بخشی از مقاله
نقش ساختار مطلوب شهر در رسيدن به اهداف رشد هوشمند
چکيده
در راستاي توسعه هاي لجام گسيخته شهري، توسعه پايدار و رشد هوشمندکه براي نيل به مفهوم پايداري مطرح گشته اسـت ، بـا نگـاهي همه جانبه به تمامي ابعاد توسعه مي تواند جوابگوي اهداف و مقاصد شهرسازي نوين باشد. ساختار در شهر ناظر به شناخت و سازماندهي ارتباط ميان مؤلفه هاي تشکيل دهنده فضاهاي شهري و از عناصر مهم در زمينه طراحي شهري مي باشد. هم چنين اگر در يک شهر بتوان ساختار اصلي آن را شناخت و براي آن برنامه ريزي و طراحي نمـود، سـاير قسـمت هـاي شـهر بـه عنـوان ردههـاي پـايين سلسـله مراتـب ساختاري و کارکردي از اين ساختار اصلي تبعيت خواهند نمود. اين مقاله در پي آن است که نشان دهد با دست يافتن بـه يـک سـاختار مطلوب در شهرمي توان تا حد زيادي به اصول و اهداف رشد هوشمند در شهر نزديک شد. براي دستيابي به اين امر در اين مقاله اصـول و هنجارهاي ساختار مطلوب شهر تعيين گرديده و سپس چگونگي دست يافتن بـه هريـک از اهـداف رشـد هوشـمند از طريـق سـاختار مطلوب بيان مي گرد . در اين پژوهش از روش توصيفي -تحليلي استفاده خواهد شد و با استفاده از روش اسنادي و کتابخان اي، نظريات و توضيحات مختلف در خصوص مباني نظري تحقيق جمع آوري و اراائه مي گردد.
واژههاي کليدي: توسعه پايدار شهري، ساختار شهر، رشد هوشمند، ساختار مطلوب شهر، رشد هوشمند شهري ، اهداف رشد
هوشمند
١-مقدمه :
مفهوم توسعه پايدار مفهومي در حال تحول و بحث برانگيز است . رايج ترين تعريف از توسعه پايدار توسط کميسيون برانتلنـد ارائـه شـده اســت کــه توســعه پايــدار را چنــين تعريــف مــي کنــد: توســعه اي کــه نيازهــاي نســل امــروز را بــدون محــدود کــردن امکانــات نســل آينده براي رفع نيازهايشان پاسخ گو باشد [١]. "رشد هوشمند" انگارهاي است که امروزه براي نيل به مفهوم پايداري مطرح گشته است .
اساس اين انگاره مبتني بر تکنولوژي اطلاهات و روشهاي جديد بازگشت اطلاعات است . بدين معني کـه اثـرات جديـد شـهرهاي مـا مي تواند با يک سيستم اخطاردهنده سريع مجهز گردد، به طوري که در صورت بروز هر اتفاق غير قابل قبول، توجه لازم را به مسئولان بدهد [٢].
در طي سالهاي اخير الگوي رشد افقي در آمريکا منجر به نگراني از نحوه استفاده زمين شد. الگـوي رشـد پراکنـده باعـث از بـين رفـتن ميليونها هکتار از اراضي کشاورزي، جنگل ها و اراضي طبيعي شد. در مجمـوع چنـين رشـدي تـاثيرات فزاينـده اي بـر زنـدگي جامعـه آمريکا گذاشت . هنوز هم توسعه بر اساس چنين الگويي به لحاظ اجتماعي ، اقتصادي و محيطي روند پايـدار و مناسـبي را طـي نميکنـد.
هزينه بالاي تأسيسات شهري، فاضلاب،آب، مدارس و راهها براي توسعه گسترده از ديگر معايب اين الگو به حساب مي آيد. از طـرف ديگر وابستگي بيشتربه اتوموبيل و به تبع آن افزايش مصرف سوخت و افزايش آلودگي هاي محيطي چنين الگوي توسعه را بـه چـالش مي کشد. بررسي هاي جامعه شناسانه نشان داده است در اين گونه شهرها "حس مکان" وجـود نـدارد و احسـاس "هـيچ جـايي بـودن"
وجود دارد. يکي از الگوهايي که براي پاسخ به اين مساله به وجود آمد الگوي " رشد هوشمند " بود.رشد هوشمند با استفاده مناسب از منابع موجود، افزايش خدمات شهري، توسعه خدمات با کاربريهاي مختلط ، ايجاد امکانات حمل و نقل عمومي و طراحي يکپارچه در مقياس انساني روش پايداري را براي توسعه شهري پيشنهاد مي نمايد[٧].
