بخشی از مقاله
چکيده
شهروند مرکب از دو کلمه «شهر» به معناي جامعه انساني و «وند» به معناي عضو وابسته به اين جامعه است . مفهوم شهروند به خودي خود و به صرف تجمع افراد در کنار يکديگر حاصل نمي شود بلکه اين مفهوم در چارچوب و قلمروي جامعه مدني شکل مي گيرد. شهروند آگاه کسي است که حقوق فردي و جمعي خود را ميشناسد، از آنها دفاع ميکند، قانون را ميشناسد، به آن عمل ميکند و از طريق آن مطالبه ميکند. عدم آگاهي و حضور فعالانه مردم در اين عرصه عملا موجب ريشه نگرفتن و متروک و ناکارامد شدن اين مهم در اجتماع و روابط حاکم بر جامعه مي گردد. اگاه سازي مردم براي استيفاي اين حقوق از روش هايي چون آموزش ، گفتمان سازي، فرهنگ سازي و توليد محتوا و مفاهيم فرهنگي عاميانه امکانپذير است . در نتيجه آحاد مردم با آگاهي سازي، شهرونداني مطالبه گر در چارچوب ضوابط و اصول قانوني و هنجارهاي اجتماعي خواهند شد. شهروند آگاه بودن مزايايي چون ؛ ارتقاء سطح آگاهي اجتماعي، ارتقاء و توسعه روابط مردم و مردم - مردم و دولت و همچنين ارتقاء سطح آگاهي مردم نسبت به حقوق شهروندي (حق ها و تکاليف ) زيرساخت و پيش نياز هرگونه تحول حقوقي، اجتماعي، اقتصادي در جامعه مدني است .
واژگان کليدي: حقوق شهروندي، مردم آگاه ، شهروندان مطالبه گر، مزايا، گفتمان سازي، ناکارامد
مقدمه :
افراد در هر جامعه اي که زندگي مي کنند به عنوان شهروند آن جامعه داراي حقوقي و تکاليفي مي باشند که رعايت اين حق ها و تکاليف توسط شهروندان و سيستم حکومتي حاکم بر آن جامعه ، در جهت رشد همه جانبه ، امري الزامي و انکار ناپذير است . پرداختن به آموزش و ترويج و فرهنگ سازي حقوق شهروندي از آن جهت حائز اهميت است که زواياي مختلف حقوق شهروندي را بررسي نموده تا اينکه ضمن آشنايي شهروندان جامعه با اين موضوع ، آنان را به شهرونداني آگاه به حقوق و تکاليف و مطالبه گر در چارچوب ضوابط و اصول قانوني و هنجارهاي اجتماعي، ارتقاء دهد.
هر جامعه اي با توجه به زمينه هاي فرهنگي و ارزشي خود نياز به شهرونداني آگاه دارد تا بتوانند در قالب حقوق و وظايف تعيين شده ، در چارچوب فضاي سياسي- اجتماعي و فرهنگي فعاليت کنند.
دستيابي به چنين هدفي نيازمند تدابير و زمينه هاي لازم براي آگاه سازي شهروندان است . پس آگاهي از حقوق و وظايف امري است حياتي.
در مقاله ارائه شده براي رسيدن به پاسخ سوالاتي که در ذيل مطرح گرديده چاره انديشي شده است .
به راستي شهروندان جمهوري اسلامي ايران تا چه ميزان با حقوق خود آشنايي دارند؟ چگونه مي توان حقوق شهروندي را به مفهوم واقعي آن به شهروندان آموزش داد؟.
