بخشی از مقاله
هوش اخلاقی و مهارتهای ارتباطی
چکیده:
امروزه سازمانها به طور فزاینده ای خود را در گیر مساله ای می بینند که آنرا معمای اخلاقی می نامند یعنی اوضاع و شرایطی که باید یک بار دیگر کارهای خلاف و کارهای درست را تعریف کرد زیرا مرز بین کارهای درست و خلاف بیش از پیش از بین رفته است و بدین ترتیب اعضای سازمان شاهد افرادی هستند که در سازمان و اطراف آن وجود دارند و دست به کارهای خلاف میزنند. در چنین شرایطی مدیر باید از نظر اخلاقی جوی سالم برای کارکنان در سازمان به وجود بیاورد تا آنان بتوانند با تمام توان و بهره وری هرچه بیشتر کار کنند.این امر نیارمند وجود رهبری با هوش اخلاقی بالاست.رهبران با هوش اخلاقی بالا کار را درست انجام می دهند ،اعمال آنها پیوسته با ارزشها و عقایدشان هماهنگ است ،عملکرد بالایی دارند و همیشه کارها را با اصول اخلاقی پیوند می زنند. هوش اخلاقی توانایی درک درست از خلاف ،داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنهاست. هوش اخلاقی مرز بین نوع دوستی و خودپرستی را توصیف می کند و توجه به هوش اخلاقی یک ایده آسمانی است که الهام بخش رفتارهای افراد است
. ارتباط مؤثر یکی از عناصر کلیدی موفقیت مدیران است.ارتباطات مؤثر نه تنها کلید فتح تمام درهای بسته در جهان است، بلکه فعالیتی اجتناب-ناپذیر و الزام آور برای زندگی فردی، گروهی و سازمانی در تمام جوامع بشری میباشد .ارتباطات مؤثر مستلزم آن است که افراد منظور یکدیگررا درست درک کنند و پاسخ آنها به نحوی باشد که جریان تبادل اطلاعات را به طورترجیح در مسیری که مد نظر همدیگر است، پیش ببرند در این مقاله مفهوم هوش اخلاقی،اصول هوش اخلاقی،اخلاقیات و شاخصه های آن ،آموزش هوش اخلاقی به مدیران ،مهارتهای ارتباطی ،انواع مدلها و مسیرهای ارتباطی مورد بررسی قرار می گیرد.
کلید واژه ها: ،هوش اخلاقی، اصول هوش اخلاقی، مهارتهای ارتباطی
-1مقدمه:
اخیرا اصطلاح جدیدی به عنوان "هوش اخلاقی"1توسط بوربا(2005) 2 در روان شناسی وارد شده است. وی هوش اخلاقی را توانایی درک درست از خلاف ،داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف می کند(بوربا، (23 :2005 هوش اخلاقی به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت،رفاه اقتصادی و اجتماعی ،ارتباطات باز و صادقانه و حقوق شهروندی است. اگر می خواهیم معیارهای اخلاقی به عنوان یک فرهنگ در سازمان نهادینه شوند باید به راهکارهای مناسب آن عمل کنیم . یکی از مهمترین این راهکارها پروراندن مدیرانی با هوش اخلاقی بالاست. از طرفی اخلاق به عنوان تنظیم کننده روابط میان انسانها همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.چرا که مدیریت با هوش اخلاقی، ساز و کار گروهی بدون آنکه نیاز به اهرم های بیرونی داشته باشد قادر است تا عملکردهای اخلاقی را در کارکنان تنظیم نموده و سازمانی اخلاقی به وجود بیاورد. ماهیت اجتماعی انسان ایجاب میکند که آدمی باوجوه گوناگون اجتماع و مجموعه های درون آن ارتباط برقرار کند. سازمانها در دنیای پویا و پر مخاطره ی امروزی برای اینکه بتواند بقای خودش راتحکیم بخشد، باید مدیران و کارکنان خود را ملزم به رعایت اصول اخلاقی و فراگیری هوش اخلاقی نماید .