ساختار اصلي شهر به مفهوم ترکيبي در برگيرنده ي مهم ترين و اصلي ترين اجزا و عناصر شهر و روابط ماندگار بين آنهـا گرفتـه مـي - شود.شناخت ساختار اصلي شهر بيشتر از آن جهت اهميت دارد که به دليل وسعت و بزرگي شهرهاي امروزين ، برنامـه ريـزان و طراحـان قادر به ارائه طرح براي کل شهر نيستند و اگر توجه خويش را به مهم ترين و اصلي ترين اجزا و عناصر شهر و رابطه ماندگار بين آنها بين آنها معطوف سازند اثرات اقدامات شهرسازي افزايش خواهد يافت [٣].
اين مقاله در پي آن است که نشان دهد چگونه با طراحي و برنامه ريزي براي يـک سـاختار مطلـوب مـي تـوان بـه اهـداف اساسـي رشـد هوشمند دست يافت .
٢- ساختار شهر
بيشتر نظريه پردازان بر اين اعتقادند که شهر به عنوان يک پديده پيچيده داراي ساختار است . يعني موجوديتي متشکل از عناصري مرتبط و متعامل که ارتباط و تعامل به آن نوعي کليت و تماميت مي بخشد. هم چنين معتقدند که اگر در يک شهر بتـوان سـاختار اصـلي آن را شناخت و براي آن برنامه ريزي و طراحي نمود، ساير قسمت هاي شهر به عنوان ردههاي پايين سلسله مراتب ساختاري و کارکردي از اين ساختار اصلي تبعيت خواهند نمود [٣].
محققيني هم چون کريستوفر الکساندر، بي ويدوشي ، ادموند بيکن ، فوميهيکو ماکي ، ديويد کرين ، و آلدوروسي و برخي ديگـر در ايـن خصوص به ارائه ديدگاههاي خود پرداخته اند.«بر اساس اين ديدگاهها شهر از دو قسمت اصلي و فرعي تشکيل شده است . در هر شهري مي توان يک بدنه اصلي يافت که داراي ساختاري است و آن را ساختار اصلي ناميدهاند و ساير قسمت ها شهر نقش بينابيني و پرکننده را دارند» [٤].
٣- نظريه هاي محققين راجع به ساختار شهر:
اصولا توجه به ساختار شهر در شهرسازي متاثر از ديدگاه ساختار گرايان است و انتقاد به مدرنيسم نيز بر اين ديدگاه بي تـاثير نبـود. چـه آن ها که « طرح ساختاري » ١ را مطرح نمودند و چه کساني که « ساختار اصلي شهر» ٢ را مد نظر قرار دارند از اين جريانات متاثر شدند
. در ابتداي دهه ي ١٩٦٠ گروه ده ( Team Ten) به تقسيمات عملکردي ( مسکن ، کار ، فراغت و حمل و نقل ) منشور آتن اعتراض کردند ، تحت تاثير اين جريان فکري « ساختار گرايان » کوشيدند در مخالفت با عملکرد گرايي ، با شهر به عنوان يک «کليت واحـد» ( گشتالت Gestalt) برخورد کنند. جنبش ساختارگرايي گروه ده نواقص و کاستي هاي نظريه هاي عملکردگرايي را مورد هجوم قرار داد و اين اعتقاد فراگير را مطرح نمودکه بايد به ساختار مجتمع هاي زيستي نيز توجه کـرد. در ميـان تفکـرات ايـن گـروه مـي تـوان ديـدگاه ساختار اصلي را نيز مشاهده نمود.«به اعتقاد اين گروه بعضي از عوامل اصـلي شـهر از جملـه عناصـر تغييـر ناپـذير و بـا مقيـاس بـزرگ، رودخانه ها، کانالها و يا بعضي از ترکيب هاي شکلي منحصر به فرد عواملي هستندکه ساخت اصلي يک مجتمـع زيسـتي را قابـل درک نموده و ساير اجزا و عناصر، هويت خويش را از آن ساختار اصلي مي گيرند» [٣].