آگاهي مردم چه مزايا و منافعي براي آن ها و نظام به دنبال دارد؟ در اين راستا بايستي چگونه و به چه نوع از حقوق و تکاليف خود آگاهي پيدا مي کنند؟
در چنين فضاي بي اطلاعي همگاني چه بايد کرد؛ نتيجه اين آگاهي بخشي چه نتايجي به باير خواهد آورد؟چگونگي روش آموزش حقوق شهروندي؟پرداختن به مؤثرترين روش آموزش حقوق شهروندي اين مقاله خواهد کوشيد تا يک تعريف ساده از «حقوق شهروندي » و همچنين مؤثرترين راه و روش هاي آگاهي سازي و آموزش را ارائه دهد.
١- شهروند و شهروندي
شهروند "فردي است در رابطه با يک دولت ، که از سويي برخوردار از حقوق سياسي و مدني است ، و از سويي ديگر در برابر دولت تکليف هايي به عهده دارد"(آشوري :١٣٧٣.ص ٢٢١ نقل در حقيقي ).
شهروندي "منزلتي است براي فرد در ارتباط با يک دولت که از نظر حقوق بين الملل نيز محترم شمرده مي شوند. به حقوق فرد و تکاليف او در برابر دولت رابطه ي شهروندي گويند. که چگونگي آن را قانون اساسي و قوانين مدني کشور معين مي کند. اساسا کسي "شهروند" شمرده مي شود که تنها فرمان گزار دولت نباشد، بلکه از حقوق فطري طبيعي نيز بر خوردار باشد و دولت اين حقوق را رعايت
و از آن حمايت کند. منزلت شهروندي را قوانين هر دولتي تعيين مي کند و معمولا تابع دو چيز است : يکي زادگاه ، و ديگري مليت پدر و مادر. شهروندي يک کشور از راه ازدواج با زن و مرد شهروند آن کشور نيز بدست مي آيد. اما اينگونه شهروندي معمولا همه حقوق شهروندي (از جمله کسب مشاغل دولتي ) را با خود نمي آورد (آشوري : ١٣٧٣: ٢٢٢، نقل در حقيقي ).
١-١ مفهوم حقوق شهروندي
حقوق شهروندي نيز به معناي مجموعه اي از حقوق سياسي، مدني، اجتماعي، فرهنگي، و جنسيتي است که شـهروند از آن برخوردار مي شود. حقوق شهروندي توضيح مي دهد که افراد در زندگي روزمره و در جريان فعاليت هاي فردي و اجتماعي خود چه وظايفي در قبال ساير شهروندان ، کشور و دولت دارند و از چه مزايا و حمايتهاي قانوني در جامعه بهره مند مي باشند.
٢-١- جايگاه منشور حقوق شهروندي
برخورداري شهروندان از منافع و منابع قدرت مدني و اجتماعي و بهره مندي از امنيت ، مستلزم برخورداري آن ها از «حقوق شهروندي » است ؛ حقوقي که اجراي آن ضامن رفاه ، آسايش ، امنيت و آزادي شهروندان باشد؛ حقوق شهروندي شعاربردار نيست ؛ يعني اگر قرار بود شعار باشد انتظاراتي از مردم را تامين نمي نمايد تا نياز باشد يک مقوله و متون جديد حقوقي در ميان اين همه نظم و هنجارهاي حقوقي متولد شود. منشور يک پاسخ به يک نياز بحق شهروندان است .
٣-١- اهداف منشور حقوق شهروندي
حقوق شهروندي يک رويکرد تجميعي و ترويجي و تبليغي و اجرايي در باب کليه حقوقي که
شهروندان در ساختارها و قوانين مختلف دارند و متقابلا تکاليفي که ساختار اداري و دولتي در قبال شهروندان دارد. بروز يافت که هدف آن تبلور يک عزم ملي و متمرکز و سامان مند براي تحقق مدون و منضبط و يکپارچه و مستمر اين حقوق بود. همچنين از يک طرف افـراد را بـا حقوق و مسئوليت ها آشنا مي کند و از طرف ديگر شيوه هاي تأمين اين حقوق و مسئوليت ها را آموزش مي دهد. همچنين مبناي حقوق شهروندي ، ايجاد امنيت براي شهروندان است تا در سايه آن انسان هاي عضو جامعه بتوانند استعدادهاي ذاتي خود را شکوفا سازند و به هدف عالي خود دست يابند. مسئله قابل توجه اين است که در يک تعريف قانوني از حقوق شهروندي ، تکاليف دولت و حقوق شهروندان مشخص مي شود.
٤-١- ضمانت اجراي حقوق شهروندي
مهم ترين تضمين براي اجراي حقوق شهروندي ، آگاهي مردم و تعهد و عملکرد دولتمردان مي باشد.
اگر مردم آگاهي لازم را از حق ها و تکاليف شهروندي خود نداشته باشند و همچنين اگر دولتمردان وظايف خود را بدرستي انجام ندهند، نهادينه شدن حقوق شهروندي به نيکي تحقق نخواهد يافت . عدم آگاهي و به تبعيت از اين عدم آگاهي؛ عدم التزام مسئولان به اصل حاکميت قانون ، مهم ترين چالش پيش روي حقوق شهروندي است .
٥-١- مبناي حقوق شهروندي
حقوق شهروندي ، حقوقي است فردي، مدني، سياسي، اجتماعي، و اقتصادي که يک شهروند به واسطه زندگي در قلمرو جغرافيايي و سياسي خاص و با وجود رابطه اي ميان او و دولت حاکم از آن برخوردار مي شود.
قانون اساسي در رابطه با حقوق شهروندي به ٣ بخش به اين مهم مي پردازد.
بخش نخست : حقوقي که بدون قيد و شرط حق همه افراد جامعه شناخته مي شود که بيشترين اصول (١٦ اصل ) به حقوق شهروندي مربوط مي شود، مانند تامين امنيت قضايي عادلانه ، مسکن ، انتخاب شغل .
بخش دوم : قوانيني است که در متن اصل قانون مقيد و محدود شده که قيد حکم به قانون تعيين گرديده است (٧ اصل ) «تبعيد ممنوع است ، مگر به حکم قانون »
بخش سوم : قوانيني است که ناظر بر (حقوق مشروط ) شهروندان است که در متن قانون لحاظ شده است مانند عدم اطلاع به مباني اسلام ، عدم نقض ، استقلال ، آزادي ، وحدت ملي و موازين اسلامي ، عدم مخالفت با اسلام و مصالح عمومي و حقوقي ديگران .
٢- تعريف شهروند پويا (شهروند فعال )
شهروندي اشاره به زندگي روزمره ، فعاليتهاي فردي و کسب و کار افراد اجتماع و همچنين فعاليتهاي اجتماعي ايشان دارد و بطور کلي مجموعه اي از رفتار و اعمال افراد است .. شهروندي پويا يا شهروندي فعال در واقع از اين نگرش برخاسته است
شهروندي از اين منظر، مجموعه گسترده اي از فعاليت هاي فردي و اجتماعي است . فعاليتهايي که اگرچه فردي باشند اما برآيند آنها به پيشرفت وضعيت اجتماعي کمک خواهد کرد. همچنين است مشارکتهاي اقتصادي ، خدمات عمومي ، فعاليتهاي داوطلبانه و ديگر فعاليتهاي اجتماعي که در بهبود وضعيت زندگي همه شهروندان موثر خواهد افتاد. در واقع اين نگاه ضمن اشاره به حقوق شهروندي مدون و قانوني در نگاه کلي تر به رفتارهاي اجتماعي و اخلاقي مي پردازد که اجتماع از شهروندان خود انتظار دارد. دريافت اين مفاهيم شهروندي نيازمند فضايي مناسب براي گفت وگو و مشارکت مردم با نقطه
نظرات متفاوت و نظارت عمومي است . شهروند نمونه بايد داراي ويژگي زير باشد:
(مطلع ) آگاه به امور وقوانين جامعه و حقوق خود وديگران باشد
(کارآمد) در امور جاري جامعه مشارکت داشته باشد ونقش مسئولانه دراجتماع ايفا کندو هيچگاه سربار جامعه نباشد
(با اخلاق ) درک وشناخت کافي از نحوه واهميت رفتار اجتماعي وآداب معاشرت مناسب داشته باشدو هميشه به آنها عمل کند.
(قانونمند) وظيفه شناس باشد و التزام قلبي و اجرايي به رعايت قوانين داشته باشد.
(خلاق ) توانايي انتخاب بهترين روشها در حل مسائل فردي واجتماعي وبهره مندي ازمزاياي شهرنشيني
١-٢- عوارض عدم رعايت حقوق شهروندي
اصولا قوانين و مقررات براي تسهيل و تضمين روابط اجتماعي وضع شده است .بنابراين بي توجهي به قواعد، قوانين و مقررات باعث برهم خوردن نظم اجتماع و تنش در روابط بين فردي مي شود.
همچنين کساني که حقوق شهروندي را رعايت نمي کنند، در مورد شناخت مقررات اجتماعي و ضرورت رعايت آن از آموزش هاي لازم بهره مند نشده اند مي توان از دو جنبه فردي ، اجتماعي و خانوادگي مورد بررسي قرار داد: در حوزه اجتماعي در صورتي که حقوق شهروندي افراد ناديده گرفته شود اين احساس در آنها بوجود مي آيد که بين قانونمند شدن و غيرقانون مند بودن افراد در جامعه هيچ تفاوتي وجود ندارد در نتيجه افراد بيشتر به سمت رفتارهاي ضد اجتماعي يعني رواج رفتارهاي هنجارشکنانه و غير عرفي سوق پيدا مي کنند در نتيجه فرد دست به انجام رفتارهاي معترضانه و پرخاشگرانه و همچنين خشونت آميز و غيراخلاقي در جامعه مي زند بطوريکه مي توان اذعان کرد آسيب هاي اجتماعي در جوامعي که حقوق شهروندان خود را رعايت نمي کنند بسيار بيشتر از جوامع ديگر است . عدم رعايت حقوق شهروندي ، امنيت رواني و اجتماعي افراد را تهديد مي کند. در صورتي که افراد احساس کنند حقوق آنها به عنوان يک شهروند در نظر گرفته نمي شود و نقش شان در جامعه مهم و قابل احترام تلقي نمي شود طبيعي است که اين اضطراب هاي دروني افراد دو چندان شود و در نتيجه آن امنيت رواني ، اجتماعي ، اقتصادي و عاطفي فرد نيز خدشه دار و مورد تهديد جدي قرار گيرد.
٢-٢- تهديدات متروک ماندن حقوق شهروندي
عدم آشنايي و اطلاع شهروندان به مقررات و قوانين حاکم بر جامعه ، عدم اجراي قوانين و مقررات از طرف شهروندان ، عدم آموزش مستمر ضوابط و مقررات به کودکان از طرف رسانه و خانواده ها و مراکز آموزشي ، بي اعتنايي، بي توجهي و سکوت افراد جامعه در مقابل کساني که آشکار قانون شکني مي کنند را از تهديدات متروک ماندن حقوق شهروندي مي توان برشمرد.
٣- ترويج آموزش و اجراي حقوق شهروندي، لازمه پيشرفت و توسعه کشور
الف ) آگاهي اشخاص از حقوقي که بعنوان يک شهروند دارند. در واقع شهروند زماني مي تواند حقوق خود را مطالبه نمايد که از رشد فکري برخوردار و نسبت به آن حقوق آگاه باشد. از اينرو براي شکل گيري هويت شهروندي افراد بايد حقوق خود را در جامعه بشناسند و به حقوق ديگران احترام گذارند و اطاعت از قواعد مشترک اجتماعي و برخورداري از حقوق و نحوه تلاش براي تحقق آنها را آموزش يابند. از اينرو هدف نهائي جامعه امن و سالم ، تربيت شهروند مطلوب است .
١-٣- شهروند مطلوب کسي است که دانش ها، مهارت ها و نگرش هايي را که پايبندي و عمل کردن به آنها براي عموم شهروندان يک کشور لازم تشخيص داده شده را کسب کرده باشد، آگاهي از حقوق سبب مي گردد افراد در روابط خصوصي و اجتماعي ، حقوق خود را بشناسند و با رعايت حقوق ديگران و قوانين و مقررات حاکم بر جامعه به جاي زورگويي و ايجاد مزاحمت براي ديگران نه تنها حقوق حقه خود را حفظ کنند بلکه از قرباني شدن خويش نيز در برابر تعدي و قانون شکني ديگران جلوگيري کنند. در صورتيکه افراد از حقوق خود در روابط اجتماعي آگاهي داشته باشند با تلاش براي حفظ حقوق خود نسبت به رعايت حقوق ديگران و انجام تکاليفي که جامعه بر عهده آنان قرار داده احساس مسئوليت مي کنند. شهروندان مي توانند از طريق آموزش حقوق نسبت به معيار شناخت اعمال خوب و بدآگاهي يابند و عملکرد خود را ارزيابي نمايند که خود منجر به پيشگيري اجتماعي و کاهش جرائم مي شود.
ب ) استقرار نظم و امنيت در جامعه که تنها در سايه آگاهي از حقوق فردي و اجتماعي و احترام به قانون امکانپذير است که همان قرار داد اجتماعي است . عدم آگاهي مردم نسبت به حقوق و تکاليف حقوقي شان مشکلات بيشماري براي مردم به طور کلي و براي جامعه بويژه مسئولين در برقراري نظم و امنيت فراهم مي آورد. از اينرو افزايش آگاهي نسبت به حقوق شهروندي لازمه زندگي در جهان امروز و هدف مهم تربيت اجتماعي است . هابس در اين خصوص مي گويد همه مردم آنقدر عاقل هستند که درک کنند اين واقعيت به نفع هيچکس نيست بنابراين با هم توافق مي کنند که همه رفتارهاي خودخواهانه خود را کناري نهند و اين همان چيزي است که هابس «قرارداد اجتماعي » مي نامد چراکه همه از بروز وضعيت جنگ هر يک عليه همه واهمه دارند.
٤- دستيابي به حقوق شهروندي
قدرت سياسي و حکمت عقلاني ايجاب مي کند حقوق شهروندان را اولا شناسايي و دوم ترويج و سوم استقرار و اجرا و استمرار بخشيم و عوامل مخل برخورداري شهروندان را شناسايي و حذف کنيم .
جامعه اي پويا و پرسشگر در مورد حقوق کودکانش ، وضعيت محيطزيست اش ، شيوه اداره منابع عمومي اش ، نحوه توزيع ثروتش ، سازمان اداري اش و مشي مبارزه با فسادش بي تفاوت نيست .
اهميت عنصر آگاهي نسـبت بـه حقـوق و تعهـدات شهروندي ، تحليل محتواي قوانين و مقررات
سازمان هاي ديگر، مطالعه و بررسـي ميـزان آگـاهي عامـه مـردم از حقـوق وظايف شهروندي و برنامه ريزي جامع براي نهادينه کردن حقوق و وظـايف شـهروندي در عرصـه هـا ي مختلـف جامعـه مي توانند سرلوحه سياست گذاري ها و برنامه ريزي ها قرار گيرد.