چرا که رعایت آنها باعث دلگرمی کارکنان و به تبع آن افزایش کیفیت خدمات و در نهایت جلب رضایت ارباب رجوع و تثبیت بقای سازمانها خواهد شد.مدیران با داشتن هوش اخلاقی بالا، میتوانند با سالم سازی و بهینه کردن عملکرد امروزسازمانها، موقعیت و جایگاه آنها را در بازار رقابتی فردا تضمین کنند .مدیران برای اطلاع از وضعیت محیط داخلی و خارجی سازمانها، نیازمند برقراری ارتباط با عوامل داخلی و خارجی اند تا نسبت به رفع مسایل و مشکلات موجود اقدام و در راستای ارتقاء وتوسعه ی سازمان بیش از پیش تلاش نمایند .اگر مدیران هوش اخلاقی خود را تقویت یا بالا ببرند، میتوانند در برقراری ارتباط با کارکنان و مشتریان خود به صورت مؤثر عمل نمایند. همچنین دریافته اند که ارتباط مؤثر با منابع انسانی و درک انگیزه های ارتباطی کارکنان در توفیق آنان برای دستیابی به اهداف طراحی شده ی سازمان عامل مؤثری است. از سویی دیگر امروزه همه شاهد برگزاری کلاسهای مهارت میان فردی برای متخصصان وافراد مختلف هستند .از اینرو انتظار معقولی خواهد بود که از شاغلان این حرف خواسته شود در مورد انواع مهارتهای اجتماعی و آثار این مهارتها در تعامل اجتماعی از دانش و آگاهی لازم برخوردار باشند .روابط انسانی، توسعه دادن مهارت عملی است تا به شخص بیاموزد که چگونه خویشتن را با محیط اجتماعی خود سازگار سازد . همانطور که ارتباطات برای انسان حیاتی است، برای انجام عملیات سازمانی نیز حیاتی میباشد .بدون ارتباطات، سازمانی وجود نخواهد داشت.روابط انسانی حاکم بر محیط کار از جمله ی عواملی است که سازمان را به مجموعه ای از افراد همگن و همفکر تبدیل میکند تا بر روابط متقابل آنان اثر گذارد .از اینرو مدیران باید از کم و کیف فرآیند ارتباطی، آگاه باشند و نحوه ی برقراری ارتباطات مؤثر را بدانند.
-2هوش اخلاقی
رفتار آدمی به گونه ای نامشهود تاثیر شگرفی بر معادلات گوناگون سازمانی و ملی و در گستره ای وسیع تر جهانی گذاشته و بشر امروزی معیارهای اخلاقی متفاوتری نسبت به گذشته برگزیده و رفتارهای ویژه ای به حسب آن از خود بروز میدهد.به بیانی میتوان اذعان نمود که رفتار آدمی از متغییرهای اساسی دنیانی کنونی است که قادر است بنوبه خود جوامع را با مخاطرات وچالشها و یا فرصتها روبرو نماید. سازمان ها، یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی دوران کنونی هستند که دامنه تأثیر آنها بر شئون مختلف زندگی انسان ها، بسیار گسترده است این نهادها،
در متن محیط اجتماعی می رویند و می بالند و به همین دلیل، به عنوان سیستمی پیچیده، همواره در تعامل مستقیم با محیط درونی و بیرونی خود هستند. آنها از یک سو خواهان موفقیت، بقا و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب هستند و از سوی دیگر موفقیتشان مرهون نحوه برقراری ارتباط و تعامل درست با محیط است. موضوع اخلاق حرفه ای از همین تعامل سرچشمه می گیرد و ماهیت آن به چگونگی سامان دهی رفتار ارتباطی سازمان به عنوان شخصیتی حقوقی با محیط، بر می گردد.