کريستوفر الکساندر و بي وي دوشي از جمله مهم ترين طراحان شهريند که به تبيين ديدگاههاي خود در خصـوص سـاخت اصـلي شـهر پرداخته اند. اين دو محقق ساخت اصلي شهر٣ را در مقابل پرکنندهها٤ قرار مي دهند و معتقدند در هر شهري مي تـوان بـه دنبـال چنـدين
عامل يا عنصر بود تا از طريق آنها ساختار اصلي را شناخت . اين عوامل يا عناصر عبارتند از:
١-شبکه اصلي دسترسي
٢-مراکز عمده فعاليتي
٣-عناصر اصلي شهر
با انطباق اين سه نقشه روي هم ، ساختار اصلي شهر را مشخص مي سازيم [٣].
يکي ديگر از شهرسازاني که در اين خصوص به ارائه نقطه نظرات خود پرداخته ، ادموند بيکن است . به نظر بيکن ساختار اصلي نيروي سازماندهنده شهر است و اگر طراح عمدتاً به طراحي آن بپردازد، در کار طراحي موفقيت بيشتري کسب خواهد نمود. وي در طراحي شهر فيلادلفيا به ارائه يک ساختار اصلي مي پردازد که اجزا و عناصر آن داراي ارتباط و اتصال کالبدي هستند.(بذرگر) اين طرح در جستجوي الگويي بوده تا رشد را همراه با قابليت انعطاف پذيري و تطابق با تغييرات داشته باشد. بيکن چکيده نظرات خود را در يک عبارت ساده چنين بيان مي کند:«اگرچه برگها هر پاييز مي ريزند و هر بهار مي رويند، اما تنه و شاخه هاي يک درخت باقي مي مانند تا فرم نهايي درخت را تعيين کنند» [٥].
از ديگر محققيني که در اين زمينه بحث نموده فوميهيکو ماکي است .«ماکي مي گويد در هر شهري مي توان يک بدنه اصـلي يافـت کـه اجزا و عناصر آن داراي ساختار هستند و ساير قسمت هاي شهر ساخت فرعي را تشکيل مي دهن . از ديد وي شهر يک موجود زنده است و بنابراين بايد در طول زمان تغيير و تحول پيدا کند. در اين ساختار اصلي ارتباط بين اجزا و عناصر مجموعه داراي اهميت اساسي است .
اتصال بين ساختمان ها، فضاهاي عمومي و عناصر اصلي شهر منجر به ايجاد يک ساختار اصلي قوي در شهر مي گردد» [٤].
ديويد کرين بر اين اعتقاد است که شهر دو قسمت دارد: بخش هاي اصلي (Basic) و بخـش هـاي فرعـي (Non Basic) « براسـاس ديدگاه ديويد کرين يکي از اهداف مورد نظر طراح شهري ايجاد يک ساخت شهري است کـه عناصـر بخـش عمـومي ( عناصـري کـه مسئوليت سرمايه گذاري در آن ها به عهدهي بخش عمومي است ) به آن شکل مي بخشد.
اين عوامل که در کنترل بخش عمومي است هدايت فعاليت هاي مربوط به بخش خصوصي و ديگر عناصر شـهري را کـه در رده هـاي پايين تر سلسله مراتب عناصر شهري قرار دارند، به عهده مي گيرند.
« آلدوروسي » در کتاب خود تحت عنوان « معماري شهر » ١ بيان مي کند که شهرها داراي يک ساختار اصلي هستند که از ايـن طريـق به تاريخ متصل مي شوند. از نظر او ساختار اصلي شهر شاخصي است براي يافتن فرآيند تاريخي شـهر، ضـمن آنکـه مـي تـوان سـاختار اصلي شهر را با « طرح ساختاري» ٢ شهر مقايسه نمود. اين ساختار اصلي مجموعه اي از عناصر ساخته شده توسط بشر مي باشد که داراي نوعي پيوستگي است . روسي به شهر به عنوان مجموعه اي از عناصر که هر يک خود داراي شخصيتي واحد هستند و به وسيله ي ساختار اصلي به يکديگر پيوند خورده اند مي نگرد. اين ساختار اصلي بيان کننده ي سير تحول تاريخي شهر است . از ديـدگاه روسـي سـاختار اصلي مربوط به دوره ي مشخصي نيست و بايد در طول زمان مطالعه شود. اين ساختار اصلي قابليت تطبيق با عملکرد هـاي هـر دوره را دارد. با گذشت زمان و تغيير در عملکردها اين ساختار اصلي توانايي تغيير شکل و تغيير در عملکرد را دارد و هر زمان که فاقد عملکرد شود از بين خواهد رفت از نظر او ساختار اصلي شهر از پيوند ميان عناصر اصلي شهر تشکيل شده است . اين عناصر اصلي در طول تاريخ جريان دارند و عملکردشان در گرو شکلشان نيست . ساخت اصلي شهر قادر است به عناصر اصلي و فرعي شهر معني و مفهوم دهد و در طول تاريخ آنها را حفظ کند [٣].
