بخشی از مقاله
شناخت مفهوم مزيت رقابتي
ايران کشوري است با 1648195 کيلومتر مربع وسعت و 70 ميليون جمعيت که در منطقه اي بسيار حساسي از دنيا واقع شده است . ايران کشور است غني ، سرشار از منابع طبيعي تا منابع انساني و در طول تاريخ تمدنهاي بسياري را به خود ديده است . در ميان جدول شيميائي مندليف عنصري را نمي توان يافت که در اين خاک يافت نشود . از نظر منابع طبيعي گردشگري ، ايران را جزء پنچ کشور اول دنيا مي دانند ، و از نظر منابع گرشگري تاريخي اين سرزمين را جزء ده کشور اول دنيا برمي شمرند . برخي اهميت ايران از نظر تنوع زيستي و گياهي هم وزن کل قاره اروپا مي دانند . حال سوالي که ذهن هر انديشمندي که دغدغه توسعه دارد را به خود مشغول کرده است اين سوال است که چرا با وجود قابليت هاي فراوان در اين کشور هنوز با جايگاه واقعي اش در دنيا فاصله زيادي دارد ؟ اين سوال را مي توان بدين شکل نيز مطرح کرد که در معادله پيچيده توسعه ، آيا وجود منابع کافي است؟ از اين دريچه نيز مي توان به تامل پراخت که وزن وجود منابع در توسعه چقدر مي تواند باشد ؟ و با رويکردي پرگماتيستي اين پرسش را مطرح ساخت که چگونه مي توان اثر اين منابع در توسعه گردشگري را از قوه به فعل در آورد؟ پاسخگويي به اين سوالات ناگزير ما را به مباحث مزيت رقابتي مي کشاند . در سطح کلان مي توان اين سوال را بدين گونه مطرح ساخت که چرا صنعت گردشگري ايران داراي مزيت ملي نيست؟ در سطح خرد نيز مي توان اين پرسش را مطرح کرد که چرا بنگاه هاي گردشگري در داخل کشور داراي مزيت رقابتي نيستند؟ البته اين پژوهش در سطح خرد و از منظر دفاتر خدمات مسافرتي به بررسي موضوع مزيت رقابتي در پرتو تجارت الکترونيک خواهد پرداخت .
2-1-1-تعريف مزيت رقابتي
قبل از مرور ديدگاههاي متعدد در اين باره بررسي مفهوم مزيت ضروري به نظر مي رسد .
در مورد مزيت رقابتي تعاريف متعدد وجود دارد که سه مورد آن بيان مي شود .
مزيت رقابتي در ويژگي ها ويا ابعاد هر شرکتي است که آن را به ارائه خدمات بهتر به مشتريان (ارزش بهتر) قادر مي سازد. (ما 1999 ص 718-709)
مزيت رقابتي از منظر کيگان ميزان فزوني جذابيت پيشنهادهاي شرکت در مقايسه با رقبا از نظر مشتريان مي باشد. ) مهري 1383 ص 14)
مزيت رقابتي از ديدگاه پورتر ارزش هاي ارائه شرکت به مشتريان مي باشد به نحوي که اين ارزش ها از هزينه هاي مشتري بالاتر است. ) مهري 1383 ص 14)
ما مزيت رقابتي را به عنوان قابليت يک شرکت در عملکرد بهتر نسبت به صنعتي که در آن کار ميکند تعريف مينمايم، مشتريان کالاها و خدماتي را ميخواهند، که بهتر و ارزانتر باشد سريعتر به دستشان برسد. (ملر و الکس 1998 ص:22-14)
با توجه به تعاريف فوق مي توان گفت که مزيت رقابتي ويژگي ها و قابليت هاي است که سازمان را قادر به حفظ و ارتقاء موقعيت رقابتي اش مي کند .
2-1-2- نگرشهاي موجود به مزيت رقابتي
از دير باز تا کنون کسب و کارها همه بدنبال اسلحه اي براي برتري رقابتي بوده اند ، دارا بودن مزيت رقابتي مانند داشتن يک هفت تير در يک نزاع با چاقو است . ( کاتلر، ترجمه ابراهيمي و همکاران 1385،ص 125)
بيشترين تلاش براي بيان چهارچوب نظري مزيت رقابتي در نيمه دوم قرن بيستم صورت گرفت و اولين نظريه در اين نگرش ديدگاه سازمان صنعتي بود ، که از جمله نظريه پردازان آن بين را مي توان نام برد . با اين حال معروفترين اين صاحبنظران مايکل پورتر است که وي را پدر اين نظريه نام نهاده اند . ادبيات راهبرد در باب مزيت رقابتي از ديرباز تحت تسلط دو نگرش و يا دو نظريه بوده است اين دو نگرش عبارتند از:
اول) تئوري منبع مدار
دوم)بازار مدار
اکنون به بررسي هر کدام از اين تئوريها ميپردازيم .
2-1-2-1 :تئوري منبع مدار
برخي از انديشمندان بر اين باورند که منابع يک سازمان را بايستي منبع مزيت رقابتي دانست. در هر يک از اين دو رويکرد نظريه هاي مختلفي مطرح شده است به عنوان مثال در رويکرد منبع مدار ديدگاه مبتني بر شايستگي ها محوري و يا ديدگاه مبتني بر مبناي قابليت هاي پويا مطرح شده است . در رويکرد منبع مدار بر منابع يک شرکت در کسب مزيت رقابتي تأکيد ميگردد. در واقع در اين نوع رويکرد بر درون شرکت، امکانات و تواناييها و قابليتها شرکت تمرکز شده و تقاضا و بازار لحاظ نميشود . با توجه به اين که در اين رويکرد نيروهاي رقابتي مورد توجه قرار نمي گيرد مورد انتقاد بسياري از محققين قرار گرفته است . )گراتزل 2003 ص 35)
2-1-2-2- نگرش بازار مدار
در اين رويکرد اساسا منبع مزيت رقابتي را در خارج از مرزهاي يک سازمان جستجو مي کنند. و صنعت را واحد تجزيه و تحليل قرار مي دهند و ويژگي هاي ساختاري و محتوايي را مبناي دست يابي به مزيت رقابتي مي دانند . در رويکرد بازار محور که به بهترين شکل توسط مدل پورتر بيان شده است بر عوامل ساختاري صنعت در راستاي کسب مزيت رقابتي تأکيد ميشود. در اين نگرش عوامل محيطي و ماهيت پويايي بازار و صنعت مورد تحليل قرار ميگيرد.
الف - سازمان صنعتي
يکي از نظريه هاي که در رويکرد بازارمدار مطرح شده است نظريه سازمان صنعتي است. در مدلهايي که براساس نگرش سازمان صنعتي ميباشند ، مزيت رقابتي عبارتست از موقعيتي براي دستيابي به عملکرد برتر که يک کسب و کار از طريق عرضه محصولات غير متمايز با قيمتي پايين و يا از طريق ارائه محصولات متمايز که مشتري حاضر به پرداخت تفاوت قيمت آن است بدان دست مييابد. پورتر معتقد است که مزيت رقابتي در قلب عملکرد يک شرکت در بازار رقابتي قرار دارد مزيت رقابتي بر روشي دلالت دارد که يک شرکت، راهبرد هاي عمومي را انتخاب و اجرا کرده تا مزيت رقابتي پايداري کسب کند،(پورتر و ميلر 1985 ص 141) در اين رويکرد راهبرد به عنوان پاسخ عمدي يک شرکت به الزامات بازار در نظر گرفته ميشود. با داشتن چنين نگرشي ميتوان به وسيله راهبرد کسب و کار مزيت رقابتي را حفظ نمود. راهبرد کسب و کار شامل ايجاد موانع براي ورود، کسب مزيت صرفه جويي در مقياس، تأثيرات تجزيه و يا منحني يادگيري محصولات مختلف و سرمايهگذاريهاي پولي و ايجاد و افزايش هزينههاي تغيير موضع مشتريان است.
مهمترين نظريه ها در زمينه سازمان صنعتي عبارتند از پنج تئوري با نام هاي
1 – رقابت کامل نئوکلاسيکها 2 – سازمان صنعتي باين 3 – تئوري شامپترين 4 – تئوري سنت شيکاگو 5 – تئوري صرفهجويي در هزينههاي معامله (ده يادگاري 1383 ص 58)
تمامي اين تئوريها از اين فرض برخوردار است که هدف نهايي و غايي شرکت حداکثر کردن سود است اما اين تئوريها در چگونگي دستيابي به اين هدف با هم متفاوت هستند.
تئوري سازمان صنعتي براساس نوشتههاي موجود در زمينه راهبرد جهاني در گذشته تحت تسلط نگرش سازمان صنعتي بوده است. به خصوص در اين زمينه ميتوان پاردايم ساختار – هدايت – عملکرد توسط باين را مثال زد که عموميترين چهارچوب در اين زمينه است. براساس اين تئوري ساختار صنعت تعيين کننده عملکرد اقتصادي شرکت ميباشد. بدين نحو که ساختار صنعت، راهبرد شرکت را مشخص نموده که آن نيز به نوبه خود عملکرد اقتصادي شرکت را تعيين ميکند .نظريه سازمان صنعتي يا نگرش سازمان صنعتي تأکيد ابتدايي خود را بر تجزيه و تحليل خارجي رقابت متمرکز کرده است که به بهترين وجه توسط چهارچوب پنچ نيروي رقابتي پورتر در صنعت بيان شده است. به زبان ديگر چون نيروي خارجي بازار جهاني فشارهاي خاصي را به کسب و کار تحميل مينمايد راهبرد به وسيله الزامات بازار تعيين شده و مزيت رقابتي از اجراي راهبردي مشتق ميشود که به آن الزامات سازگار باشد . ) ده يادگاري 1383 ،ص 58)
مهمترين نظريه پرداز در اين زمينه سازمان صنعتي مايکل پورتر است . وي که برخي او را پدر اين نظريه مطرح کرده اند در سه کتاب تحت عنوان مزيت رقابتي ، رقابت در صنايع جهاني ،مزيت جهاني ملت ها و مقاله هاي او در مجله مديريت راهبردي، مجموعه ديدگاه خود را در رابطه با مزيت رقابتي تبين کرده است . وي در سخنراني هاي خود به اين نکته مهم تاکيد دارد که تفکر تدوين راهبرد بجايي رفتن به سوي رقابت که امري سهمگين است بايستي به گونه اي باشد که فرار از رقابت را با کسب مزيت رقابتي ميسر سازد، به عبارت ديگر شرکت هاي مي توانند با مدل هاي عرضه شده توسط وي به مزيت رقابتي دست يابند که از فشار ناشي از نيروههاي رقابتي بکاهند و بدين شکل از رقابت بگريزند. از نگاه مايکل پورتر رقابت هسته موفقيت هسته يا شکست هر سازماني است . ميزان تناسب فعاليت هاي هر سازمان در پرتو رقابت تعيين مي شود . هدف راهبرد رقابتي ايجاد يک موقعيت رقابتي مطلوب براي سازمان در صحنه رقابت است . راهبرد رقابتي به موقعيت سودآور و پايدار در قبال نيروهاي که رقابت صنعت را شکل مي دهد کمک مي کند . به بيان ديگر در ديدگاه پورتر مديريت راهبردي موثر در گرو موقعيت يابي مناسب سازمان نسبت به رقبا در بازار است.
پورتر با انتقاد به روش سنتي برنامه ريزي که عمدتا مبتني بر بدره سازماني بود . خاطر نشان مي سازد که آن روش سازمانها را به سوي متنوع شدن سوق مي دهد.( رحمان سرشت 1384، ص 238 )
مدل پورتر ، پنچ نيروي رقابتي را که يک شرکت در راستاي کسب مزيت رقابتي مجبور است با آنها مواجهه شود را مورد بررسي قرار ميدهد پورتر بيان ميکند که يک شرکت فقط کنش و واکنشهاي شرکتهاي رقيب را نبايستي مدنظر قرار دهد ، بلکه بايستي عرضه کنندگان، مشتري، کالاهاي جايگزين و تازه واردان به بازار را نيز مدنظر قرار دهد. مدل پورتر بر زنجيره ارزش در درون يک صنعت و فراتر از مرزهاي يک شرکت تأکيد ميکند. در اين مدل بر شبکهاي از بازيگران که فعاليتهاي در راستاي خلق ارزش انجام ميدهند تأکيد ميشود . به اعتقاد وي مزيت رقابتي از طريق زنجيره ارزش و با غلبه بر نيروهاي رقابتي حاصل مي گردد .
2- 1-2-2- 1- تحليل ساختاري صنايع
پورتر معتقد است هر شرکتي که در يک صنعت رقابت مي کند داراي راهبرد رقابتي خواه آشکار يا ضمني است .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکاران 1385،ص 29) هر شرکتي داراي راهبرد است ، حتي اگر اين راهبرد ها به صورت پراکنده ، نامنظم ، بدون ساختار ، و غير رسمي باشند. ( ديويد1384 ص 65 ) اما ممکن است که اين راهبرد به طور آشکار يا ضمني باشد . در تدوين راهبرد رقابتي براي شرکت هاي فوايد بيشماري نهفته است. در اين نگرش تدوين راهبرد عبارت است از مرتبط کردن يک شرکت به محيط اطرافش . اگرچه محيط مربوطه خيلي گسترده باشد و متغيرهاي متعددي را در بر بگيرد .ساختار صنعت نقش تعيين کننده اي در تعيين قواعد رقابت و راهبرد هاي که به طور بالقوه در دسترس شرکت قرار دارد ، ايفا مي کند . شدت رقابت در يک صنعت ريشه در ساختار پايه اقتصاد دارد .محور تحليل ساختار صنعت يا «تحليل ساختاري» نيز ريشه در اقتصاد و فناوري آن دارد که شکل دهنده محدودة رقابتي است که راهبرد رقابتي بايستي در آن تنظيم شود. بنگاهها هر کدام در مواجهه با ساختار صنعت داراي قوت و ضعف خاص خود خواهند بود و البته ساختار صنعت در طول زمان و به تدريج دستخوش تغيير ميشود .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385، ص 39 )
همان طور که در نمودار 1-2- نشان داده شده است . توان جمعي اين چند عامل توان سودآوري را در يک صنعت تعيين مي کند . اهميت هر يک از نيروها در صنايع مختلف متفاوت است .
هدف راهبرد رقابتي براي واحد کسب و کار در يک صنعت يافتن موقعيتي است که در آن شرکت بتواند به بهترين وجه ممکن در مقابل اين عوامل رقابتي از خود دفاع کند . به اعتقاد مايکل پورتر تحليل ساختاري، پايه اساسي تدوين راهبرد رقابتي در هر صنعتي مي باشد و هر شرکتي نه تنها براي شناخت فرصت ها و تهديدها بايستي از اين پنچ نيرو استفاده کند، بلکه شناخت اين نيروها، نقاط ضعف و قوت شرکت ها را نيز تعين مي کند . به عبارتي طراحي راهبرد بدون توجه به مفهوم رقابت مفهومي ندارد ، هر راهبردي مي بايد در بطن خود چگونگي رويارويي با عناصر فوق را داشته باشد. قدرت نهايي اين پنج نيرو سود بالقوة نهايي يک صنعت را تعيين ميکند. هدف راهبرد سطح شرکتها در يک صنعت اين است که از موقعيتشان در مقابل اين پنچ نيرو به بهترين شکل دفاع کنند.
هر صنعتي داراي ساختار و يا ويژگيهاي خاص است و اهميت اين نيروها در صنايع مختلف متفاوت است . ساختار صنعت نسبتاً باثبات است و در طول زمان تکامل پيدا ميکند هر استراتژيست که بخواهد موقعيت صنعتش را تجزيه و تحليل کند بايستي ياد بگيرد چگونه بر اين پنچ نيرو با نقاط قوتش تأثير بگذارد.
صنعت عبارت است از گروه شرکتهايي که محصولات آنها جايگزين نزديکي براي هم هستند. در عمل اختلاف نظرهاي زيادي در مورد تعريف دقيق صنعت وجود دارد. بيشتر اين اختلاف نظرها حول قابليت جايگزيني براساس محصول، فرآيند توليد و محدودهاي جغرافيايي بازار ميچرخد. .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385، ص 42) اين پنج عامل رقابتي منعکس کننده اين واقعيت است که رقابت در يک صنعت به مراتب از سطح بازيگران جا افتاده در آن فراتر ميرود ، مشتريان، تأمين کنندگان، جايگزينها و تازه واردها همگي رقبايي براي بنگاههاي يک صنعت محسوب ميشوند. اين پنج نيرو شدت رقابت در صنعت را تعيين کرده و قويترين نيروي يا نيروهاي در تدوين راهبرد آن مهم است. البته اهميت هر يک از نيروها در صنايع مختلف متفاوت است. هر چند که نيروهاي پنچ گانه فوق ساختار رقابت در صنايع شکل مي دهند ، اما اهميت نيروهاي پنجگانه و عناصر آن در تمام صنايع يکسان نبوده و اهميت عناصر ساختاري از صنعتي به صنعت ديگر تفاوت دارد . به بيان ديگر هر صنعتي منحصر بوده و ساختار منحصر به فرد دارد حال به طور مختصر به شرح هر يک از اين نيروها مي پردازيم .
الف: تهديد ورود تازه واردان به صنعت
رقباي تازه وارد به يک صنعت ظرفيتهاي جديد، تمايل به گرفتن سهم بازار و منابع جديد با خود ميآورند. تهديد ورود به يک صنعت بستگي به موانع حاضر بر سر راه ورود و واکنش رقباي موجود در آن دارد که شرکت تازه وارد انتظار آن را ميتواند داشته باشد،اگر موانع ورود به يک صنعت زياد باشد تهديد ناشي از اين نيروي رقابتي پايين ميآيد. .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 45 )
موانع ورود عبارتند از موارد زير هستند
صرفه جويي مقياس : صرفه جويي مقياس عبارت است از کاهش هزينه متوسط توليد يک محصول به موازات افزايش حجم توليد در واحد زمان ، صرفه جويي مقياس در کل زنجيره ارزش ممکن است وجود داشته باشد. صرفه جويي به مقياس شرکت تازه وارد را مجبور ميسازد يا در سطح انبوه توليد کند و يا در سطح محدود وارد بازار شود تا تاوان ناشي از هزينههاي بالاي توليد را بپردازد . .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 45 )
1- تمايز محصول: منظور از تمايز محصول اين است که شرکتهاي موجود در بازار داراي علامت تجاري شناخته شدهاي هستند. تمايز در محصول ريشه در تبليغات گذشته، تنوع خدمات و محصولات و ارائة خدمات خاص به مشتريان دارد و يا ممکن است تمايز ناشي از اين باشد که شرکت اولين توليد کننده در آن صنعت است. تمايز در محصول نوعي مانع بر سر راه ورود ايجاد کرده و تازه واردان به صنعت را ناگزير خواهد ساخت که براي جلب توجه مشتري هزينههاي فراواني را صرف کنند. .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 48 )
2- نياز به سرمايه: نياز به حجم زيادي از منابع مالي جهت سرمايهگذاري موجب ايجاد نوعي مانع ورود ميشود سرمايه نه تنها براي توليد محصول و خدمات مورد نياز است بلکه جهت ديگر فعاليتها در زنجيره ارزش نيز ضروري است ..( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 49 )
3- هزينههاي تغيير: يک نوع ديگر از مانع ورود هزينههاي تغيير ناميده ميشود. اين مانع بيان کننده اين واقعيت است که خريدار هر دفعه که کالاي مورد نياز خود را به جاي اينکه از يک عرضه کننده خاص تأمين کنند از عرضه کنندگان متعدد خريداري کند ، بايستي هزينههاي اضافي بپردازد. هزينههاي تغيير شامل آموزش مجدد کارکنان، هزينه امکانات جانبي جديد، هزينه و زمان آزمايش و رسيدن به حد قابل قبولي از مهارت و طراحي مجدد کالاي خريداري شده و هزينههاي رواني قطع ارتباط با فروشنده باشد . در صورتي که کانالهاي اصلي توزيع محصولات توسط شرکتهاي رقيب به کار گرفته شده باشند، شرکت جديد ميبايستي کانال ها را قانع کند که محصولاتش را از طريق تخفيف در بها، شرکت در هزينههاي تبليغ و غيره بپذيرند. که اين مسئله منجر به کاهش سود ميشود.( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 49 ).
4- خسارتهاي هزينه مستقل از صرفهجويي مقياس: شرکتهاي جا افتاده در صنعت ممکن است با نوعي مزيت صرفهجويي در هزينه روبهرو باشند که براي رقباي بالقوه قابل حصول نباشد مهمترين اين مزيتها شامل .( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 49 ).
أ- فناوري انحصاري توليد: اين مورد شامل دانش مربوط به توليد محصول و يا ارائه خدمات و ثبت حق انحصاري ميشود.
ب- دسترسي مطلوب به مواد اوليه: شرکتهاي جا افتاده در صنعت به شکل مطلوبتري به مواد اوليه دسترسي دارند.
ج- موقعيت مکاني مناسب: شرکتهاي تثبيت شده در صنعت معمولاً مکانهاي مناسبي را براي توليد و عرضه محصولات و خدماتشان به خود اختصاص دادهاند.
د- يارانههاي دولت: يارانههاي ترجيحي دولت ممکن است در برخي از کسب و کارها امتيازهاي ويژهاي را به شرکتها بدهد.
ه- منحني تجربه: منحني تجربه به صورت مقدماتي در دهه 1940 مطرح، ولي مفهوم آن در دهه 1970 به وسيله گروه مشاورين بوستن به صورتي گسترده به جامعه صاحبنظران مديريت مطرح شد. منحني تجربه، بيانگر آن است که هزينه يک واحد توليد شده با هر بار که توليد آن کالا دو برابر شود، معادل درصدي ثابت، نسبت به هزينههاي توليد قبلي (معمولاً بين 15 تا 30 درصد) کاهش مييابد . (رحمان سرشت 1384 ) شرکتهاي تازه وارد، که هيچ تجربهاي را ندارند، در مقايسه با شرکتهاي جا افتاده اصولاً از هزينههاي بالاتري برخوردار هستند.
5- سياست دولت: عامل عمده مانع ورود، سياست دولت است. دولت ميتواند به طرق مختلف نظير اعمال کنترل بر دادن مجوز و قرار دادن محدوديتهايي بر سر راه دسترسي به مواد خام، ورود به صنايع را محدود و يا کاملاً مسدود کند.
6- انتظار تلافي: انتظارات رقبالي بالقوه در مورد واکنش شرکتهاي موجود، تهديد ناشي از ورود تازه واردان به صنعت را تحت تأثير قرار ميدهد، اگر انتظار ميرود که شرکتهاي موجود واکنش شديدي از خود نشان دهند ممکن است احتمال ورود به طور کلي از بين برود.
ويژگيهاي موانع ورود
با تغيير شرايط، موانع ورود تغيير ميکنند و زماني که موانع ورود دچار تغيير شوند راهبردهاي شرکتها نيز تحت تأثير اساسي قرار ميگيرند. بعضي از بنگاهها هم ممکن است داراي منابع و مهارتهاي باشند که امکان غلبه بر موانع ورود را با هزينهها کمتري نسبت به شرکتهاي ديگر انجام دهند.
ب- رقابت بين شرکتهاي موجود
رقابت بين شرکتهاي موجود در يک صنعت بيشتر از طريق روشهاي نظير رقابت بر سر قيمت، مبارزات تبليغاتي، تلاش براي معرفي محصول و افزايش خدمات و يا ضمانت براي مشتريان اعمال ميگردد . برخي از اشکال رقابت به ويژه رقابت بر سر قيمتها تا حد زيادي فاقد ثبات هستند و احتمال دارد کل صنعت را از نظر سوددهي تضعيف کند. رقابت شديد در يک صنعت حاصل تعدادي عوامل ساختار ميباشد که تأثير متقابل بر هم دارند و در سر صنايع اقدامات رقابتي يکي از رقبا تأثير مهمي بر ديگر رقابت کنندگان دارد و ممکن است تلاش تلافي جويانه ديگر رقبا را برانگيزد. اين امر بيانگر اين واقعيت است که شرکتها به طور متقابل به يکديگر وابستهاند. اين کنش و واکنش ممکن است بين شرکتها ادامه يابد و کل شرکتهاي موجود در صنعت را با مشکل مواجه کند.( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385،ص 59 )
رقباي متعدد و هم سطح : وجود تعداد زياد رقباي متحد و هم سطح منجر به افزايش رقابت بين شرکتها ميشود، اگر شرکتها ي موجود در يک صنعت از نظر اندازه و يا منابع شناخته شده هم سطح باشند ، باعث ايجاد بيثباتي ميشوند چون ممکن است آنها مترصد مبارزه با هم باشند و منابعشان را مدام صرف اقدامات تلافي جويانه بکنند . در بسياري از صنايع، رقباي خارجي،خواه با صادرات به صنعت و يا از طرق سرمايهگذاري خارجي نقش عمدهاي در رقابت در صنعت ايفا ميکنند.
رشد کند صنعت نيز رقابت بين شرکتهاي موجود در صنعت را افزايش ميدهد. هزينههاي ثابت بالا و هزينههاي انبارداري نيز باعث آوردن فشار شديد بر کل شرکتها براي پر کردن ظرفيت ميشود. نبود تمايز و هزينههاي تغيير باعث افزايش فشار جهت رقابت شديد بر سر قيمت و خدمات ميشود.
ج - فشار ناشي از محصولات جايگزين
تمامي شرکتهاي موجود در يک صنعت، در سطح گستردهاي با صنايعي که محصولات جايگزين توليد ميکنند، در رقابت هستند محصولات جايگزين با ايجاد سقفي براي قيمتهايي که شرکتها ميتوانند با هدف سودآوري براي محصولات خود بگذارند، بازدهي بالقوه صنعت را محدود ميکنند. شناسايي محصولات جايگزين موضوعي است که نيازمند جستجو براي ديگر محصولاتي است که ميتوانند عملکردي مشابه با عملکرد محصول صنعت داشته باشند، گاهي اوقات اين جستجو و تحقيق مستلزم کار دقيق و موشکافانه است و تحليلگر بايد به فعاليتهايي وارد شود که به ظاهر فرسنگها از آن صنعت دورند و ربطي به آن ندارند موضوع موقعيت در برابر محصولات جايگزين موضوعي است که به فعاليت جمعي صنعت مربوط ميشود. ( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385، ص 67 - 66 )
د- توان چانهزني خريداران
خريداران با تلاش جهت کاهش قيمت با صنعت رقابت ميکنند و همواره سعي دارند محصولي که دريافت ميکنند از کيفيت بالاتر و بهتري برخوردار باشد. و يا حتي خدمات بيشتري را آنها دريافت کنند. آنها ممکن است شرکتهاي رقيب را بر عليه هم برانگيزند. اگر شرايط زير به وجود آيد گروه خريداران از توان بالايي برخوردار خواهند بود.
1 – اگر حجم خريد خريداران بالا باشد
2 – اگر محصولاتي که از صنعت خريداري ميشود. بخش عمدهاي از هزينهها و يا خريدهاي مشتري را دربر بگيرد.
3 – اگر محصولات خريداري شده، استاندارد و يا فاقد تمايز باشند
4 - اگر خريدار به فروشنده خاصي وابسته نباشد و يا برعکس فروشنده به خريدار وابسته باشد، توان خريدار افزايش مييابد.
5 – اگر خريدار سود پائيني کسب کند، سود کم باعث انگيزه زياد جهت تلاش در کاهش هزينه خريد خواهد شد و توان چانهزني خريدار افزايش مييابد.
6 - اگر خريداران اقدام به توسعه عمودي رو به عقب کنند. مقصود از يکپارچگي عمودي رو به پايين اين است که شرکت ميکوشد در اجراي آن بر ميزان مالکيت خود بيفزايد و شرکت عرضه کننده مواد اوليه را تحت کنترل درآورد که در اين صورت توان خريدار افزايش مييابد. ( ديويد 1384 ص 106 )
7 – اگر محصول صنعت نقش ضعيفي در کيفيت خدمات و محصولات خريدار داشته باشد توان خريدار افزايش مييابد.
8 – اگر خريدار اطلاعات کامل داشته باشد.
به محض اينکه، عوامل مذکور در بالا در طول زمان و يا در نتيجه تصميمات راهبردي شرکت تغيير کنند توان خريداران نيز به طور طبيعي دستخوش تغيير ميشود . ( ديويد 1384 ص 106 )
ه- توان چانه زني تأمين کنندگان
تأمين کنندگان ميتوانند توان چانه زني خود را به شرکتهاي درون يک صنعت تحميل کنند، آنها معمولاً اين کار را از طريق تهديد به افزايش قيمت يا کاهش کيفيت کالاها و خدمات خريداري شده انجام ميدهند. شرايطي که به افزايش قدرت تأمين کننده کمک ميکنند خود بازتابي از همان شرايطي است که بر توان خريداران ميافزايد ( ديويد 1384 ص 106 )
موارد زير قدرت تأمين کنندگان را افزايش ميدهد .
1 – اگر تأمين کننده چند شرکت معدود باشند و نسبت به صنعتي که به آن فروشنده، متمرکزتر باشند، هر چه خريداران محصولات و خدمات يک تأمين کننده پراکندهتر باشند، تأثير گذاري تأمين کننده در قيمت، کيفيت و شرايط بيشتر است.
2 – اگر شرکت مجبور نباشد براي فروش محصول خود با صنعت ديگر محصولات جايگزين رقابت کند.
3 – زماني که تأمين کننده محصولات خود را به چندين صنعت مختلف بفروشد و هيچ کدام از اين صنايع سهم قابل توجهي از خريد را در اختيار نداشته باشند، احتمال اعمال قدرت از جانب تأمين کنندگان وجود دارد.
4 – اگر محصول تأمين کننده براي صنعت موردنظر درون مواد مهمي باشد قدرت چانهزني تأمين کننده افزايش مييابد.
5 – اگر محصول عرضه کننده متنوع باشد و اين تمايز و تنوع سبب شود که خريدار بتواند به راحتي و بدون هزينه جابهجايي از شرکت هاي عرضه کننده مختلفي خريداري کند قدرت چانهزني عرضه کننده افزايش مييابد.
6 – اگر عرضه کننده به راحتي و بدون هيچگونه تهديدي به ادغام روبه جلو بپردازد قدرت چانهزني عرضه کننده افزايش مييابد.
و- دولت نيرويي موثر در رقابت صنعت
در بسياري از صنايع دولت نقش خريدار و يا تأمين کننده دارد و ميتواند از طريق سياستهاي که اتخاذ ميکند بر رقابت در درون صنعت تأثير تعيين کنندهاي داشته باشد. در بسياري از مواقع نقش دولت به عنوان تأمين کننده يا خريدار بيشتر به واسطه شرايط سياسي تعيين ميشود تا شرايط اقتصادي، يارانه قوانين و مقررات که توسط دولت اتخاذ ميشود و بر رقابت در درون صنعت تاثير بسيار زيادي دارد .تحليل ساختاري صنعت زماني ميتواند کامل باشد که همه نيروهاي رقابتي و تأثير دولت بر هر يک از آنها را مورد بررسي قرار دهد . ( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385، ص 73 )
2- 1-2-2-2- ارائة چهارچوب براي کسب مزيت رقابتي
بعد از تحليل ساختاري، شرکت ميتواند نقاط ضعف و قوت خود را نسبت به فرصتها و تهديدهاي محيطي شناسايي کند. يک راهبرد رقابتي مؤثر ممکن است باعث ايجاد نوعي اقدام دفاعي و يا تهاجمي جهت تثبيت موقعيت شرکت در مقابل پنج نيروي رقابتي گردد. شرکت زماني خواهد توانست داراي مزيت رقابتي شود که بتواند در مقابل پنج نيروي رقابتي بهترين لايههاي دفاعي را براي خود ايجاد کند و فشار ناشي از اين نيروها را کاهش دهد. برخي از شرکت ممکن است به راهبردهايي روي آورند که حالت تهاجمي دارد در اين حالت نه تنها هدف از بکارگيري راهبرد مقابله با عوامل رقابتي است بلکه اعمال تغييرات در منشأ اين عوامل است.
در مواجه با پنج نيروي رقابتي بحث شده شرکتها سه نوع راهبرد عمومي براي پيشي گرفتن بر آنها پيش رو دارند که عبارتند از:
1 – راهبرد ارزان فروشي
2 – تمايز
3 – تمرکز
اين راهبرد هاي سه گانه مايکل پورتر (تمايز ، تمرکز ، ارزان فروشي ) ، با ظهور بازارهاي الکترونيک بعد زمان هم به آن افزوده شده است ، اين تاثير نه تنها در همه مراحل زنجيره ارزش و حتي قبل از توليد کالا و خدمت احساس مي شود ، بلکه مي توان ادعا کرد همه آميزههاي بازاريابي که در کسب مزيت رقابتي نقش دارند ، تحت تاثير اينترنت قرار گرفته اند .
نمودار 2-2- زير راهبرد هاي عمومي پورتر را نشان مي دهد .
پورتر دو نوع اساسي از مزيت رقابتي را معرفي مي کند: ارزان فروشي و تمايز که در ترکيب با دامنه فعاليتهاي سازمان سه راهبردعمومي ارزان فروشي،تمايز و تمرکز را شکل مي دهد.شکل زير سه راهبردعمومي پورتر را نشان مي دهد که به غلبه يافتن يک بنگاه بر رقيبانش کمک مي کند ،اين شکل زمان را بعنوان چهارمين بعد در حال ظهور در بازارها به نمايش مي گذارد
مزيت راهبردي
زمان مزيت
ارزان فروشي منحصر به فرد بودن
ارتباطات و مبادلات کارآ و اثربخش ارزان فروشي تمايز کل صنعت و بازاري وسيع
بازار هدف
رويکردي فعال و صرفه جو در وقت براي بخشهاي خاصي از بازار ارزان فروشي به صورت متمرکز متمايز ساختن به صورت متمرکز تنها بخشهاي خاص وبازارهدف محدود
يک شرکت زماني داراي مزيت رقابتي است که بتواند با استفاده از اين راهبردها بر پنچ نيروي رقابت پيشي بگيرد. حال به شرح هر يک از موارد فوق ميپردازيم.
الف : راهبرد ارزان فروشي
اين راهبرد در سالهاي دهه 1970 به واسطه عمومي شدن منحني تجربه به طور گسترده اي متداول شد. اين راهبرد مستلزم تدارک تجهيزات کارآمد، تلاش فراوان براي کاهش هزينه از طريق تجربه، کنترل شديد مخارج و هزينههاي جاري و کاهش هزينه در زمينههاي نظير تحقيق و توسعه، خدمات نيروي فروش، تبليغات و غيره ميباشد. قرار گرفتن در يک موقعيت کم هزينه باعث ميشود که عليرغم نيروها رقابتي نيرومند، درآمد شرکت بالاتر از حد ميانگين باشد( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385، ص 73 )
. اجراي يک راهبرد ارزان فروشي مستلزم وجود تسهيلات به صرفه ، کنترل شديد سربار و هزينه ها و اغلب يک تکنولوژي نوين است.
اين راهبرد به شرکت امکان ميدهد که از آن به عنوان يک سپر دفاعي در مقابل ديگر رقبا استفاده کند، اين راهبرد از شرکت در مقابل خريداران نيز محافظت ميکند. راهبرد ارزان فروشي ميتواند با ايجاد انعطاف پذيري بيشتري جهت کنار آمدن با افزايش هزينهها خريد، باعث ايجاد نوعي سپر دفاعي در مقابل تأمين کنندگان نيرومند شود و به تثبيت موقعيت شرکت کمک کند. عواملي که منجر به ايجاد موقعيتهاي کم هزينه ميشوند معمولاً از طريق صرفهجويي به مقياس و منحني تجربه باعث به وجود آمدن موانع ورود ميشوند. و در نهايت راهبرد ارزان فروشي شرکت را نسبت به ديگر رقبايش در درون صنعت در موقعيت مناسبي جهت مقابله با کالاهاي جايگزين قرار ميدهد. بنابراين اين راهبرد شرکتها را در مقابل پنج نيروي رقابتي محافظت ميکند. معمولاً اجراي يک راهبرد کاهش هزينه ها مستلزم سرمايه گذاري هاي سنگين در تجهيزات بسيار پيشرفته، قيمت گذاري بسيار دقيق و محتاطانه و تحمل ضرر در مرحله آغاز فعاليت است.
ب : تمايز
دومين راهبردي که مزيت رقابتي را براي شرکتها به ارمغان ميآورد ارائه خدمات و محصولات متمايز و يا منحصر به فرد است. راههاي ايجاد تمايز ممکن است گوناگون باشند به عنوان مثال تمايز در طرح و علامت تجاري شرکت، تمايز در فناوري، تمايز در توليد، تمايز در خصوصيات و ويژگيهاي ظاهري، تمايز در ارائه خدمات ويژه به مشتري، تمايز در توزيع، در حالت مطلوب شرکتها در چندين بعد تمايز ايجاد ميکنند. ( پورتر، ترجمه مجيدي و همکار 1385، ص 83 )
تمايز، ابزاري است که اگر شرکت به آن دست يابد ميتواند از آن به عنوان يک راهبرد معتبر براي به دست آوردن بازدهي بالاتر از حد متوسط بهره گيرد. راهبر تمايز به روشي متفاوت از راهبرد ارزان فروشي باعث ايجاد موقعيتي مقاوم در برابر پنج نيروي رقابتي ميشود. راهبرد تمايز ميتواند با ايجاد وفاداري در مشتري و در نتيجه حساسيت کمتر او به قيمت، سپري محافظ در برابر رقابت چالش برانگيز ايجاد کند تمايز با ايجاد وفاداري مشتري ميتواند باعث ايجاد موانع ورود شود. تمايز حاشيه سود بالايي را براي شرکت به ارمغان مي آورد. که شرکت ميتواند با درآمد خوبي که از اين راهبرد از آن خود ميکند براي کنار آمدن با عرضه کنندگان مواد اوليه استفاده کند. تمايز قدرت خريدار را نيز کاهش ميدهد. زيرا خريدار هيچ محصول جايگزيني را در اختيار ندارد و در نتيجه به قيمت کمتر حساسيت نشان ميدهد. و در نهايت شرکتي که از اين راهبرد استفاده ميکند با ايجاد وفاداري در مشتري خود را در موقعيت بهتري نسبت به رقبا قرار ميدهد.
گاهي ممکن است اين راهبرد مانع از کسب سهم بالاي از بازار شود. اقدامات لازم براي ايجاد تمايز شامل تحقيق و توسعه فراوان، طراحي محصول و خدمات منحصر به فرد، استفاده از مواد اوليه با کيفيت و ... مي باشد براي دستيابي به مزيت رقابتي ناشي از تمايز بايستي بين آن و وضعيت هزينه نوعي توازن ايجاد کرد ممکن است در برخي موارد در حالي که همه مشتريان يک صنعت برتري شرکت متمايز را تأييد ميکنند اما حاضر به پرداخت بهاي بيشترنباشد..
ج: تمرکز
آخرين راهبرد عمومي تمرکز بر گروه خاصي از خريداران، بخشي از خط توليد يا بازار جغرافيايي ميباشد. راهبردهاي که براي واحدهاي تجاري کوچک مناسب به نظر ميرسد عبارتند از عرضه محصول با قيمتي ارزان براي بخش محدودي از بازار (راهبرد ارزان فروش متمرکز)، متمايزسازي براي بخش محدودي از بازار (راهبرد متمايز سازي متمرکز) و عرضه محصولي متمايز با قيمتي ارزان به بخش محدودي از بازار (راهبرد متمايزسازي با قيمتي ارزان) به صورتي متمرکز راهبرد تمرکز بر اين اصل استوار است که شرکت از اين طريق ميتواند مؤثرتر و کاراتر از رقباي ديگر که در سطح گستردهاي رقابت ميکنند – به هدف راهبردي و محدود خود برسد. .( رحمان سرشت1384 ص 252)
هدف از راهبرد تمرکز، خدمت دادن به بازار هدف خاص به شکل بسيار مطلوب و از طريق توجه به نيازهاي خاص مشتريان آن بازار است.يک بخش بازار مي تواند يک گروه خريدار خاص باشد ( مثلاً کارکنان نظامي و افسران )، يا يک شرکت خاص باشد.
راهبرد تمرکز به محلي متکي است که شرکت مي تواند درآنجا، بازار هدف کوچک خود را بهتر و يا کاراتر از شرکت هاي خدماتي با بازار هدف گسترده، خدمت بدهد. در نتيجه، شرکت از طريق تأمين بهتر نيازهاي مشتريانش و يا کاهش هزينه ها، در بازار هدف کوچک خود متمرکز مي شود
ج -1- راهبرد ارزان فروشي متمرکز
راهبرد ارزان فروشي متمرکز بر پايين نگه داشتن قيمتهاي فروش براي بخش خاصي از بازار يا مشتريان تأکيد ميکند شرکتهايي که اين راهبرد را در پيش ميگيرند خريداراني را که نسبت به قيمتها حساسيت زيادي دارند را هدف قرار ميدهند.( رحمان سرشت1384 ص 253)
ج -2- راهبرد متمايزسازي متمرکز
اين راهبرد براي شرکتي که محصولاتي را با کيفيتها يا کاربردهاي ويژه به منظور پاسخگويي به نيازهاي خاص مشتريان عرضه ميدارد، مناسب است اين نوع خدمات و کالاها براي رفع نيازهاي عميقتر از آنچه که به وسيله کالاهاي معمولي، ساده و نسبتاً ارزان يا کالاهايي که از ديگر کالاهاي مشابه کمي متمايز هستند عرضه ميشوند. معمولاً تقاضا براي اين نوع محصولات ثابت، بدون حساسيت و کشش است و در نتيجه با بالا و پايين رفتن قيمتها افزايش و يا کاهش نمييابد در مجموع قيمتهاي بالا براي عده به خصوصي از مشترياني که خواهان نشاني خاص، يا امنيت و يا ايمني هستند، يا از کالايي که ميخرند عملکرد ويژهاي را انتظار دارند، قابل قبول است .( رحمان سرشت ، حسين ، 1384 ص 256)
ج -3- راهبرد متمايز سازي متمرکز با قيمت پايين
واحدهاي تجاري که براي پاسخگويي به نيازهاي خاص مشتريان برگزيده، کالاها يا خدماتي متفاوت يا کالاها و يا خدمات مشابهه را به قيمتي مناسب عرضه ميدارند از راهبرد متمايز سازي متمرکز با قيمت پايين پيروي ميکنند. حال سؤال اساسي اين است که چطور يک شرکت ميتواند در عين متمايز ساختن کالاها يا خدمات قيمتهاي خود را پايين نگه دارد. روش هاي کاهش هزينه در عين متمايز سازي عبارتند از:
1 – احساس تعهد واقعي نسبت به کيفيت
2 – نوآوري در زمينه فرآيند
3 – نوآوري در زمينه محصول
4 – نوآوري در زمينه سامانهها
5 – اعمال کنترل با استفاده از تجربيات سازماني و راه و رسم.( رحمان سرشت ، حسين ، 1384 ص 259- 258 )
توقف در وسط
راهبردهاي عمومي، راهکارهاي مناسبي براي برخورد با نيروهاي رقابتي هستند، حال اگر شرکتي نتواند راهبرد خود را در قالب يکي از اين سه روش تدوين نمايد و در ميانه کار راکد بماند در موقعيت راهبردي بسيار ضعيفي قرار ميگيرد در برخي موارد، مشکل توقف در ميانه راه به اين معني است که شرکتهاي کوچکتر (تمايز يافته و تمرکز يافته) و بزرگترين شرکتها (پيشروان در هزينه) پرسودترين شرکتها و شرکتهاي متوسط کم سودترين شرکتها هستند اين امر نشان دهندة نوعي رابطه شکل، بين سوددهي و سهم بازار است.( پورتر، ترجمه مجيدي و همکاران 1385،ص 88)
خطرات راهبردهاي عمومي
پورتر معتقد است عليرغم وجود ريسکهاي در راهبردهاي عمومي، خطرات ناشي از به کار نبردن آنها بيشتر از خطرات به کار بردن اين راهبردها است. با اين حال پورتر خطرات ناشي از راهبردهاي عمومي را با قرار زير بيان ميکند.
ريسک ناشي ازارزان فروشي
1- تغييرات فناوري که سرمايهگذاريها يا آموزشهاي گذشته را از اعتبارات ساقط ميکند.
2- آموزش تازه واردها يا دنبالهروها با هزينه اندک به شيوة تقليد يا از طريق توانايي آنها براي سرمايهگذار در تسهيلات پيشرفته.
3- ناتواني از مشاهده تغييرات ايجاد شده در محصول مورد نياز يا عدم توجه به بازاريابي به علت هزينه هاي بازاريابي..
4- تورم در هزينهها که باعث محدود شدن توان شرکت در حفظ حاشيه قيمت مي شود..
خطرات ناشي از تمايز
5- تفاوت هزينه موجود بين رقابت کنندگان کم هزينه و شرکت تمايز يافته بيشتر از آن خواهد بود که تنوع محصول قادر به حفظ علامت تجاري باشد.
6- نياز خريداران به عامل تمايز کاهش مييابد اين مسئله زماني اتفاق ميافتد که خريداران به تجربه و مهارت کافي رسيده باشند.
7- تقليد باعث تقليل ميزان تمايز پيشبيني شده ميگردد. تقليد پديدهاي است که با تکامل و افزايش ميزان پختگي صنايع در بين رقابت کنندگان رواج مييابد.
خطرات ناشي از تمرکز
8- ميزان اختلاف هزينه موجود بين رقبايي که در سطح گسترده رقابت ميکنند و شرکت تمرکز يافته افزايش مييابد و اين خود موجب ميشود که مزاياي ارزان فروشي از ميان برود و يا تمايزي که در نتيجه تمرکز ايجاد شده است نيز از بين برود.
9- ميزان تفاوت موجود بين خدمات و محصولات شرکت تمرکز يافته و ديگر شرکتهاي موجود در بازار از بين برود.
10- رقبا بازارهاي فرعي را پيدا کنند و شرکت تمرکز يافته را از تمرکز خارج کنند.
2- 1-2-2- 3 - مزيت رقابتي ملتها و اثر آن بر مزيت رقابتي شرکت ها
پيشرفت و توسعه براي ملتها به ارث نميرسد و براساس مواهب طبيعي يک کشور، نيروي انساني، نرخهاي بهره، ارزش پول رايج آنگونه که اقتصاددانان کلاسيک معتقدند شکل نميگيرد، بلکه پيشرفت و توسعه براي ملتها توسط افراد آن ملت ايجاد ميشود رقابتپذير بودن صنايع يک ملت نيز به ظرفيت توانايي آن ملت در نوآوري و ترقي بستگي دارد. شرکتها و صنايع زماني به مزيت رقابتي در مقابل بهترين رقبايشان در دنيا دست مييابند که در يک محيط رقابتي و چالش برانگيز فعاليت نمايند .آنها از وجود تقاضاي داخلي زياد، رقباي قوي و تواناي داخلي، عرضه کنندگان پر توان بهره ميبرند. درعصر فرا رقابتي نقش ملت در کسب مزيت رقابتي نه تنها کاهش نمييابد ، بلکه افزونتر نيز ميگردد. اساس رقابت بر مبناي کسب دانش و آفرينش شکل يافته است. و نقش ملتها افزايش يافته است. مزيت رقابتي به ميزان زيادي از طريق فرآيند بومي سازي شکل ميگيرد. تمايز ميان ارزشها، فرهنگ، ساختار اقتصادي و ساختار نهادي و تاريخي همه در موفقيت رقابتي تأثير دارند (پورتر 2001a ص73)