به تازگی پژوهشگران سازمانی، علاقه مند به هوش اخلاقی رهبری شدهاند، زیرا می تواند مرز بین نوعدوستی و خود پرستی را خوب توصیف کند. پژوهشها نشان میدهند که رشد اخلاقی رهبران با رفتارهایی که از خود نشان می دهند، رابطه مستقیم دارد. به این معنی که رفتار رهبری چند بعدی است و رفتارهای مختلف رهبری، با سطوح مختلف رشد اخلاقی ارتباط دارد. در دنیای امروزی، تنها رهبران با هوش اخلاقی بالا می توانند در سازمان، اعتماد وتعهد ایجاد کنند که مبنایی برای تجارت گسترده و درست است. تجارب مدیران تجاری در آمریکا، ژاپن و بسیاری از موسسات خصوصی و شرکتهای کارآفرینی، نشان داده است که رفتار اخلاقی تنها انجام درست کار نیست، بلکه انجام کار درست است. هم چنین پژوهشهای انجام شده در بیش از 100 شرکت نشان داد که هوش اخلاقی تاثیر بسیار قوی بر عملکرد مالی سازمان دارد(بارلینگ و ترنر:1(2002 هوش اخلاقی قدرت یادگیری و کسب مهارتهای فکری،جسمی و سازگاری با محیط است. در عصر حاضر دغدغه ی مدیران امروزی بروز مشکلات و مسایل پیچیده ای است که از طریق رعایت نشدن اصول اخلاقی توسط زیر دستانشان می باشد. در این راستا موثر ترین پدیده ای که می توان یاور مدیران و راه گشای مسایل و مشکلات باشد هوش اخلاقی است(وینسنت:.2(2003
(1-2اصول هوش اخلاقی در مدیریت
لنیک و کیل3 هوش اخلاقی را توانایی تشخیص درست از اشتباه می دانند که با اصول جهانی سازگار است. به نظر آنان چهار اصل هوش اخلاقی، بدینگونه برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:
(1-1-2 اصل اول :درستکاری4
یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن باور داریم و آنچه که به آن عمل می کنیم. انجام آنچه که می دانیم درست است وگفتن حرف راست در تمام زمانها. کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوه ای که با اصول و عقایدش سازگار باشد، عمل می کند.
(2-1-2اصل دوم : مسئولیتپذیری
کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال و پیامدهای آن اعمال، همچنین اشتباهات و شکست های خود را نیز می پذیرد.
(3-1-2اصل سوم : دلسوزی1
توجه به دیگران که دارای تاثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان ودلسوز بودیم، آنان نیز در زمان نیاز با ما همدردی می کنند و مهربان خواهند بود. کریگر و هانسون بیان می کنند که دلسوزی پایه ای برای توان احساس آنچه دیگران احساس می کنند و ایجاد مبنایی پایدار برای عمل دسته جمعی است.دلسوزی احساس اعتماد و احتمال اینکه ارزشهای سازمانی محقق شوند را افزایش می دهد.
(4-1-2اصل چهارم : بخشش2
آگاهی از عیوب خود وتحمل اشتباهات دیگران (لنیک وکیل، (2005 بخشش اجازه رها کردن احساس وعقایدمان است در مورد آنچه دیگران باید انجام بدهند و آنچه که می توانند انجام بدهند.بخشش احتمال پذیرش ابتکارات جدید و کا هش استرس اعضای سازمان را افزایش می دهد.زمانی که دیگران را می بخشیم زندگی در روابط سالم تر با دیگران را انتخاب می کنیم(هان 1992و3(1997 هر عمل متقابل در زندگی روزانه فرصتی برای افزایش این احتمال است که زندگی ما و سازمانهایی که در آنها کار