« کوين لينچ » تشريح فضايي – کالبدي محيط شهري براي هر هدفي را مستلزم اطلاع از الگوي ساختاري آن مي داند و ترکيب عناصـر شهري را در شبکه اي به هم پيوسته و متصل از عناصر مختلف تبيين مي کند. « همچنين بکارگيري عناصر اساسي در سـيماي شـهر را از اقدامات اساسي طراحي شهري دانسته و آن را متشکل از راه لبه ، محله ، گره و نشانه مي داند و با ايجاد يک نظـام کلـي از عناصـر پـنج گانه ي فوق سعي مي کند تصويري يکپارچه از قلمرو کلي شهري ارائه نمايد » و بالاخره او بحث شالودهي نمادين شـهر را مطـرح مـي سازد که بايد با شناخت عوامل اصلي سيماي شهر و وحدت بخشيدن بين آن ها اين شالودهي نمادين را سازماندهي نمود.(بذرگر) عوامل و عناصر مهم در طراحي ساختارگرايان از جمله معماران ژاپني (گروهي به نام متابوليست ها) و طرحهاي تخيلي آنها شامل رشد، تغيير، انعطافپذيري و قابليت تغييرات دروني ٣ عناصر معمارانه ، مجموعه فرمها٤ و ساختارهاي عظـيم ٥ اسـت . از جملـه جالـب تـرين اين گونه پروژهها در سال هاي ١٩٦٠ پروژه کنزوتانگه در خليج توکيو است [٥].
لولين ديويس ساختار شهر را اين گونه بيان مي کن : ساختار شهري اصولي را براي طراحي جزئي اجـزاي بعـدي فـراهم مـي کنـد و يـک چارچوب پيوسته ايجاد مي کند که اصول توسعه هاي شخصي - احتمالأ با دست اندرکاران مختلف - را براي رسيدن بـه مـوارد زيـر مهيـا
مي سازد:
پيوستگي : پيوند و هم پوشاني با محدودههاي اطراف
کارايي عملکردي: به طوري که اجزاي منفرد (بناها، خيابانها، فضاهاي باز و ...)، به صورت قسمتي از يک کل کارا عمل مي نمايند.
هماهنگي محيطي : ايجاد فرمهاي توسعه که کارايي انرژي و حساسيت اکولوژيکي دارند.
حس مکان : ايجاد مکاني که متمايز است ولي مشخصات محلي قوي دارد.
حيات اقتصادي: پاسخ گويي به واقعيات تأثير بازار بر توسعه [٨].
٤- اصول(هنجارهاي) طراحي شهري مؤثر درايجاد ساختار مطلوب شهر
جدول زير حاصل ديدگاه نظريه پردازان مختلف ، در مورد هنجارهاي ساختار شهر مي باش . در واقع هريـک از ايـن افـراد کيفيـاتي را از ساختار مطلوب شهر انتظار داشته اند که در جدول ذيل خلاصه شده است .
مؤسسه آموزش عالي دانش پژوهان ، اصفهان، ايران ، آذرماه١٣٩٠ جدول (١) هنجارهاي ساختار مطلوب شهر به زعم نظريه پردازان مختلف
نظريه پردازان هنجارهاي ساختار مطلوب
گروه ده هويت ، ثبات
الکساندر و دوشي پايداري، فعال بودن
ادموند بيکن وحدت، اتصال، رشد، انعطافپذيري
فوهيميکو ماکي انعطاف پذيري
آلدوروسي پيوستگي ، انعطاف پديري عملکردي در طول زمان، معنا بخشي به شهر
کوين اينچ خوانايي ، پيوستگي
متابوليست ها رشد، تغيير، انعطافپذيري، قابليت تغييرات دروني
کنزو تانگه رشد، تغييرات، ارتباطات فيزيکي ، ارتباطات بصري، هويت
ديويس پيوســتگي ، کــارايي عملکــردي، همــاهنگي محيطــي ، حــس مکــان، حيــات مأخذ: نگارندگان اقتصادي
با جمع بندي نظريات افراد مختلف در مورد هنجارهايي که مي تواند منجر به يک الگوي مناسب براي ساختار شـهر شـود، مـي تـوان بـه
هنجارهاي زير رسيد:
١-نفوذ پذيري
٢-خوانايي
٣-انعطاف پذيري عملکردي
٤-رشد يابندگي
٥-پيوستگي (سياليت ) و انسجام
٦-اتصال بصري
٧-هويت
٨-سرزندگي و فعال بودن
٩-ماندگاري
١٠- کارايي عملکردي
١١- حس مکان
١٢- حيات اقتصادي
٥-رشد هوشمند
گسترش روزافزون شهرها، کاهش منابع طبيعي ، انبوهي و ازدحام ترافيک تنها برخي از اثرات مخربي است که رشد بي رويه ي جمعيـت و پراکندگي نامعقول آن بر روي محيط هاي طبيعي و فرهنگي برجاي مي گذار . درچنين شرايطي تصحيح اثرات منفي پراکنـدگي هـاي نامعقول ضرورتي اجتناب ناپذير است .ليکن راه حل هاي اندکي براي مقابله با اثرات منفي اين پديده پيشـنهاد شـده اسـت . در ايـن راسـتا راهبردهايي مانند "رشد هوشمند" به عنوان راه حل هايي براي حل مشکل پراکندگي مورد توجه قرار گرفته اند [٦] .
