مختلف این است که آنها فراهم کننده زمینهاي هستند که در آنها ترکیبات مختلف فرآیندهاي اجتماعی محقق میشود و مردم در نتیجه این ترکیبها عمل میکنند
.[12]
تریفت[21] 2 عنوان میکند محلهها مسیرهاي زندگی فرد را در زمان و مکان ساختار میدهد و بر روي مسیرهاي زندگی تأثیر داشته و عاملی براي تعامل بین مردم، تمهیدکننده ساختار فعالیت در زندگی روزانه و در نهایت، جایگاه اساسی در روند اجتماعیشدن است. خانوادهها نسبت به محله مسکونی همان احساس خانه مسکونی خود را دارند و با ورود به محله، خود را در یک محیط آشنا و خودي مثل خانه روبرو میبینند .[4] همچنین محلات شهري به دلیل نزدیکی مکانی اعضاء و احساس عمیق تعلق مکانی آنها سبب میگردید تا گذشته از ایفاي نقشهاي فراوان اجتماعی، فضاي موجود بین ساکنین آنها توان تأمین پارهاي از نیازهاي عاطفی و روانی ساکنین را نیز داشته باشند. روابط اجتماعی پیوسته بین اهالی محل، حضور خرده فرهنگ تعامل و همیاري، حفظ حریم و حرمتها، احساس مسئولیت در قبال سلامت و بهداشت فرهنگی و اجتماعی محیط بر حسب سنن و ارزشهاي موجود و بسیاري ازخصوصیات کارکردي دیگر نشانه دیگري بر نقش محلات شهري گذشته در حکم الگوهاي موفق تعاملات انسانی است .[10]
۲-۱- نقش ویژگیهای کالبدی شهر در تعاملات اجتماعی
محله به مثابه سلول اصلی شهر سنتی، سکونتگاه قوم، نژاد، مذهب یا فرقهاي خاص است. جامعه شهري رنگ گرفته از نظام عشیرتی، در روند شکل-گیري خود مجموعههایی را ایجاد کرد که به محله معروف شدند و هر قوم و قبیلهاي تحت شرایط خانوادگی، منافع مشترك و شبکههاي خویشاوندي خود محله جداگانهاي در شهر بنا میکرد. نیاز به همبستگی داخلی از طرفی و تهدید گروه اجتماعی خودي در مقابل دیگران از سوي
دیگر، لزوم خودکفایی نسبی را در زمینه خدمات و تأسیسات لازم توجیه میکرد. همبستگی اجتماعی ـ فرهنگی سبب ایجاد عامل روانی تعلق به محله و پیروي از آداب و رسوم واحد و نیز احساس تمایز نسبت به ساکنین دیگر محلات بود. به طوریکه در چارچوب روابط اجتماعی ارگانیک آن چنان تجانس فرهنگی در هر محله وجود داشت که اختلاف طبقاتی بین فقرا و ثروتمندان بعد فیزیکیاي که امروز شاهد آن هستیم، نمییافت. در هر محله از فقیرترین تا ثروتمندترین مردمان زندگی میکردند. روابط عشیرتی حاکم بر جامعه و محله نقش اجتماعی هر فرد را به صورت طبیعی در این خانواده بزرگ مشخص میکرد. ساکنین محله نسبت به یکدیگر و به محله از وظایف و حقوق خاصی برخوردار بودند. خود را جزیی از جمع و بقا و آسایش خود را در کارآیی و قدرت مجموعه میدیدند. در عین حال این احساس همبستگی شدید غالباًو تعصبآلود، باعث تمایز نسبت به دیگر ساکنین شهر و محلات میشد. روابط اجتماعی مذکور به صورت بسیار ظریفی در شکلگیري و استخوانبندي محله مؤثر بود و شبکه ارتباطی و مرکز محله و دیگر عناصر کالبدي مانند آب انبار، مسجد، حسینیه، سقاخانه و حمام را تعریف میکرد. تحت تأثیر چنین شرایط اقتصادي و اجبار به خودکفا بودن نسبی، هر محله تأسیسات اقتصادي ویژهاي در خود بر پا میکرد و آن شامل مرکزي بود که همه مایحتاج روزانه و کوتاهمدت محله را فراهم میساخت .[16]
هر محله محدوده و مرز کمابیش مشخصی داشت، هر چند کهغالباً مرز و محدوده به طور کامل با موانع یا علایم کالبدي و فیزیکی مشخص نمیشد و اگر فردي ناآشنا به محلهاي وارد میشد، به سادگی نمیتوانست محدوده محله را تشخیص دهد، اما هر یک از ساکنین محله به خوبی می-دانستند که به کدام محله تعلق دارند .[17] ارتباط هر یک یا چند واحد مسکونی بوسیله بنبست خصوصی یا فضاي نیمهخصوصیاي که همان کوچه است، برقرار میشد. با گذر از بنبست به کوچه واقع در آن، روابط اجتماعی افراد از هر خانواده گسترده یا چند خانواده ساده موجود در بن-بست به تعداد بیشتري افزایش مییافت و با عبور از کوچهها و گذرها و رسیدن به راستههاي اصلی و میدانچهها، برخوردها و به دنبال آن روابط اجتماعی ساکنین محله باز هم بیشتر میشد .[16] راههاي هر محله به ساکنان آن بیش از دیگران تعلق داشت و آنان خود را محق میدانستند که در ایام ناامنی و جدال از ورود ساکنان محلههاي متخاصم به محله خود جلوگیري کنند. در یک نوع محلهبندي، مرکز محله به صورت یک راسته در کنار بازارچه شکل میگرفت بهگونهاي که مردم میتوانستند از آن براي تجمعهاي کوچک استفاده کنند. بنابراین راههاي داخلی هر محله براي ساکنان آن جنبه عمومی و براي سایر اهالی شهر، در اوقات عادي، جنبه نیمه عمومی داشت .[2]