می کنیم سالم تر خواهد بود.یعنی زندگی و سازمانهایمان با اعتقاد،دلسوزی،تحمل دیگران و زندگی کردن با افرادی که قلب و ذهن روشن دارند پر شود(کریگر و هانسون (1999 پژوهشگران دریافته اند که چگونه رهبران از هوش اخلاقی خود برای دستیابی به اهداف شخصی و سازمانی استفاده می کنند. هوش اخلاقی تنها راه درست زندگی نیست، بلکه برای تجارت نیز مفید است. هم چنین دریافتند که چگونه مهارتهای اخلاقی در وجود انسان توسعه پیدا می کند و دیدگاه هایی از روان شناسی را برای ارائه مبنایی برای درک اینکه چگونه رهبران اخلاقی ایجاد می شوند، ارائه دادند. بنابراین کمی کردن فواید تجاری هوش اخلاقی برای سازمان سخت و دشوار است؛ مانند نگهداری و حفظ استعدادها، شهرت شرکت، رضایت مشتری و...اما هزینه های عدم رعایت، اصول اخلاقی در سازمان، بسیار بیشتر خواهد بود. شواهد بسیاری وجود دارند که هوش اخلاقی نقش بزرگی در موقعیت سازمان ایفا می کند. بهتر است بدانیم که بیشتر سازمان ها راستی و درستی را خط مشی محوری خود قرار داده اند. امروزه ارزش صداقت درمیان رهبران تجاری غربی، گم شده است و آنان برای پوشاندن یا پنهان کردن حقیقت تلاش دارند، اما برخی از رهبران دیگر روشن وساده عمل میکنند و صادقند. بسیاری از پژوهشگران براین باورند که صداقت کامل درتمام زمانها بایستی در راس دستورکار سازمان باشد. باوجود این واقعیت و شفادهندگی قدرت راستی و درستی، هنگامی که انجام تجارت با مشکل و دشواری و سختی برخورد می کند، اغلب تیم هایی از مدیران وجود دارندکه چالشهای ارتباطی را رهبری کنند و به نظر می رسد که به ندرت کسی بگوید اجازه دهید که تنها راست بگوییم. هنگامی که رهبرپیوسته صادق باشد و همراه با اصول و ارزشهای اخلاقی عمل کند، نوعا عملکرد بالایی را در سرتاسر فروش،سود، نگهداری افراد، شهرت و رضایت مشتری ایجاد می کند. به عبارت دیگر اخلاقیات خوب، برای تجارت خوب است (مانالاک؛ .1(2006
(2-2آموزش هوش اخلاقی به مدیران
همان گونه که یافته های مطالعات نشان می دهند، این امکان که افراد بتوانند هوش اخلاقی خود را افزایش دهند و مهارتهای اخلاقی شان را تقویت کنند، وجود دارد. بوربا((2005 این ده مرحله را برای پرورش هوش اخلاقی یا تربیت کارکنان اخلاقی به مدیران،پیشنهاد می دهد:
.1احساس تعهد در راستای ایجاد و پرورش کارکنان اخلاقی: یک پرسش اساسی آن است که پرورش کارکنان اخلاقی چه اندازه برای مدیر اهمیت دارد؟ چرا که تحقیقات نشان داده اند مدیرانی که به شدت احساس نیاز به شکل دادن رفتارهای اخلاقی یا ترس از ایجاد اخلاقهای زشت در کارکنان خود را دارند، معمولا موفق بوده اند، زیرا خودشان را برای تلاش در این مورد متعهد کرده اند. بنابراین اگر شما واقعا می خواهید کارکنانی اخلاقی داشته باشید، بایستی احساس تعهد شخصی برای پرورش آنان کرده، این تعهد تا رسیدن به هدف تداوم یابد.
2. تلاش برای آن که الگویی نمونه یا یک مثال اخلاقی قوی باشید: مدیران نخستین و قوی ترین الگو یا معلم اخلاق برای کارکنانشان هستند، بنابراین مطمئن شوید همان رفتارهای اخلاقی را که از کارکنان انتظار دارید، خود انجام دهید تا آنها از شما فرا گرفته، شما را الگوی خود بدانند.
3. شناخت باورها و عقاید خودتان ضمن تسهیم آنها با دیگران: پیش از آنکه بتوانید کارکنان اخلاقی پرورش دهید، باید درباره آنچه که به آن باور دارید، با خودتان صادق و صریح باشید. بنابراین مدتی کوتاه به تمامی ارزش هایتان فکر کنید. سپس درباره اینکه چرا شما این روش اجرای خاص را دارید، به طور منظم با کارکنانتان صحبت کرده، نظراتتان را با آنان در میان بگذارید.
