بخشی از مقاله
اخلاق و عرفان اسلامي
اخلاص؛ شرط قبولي طاعات:
تمام كارهايي كه مورد رضاي خدا هستند، مي توان به شكل عبادت انجام داد؛ و آن وقتي است كه نيت انجام آنها رضاي خدا باشد. ولي بعضي از اعمال حتما بايد به قصد قربت انجام بگيرند؛ اگر به قصد قربت انجام نگيرند نه تنها ثوابي ندارند، بلكه گناه هم دارند. اصلا عبادت واجب اگر نيت خالص و قربت نداشته باشد باطل مي شود؛ مثل نماز. البته عبادات ديگري هم هستند كه ماهيتشان عرض
بندگي در پيشگاه الهي است. آنها هم متقوم به نيت هستند؛ اگر به قصد ريا انجام بگيرند باطل هستند. بعضي از عبادت هاي ديگر هم هستند كه بين فقها كم و بيش بحثهايي درباره آنها وجود دارد؛ مثلا، زكات و خمس. اگر كسي قصد قربت نداشته باشد، تكليف مالي از او ساقط نمي شود، يا اينكه وظيفه مالي ساقط مي شود، منتها گناه كرده يا از ثواب تكليف واجبش بي بهره مانده است؟ اين بحثها مال متخصصان است و فقها و بزرگان و مراجع بايد درباره آن بحث كنند.
در مجموع، كارهايي را كه به صورت عبادت انجام مي گيرند، مي توان به سه دسته كلي تقسيم كرد: يك دسته كارهايي هستند كه اصلا عنوان و ماهيت آنها عرض بندگي به پيشگاه الهي است، خودشان هيچ جهت ديگري ندارند؛ مثل نماز، حج و روزه. بعضي از عبادتها هم هستند كه اصل انجام كار في حد نفسه عرض بندگي نيست، منتها بايد به قصد قربت انجام بگيرند. زكات دادن، كمك به فقرا يا ساير مصارف زكات، اخراج مال زكوي از ذمه انسان است. حضرت امام خميني (ره) مي فرمودند: اينها را «افعال قربي» مي گوييم.
آنجا كه اصلا خود ماهيت كار عرض بندگي به پيشگاه خداست، وقتي كار انجام مي گيرد، نبايد هيچ قصد ديگري در انجام آن ملحوظ باشد؛ مثلا، وقتي آدم نماز مي خواند اگر همراه قصد نماز، اين قصد را هم داشته باشد كه ديگران او را ببينند و تعريف كنند
، اين مي شود ريا و موجب بطلان نماز، و نه تنها ثواب عبادت را نبرده، بلكه گناه هم كرده است. اما كاري كه ماهيت آن عرض بندگي نيست؛ مثل انفاق كردن، مي تواند آن را به قصد قربت انجام بدهد، ولي اگر با اين قصد انجام نداد، گويي پولش را به دريا ريخته است و براي آخرتش فايده اي ندارد. براي اينكه نفعي داشته باشد، بايد آن را به قصد قربت انجام دهد. در اين جور افعال، قصد قربت كانه مقدم بر خود عمل است. آدم بايد بخواهد كه خدا از او راضي باشد، آن وقت اين عمل را براي رضاي خدا انجام دهد؛
الاابتغاء وجه ربه الاعلي ليل:20
يريدون وجهه انعام:52
البته در عبادات ديگر ممكن است عكس اين باشد، يعني آدم كار را فقط به عنوان عرض بندگي انجام مي دهد، اما عاملي كه باعث مي شود آدم اين كار بندگي را انجام دهد در پيشگاه الهي در مرتبه مقدم نباشد. اين را بعضي از فقها «داعي بر داعي» مي خوانند و بسياري از مسائل فقهي را به اين صورت حل كرده اند.
به هر حال، اگر بخواهيم كاري به صورت عبادت انجام بگيرد، بايد نيت خالص داشته باشيم، آن را براي خدا انجام دهيم. در يك حديث قدسي1 به سندهاي متعدد نقل شده است كه خداوند مي فرمايد «انا خير شريك»2، من بهترين شريك هستم. كساني كه در كاري مشاركت مي كنند، يك سهم معيني از درآمد كار را مي برند، مثلا، پس از اينكه آن كار تمام شد، معامله اي، تجارتي
زراعتي انجام گرفت، به اندازه اي كه سرمايه گذاري كرده اند، سهمشان را مي برند. خداي متعال مي فرمايد: من بهترين شريك هستم، براي اينكه هر كس مرا با ديگري شريك كند، من همه سهمم را به او واگذار مي كنم، يعني اگر كسي نماز مي خواند، هم براي من بخواند، هم كنارش قصد ديگري داشته باشد، مي گويم: آن قسمتي را هم كه براي من خواندي من نمي خواهم
، سهمي از آن نمي پذيرم. ديگر از اين شريك بهتر چه مي شود كه كل سهمش را به شريكش واگذار كند! اگر براي من در كاري شريك قرار بدهد، من همه سهمم را به آن شريك واگذار مي كنم؛ يعني هر عبادتي كه اندكي غير از قصد خدا در آن دخالت داشته باشد، آن كار قبول نمي شود؛ خدا آن را نمي پذيرد. «نمي پذيرد»، يعني: ثواب نمي برد، يا اينكه اصلا باطل است، يا گناه هم دارد، اين بستگي دارد به آن عبادت. اگر عبادت واجبي باشد كه در آن قصد قربت واجب است، در آن صورت، ريا در آن گناه كبيره به حساب مي آيد و آن را باطل مي كند؛ نه تنها ثواب ندارد، بلكه عذاب هم دارد.
صعوبت خالص سازي عمل:
منظور از «نيت» چيزي نيست كه آدم به ذهنش خطور بدهد. نيت خيلي هم در اختيار آدم نيست كه هر وقت هر نيتي خواست بكند، اين غالبا ناشي از يك مقدمات قبلي است. بدون مقدمات قبلي، نيت حاصل نمي شود. اين جور نيست كه آدم هر وقت مي خواهد هركاري را به هر نيتي بتواند انجام بدهد. پيشتر بايد معرفتي داشته باشد، ايماني داشته باشد، به لوازم كار توجه داشته باشد تا بداند كار را به چه نيتي انجام مي دهد.
گاهي وقتي آدم دارد عملي را انجام مي دهد، اگر دقت كند يا كسي از او سؤال كند، خودش مي تواند بفهمد كه نيتش خالص نيست، مثلا كار خيري مي كند، آنچنان در بوق و كرنا مي دمد كه گوش فلك را كر مي كند كه ما اين كار را انجام داديم! اگر ساختماني ساخته باشد بالاي آن
اسمش را مي نويسد، اگر جور ديگري كار خيري انجام داده باشد، نزد كساني تعريف مي كند تا بفهمند. به هرحال، خودش مي فهمد كه اين كار خالص براي خدا نيست. اما بسياري از اوقات اين نيت ريايي يا نيت شرك آميز ناخودآگاه در عمل اثر مي گذارد، يعني خود شخص هم باور نمي كند كه دارد ريا مي كند. به همين دليل، علماي اخلاق سعي دارند توجه بدهند به انگيزه هايي كه ممكن است در عمل اثر كنند بدون اينكه خود آدم توجه داشته باشد. گاهي وقتي متوجه مي
شويم كه كار از كار گذشته است. به همين دليل، راه هايي را معين كرده اند كه دقت كنيد، ببينيد كاري كه داريد انجام مي دهيد واقعا براي خداست يا قصد ديگري هم داريد؟ اگر كاري را – مثلا- در حضور ديگران انجام مي دهيد، اگر نماز جماعت در مسجد مي خوانيد، ببينيد اگر هيچكس شما را نمي ديد باز هم نماز را اين جور مي خوانديد يا نه؟ اگر شب تاريكي بود، هيچ كس متوجه نمي شد كه شما به مسجد آمده ايد نماز جماعت مي خوانيد، چه؟ اگر وقتي به مسجد مي آييد و هميشه جاي معيني داريد، اگر يك روز در جايتان نباشيد، ناراحت مي شويد؟ از اينها معلوم مي شود كه نيتتان خالص هست يا نيست.