میتوان گفت مفهوم محله همچنان در جامعه ما به شکل مجموعههاي مسکونی قابل پیگیري است. "مفهوم محله به صورت رنگباختهاي هنوز هم در تصورات نوستالژیک افراد وجود دارد و هر خانواده بر اساس تعلق طبقاتی و امکانات مالی خود کم یا بیش در جستجوي محله مناسب خویش در سطح شهر است" .[16] تضعیف واحدهاي مسکونی، خود عامل عمدهاي در تضعیف روابط صمیمی اجتماعی و زمینهاي مناسب براي تولید انواع مختلف از ناهنجاریهاي رفتاري و عاطفی تلقی میشود. واحدهاي کوچک اجتماع محلهاي، به تدریج استقلال و قدرت عمل خود را از دست داده و جایگاه خود را به محیطهاي بزرگ عاري از هویت و هدفمندي، واگذار نموده است. اگر در گذشته، واحدهاي شهري از نوع محله، احساس تعلق و پیوند فرد با محیط زندگی را فراهم میگردانید، امروزه دهها متغیر آشکار و پنهان جمعیتی، اجتماعی، فنی و اداري، در راستاي تضعیف و یا انهدام این رابطه عمل میکند بهطوریکه زمینههاي فرسایش عاطفی و روانی افراد، هر روز تشدید میگردد .[10]
در دوران مدرن که فضا و زمان دگرگون میشوند، رابطه جدیدي بین فضا و جامعه به وجود میآید. معنی مکان در آگاهی افراد از بین رفته و در نتیجه معنی فضا عمل اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد. معیارهاي قدیمی رفتار نیز تحت این شرایط دگرگون میشود، در نتیجه روابط اجتماعی منزلت خود را از دست داده و افراد از هم فاصله میگیرند. زندگی شهري محیطی شلوغ، ناشناخته و خطرناك محسوب میشود و شکافی بین حریم خصوصی یعنی خانواده و حریم اجتماعی یعنی محیط شهري پدید میآید. نتیجهاي که حاصل میشود جدایی خانوادهها از اجتماع و زندگی اجتماعی و حرکت به سوي زندگی منفرد و خانواده هستهاي است. به این ترتیب خانواده نقش جدیدي مییابد و خانه باید این نقش را تکمیل کند، لذا شکل واحدهاي مسکونی منفرد و جداي از هم در شهر با شکل زندگی فرد که تمایل به جدایی از جامعه داشت، بسیار همخوانی مییابد
.[15]
فنآوري ارتباطات ممکن است بیش از این سازگاري بین فضاهاي اجتماعی و کالبدي جوامع آینده را از میان ببرد. در عین حال، براي بسیاري از مردم، جوامع محلی هنوز اهمیت دارد و روشن است که در سالهاي اخیر الگوهاي طراحی جوامع به شدت تحت تأثیر مفاهیم اجتماعی بوده است. همچنین روشن است که نتایج کلی تحقیقات جامعهشناسان در مورد زندگی اجتماعی و محیط کالبدي نیاز به شفافیت و غناي بیشتري دارد .[5] در ادامه به اهمیت ارتباط سرمایههاي کالبدي ـ اجتماعی در جهت بازنگري تعاملات اجتماعی در یک محله پایدار میپردازیم.
۳- پایداری اجتماعی
واژه پایداري3 امروزه بهطور گستردهاي بهمنظور توصیف جهانی که در آن نظامهاي انسانی و طبیعی، تواماً بتوانند تا آیندهاي دور ادامه حیات دهند بکار گرفته میشود .[13] این واژه، درباره اکوسیستمهاي خود ابقا و خودجبران که حد بردباري معینی دارند، بکار برده میشود؛ سیستمی که در
واقع منجر به دوام اکوسیستم میشود. موجودات زنده، جمعیتها، جامعهها و اکوسیستم، قادر به مقاومت و بازسازي در مقابل تغییرات و اثرات خارجی هستند؛ به عبارت دیگر آنها داراي قدرت پایدارند. پایداري در یک نظام، نشاندهنده تداوم بنیادي در زمان است، به هر حال، این پایداري فقط بر اثر تغییر به وجود میآید. شما به طور مداوم، ماده و انرژي به دست آورده و از دست میدهید، اما بدن شما در طول زندگیتان یک حالت پایدار را حفظ میکند. پایداري، به طور طبیعی مداوم به عنوان قدرت یک نظام در مقابله با بازیابی در برابر یک ناملایمی خارجی توصیف شده است که از این قرار، نظام، وضعیت ساختمانی خود را در طول یک مدت طولانی حفظ مینماید .[7] واژه پایداري، در مفهوم اینگونه تعریف شده است: پایدار یعنی باثبات، با دوام یعنی چیزي که ثابت و برقرار میماند، پایداري پدیدههاي پایدار ناشی از دوام الگو، روش یا سیستم پدیدهها در طی زمان طولانی است. در اینحالت، خود اصل پدیده با تمام ویژگیهاي مادي و غیرمادياش نمیماند، بلکه در هر دوره بر اساس الگویی واحد و باثبات تکرار میشود و از این طریق تداوم مییابد، در این تکرار و بازتکرار، خود را اصلاح میکند و در هر دوره سعی در هماهنگی هر چه بیشتر با پیرامون خود دارد .[14] معماري پایدار بر مبناي چهار اصل استوار است: