بخشی از مقاله

چکیده:

چند گاهی است در کشور ما اتفاقی خوشایند از رابطه ي میان دانش تاریخ و مطالعات میان رشتهاي در حال وقوع و مورد توجه تاریخ پژوهان قرار گرفته است. این مقاله در صدد پاسخ به اینرسشپ است که اصولاً از ساحت روش شناسی، چرایی ضعف مطالعات میان رشتهاي در نظریه پردازي در پژوهشهاي تاریخی چیست؟ براي پاسخ گفتن به این پرسش و در مقام طرح بحث، ضروري بود که در ابتدا، جایگاه تاریخ و ویژگیهاي آن و رویکردهاي متفاوتی را که، " تاریخ پژوهان آکادمیک" و "وارثان نسل ادیب مورخان" به آن داشته اند، روشن کنیم. و سپس در حد نوشتار حاضر، بر نقدهایی که به اندیشه و کنش این دسته مورخان وارد شده، پرداخته و تاکید شده که تاریخ شناسان در مواجهه با علوم دیگر نباید فراموش کنند که ماهیت و کارکرد اصلی دانش تاریخ، تولید دادههاي واقعی، و رسالت اصلی مورخ، در درجه ي اول تولید فکت و ارائه آن به دیگر علوم و در درجه دوم تبیین آن است.

دور شدن تاریخ شناسان از تولید داده و حرکت به سمت نظریه آزمایی، آن ها را با خطايهاي فاحش و تهدیدهاي جدي رو به رو خواهد کرد، و آسیبهاي جدي بر پیکره ي تاریخ شناسی وارد میشود، زیرا تاریخ شناسی وظیفه و رسالت اصلی خود را فراموش کرده و به تفاوتهاي ماهوي خود - از حیث موضوع، روش و غایت. . . - و علوم دیگري همانند جامعه شناسی و علوم سیاسی توجه نکرده و سعی کرده بسان عالمان علوم تعمیمی به سمت نظریه آزمایی برود . این در حالی است که میدانیم، برخی از عالمان علوم انسانی چنین دیدگاهی ندارند و بر این باورند تاریخ جزو علوم آلی و توضیح دهنده و کمک کننده به معارف دیگر است و موضوع، روش و غایت مشخص و مستقلی ندارد.

بر پایه ي مباحث عرضه شده راقم این سطور با توجه به تفاوتهاي موضوعی، روشی و غایتی این دانش با علوم تعمیمی، بی ملاحظه گرایش پیدا کردن به مطالعات میان رشتهاي و ضعف مطالعات میان رشتهاي در نسبت علم تاریخ و نظریه را، جدي تلقی نموده و بر این نظر است که، تفاوت ماهیت دانش تاریخ با علوم تعمیمی، اجازه ي نظریه آزمایی را از مورخان سلب کرده است. آن علوم در پی نظریه پردازي و نظریه آزمایی و پاسخ به پرسشهاي فرا مورخانه ي چرایی اند، اما تاریخ شناسی در صدد توصیف گسترده و عمیق از گذشته و شناخت "امر واقع" است. از حیث روش شناسی، نظریه پردازي با کمک مطالعات میان رشته اي، هویت دانش تاریخ و به تبع آن، اصالت، اعتبار و استقلال آن را با تهدید جدي مواجه میکند و تاریخیت آن را آرام آرام به آرشیوي خام فرو کاسته خواهد شد.

واژههاي کلیدي: تاریخ شناسی، مطالعات میان رشته اي، نظریه آزمایی

پرسش و مدعا

در ساحت نظري باید همکاري میان تاریخ و علوم دیگر وجود داشته باشد، به جهت پرسشهاي جدیدي که در علوم انسانی پدید آمده باید ازدواجی میان تاریخ و سایر علوم دیگر صورت بگیرد تا بتواند به کمک هم به پرسشهاي جدیدي که پدید آمده پاسخ دهند. اما بحث بر سر اجرایی شدن و عملیاتی شدن این ایده در دپارتمانهاي تاریخ و ارائه ي تعریف جدید از تاریخ پژوهی است تا بر اساس آن روش جدیدي به دانشجویان تاریخ آموخته شود. قطعا این کار محاسن و معایبی دارد که در این مقاله در قالب پرسشی، به محاسن آن پرداخته نشده و در باب معایب و مشکلات و آسیبی که مطالعات میان رشتهاي ایجاد میکند، قلم فرسایی شده است.