مرحوم حاج ميرزا جواد آقا تبريزي- رضوان الله عليه- در كتاب اسرار الصلاة نقل كرده اند كه يكي از بزرگان سالها در نماز يكي از علماي بزرگ شركت مي كرد. هميشه در صف اول، جاي مخصوصي مي ايستاد. يك روز آمد ديد صف پر شده و ديگر در آن صف، جايي براي او نيست. رفت صف دوم يا صف بعدي ايستاد. بعد احساس كرد كه خجالت مي كشد از اينكه جاي ديگري نماز مي خواند، چون آدمي بوده كه هميشه صف اول نماز مي خوانده و مردم او را در صف اول مي ديده اند! پيش خودش خجالت كشيد. ايشان در آن كتاب نوشته اند كه سي سال نمازش را اعاده كرد و گفت: من نمي دانستم نمازم به قصد اين بوده است كه مردم مرا در صف اول ببينند. از اينكه امروز مرا نديدند و خجالت كشيدم، معلوم مي شود قصد من پاك نبوده است، و گرنه چه صف اول بايستم يا جاي ديگر نماز بخوانم، خجالت ندارد.
يا فرض بفرماييد امام جماعتي در نماز، جايي اشتباه كرد يا شك كرد، اگر خجالت بكشد يا ناراحت بشود كه مردم متوجه شدند من نمازم را اشتباه خواندم - هر انساني مي تواند اشتباه بكند- اينكه خجالت مي كشد نشانه آن است كه قصدش خالص نبوده است.
اگر- مثلا- هر روز آدم با يكي از دوستانش به مسجد مي رود. اگر يك روز دوستش نبود، مي گويد امروز به مسجد نمي روم، نمازم را فردا مي خوانم، از اين معلوم مي شود قصدش فقط براي خدا نبوده، و گرنه خدايي كه ديروز بوده امروز هم هست، امروز فقط رفيقش نيست. بسياري از اين قبيل مسائل هستند كه ناخودآگاه در قصد آدم تاثير مي گذارند و او خودش متوجه نيست. به همين دليل، بايد خيلي سعي كند كه نيتش را در عبادت خالص كند.
ايشان [مرحوم ميرزا جواد آقا تبريزي] در كتاب اسرار الصلاة نقل كرده اند كه شخصي در ايام محرم، با وجود مجالس عزاداري متعدد هميشه دوست داشت در يكي از آنها شركت كند. يك وقت متوجه اين علاقه اش شد و با خود گفت: حتما اين يك خصوصيتي دارد، و گرنه يك مجلس عزاداري سيد الشهداء (عليه السلام) با مجلس ديگر چه فرق مي كند؟ چطور من بايد اينجا را ترجيح بدهم؟ فكر كرد تا با زحمت متوجه شد كه آنجا چه خصوصيتي دارد كه آن را ترجيح مي دهد و ديگر بنا گذاشت كه به جاهايي برود كه آن خصوصيت در آنها نباشد.
اينها نكته هايي هستند كه بايد به آنها توجه كنيم. اگر عبادت خالص شد، آن قدر قيمت دارد كه بعضي از فرشتگان هم نمي توانند اجر آن را تعيين كنند. اما وقتي خالص نبود مثل يك جنس تقلبي مي شود يا مثل غذايي كه زهر داشته باشد. مواد غذايي خوبي كه با زحمت تهيه شده، اما قدري سم هم در آنها ريخته شده كه ديگر قابل استفاده نيست و بايد آن را دور بريزند.