بخشی از مقاله


چكيده
كميته امداد امام (ره) يك نهاد غير دولتي است. هر چند سازمانهاي غير دولتي شريكي كارآمدبراي نهادهاي دولتي محسوب مي شوند و بخش قابل ملاحظه اي از مسئوليت‌هاي توسعه را بردوش مي كشند مع الوصف همانگونه كه از نام آنها پيداست، وابسته به دولت نيستند و قدرت خود را عمدتا از گروههاي مختلف مردمي كسب مي كنند بر اين اساس جلب مشاركت پايدار ومستمرمردمي، عنصر اساسي در موفقيت اين سازمانها تلقي مي گردد.


بطوري كه مي توان گفت توانمندي نهادهاي غير دولتي به ميزان زيادي در بسيج مردم و نهادينه كردن مشاركت در پيكره سازمان وارباب رجوعهاي آن تجلي مي يابد سازمانهاي غير دولتي نه تنها در مرحله استقرار و شكل گيري، بلكه در تداوم فعاليتها و توسعه ساختي – كاركردي به شدت نيازمند همكاري گروههاي

مختلف مردمي هستند. در حال حاضر بخش قابل ملاحظه اي از فعاليت‌هاي كميته امداد امام (ره) متكي به مشاركت مردمي است. استفاده از 90هزار نيروي داوطلب مردمي و جمع آوري كمك‌هاي مردمي در سطح وسيع از مهم ترين مصاديق مردمي بودن و مشاركت پذيري اين نهاد است. به همين دليل بايد متناسب با شرايط حاكم بر جامعه نسبت به تدوين الگوهاي مختلف اقدام نمايد. در حال حاضر امداد امام (ره) با استفاده از روش‌هاي مختلف از مشاركت مردمي استفاده مي كند، اما آمار و ارقام نشان مي دهد كه به لحاظ مادي اين مشاركت ها متناسب با نرخ تورم رشد نداشته است، به همين دليل ضرورت بازنگري در روش ها

و الگوها بيش از پيش احساس مي شود. در مطالعه حاضر ضمن بيان اهميت و ضرورت جلب مشاركت مردم در كميته امداد امام، نظارت مشاركت جامع در امداد طراحي و تبيين شده است. اين نظام به طور خلاصه از سه عنصر مشاركت عمومي، مشاركت نهادهاي دولتي و مشاركت نهادهاي غيردولتي تشكيل شده است كه همواره تحت تاثير عوامل پيراموني قرار دارد.

 

مقدمه
مشاركت اساس زندگي اجتماعي و جامعه بشري است. اين مفهوم از دو قرن پيش نخست وارد نظام‌هاي سياسي و سپس قلمرو صنعت، بازرگاني و اقتصاد گرديد، اما در دهه اخير به شدت مورد توجه متخصصان توسعه و سياست مداران قرار گرفته است. فلسفه اصلي مشاركت، استفاده از فكر و نظر ديگران در تصميم گيري هاست، زيرا مسائل زندگي اجتماعي به قدري پيچيده و داراي جوانب گسترده اي است، كه تعداد معدودي از افراد كه در راس جامعه قرار دارند ويا معدودي از نخبگان جامعه قادر به حل آنها و تشخيص راه صواب نيستند، بلكه نيازمند رايزني عمومي و تبادل نظر با ديگران هستند.


امروزه موضوع مشاركت مورد توجه و علاقه بسياري از سازمان‌هاي ملي، منطقه اي و بين المللي (دولتي و غيردولتي) است. اعتقاد بر اين است كه اساسا توسعه بدون مشاركت آحاد مردم عملي نخواهد بود. به همين دليل ميزان مشاركت مردم در تصميم گيريها يك معيار اساسي در توسعه جامعه و دموكراسي حاكم بر هر كشور است با اين نگرش مشاركت هم هدف است هم وسيله. وسيله است زيرا بسياري از اهداف جامعه در سايه مشاركت مردمي تحقق مي يابد. هدف اصلي را مشاركت به خودي خود باعث آگاهي اقشار مختلف جامعه شده و راه را براي توسعه هموار مي سازد. در صورت تحقق مشاركت جامعه، مقاومت مردم در برابر دگرگوني و نوسازي كم مي شود. مشاركت زمينه ساز رفاه اجتماعي و شكوفايي فكر و انديشه مي شود.


اهميت مشاركت در سازمان‌هاي غير دولتي به مراتب بيش از سازمانهاي دولتي است زيرا اين سازمانها مشروعيت خود را از مردم مي گيرند و در صورتي كه پشتوانه مردمي نداشته باشند، قادر به ادامه حيات نخواهند بود. كميته امداد مام (ره) نيز به عنوان يك نهاد غيردولتي از اين قاعده مستثني نمي باشد به همين دليل اين نهاد بايد به طور مستمر نظام مشاركت خود را بازنگري نموده و نسبت به شناسايي و كاربرد راهكارهاي نوين اقدام نمايد.


هدف از مشاركت توانمندسازي افراد براي مشاركت خودجوش است در واقع مشاركت فرآيندي است كه موجب تحرك بخشي منابع محلي بكارگيري گروههاي متنوع اجتماعي در تصميم گيري – درگيري محلي (مردم) در تحريف مشكلات، جمع آوري و تحصيل اطلاعات و اجراي پروژه ها مي شود.