٥- ترويج و نهادينه کردن حقوق شروندي
تبيين و ترويج و نهادينه کردن حقوق شهروندي در کشور از روشهايي چون : گفتمان ملي در کشور، ايجاد شناخت در مديران و شهروندان در خصوص حقوق و تکاليف آنها بر مبناي قانون اساسي ، افزايش آگاهي هاي عمومي در خصوص حقوق و تکاليف و رفتارهاي شهروندي شهروندان ، بررسي دستورالعمل هاي موجود در راستاي اصلاح امور، افزايش مشارکت شهروندان سازمان هاي مردم نهاد و تلاش و برنامه ريزي در راستاي افزايش ميزان سرمايه اجتماعي در سطح جامعه از ابعاد اجرايي حقوق شهروندي است . همچنين در راستاي کارامدي و اثر بخش بودن حقوق شهروندي، نظارت و پيگيري و کنترل اجراي درست قوانين و مقررات موجود در سطح جامعه و دستگاه هاي اجرايي، شناخت مشکلات ، موانع و نواقص حقوق شهروندي ، بررسي مشکلات شناسايي شده و حل و فصل آنها بر حسب اختيارات ، برنامه ريزي و انجام اقدامات لازم در زمينه آموزش طيف هاي مختلف شهروندان و ارائه راه حل ها و پيشنهادات از اقدامات انجام گرفته شده در زمينه حقوق شهروندي است .
٦- آگاهي سازي
آگاهي به معناي صفت شخص يا گروه اجتماعي است که دلالت بـر بـاخبري کامـل از اوضـاع احوال مسائل جاري در يک حوزه خاص دارد. (آقابخشي،٣١ :١٣٧٦)
آگاهي از حقوق شهروندي امروزه به عنوان نياز اساسي براي تمام شهروندان درآمده است . بدون شک گرايش دولت هاي مردم سالار به سوي شناخت آگاهي مردم درباره حقوق شهروندي شان به صورت خود به خود رشد نکرده است ، بلکه نوعي احساس نياز، جوامع نوين را به سوي درک اين آگاهي و بصيرت سوق داده است . آگاهي از حقوق شهروندي از جنبه هاي مهم روابط انساني و اجتماعي و عامل بسيار اساسي براي تداوم زندگي جمعي در دنياي پر مخاطره مدرن است .
ارتقاي آگاهي از حقوق شهروندي يعني متناسب سازي منابع ، امکانات و خـدمات دولـت هـا در
تمـامي عرصـه هـا ي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي که تحقق اين مهم خود فرآيندي طولاني مدت بـه شـمار مـي رود.براي ايفاي هر نقش ، شناخت آن نقش اولويت نخست را به خود اختصاص مي دهد. بدون شناخت حقوق شهروندي نمي توان انتظار داشت که روابط بين مسئولين و مردم سامان بهتري پيدا کند. شناخت حقوق شهروندي مقدمه ي مطالبه گري مردم و مسئوليت پذيري حاکمان است . در يـک جمـع بندي کلي بايد گفت که براي افزايش ميزان آگاهي افراد از حقوق شهروندي بايد برنامه ريـزي صـحيحي را در ايـن راستا تدارک ديد. در ابتدا لازم است که فرهنگ عمومي به سمت واردکردن معيارهاي حقوق شـهروندي در نظـام هنجـاري جامعه حرکت کند. اينکار بايد از بدو ورود افراد به نظام آموزشي صورت گيـرد. پيـاده سـازي حقـوق شـهروندي و آگـاه سازي عمومي در اين حوزه ميتواند کشورها را در روند توسعه يافتگي بسيار همراهي کند.
١-٦- تبعات عدم آگاهي
عدم توجه به آگاهي از حقوق شهروندي مخدوش کننده پايگاهها و نقش ها و سبب تأخير در کارها و اتلاف وقت و منابع مالي و نيروي انساني، خلل در روابط و تعاملات و ايجاد مشکلاتي در مشارکت مردم مي شود. اگر آگاهي از حقوق شهروندي در يک جامعه در سطح بالايي نباشد، افراد نمي دانند چه نوع حقوق و تکاليفي در جامعه و در قبال ديگران دارند، و چگونه مي بايست در