بخشی از مقاله
چكيده:
معلمان در سيستم آموزش و پرورش جزو كليديترين عناصر سرمايهي انساني محسوب ميشوند. با توجه به اينكه تعليم و تربيت در جوامع كمتر توسعه يافته، بيشتر از هر چيزي به وجود معلمان كارآمد نيازمند است، در تحقيق حاضر سعي شده است كه چالشها و موانع فراروي معلمان در جوامع روستايي مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته و راههايي جهت رفع آنها و يا بهبود آنها معرفي شود. در نهايت چهار مقوله به عنوان چالشهاي اساسي در نظر گرفته شد كه شامل: ١ - چالشهاي خاص تدريس و آموزش - خود شامل : وجود كلاسهاي چندپايه، كمبود و نامناسب بودن امكانات و تكنولوژيهاي آموزشي، نامنطبق بودن برنامههاي درسي، پايين بودن آمادگي تحصيلي دانشآموزان، احساس خودكارآمدي پايين معلمان و نامناسب بودن فضاي فيزيكي مدارس - ، ٢-چالشهاي غير آموزشي و شخصي معلمان - شامل: مشكلات مربوط به تردد و بيتوته، عدم تطابقهاي فرهنگي با جوامع روستايي، تنشها و فشارهاي ناشي از كار، مشكلات تحصيل و ارتقاء شغلي و عدم تمايل به خدمت در روستا - ، ٣- چالشهاي زمينهاي تدريس در مناطق روستايي - شامل: مشكلات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي - ، ٤-چالشهاي اداري - شامل: گزينش نامناسب معلمان روستايي، نابسنده بودن آموزشهاي قبل و حين خدمت، نامناسب بودن برنامههاي نظارت و راهنمايي، محدود بودن فرصتهاي رشد و توسعهي حرفهاي معلمان، ضعيف بودن روابط انساني در روابط سلسله مراتبي، فشارهاي اداري جهت ارتقاء تحصيلي و همچنين ساختار جديد مدارس به صورت مجتمعهاي آموزشي و پرورشي - . كاهش تمركز در تدوين برنامههاي درسي و نيز افزايش مشاركت معلمان در تدوين سياستها و راهبردهاي سيستم آموزش و پرورش، افزايش فرصتهاي رشد و پيشرفت شغلي و حرفهاي معلمان روستايي، سازماندهي مجدد برنامههاي آموزش معلمان قبل و ضمن خدمت، بهبود امكانات و تجهيزات مدارس روستايي و در نهايت توسعه سازمان غيررسمي و بهبود روابط انساني ميتواند بسياري از موانع تدريس معلمان در مناطق روستايي را بر طرف سازد.
واژههاي كليدي: آموزش و پرورش، معلم روستا، چالشهاي تدريس، چالشهاي شخصي، چالشهاي اداري.
مقدمه
آموزش و پرورش يكي از اركان رشد و توسعهي همهجانبهي جامعه در دنياي امروز ميباشد. همچنين وظيفهي انتقال فرهنگ و شكوفاسازي آن، پرورش همهجانبهي فرد و تربيت نيروي انساني ماهر و متخصص را برعهده دارد. نظام آموزش و پرورش يك پديدهي عام اجتماعي بوده و جزء لاينفك زندگي اجتماعي به شمار ميرود - علاقه بند، ١٣٨٥، ص ٧ - . نظام آموزش و پرورش براي انجام وظايف خود در قبال جامعه هدفهايي را تدوين مينمايد. هنگامي ميتوان اطمينان پيدا كرد كه اهداف پيشبيني شدهي نظام آموزشي حاصل خواهند شد كه: مسئولان اهداف را دريافته و آنها را بپذيرند، اهداف از موقعيتهاي واقعي زندگي سرچشمه بگيرند، امكانات و شرايط مورد نياز فراهم باشد و خانواده و اجتماع با نظام آموزشي همكاري داشته باشند.
از طرفي امروزه همهي عوامل تربيتي اعم از معلم، محصل، خانواده، دولت، وسايل آموزش و يادگيري، وضع زندگي اجتماعي، وسايل ارتباط جمعي و حتي موقعيت جغرافيايي مدرسه در چگونگي اثربخشي نظام آموزش و پرورش و به همان اندازه اهداف، مؤثرند و بايد در هرگونه برنامهريزي آموزشي به همهي آنها توجه شود. با اين اوصاف كسي كه مسئول مستقيم تحقق اهداف كلي و خاص، لااقل در محيط آموزشي ميباشد، شخص معلم است - شعارينژاد، ١٣٨٣ - .معلم مسئوليت مستقيم تحقق اهداف آموزشي را در محيطهاي آموزشي بر عهده دارد. وي اين كار را از طريق فرايند تدريس و با استفاده از فنون خاصي انجام ميدهد. بنابراين تدريس و يا فعاليتهاي يادگيري- ياددهي به عنوان ابزاري براي تحقق اهداف نظام آموزشي عمل ميكنند.