رشد هوشمند به عنوان يک اصل براي رسيدن به يک مکان بهتر براي زندگي ، کاربري مختلط را پيشنهاد مي کند و به علت مجاورت کاربري ها، به جاي رانندگي ، گزينه هاي ديگري مثل پياده و دوچرخه سواري مناسب مي باشد. هم چنين به علت جمعيت بيشتر و متنوع تر حمل و نقل عمومي را پشتيباني مي کند. رشد هوشمند باعث مي شود تا خيابانها و فضاهاي عمومي به مکان هاي زنده شهري و پياده مدار تبديل شوند [٩]. درواقع مي توان گفت که راهبرد رشد هوشمند پاسخي به رشد بي رويه و پراکنده است . بر اين اساس رشد هوشمند دنبال آن است که تعيين کند بهترين مکان براي توسعه کدام است و در کدام فرم فيزيکي بايد انجام گيرد [٧]. هم چنين به ايجاد الگوهاي کاربري اراضي قابل دسترس، بهبود فرصت هاي حمل و نقل ، خلق جوامع قابل زيست و کاهش هزينه هاي خدمات عمومي منجر مي گردد[١٠].
رشد هوشمند با ايجاد يک شکل شهري (در مقياس فضايي متفاوت) که دسترسي مطلوب به طيف متنوعي از مسکن ، اشـتغال، خـدمات تفريحي وخرده فروشي وديگر فرصت ها فراهم مي کند، ايده کاهش تقاضاي سفر با اتومبيل را دنبال مي کند[٧].
پيشينه :در سال ١٩٧٠، برنامه ريزان شهري و حمل و نقل ، شروع به ترويج ايدهي جوامع و شهرهاي فشرده کردند؛ پـس از آن ايـده پيتـر کاتروپ ١، با عنوان "روستا شهرها"٢ که بر پايه حمل و نقل عمومي ، پيادهروي و دوچرخه سواري به جـاي اسـتفاده از انوموبيـل بـود، بـا اقبال عمومي روبه رو ش . معمار ديگري به نام آندرز دواني ٣، ايده تغيير قوانين طراحي براي ارتقاي مفهوم اجتماع و کـاهش اسـتفاده از اتوموبيل را مطرح نمود [٦].
مشکل تهيه زمين و هزينه هاي بالاي آن جهت احداث ساختمان و تعـريض بزرگراهـا(بـه ويـژه تخريـب زمـين هـاي بـاارزش تـاريخي و حفاظت شده ) باعث شد برخي سازمانها، ايدههاي ديگري را براي متمايل ساختن طرحها حمل و نقل به سوي استفاده از وسـايط نقليـه عمومي مطرح سازند.سازمان حفاظت محيط زيست آمريکا "رشد هوشمند"٤ را به عنوان راهي براي کاهش آلودگي هوا پيشـنهاد کـرد
.[6]
جان هاپکينز عضو انستيتيوي سلامت اکولوژي آمريکا، اهداف زير را براي رشد هوشمند برشمرده است :
١-خلق جوامع قابل زيست : جوامعي که انسانها نه اتومبيل ها را محور قرار مي دهند، در مقياس محله جوامع قابل زيست ، داراي مغازهها، رستورانها و اداراتي است که فاصلع کمي از مناطق مسکوني داشته و با پاي پياده يا دوچرخه ، براي اکثر ساکنان قابل دسترساند.