بخشی از مقاله
چکیده
شهروندی، یک موقعیت عضویت است که شامل مجموعه ای از حقوق و وظائف و تعهدات است و بر برابری عدالت و استقلال دلالت دارد. حقوق شهروندی اصطلاحی است ک در سال های اخیر در ادبیات حقوقی - سیاسی و اداری کشورمان رواج یافته و در محافل دانشگاهی و میان صاحبان فکر، قلم و اندیشه رونق پیدا کرده است.
ناآشنایی شهروندان با حقوق قانونی خود عامل سرگردانی آن هاست و همچنین این مسئله موجب پرداخت هزینه هایی میشود که مسئولیت آن بر عهده دیگری است. به عبارت دیگر، یک شهروند واجد برخی از حقوق اساسی و بنیادین است که منبع و مبنای این حقوق کرامت انسان است و دستگاه های حکومتی موظف اند این حقوق بنیادین را رعایت و از آن حراست کنند.
این مطالعه در تلاش است اهمیت و ضرورت آگاهی از حقوق شهروندی را نشان دهد. این پژوهش جزء مطالعات مروری بوده و از روش کتابخانه ای استفاده شده است. بنابراین سعی شده با استفاده از تحقیقات محققان پیشین در سطح داخلی و خارجی، ضمن مرور مفاهیم حقوق شهروندی به طور عام، الزامات آگاهی شهروندان از این حقوق را مطرح، و چالش هایی که شهروندان با آن مواجه هستند را بررسی نماید.
مقدمه
شهروندی در هر جامعه ای شرط تحقق مردم سالاری است
شهروندی از لوازم تحقق غایت وجودی آدمی است، از این رو یک شأن انسانی است و یکی از فرآیندهای جامع مدرن بوده و به عنوان منزلتی اجتماعی در نگرش به جامع مدنی تلقی می شود که به موجب آن امکان برخورداری از حقوق و قدرت را فراهم می کند
در واقع، شهروندی، موقعیتی است که رابطه فرد با جامعه سیاسی را برقرار می کند. »سیاست معطوف به اداره توافقی امور و حفظ آن است و شهروندی برای دستیابی به این هدف امری حیاتی است، چون یک هویت مشروعیت بخش قوی ایجاد می کند
حق مبتنی بر طبیعت آدمی میتواند بهترین و عادلانه ترین حقوق باشد، زیرا خالق متعال با در نظر گرفتن ابعاد وجود آدمی آنها را در زن و مرد به ودیعت نهاده است. براساس همین طبیعت بنیادین یا جوهره ی فطری، زن و مرد میتوانند مدعی حقوق بشری خود در هر زمان و مکان و نیز در هر نوع جامعه ای اعم از الهی یا انسانی باشند. چرا که این حقوق پایه ی آدمی، نمیتوانند تعطیل یا تهدید خشن و طولانی شوند
به راستی نمیتوان جامعه ای را تصور کرد که افراد در آن صرف امتحان شهروندی و آشنا بودن با حقوق و وظایف شهروندی به درجه شهروندی نائل شده باشند
یورگن هابرماس حرکت جهان را به سمتی می داند که همه شهروندان باید به شکل دموکراتیک و فعال در آن ایفای نقش کنند؛ بنابراین، باید از حقوق خود آگاهی داشته باشند
تنها آشنایی و آگاهی صرف از حقوق و مزایای شهروندی باعث شکل گیری موقعیت شهروندی نمیشود بلکه تا زمانی که فرد احساس نکند از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار است نمی تواند خود را شهروند تلقی کند
حقوق شهروندی، اصطلاحی است که در سال های اخیر در ادبیات حقوقی - سیاسی کشورمان رواج یافته و در محافل دانشگاهی و میان صاحبان فکر، قلم و اندیشه رونق پیدا کرده، مسائلی از قبیل تعریف شهروندی، تعریف شهروند و پیامدهای شهروندی مطرح شده است؟ محققان و پژوهشگران متعددی در سال های اخیر، با توجه به تخصص و تجربه خود، مقوله حقوق شهروندی را مورد بحث و بررسی قرار داده اند؟ شهروندی به عنوان رویکردی که به انواع حقوق انسانی در جامعه اشاره میکند.
تعامل بین فرد و جامعه را جهت می دهد و همچنین به یک تعهد دو بعدی، مشارکت آگاهانه فرد در فعل و انفعالات جامعه و احقاق و احترام به حقوق فردی توسط دولت اشاره دارد
شهروندی، یک موقعیت عضویت است که شامل مجموعه ای از حقوق و وظائف و تعهدات است و بر برابری عدالت و استقلال دلالت دارد
امتیاز شهروندی بر دیگر هویت اجتماعی - انسانی این است که یک برابری فراگیر دارد که دیگرها تیهو نظیر طبقه، مذهب یا قومیت فاقد آن هستند
شهروندی به عنوان امتداد معنوی زیست انسان در عالم، متضمن حقوقی چون حق تعیین سرنوشت و حق خوب زیستن است. این حقوق از بنیادی ترین حقوق انسان است
شهروندی منزلتی است برای فرد در ارتباط با یک دولت که از نظر حقوق بین الملل نیز محترم شمرده شده می شود. به حقوق فرد و تکالیف او در برابر دولت رابطه شهروندی گویند که چگونگی آن را قانون اساسی و قوانین مدنی کشور معین می کند. اساساً کسی شهروند شناخته می شود که تنها فرمانگذار دولت نباشد، بلکه از حقوق فطری و طبیعی نیز برخوردار باش و دولت این حقوق را رعایت و از آن حمایت کند. منزلت شهروندی را قوانین هر دولتی تعیین می کند و معمولاً تابع و سنجه است: یکی زادگاه و دیگری ملیت و پدر و مادر
شهروند، حقوقی دارد که ذاتاً به عنوان انسان به او تعلق می گیرد، البته درباره منشأ این حقوق، برخی آن را الهی و برخی آن را عقلانی می دانندمتقابلاً. مسئولیت هایی هم برای او لحاظ شده است و حتی ضاًبع مقولاتی چون مشارکت، از »حق« به »مسئولیت« مبدل شد. بنابراین از سویی حقوقی به شهروند تعلق می گیرد و از دیگر سو، با توجه به اینکه در یک حیات مشترک و به عنوان عضوی از یک مجموعه که زیست مشترک دارند و برای تأمین آنچه خیر و مصلحت عمومی است، روابطی با دیگران و نهادها برقرار می کند، مسئولیت هایی را هم باید داشته باشد
شهروندی حاصل رابط دو سویه فرد و دولت است، این رابطه از یک سو متضمن وفاداری فرد به دولت و از سوی دیگر مستلزم حمایت دولت از فرد است و می توان آن را به عنوان عضویت افراد در جامعه و نهاد سیاسی توصیف کرد آگاهی از حقوق شهروندی امروزه به عنوان نیاز اساسی برای تمام شهروندان درآمده است
بدون شک گرایش دولت های مردم سالار و ملت ها به سوی شناخت مردم از میزان آگاهی از حقوق شهروندی شان به صورت خود به خود رشد نکرده است، بلکه نوعی احساس نیاز جوامع نوین را به سوی درک این آگاهی و بصیرت سوق داده است
پس شهروندی بیش از آن که نیازمند بحث درباره شاخص ها و مولفه های حقوق وظایف باشد، ضرورت بررسی پیرامون عواملی مؤثر بر میزان آگاهی افراد از حقوق شهروندی را بازتاب می دهد. عدم آشنایی مردم با حقوق و تکالیف شان، معضلات بزرگی را ایجاد کرده است، لذا تبیین و اجرایی شدن بندهای مختلف منشور حقوق شهروندی نیازمند ورود تمام جریانهای رسانه ای و علمی و دانشگاهی می باشد. در این پژوهش سعی شده است با توجه به اهمیت موضوع حقوق شهروندی، به مفاهیم آن اشاره شده و همچنین به مسأله ضرورت آگاهی شهروندان از این حقوق پرداخته شود.
ادبیات تحقیق مفهوم شهروند
کلمه »شهروند« از نظر لغوی در فرهنگ های عمومی مثل فرهنگ معین، عمید و... تعریف نشده است؛ لیکن در فرهنگ های دو زبانه مثل حییم و آریان پور، شهروند به معانی بومی، شهری، اهل شهر، تابع، رعیت، شهرنشینی که از خدمت لشکری و شهربانی آزاد باشد، تعریف شده است.