عنوان و پرسش کلیدي این مقاله، یعنی " چرایی ضعف مطالعات میان رشتهاي ازحیث روش شناسی در نسبت علم تاریخ و نظریه"، که این نوشتار حول محور آن میچرخد، خود ملهم و متاثر از، مناظره ها، سمینارها و همایشهاي ملی است که به مناسبتهاي مختلف از سوي مورخان و تاریخ پژوهانی که در سالیان اخیر پیشگام طرح این مباحث "همکاري مطالعات میان رشتهاي در دانش تاریخ"، بوده اند، انتخاب شده است. 2 پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است، که آیا میتوان با ضعفی که از مطالعات میان رشتهاي از حیث روش شناسی سراغ داریم، به نظریه پردازي در علم تاریخ پرداخت؟

مدعاي پژوهش آن است که، تفاوت ماهیت دانش تاریخ با علوم تعلیمی، اجازه ي نظریه آزمایی را از مورخان سلب کرده است. آن علوم در پی نظریه پردازي و نظریه آزمایی و پاسخ به پرسشهاي فرامورخانه ي چرایی اند، اما تاریخ شناسی درصدد توصیف گسترده و عمیق از گذشته و شناخت "امر واقع" و در عین حال در پی پاسخ به پرسشهاي چیستی و چگونگی است. وظیفه و رسالت اصلی تاریخ شناسان و تاریخ ورزان در درجه ي اول تولید داده و در درجه ي دوم تبیین آن است، نه نظریه آزمایی و نظریه پردازي و تولید تئوري.با کنار هم قرار دادن رابطه ي علی و معلولی موجود در مدعاي پژوهش و به آزمون گذاشتن آن، نتیجه گرفته میشود که اگر رشته تاریخ میخواهد هم چنان به عنوان یک رشته مستقل باقی بماند و به حیات خود ادامه دهد، ضرورت دارد و بایسته است که از نظریه پردازي، بپرهیزد.

بخش نتیجه گیري این نوشتار، به تشریح سرتاسر مقاله در چندین پاراگراف، پرداخته است. نخست، تاکید بر عنوان مقاله و منطقی که آن پی گیري میکند، دوم، ضرورت" توجه کردن" به وظیفه اصلی مورخ یا همان بحث شناخت و توصیف گسترده و عمیق در باب گذشته انسانی و تفاوتهاي ماهیتی این دانش با سایر شعب علوم انسانی، سوم، پی گیري همان حکایت دیرین رویکرد جزئی نگرانه، تفریدي و ویژه نگرانه دانش تاریخ، که به دنبال شناخت و توصیف گسترده زمان مند و مکان مند رویدادهاست واز ارائه تئوري و گزارههاي عام پرهیز میکنند، پرداخته و بر وجه factuall که بر آن دانش هویت و قوام میبخشد، تکیه و تاکید کرده است.

پیشینه ي پژوهش

ما امروزه با عرصه یا فضا یا چرخشی سر و کار داریم که ویژگی شاخص نیمه ي دوم قرن بیستم به حساب میآید و آن در کنار سایر چرخش ها، چرخش بین رشتهاي است. در کنار چرخش contextual - متنی - و چرخش زبانی چرخش میان رشتهاي بیانگر این دستاوردها، روش ها، رویکردها، الگوها و مفاهیم دیگر در حوزههاي مختلف علوم است که ما میتوانیم از آن ها استفاده کنیم. این معنی را پیتر برك در کتاب تاریخ و نظریه اجتماعی به تفصیل نشان داده است. 3 براي روشن شدن این قسمت بحث، سودمند و بی فایده نیست به اجمال، تولد این مبحث و تفاوت "مطالعات چند رشته اي" و"مطالعات بین رشته اي" که گاهی و در مواردي به اشتباه به معنایی واحد و به جاي هم به کار گرفته میشوند، روشن گردد.

"مطالعات چند رشته اي" معرفتی حاصل از استخدام چند رشته ي مختلف براي بررسی یک موضوع یا موضوعات مشخص است، به نحوي که در آن هر رشته ي معرفتی هم چنان بر روش شناسی و مفروضات خود پاي میفشارد، و هیچ رشتهاي به نفع رشته ي دیگر - در درون مطالعات چند رشته اي - تقلیل نمی یابد یا در مسیر توسعه ي خود به حدود رشته ي دیگر تجاوز نمی کند.اما "مطالعات میان رشته اي"4 که چند دهه است در علوم انسانی باب شده، یکی از فرصتهایی است که میتواند تاریخ پژوه را ازمحدوده مطالعات سنتی تاریخی به در آورد و او را در جهت پرداختن به حوزه هایی جدید توانمند سازد، و در آن مرزهاي سنتی و شناخته شده ي بین علوم و رشتههاي مختلف و یا حتی مکاتب فکري فرو میریزد و در هم تنیده میشود، و آن چه حاصل میآید سنتز و نتیجهاي از رشتههاي مختلف است که نه تنها براي خود هویت، شخصیت و رسمیت خاصی قائل است، بلکه از طریق ترسیم این نه همانیهاي خود با رشتههاي شناخته شده – که در مطالعات بین رشتهاي رشتههاي سنتی نامیده میشود- اصولا بر آن رشته ها - یعنی رشتههاي سنتی - پرسش میافکند و اعتبار آن ها را مورد تردید قرار میدهد.

به عبارت دیگر، مطالعات بین رشتهاي خود رشتهاي است که در مقابل آن چه در این رشته " رشتههاي تخصصی سنتی"- مثل تاریخ، جامعه شناسی، فلسفه، علوم سیاسی و. . . - خوانده میشود، قرار میگیرد. این رشته که بعضی ها، در مضمون، ریشه ي آن را به فلسفه یونان بر میگردانند اصولا در قرن بیستم پدید آمد. تاریخ واقعی این رشته به سال 1944 و به دانشگاه میشیگان بر میگردد. در این سال، در کالج" هنرها و علوم"، که شامل گروههاي علوم اجتماعی و هنرها و ادبیات و علوم طبیعی بود، رشتهاي پدید آمد تحت عنوان divisional major social science که شاید بتوان آن را رشته ي تقسیمی یا بخشی از علوم اجتماعی ترجمه کرد. منظور از این تفکیک نیز این بود که مسائلی از مسائل علوم اجتماعی که نمی توان آن ها را در چارچوب علوم اجتماعی بررسی کرد، به این بخش یا division سپرده شود. پیداش این رشته را نمی توان بی ارتباط با مسائل ناشی از جنگ جهانی دوم -1939 - - 1945 دانست.

جنگ در واقع مسائلی ایجاد کرده بود که هیچ از رشتههاي تخصصی نمی توانستند از عهده ي پاسخ گویی به آن برآیند. 5 داریوش رحمانیان پیشگام طرح مبحث همکاري و مطالعات میان رشتهاي در علم تاریخ در ایران، که گویی این رویکرد را ضروري و بلکه ناگزیر میداند، در این باره چنین میگوید:" . . . بعد از جنگ جهانی دوم این نظام رشتهاي دچار چالش شد و پسامدرن ها به کلان روایتهاي مطالعات بین رشتهاي نقدهاي متنوعی کردند و کسانی چون لیوتار، دریدا، فوکو، رورتی و. . . تخصص گرایی مدرن را به خصوص در حوزه علوم انسانی به چالش کشیدند. حالا مسالهاي که پدید آمده این است که طرفداران نظام رشتهاي دانش این نقدها را بحران و حتی بیماري تلقی کردند که باید جلو گسترش آن را گرفت. اما از سوي دیگر فعالیتهاي کسانی که این چالش را به وجود آوردند، میان رشتهاي - interdisciplinary - خوانده شده است. . . 6"

به این ترتیب، بعدها در دهه 1970 و 1980 رشته تقسیمی یا بخشی علوم، به مطالعات بین رشتهاي تغییر نام داد. اکنون مطالعات بین رشتهاي در 818 دانشگاه و کالج در سراسر دنیا در مقاطع مختلف دانشگاهی از لیسانس تا دکتري تدریس میشود. دانشگاه هایی مانند آریزونا، اوهایو، فلوریدا، میشیگان، کالیفرنیا، تورنتو، بریتیش، کلمبیا و . . . 7 البته امروزه میان رشتهاي عنوان عامی براي انواعی از فعالیت ها شده که چه بسا تفاوتهاي جدي با هم دارند. مثلا امروز بین رشتهاي و چند رشته اي، فرا رشته اي، ترا رشته اي، ماوراي رشتهاي و. . . نیز میان رشتهاي خوانده میشوند. زیرا امروز انواع و اقسام فعالیتهاي علمی به شکل ها و رویکردهاي گوناگون هست که نظام تک رشتهاي را برنمی تابند و معتقدند جواب گوي نیازهاي فکري امروز بشر نیست. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید