بخشی از مقاله
اخلاق معیشت
مقدمه
اگر همزمان با نهضت علمی اروپا، نهضت اخلاقی نیز انجام می گرفت، امروز دنیا با مسئله ای به نام «نابودی تمدن انسانی یا نسل بشر» رو به رو نبود. متأسفانه رنسانس علمی، منهای اخلاق به وجود آمد و پله های نردبان پیشرفت در غیاب اخلاق، پشت سر گذاشته شد. اما در این میان بعضی از اندیشمندان، این خلأ اخلاقی را به خوبی احساس می کردند و نگران آینده بودند. لذا برای جبران گذشته، نهضت های اخلاقی را در اروپا و آمریکا به وجود آوردند، اما خطای بزرگی که انجام گرفت این بود که در طی این فرآیند، اخلاق از مذهب جدا شد و بر تأسیس مکتب اخلاقی بر مبنای مادیان و محسوسات تأکید شد. اثر این نهضت، ایجاد یک خلأ بزرگ در روح فرد و اجتماع و تسهیل سیر نزولی بشریت بود. نسل امروز، با همه رفاه نسبی و نیز با تمام مصائب دردناکش نمونه ای از گسترش وسیع دانش و تکنیک، منهای اخلاق است.
صاحب نظران فناوری های زیستی عموماً معتقدند اگر نسل بشر تا هزارۀ سوم نابود نشود، آن قدر از نظر علم و تکنولوژی پیشرفت می کند که بسیاری از احتیاجات زندگی را به کمک توانایی ها و قدرت ذهنی خود، تأمین می کند و سایر اعضای بدن، فعالیت کمتری خواهد داشت. در چنین عصری که تکنیک به آخرین مرحلۀ تکامل رسیده است، همه چیز برای بشر حل می شود، جز مسئله «سعادت» که همچنان حل نشده باقی خواهد ماند. از این رو جامعۀ انسانی به خاطر رسالتی که از نظر تکامل مادی و معنوی بر عهدۀ اوست، مسئولیت بزرگی در پیش دارد، که همان انقلاب اخلاقی و تجدید حیات معنوی است.
از میان مکاتب مختلف اخلاقی موجود، مکتب اخلاقی اسلام، واجد امتیازات و خصوصیات منحصر به فردی است که می تواند پیشاپیش همۀ مکاتب و علوم در هر زمان، نقش سازنده خود را ایفا نماید.
چرا بشر به اخلاق دینی نیازمند است؟
هدف از تدوین مقررات اجتماعی و سیاسی در تمام اجتماعات این است که افراد یک ملت بتوانند با رعایت حقوق متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. در حقیقت، نهادهای قانون گذاری و سازمان های گستردۀ قضایی و امنیتی و انتظامی، کارشان منحصر به این است که مانع طغیان گری بشر شوند؛ اما هنوز این همه قوانین نتوانسته امنیت کاملی در اجتماعات به وجود آورد. آمار جنایات در جوامع به اصطلاح توسعه یافته، گواه بر این ادعاست.
حقیقت این است که خواست های بی نهایت بشر، چیزی نیست که با تدوین چند قانون و تصویب مجازات هایی بتوان آن را مهار کرد، این گناه اندیشمندانی است که انسان را خیلی کوچک تر از آنچه هست تشخیص داده اند و تصور کرده اند با این ذهن و درک ناقص بشری می توان به تمام جنبه های پیچیده روح انسان پی برد و برنامه سعادت او را به دست داد.
ثروت، لذت، قدرت، وطن پرستی، ملت پرستی، علم، هنر و ... فاقد آن کلیتی هستند که بتوانند تمام ابعاد وجود یک فرد را ارضا نمایند. مگر انسان غیر از لذت گرایی یا ثروت خواهی یا عشق به وطن و ... خواسته های دیگری ندارد؟ فردی که تمام وجود خود را در راه گردآوری ثروت هماهنگ می سازد، خیلی زود در می یابد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است. اکنون این سؤال مهم پیش میاید که: «هدف نهایی زندگی، چه می تواند باشد؟.
وقتی روشن شد که آرمان های محدود و سطحی، قدرت پاسخگویی به همه خواسته های مادی و معنوی بشر را ندارند، باید در تکاپوی هدف و مقصدی بود که با فراگیری تمام وجود انسان، نیازهای جسمی و خواسته های بی نهایت روحی او را اشباع نماید و آن قدرت را داشته باشد که به سه سؤال اساسی «از کجا آمده ام، برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت؟» پاسخ های قانع کننده ای بدهد و یا این که بدون اعمال زور و قدرت، آنها را به رعایت قوانین اخلاقی، مُلزم نماید.
آیا قدرتی که بتواند پشتوانه مطمئنی برای اصول اخلاقی بشر در روابط فرد و اجتماع باشد و عموم افراد را در نهان و آشکار، مقید به رعایت حقوق و انجام وظایف نماید، جز خدا می شناسید؟
اسلام و ضمانت اجرا
در اسلام، ضمانت اجرای مقررات اخلاقی، نیروی ایمان مردم به مبدأ آفرینش است. نیروی ایمان همان پلیس مخفی ای است که هر فرد در همه حال، آن را ناظر اعمال خود می داند. حتی آن گاه که شخص تنها باشد، چون خود را تنهای حقیقی نمی داند، از ارتکاب اعمال زشت می پرهیزد و از انجام دادن نیکی استقبال می کند؛ چرا که او معتقد است که: «خدایش از رگ گردن به او نزدیک تر است» و زندگی دنیا، گذرگاه ورود به جهان دیگری است که بسی بزرگ تر و خواستنی تر است و هر عمل کوچکی در این دنیا، جزا و پاداشی در آن دنیای جاودان دارد.
فرهنگ ایرانی – اسلامی و نقش قناعت در آن
در فرايند بررسي دلايل فرهنگي و ديني نوگرايي، توسعه و تحولات فزاينده كشورهاي پيشرفته صنعتي درمقايسه با كشورهاي عقب مانده يا توسعه نيافته و حتي به بيان برخي نظريه پردازان، عقب نگهداشته شده!، همواره دركنار مجموعه علل تاريخي، برون مرزو ملي، سياسي و اقتصادي، اين موضوع محوري مطرح است كه چرا بخش بزرگي از ملل توسعه يافته در دنياي امروز ملل وابسته به اديان مسيحي، يهودي، بودا، برهمن و.. ادياني بجز دين اسلام است. چگونه است كه از بين بيش از 54 كشور اسلامي دنيا اكثريت قريب به اتفاق آنها در زمره ملل توسعه نيافته، يا عقب مانده و سنتي جاي دارند؟ يكي از مهمترين آثار پژوهشي انجام شده در اين زمينه اثر ارزنده ”ماكس وبر“ جامعه شناس آلماني است كه در كتاب خود به بررسي چگونگي ظهور اخلاق و منش پروتستانتيزم و اثر آن در توسعه سرمايه داري مي پردازدكه در كنار تحولات شيوه هاي توليد و پديداري زمينه هاي انقلاب صنعتي و ظهور نظام
سرمايه داري توانست در تجديد نظر و تغيير جهان بيني انسان غربي و مسيحي تاثير گذارد. به بيان وبر با ظهور انديشه ها و آموزه هاي پروتستانتي در درون مسيحيت كاتوليك، بتدريج خلقيات و برداشت انسان مؤمن مسيحي دگرگون شده و در كنار مجموعه اي از دلايل، قناعت در مصرف و تلاش براي توليد و توليد گري از عوامل مهم رشد سرمايه داري غرب بشمار مي رود. به بيان وي در رشد جوامع اروپايي تا مرحله سرمايه داري، روحيه واخلاق پروتستاني، خاصه سخت كوشي نقش مهمي ايفا كرده و قناعت در مصرف و نه توليد منجر به پس انداز و زمينه مساعد انباشت سرمايه و سرمايه گذاري هاي پي در پي گرديد.