4. از لحظههای آموختن، بهره بگیرید: بهترین لحظه های آموزش، معمولا غیر منتظره و اتفاقی هستند و برخلاف تصور، ازپیش برنامه ریزی نشده اند. هرگاه بحث موضوعات اخلاقی به میان آمد، از آن فرصت استفاده کنید. آنها به شما و کارکنانتان کمک می کنند تا باورهای اخلاقی استواری را که درهدایت مستمر رفتار برای تمامی زندگی موثرند، توسعه دهید.
5. انضباط را به عنوان یک درس اخلاقی به کار بندید: انضباط موثر موجب مراقبت از کارمند در این امر می شود تا تشخیص دهد که چرا رفتارش اشتباه است و چگونه می تواند آن را اصلاح و تصحیح کند. در این مورد، استفاده از پرسش های درست به کارکنان کمک می کند به این توانایی دست یابند که نظر دیگران را در باره رفتارشان دریابند و توانایی درک نتایج رفتارهایشان را توسعه دهند.
6. توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشید: در این زمینه نتیجه مطالعات روشن بوده است. کارکنانی که رفتارهای اخلاقی دارند، دارای مدیرانی هستند که از آنها انتظار داشته اند، چنین عمل کنند. توقعات و انتظارات شما از کارکنانتان به منزله تعیین نوعی استاندارد، برای رفتارهای آنهاست.
7. نسبت به آثار رفتارها واکنش نشان دهید: محققان ابراز می کنند که یکی از بهترین تمر ین های سازنده اخلاق، اشاره به تاثیر گذاری رفتار کارکنان، بر اشخاص دیگر است. انجام این .8 کار موجب افزایش رشد اخلاقی کارکنان می شود.
.8رفتارهای اخلاقی کارکنان را تقویت کنید و پاداش دهید: یکی از ساده ترین راه های کمک به کارکنان درجهت کسب رفتارهای جدید، این است که پس از وقوع آن رفتارها، آنها راپاداش دهید وتحسین کنید. پس با هدف شکل دهی رفتارهای اخلاقی ، کارکنان را زیرنظر بگیرید وبا شرح اینکه چرا رفتارشان خوب بوده، شما برای آنها ارزش قائلید، آن را تقویت کنید.
9. روزانه اصول اخلاقی را اولویت بندی کنید: کارکنان باخواندن اصول اخلاقی درمتن کتابها یاد نمی گیرند که چگونه افراد با اخلاقی شوند، بلکه تنها با انجام کارهای خوب، این امر را می آموزند. کارکنان را جهت کمک برای ایجاد تغییر در دنیای خودشان تشویق کنید وهمیشه آنان را یاری دهید تا نتیجه مثبت عمل خود را بر روی حالات دیگران درک کرده، تشخیص دهند. هدف نهایی و واقعی برای کارکنان آن است که هر چه کمتر و کمتر به راهنمایی دیگران وابسته باشند و اصول اخلاقی باید به زندگی روزمره آنان وارد شده، آنها را درونی سازند. این امر، تنها زمانی روی می دهد که مدیران بر اهمیت فضیلت ها به گونه مستمر تاکید داشته وکارکنان شان مکرر،این رفتارهای اخلاقی را تمرین کنند.
1. مشارکت و ثبت قانون طلایی: به کارکنانتان قانون طلایی را یادآوری کنید: قانونی که بسیاری از تمدن ها را در مدت قرنها هدایت و راهنمایی کرده است و سخن پیامبر اسلام(ص) نیز هست: با دیگران همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار شود و تلاش کنید این اصل، قانون اساسی اخلاقی سازمان شما باشد.