اهداف نظام آموزشي كشورمان چه به صورت كلي و چه اهداف جزيي دروس مختلف، به صورت متمركز تدوين و طراحي ميشود و معلمان به طور كل در تدوين و طراحي آن سهيم نيستند. به همين دليل اين امكان وجود دارد كه شرايط و امكانات محلي در تدوين اين اهداف نقش كمرنگي را داشته باشند. در كشورمان جمعيت روستايي، جمعيتي قابل ملاحظه است و پر واضح است، چون نيازها و امكانات و شرايط تعليم و تربيت كودكان روستايي با همتايان آنها در شهرها كاملاً متفاوت است، اين تمركز در تدوين اهداف در آغاز مانعي بر سر راه تعليم و تربيت كودكان روستايي باشد. در حاليكه كودكان روستايي همانند ساير كودكان از حق آموزش عمومي و رايگان برخوردارند.
با اين اوصاف و احوال دور از انتظار نخواهد بود معلماني كه در روستاها و مناطق دورافتاده به امر تعليم و تربيت كودكان روستايي مشغولند با مشكلات عديدهاي مواجه باشند. تبعات اين چالشهاو مشكلات كه فراروي معلمان است، مستقيماً بر كيفيت يادگيري و در نهايت پيشرفت تحصيلي دانشآموزان مؤثر خواهد بود. درك و شناسايي عوامل مؤثر بر روند تدريس معلمان به خصوص در بافت و شرايط خاص روستايي ميتواند گرهگشاي بسياري از مسائل باشد، چرا كه در اثربخشي برنامه هاي مدرسه كه بازتاب سياستها و اولويت هاي نظام آموزشي است، با وجود اين كه معلم نقش كليدي دارد اما تنها عامل مؤثر برآن نخواهد بود.
امكانات محلي و شرايط خاص روستايي از قبيل كم جمعيت بودن مناطق روستايي، فاصلهي زياد آنها با مناطق شهري و پرجمعيت، فرهنگ غالب روستايي، وضعيت خانوادگي، فضاي فيزيكي مدارس و غيره همه ميتوانند بر روند فرايند تدريس و يادگيري در مناطق روستايي مؤثر باشند و معلمان را با فرصتها و يا چالشهايي مواجه سازند. علاوه بر موارد ذكر شده وجود كلاسهاي چندپايه كه در مناطق روستايي از شيوع بالايي برخوردار است، شيوهاي از آموزش است كه مسلماً با شيوهي معمول آموزش و تدريس در كلاسهاي تكپايه متفاوت خواهد بود. علاوه بر موارد فوق معلمان داراي نيازهاي رشدي ويژهاي هستند كه بايد به شيوههاي مناسبي پاسخ داده شود، شرايط خاص تدريس در روستاها براي معلمان نيازهاي متفاوتي را به وجود خواهد آورد كه لازم است از جانب كارشناسان و برنامهريزان تشخيص داده شود.
پيشينهي پژوهش
والدين در مناطق روستايي نسبت به افراد شهري مشابه خود آموزش رسمي كمتري ديدهاند و براي آموزش ارزش كمتري قائل هستند. محيط خانه براي رسيدگي به نيازهاي آموزشي كودكان نامجهز و نامناسب است. كودكاني كه به مدرسه ميروند ممكن است سوءتغذيه داشته باشند و از لحاظ سلامتي در وضعيتي نامناسب باشند كه اين مسئله فشار زيادي را بر تنها معلمي كه با تعداد زيادي دانشآموز در محدودهي سني ٤ تا ١٤ سال در اتاقي كه با كمبود منابع و امكانات اوليه روبرو است وارد ميكند.محدود بودن پيشزمينههاي٥٦ خانوادگي باعث ميشود دانشآموزان با زبان مورد استفاده در مدرسه مشكل داشته باشند و موفقيت تحصيلي آن ها كاهش يابد؛ به خصوص در مناطقي كه زبان رسمي با زبان محلي متفاوت باشد و يا معلم با زبان محلي صحبت نكند كه همهي اين عوامل براي معلم مشكلاتي را به وجود ميآورد - تيلور و مولهال، ١٩٩٧؛ برانسويك و والرين، ٢٠٠٤؛ آكسوي، ٢٠٠٨ - .
همچنين ممكن است معلم در فهم پيشزمينههاي فرهنگي كودك مشكل داشته باشد. بسياري از معلمان به علت آموزشهاي كمي كه در مورد پداگوژي روستايي دريافت كردهاند، در مورد حمايتهاي ضعيف و ناچيز تحصيلي كه والدين در خانه ميتوانند به فرزندشان بدهند، ناآگاه هستند. والدين اغلب از سيستم مدرسه جدا ميمانند. دانشآموزان در كلاس شنوندههاي غيرفعالي هستند و معلمان مجريان منفعل برنامهي درسي از پيش تعيين شده - تيلور و مولهال، ١٩٩٧ - .كلاسهاي چندپايه در كشورهاي در حال توسعه براي فراهم نمودن امكان تحصيل با هزينه هاي معقول براي كودكاني كه در روستا زندگي ميكنند ضروري است - برانسوايك و والرين، ٢٠٠٤ - . دستيابي به آمار واقعي كلاسهاي چندپايه برحسب مدارس، كلاسها، معلمان و دانشآموزان مشكل است؛ چرا كه