با اين مقدمه كوتاه اين پرسش كه در فرهنگ اسلامي و بويژه از نوع ايراني آن، قناعت داراي چه خصايصي است كه وجه مميزه آن با همين آموزه در فرهنگ مسيحي است. پيش فرض مقاله حاضر اين است كه در فرهنگ ديني و ملي ايراني، قناعت به اندك درمقابل فزون خواهي (نه به معناي اسراف و ريخت و پاش كردن) بعنوان يكي از عوامل مهم فرهنگي، موجب ايجادگرايش و منش فقرگرايي، سكون و ايستايي انگيزه هاي توليد و توقف رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي شده است. مفهوم قناعت دراينجا عبارت است از قناعت توام با فقر كه به هيچ وجه نقطه مقابل اسراف و تبذير نبوده و ازنوعي گرايش و نگرش هاي ديني و گاه صوفي منشانه ريشه مي گيرد. ” قناعت كردن به اندك و زهد ورزيدن در معيشت و تلخ كام بودن از زيستن در دنيا و شاكر و آرام بودن بر رزق مقوم و عبث پنداشتن تلاش براي افزايش رزق و روزي، و منفعل شدن كه همگي از تعليمات شايع صوفي منشي هستند، مطلقا با توسعه
امروزين هماهنگي ندارد كه آدمي را ناارام و فزون طلب و بلندپرواز، آينده نگر، برنامه ريز، دنيا خواه، خردورز، محاسبه گر، فعال و زندگي ساز مي خواهد. بطور كلي فهمي از دين كه زيستن در دنيا را جدي نگيرد و آبادي معيشت اين جهاني في نفسه براي آن محترم و مغتنم نباشد، به توسعه به معناي امروزين آن رو نخواهد كرد“. اين آموزه در لابلاي متون ديني و توصيه هاي اخلاقي نيز نمايان است بطوريكه در برخي احاديث و روايت مرتبط مي توان شاهد ترويج اين شيوه زيست و نگاه بود:” دوآزمند سير نمي شوند:حريص درعلم وحريص در مال....، شكم آدمي را جز خاك پرنمي كند...، برترين توانگري ترك آرزوست...، قناعت سرشارترين گنج است...، خوشا به حال كسي كه به اسلام راه يافت و زندگي اش رادرحدكفاف بوده و به آن قانع شد...، اگر كسي درعين قناعت عملي در زندگي قلبش نيز از دنيا رويگردان باشد و به آن وابسته نباشد، زاهد است.زهد حالت دروني است كه بصورت قناعت ظاهر مي شود. زهد بي رغبتي به دنياست...، خوشا آنانكه دل از اين جهان گسستند وبدان جهان بستند...و..“.
علاوه براين ادبيات مكتوب ايراني و بويژه شيعي مشحون از مضامين مشابه با احاديثي است كه گفته شد. بطوريكه حافظ مي گويد: گنج زرگر نبود كنج قناعت باقيست/ آنكه آن داد به شاهان به گدا اين داد، خوش عروسي است جهان از ره صورت ليكن/ هركه پيوست بدو عمرخودش كاوين داد؛ يا به زبان سعدي: چشم تنگ دنيا دوست را/ يا قناعت پركند يا خاك گور. در جاي ديگري. در جاي ديگر”ابن يمين مي نويسد برسركوي قناعت گوشه اي بايد گرفت نيم ناني مي رسد تا نيم جاني در تن است و شيباني نيز آورده است دنيا به يك پشيز نيرزيدي ارنبود اين گنج هاي عزلت وكنج قناعتش“.
اخلاق معیشت اسلامی
اسلام تحصیل مال و معیشت و یا به تعبیر جامع تر «اقتصاد» را در زندگی بشر دارای اهمیت میداند ولی نه بسان جوامع سرمایه داری که آن را اصیل دانسته و تمام فضائل اخلاقی و عواطف انسانی را فدای آن مینمایند. بلکه آن را یکی از امور مؤثر در زندگی قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضیلت را هم نادیده نگرفته است و در هر شرائط اولویت را به اخلاق و فضیلت داده است.
و لذا در روایات زیادی مسلمانان را به اصلاح کار و معیشت یکدیگر موظف نموده و توانگران را به دستگیری از فقیران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها که از این وظیفه مقدس اخلاقی و اجتماعی شانه خالی کنند و در اثر دست زدن به راههای زیانبار بازرگانی انحصاری و زیادهطلبی، توازن اقتصادی را به خطر میافکنند، به شدت تهدید و نکوهش کرده است.
مرحوم کلینی از هاشمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«...من لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم». (۱)
ترجمه: هرکس شب را روز کند بدون اینکه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان و اصلاح کارهای آنان باشد، مسلمان نیست.
باز از آن حضرت منقول است که فرمود: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم». (۲)
ترجمه: هرکس صبح کند بدون آنکه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نیست و هرکس صدای مردی را بشنود که مسلمانان را به یاری میطلبد و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست.
کلینی از «سماعة» روایت کرده که گفت: از امام صادقعلیه السلام سئوال کردم: گروهی سیرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتی گردآوردهاند، درحالی که برادران مسلمانشان شدیدا احتیاج دارند، و زکات هم برای آنها کفاف نمیدهد، آیا رواست آنها سیر باشند درحالی که برادرانشان در این روزگار سخت گرسنه هستند؟!
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحرمه، فیحق علی المسلمین الاجتهاد فیه والتواصل والتعاون علیه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منکم تکونون علی ما امرالله فیهم رحماء بینکم متراحمین». (۳)
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم کند و نباید او را تنها بگذارد و خوارش نماید (ونسبتبه وضع او بیتفاوت باشد) و نباید او را محروم کند (وبا داشتن ثروت اضافی او را در فقر و فلاکتبگذارد) پس بر مسلمانان لازم است که در برادری و برابری باهم کوشا باشند و بر کمک و رسیدگی به هم و بپا خواستن به یاری حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (۴) نسبتبه هم مهربان و بخشاینده باشند.
کلینی از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما رجل من شیعتنا اتی رجلا من اخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضی حوائج عدة من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامة». (۵)
ترجمه: هرگاه یکی از شیعیان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش یاری بخواهد واو با اینکه تواناست، کمکش نکند، خدا او را به قضای حاجتهایی گروهی از دشمنان ما، مبتلا میکند تا بر این کار او را در روز قیامت عذابش کند.
کلینی و صدوق از «فرات بن احنف» از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامة مسودا وجهه مزرقة عیناه مغلولة یداه الی عنقه، فیقال: هذا الخائن الذی خان الله ورسوله، ثم یؤمر به الی النار». (۶)
ترجمه: هر مؤمنی برادر مؤمنش را از چیزی که به آن احتیاج دارد و از خود یا از دیگری بتواند آن چیز را به او برساند، محروم کند، خداوند او را در روز قیامتبا روی سیاه و چشمان برگشته و دستان به گردن آویخته، بازداشت میکند و اعلان میشود: این همان خائنی است که به خدا و رسولش خیانت کرده، سپس امر میشود او را به آتش افکنند.
کلینی از مفضل بن قاسم روایت کرده که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود:
«من کانت له دار فاحتاج مؤمن الی سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی ابخل عبدی علی عبدی بسکنی الدار الدنیا و عزتی و جلالی لا یسکن جنانی ابدا». (۷)
ترجمه: هرکس خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سکنای آن محتاج باشد و او محرومش کند، خداوند میفرماید: فرشتگان من این بنده من در دنیا، از اسکان دادن بنده دیگرم در خانه اش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هیچگاه در بهشت من ساکن نمیشود.