(3-2تعریف اخلاقیات
یکی از تعاریف متعارف و مورد قبول اخلاق عبارت است از شیوه برخورد با خوبی ها و بدی ها ،با حفظ تعهدات ارزشی اعتقادی و اخلاقی. این تعریف متضمن سه عنصر اساسی »تصمیم گیری ،قضاوت و رعایت عدل و انصاف«است که پایه بسیاری از سیاست گذاریها و خط مشی ها را تشکیل می دهد.(ابطحی،(1382 همچنین اخلاق را مجموعه ای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کرده اند که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی می شود، بروز ظاهری پیدا می کند و بدین سبب گفته می شود که اخلاق را از راه آثارش می توان تعریف کرد. استمرار یک نوع رفتار خاص، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق می نامند. نماد بیرونی سازمان ها را رفتارهای اخلاقی آنها تشکیل می دهد که خود حاصل جمع ارزش های گوناگون اخلاقی است که در آن سازمان ها، ظهور و بروز یافته است.
اخلاقیات سازمان به چگونگی قرار گرفتن ارزشهای محوری همچون امانتداری صداقت،راستگویی،اعتماد،احترام،عدالت و ... درون خط مشی ها ،برنامه ها،اقدامات و تصمیمات گفته می شود. "گیوریان" اخلاقیات را اینگونه تعریف می کند:اخلاقیات منشور اصول و ارزشهایی است که رفتار یک فرد یا گروه را با توجه به این که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است هدایت می کند. ارزشهای درونی قسمتی از فرهنگ سازمانی هستند و تصمیمات فرد را در ارتباط با مسئولیت اجتماعی با توجه به محیط بیرونی شکل می دهد.(گیوریان،1381،ص .(109
(4-2تعریف اخلاق مدیریت
مدیریت و رهبری، تنها با آگاهیهای عمومی و تخصّصی و نیز مهارتها و زبردستیها در اجرای آموختهها، به سامان نمیرسد. عنصر دیگری در این میان نقشآفرین است که با عنوان »اخلاق« از آن یاد میکنیم. منظور ما از عنصر اخلاق، منش، روحیه و شخصیّت اخلاقی ویژهای است که مدیران و رهبران باید آن را احراز کنند. بسا افرادی که از علم و آگاهی مناسب برای مدیریت بهرهمند باشند، لکن باز هم در حوزهی مدیریت خویش گرفتار مصایب و مشکلات و ناکامیهایی باشند که ریشه در خلقیات و روحیات نامناسب آنها دارد. اگر مدیر بترسد، متزلزل باشد، فاقد استقامت و پشتکار باشد، شتابزده و عجول باشد، نفوذپذیر باشد، متکبّر و مستبد باشد و از رأفت و رحمت و لطف نسبت به همکاران و زیردستان بیبهره باشد، از اجرای بهترین برنامهها و ایجاد کمترین هماهنگیها، و انجام هرگونه کنترل و نظارت، و بالاخره از سازمان بخشی مطلوب به اجزای مختلف تحیّت مدیریت خویش، عاجز خواهد ماند. »اخلاق مدیریت عبارت است از ملکات نفسانی انسان، از آن جهت که ادارهی امورجمعی از انسانها را در نیل به اهداف معیّن، عهدهدار است.«و موضوع اخلاقِ مدیریت عبارت است از: »نفس انسان مدیر« .اخلاق را می توان در
یک تقسیم بندی به دو نوع اخلاق عمومی و صنفی تقسیم کرد.منظور از اخلاق عمومی، شناخت فضایل و رذایل، و آراستگی به فضایل و پیراستگی از رذایل است که عموم مردم مسلمان باید بدان آراسته شوند. امّا همین اخلاق عمومی، در اقشار مختلف، برجستگیها، حساسیتها و ملاحظههای ویژهای میطلبد، که به مجموعه این برجستگی ها و ویژگی ها »اخلاق صنفی« می گویند.روایات اسلامی بر برخی از این فضایل برای گروه خاصی از جامعه تاکید بیشتری دارند.
به عنوان نمونه به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم. رسول خدا صلی االله علیه و آله میفرماید:
حْسَنُ؛ السﱠخاءُ» حَسَنٌ وَ لکِنْ فِی الْاغْنِیاءِ احْسَنُ؛ الْوَرَعُ حَسَنٌنْوَفِیلکِالْعُلَماءِ ُ حَسَنٌ وَ لکِنْ فِیهُحَسَنٌالْفُقَراءِوَ لکِنْاحْسَنُ؛فِی التﱠوْبَالشﱠبابِ احْسَنُ؛ الْحَیاءُ حَسَنٌ وَ لکِنْ فِی
النﱢساءِ احْسَنُ.«
عدالت نیک است، ولی از زمامداران نیکوتر است؛ سخاوت نیک است، ولی از اغنیا نیکوتر است؛ تقوا نیک است ولی از علما نیکوتر است؛ صبر نیک است، ولی از فقرا نیکوتر است؛ توبه نیک است، ولی از جوانان نیکوتر است؛ شرم نیک است، ولی از زنان نیکوتر است.
با توجّه به این مطالب میتوان گفت »اخلاق مدیریت« نوعی اخلاق صنفی است و منظور از آن برخی ضرورتهای اخلاقی است که مدیران بیشتر بدان نیازمندند. تجلی اخلاق در مدیران با تجلی آن در افراد عادی متفاوت است. همچنین ویژگیها و دقتهای اخلاقی مدیران نیز با ویژگیها و دقتهای اخلاقی افراد عادی تفاوت دارد.
(5-2رابطه اخلاق و مدیریت :
در بینش اسلامی، اخلاق با مدیریت رابطه تنگاتنگی دارد و میتوان گفت پاسداری از موازین اخلاقی در مدیریت از ضرورت بیشتری برخوردار است؛زیرا مدیریت و رهبری بدون رعایت اخلاق و ارزشهای انسانی ارزش ندارد. اخلاق در مدیریت اسلامی به جهت اسلامی بودنش رنگ و جلوه بهتری دارد و باید جلوههای انسانیت و موازین اخلاقی در آن بارزترباشد. در یکی از جالب ترین مقالات اخیر درباره اخلاق سازمانهای خدمات عمومی ،پاتریک دوبل1 مطرح می کند که صداقت و پایبندی به اصول می تواند مبنای توجه به دیدگاه عامه باشد که در قالب پاسخگویی نظام حاکم،مسئولیت و تدبیر (خردمندی)شخصی متجلی شود.در اعمال دیدگاههای عموم مردم ،پاسخگویی نظام حاکم اهمیت تعیین کننده ای دارد اما چون تصمیمات در نهایت به وسیله افراد اتخاذ می شوند مسئولیت و تدبیر شخصی نیز برای تحقق پاسخگویی ضروری می شود. دوبل هفت گونه تعهد که مدیران باید به خاطر داشته باشند را اینگونه مطرح می کند:
.1پاسخگویی در برابر مافوق و عامه مردم .2مشخص کردن ارزشهای عمومی نظام حاکم .3ایجاد نهاده ها و رویه ها برای تحقق اهداف
.4اطمینان از مشارکت کافی و منصفانه ذینفع های ذیربط .5جستجوی عملکرد شایسته در اجرای خط مشی و برنامه
.6انجام کارآمد کارها در عملیات دولت.این امر موجب مشروعیت نظام حاکم میشود زیرا کارکنان آن ضمن آنکه شایسته و وظیفه شناسند به اهداف بنیادی نظام و بیت المال نیز توجه دارند.
.7پیوند خط مشی و برنامه با منافع شخصی عامه مردم به طریقی که اهداف بنیادی نادیده گرفته نشود.(دوبل،ص (363 این اهداف محقق نمی گردد مگر در پرتو مدیرانی مجهز به هوش اخلاقی و قابلیت های متنوع که در جهت تحقق ارتقای اخلاقیات سازمانی برای رسیدن به این اهداف استفاده کرد.
(6-2ضرورت اخلاق در مدیریت سازمان ها
از آنجایی که مدیریت، فن اداره یک تشکیلات و سازمان است و اداره و هدایت امکانات مادی و انسانی، ریزه کاری ها و لطافت های بسیاری را می طلبد، نقش اخلاقی مدیر در گرو نگاه داشتن شور ها و برانگیختن انگیزه ها و در انسجام واحدها و سرعت بخشیدن به امورسازمانی جهت رسیدن به نتایج مطلوب امری انکار ناپذیر وحائز اهمیت فراوان در اداره بهینه سازمان است.(لیون ورس:1(2002 قرآن کریم یکی از عوامل موفقیت پیامبر اکرم (ص )را در مدیریت، اخلاق اسلامی نیک می داند و در سوره آل عمران آیه159 می فرماید »:حسن اخلاق و مهربانی تو با مردم رحمتی است از جانب خداوند و اگر تندخو وسخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.« چه بسیارند مدیرانی که با داشتن خصوصیاتی همانند قاطعیت، تخصص، قدرت و آگاهی های لازم در سطحی بالا قرار داشته اند ولی به خاطر عدم رعایت مسائل اخلاقی در حوزه مدیریت موفقیت مطلوب را کسب نکرده و در نتیجه با ناکامی روبرو شده اند.
(3مهارتهای ارتباطی
ما هر روز به گونه های مختلف با یکدیگر در ارتباطیم تا اندیشه ها، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل کنیم .میزان علاقه و احترام خود را نشان دهیم و رنج و اندوه، شادمانی و خرسندی و شک و دودلی خود را با دیگران در میان بگذاریم .یک ارتباط ساده یا یک مجموعه ارتباطات، خواسته یا ناخواسته، از پیش تعیین شده یا اتفاقی، فعال یا منفعل، به هر حال یکی از ابزارهای کلیدی ارضاء نیازها، کسب نتایج و متجلی ساختن آرزوهای ماست .روابط ما مطلوب یا نامطلوب، شکل دهنده بخش عمد ه ای از اوقات روزانه ماست.ما ارتباط برقرار می کنیم تا کسب اعتبار کنیم، به توافق برسیم، گلایه و شکوه کنیم، به یکدیگر کمک کنیم و... مهارت در ایجاد رابطه مناسب با دیگران بر توانایی ها و اعتماد به نفس ما می افزاید، استعداد و دست آوردهایمان را نمایان می کند و احترام و قدردانی دیگران را جلب می نماید.
مهارتهای ارتباطی به رفتارهایی اطلاق می شود که شخص می تواند از آن طریق با دیگران به نحوی ارتباط برقرار کند که به بروز پاسخ های مثبت و پرهیز از پاسخ های منفی منتهی شود. مهار تهای ارتباطی شامل مهار تهای گوش دادن و پاسخ دادن می شود که تحت عناوین ذیل مورد بحث قرار م یگیرد:
نقش یک شنوده را داشته باشیم :هسته مرکزی ارتباطات اثربخش، گوش دادن است .گوش دادن موجب ارتباط همراه با توجه می شود که به ما کمک می کند در برابر استرس مقاومت بیشتری داشته باشیم.
تماس چشمی را حفظ کنیم :تماس چشمی قوی در گوش دادن موثر، اهمیت بسیاری دارد .چشم های متعجب، افکار تعجب آمیز را انتقال می دهند .فقدان تماس چشمی، عدم علاقه به موضوع یا فرد مقابل را می رساند و تماس چشمی خوب، احترام را به گوینده منتقل می کند.
از به کار بردن کلمات تعصب آمیز پرهیز کنید :برخی کلمات می توانند عکس العمل های عاطفی شدید را برانگیزانند .در استفاده از این کلمات دقت کنید.
محتوای آنچه که گفته شده را دوباره بیان کنید تا از روشن بودن آن اطمینان یابید .بیان دوباره یا تعبیر کردن، شکل مبسوط تر استفاده ازکلمات تشویقی کوتاه است.
برای توضیح دادن بیشتر گفته ها، سوال کنید :وقتی که نمی توانید حقایق ، مفاهیم و احساساتی را که بیان می شود