قبل از پرداختن به مباحث نظام مشاركت در امداد ارائه تعريفي از واژه مشاركت ضروريست. با وجود مطالعات متعدد پيرامون روشها، الگوها و مكانيزمهاي مشاركت، تعريف جهان شمول از اين واژه تا به حال ارائه نشده است، در اين بخش به برخي از تعاريف اشاره مي گردد:

بيان مساله


يكي از راههاي پيشرفت در خدمات اجتماعي كه كمتر با شكست روبرو مي شود و با اعتماد صد در صد انجام كارها صورت مي گيرد، مشورت و مشاركت در انجام كار مي باشد. از جمله حمايت از محرومين جامعه تنها با مشاركت آحاد جامعه امكان پذير است و شناسايي راههاي مشاركت و همچنين موانع آن از اهميت ويزه اي برخوردار است.اينكه مشاركت در حد بسيار خوبي صورت پذيرد بايد موانع را از سر راه برداشت و كار را انجام داد كه فرهنگ مشاركتي ايجاد شود و مردم هميار و همدل يكديگر شوند. اين پزوهش پاسخ به اين سوال است. (كه اصول ومباني مشاركتهاي مردمي در سازمانهاي حمايتي چگونه است ؟)


ضرورتهاي انجام تحقيق
پيشرفتهاي مشاركتي در ايران و جهان و همچنين حمايت‌هاي مالي و فكري به سازمانهاي حمايتي ما را بر آن داشت تا تحقيقاتي در خصوص چگونگي مشاركت و موانع آن انجام دهيم.

بيان اهداف تحقيق
* شناخت تاريخچه مشاركتهاي مردمي در سازمانهاي حمايتي ايران و جهان
* آشنايي با تعاريف و مفاهيم مشاركت
* شناسايي موانع و چگونگي مقابله با آنها
* گونه شناسي مشاركتهاي مردمي
* شناسايي پيش نيازهاي مشاركتهاي مردمي


تعاريف و مفاهيم مشاركت
- واژه شناسي مشاركت يا (ترمينولوژي).مشاركت در معني لغوي آن به معناي همراهي – شركت – همبازي است و كلمه اي است عربي از باب مفاعله (داراي معني بين الاثنين يعني بين دو چيز) در زبان انگليسي (participation) به معني شريك شدن، سهيم شدن و مداخله بكار برده مي شود.
- مشاركت يعني شركت آگاهانه – ارادي و داوطلبانه و فعال افراد در فرآيند توسعه.
- مشاركت از ديدگاه آگاه سازي:
در اين انديشه كليد مشاركت اجتماعي در برابر انگاري افراد انساني است و انتفاع آگاهانه و از روي ميل ورغبت افراد جامعه از موضوع مورد مشاركت است.
- مشاركت از ديدگاه امداد:


مشاركت عبارتست از فرآيند در گيري و آگاهانه ارادي و داوطلبانه و فعال سازي افراد در كمك به همنوع كه هدفش كاستن درد آلام آنان و كل جامعه مي باشد كه شامل: مشاركت مادي مانند كمكهاي نقدي و غيرنقدي و هم مشاركت غير مادي مانند خدمات آموزشي و درماني و بهداشتي و امثالهم مي‌باشد.
مفاهيم مرتبط با نهاد مشاركتي
* ماهيت نهاد مشاركتي:


نهاد از نظر ماهيت شكلي از رفتارهاي جمعي استقرار يافته در جامعه است. از سوي ديگر رفتار اجتماعي داراي سه بعد نگرش و باورها، دانش وآگاهيها و مهارت و كنشهاي جمعي است.


* ساختار نهادهاي مشاركتي:
شامل تجمع يا راهپيمايي، هيئت، شورا، جمعيت يا انجمن، مجلس، دولت، تشكل، رفراندوم، شركت و جهاد بوده است. بر اساس اين دسته بندي، دولت نيز در صورتي كه متكي بر عرف بوده قادر به احقاق حقوق مردم در زمينه ايجاد امنيت باشد، يك ساختار مشاركتي تلقي شده است.
* سازماندهي نهادهاي مشاركتي:


سازماندهي نهادهاي مشاركتي در قالب رفتارهاي جمعي شامل گردهمايي، قبول مسئوليت متقابل، تعريف اهداف مشترك، اجتماع يا جمع گرايي، هماهنگ سازي، عرف، ائتلاف، اعتمادسازي، شراكت و بالاخره بسيج معين مي شود. سطوح بالاتر از سازماندهي در بر گيرنده سطوح پايين تر آن نيز مي باشد.
* فرآيندهاي تصميم گيري نهادهاي مشاركتي:


فرآيندهاي تصميم گيري به معناي مجموعه اي از كنشهاي فردي و جمعي براي قبول برتري يا رجحان برخي گزينه ها بر ديگر گزينه ها، منطبق بر معيارهاي مشترك است. فرآيند تصميم گيري اغلب در جهت حل مشكلات يا انتخاب بهترين راه حل ها براي رفع آنهاست.
* سطوح دستيابي به حقوق انساني:


تمامي نهادهاي مشاركتي منجر به تحقق و دستيابي آحاد مردم به برخي از حقوق انساني مي‌شوند. اين حقوق شامل آزادي انتخاب، رفاه وآسايش، آزادي اطلاعات و حق دسترسي به آن، حق شهروندي و تابعيت، عدالت اجتماعي، امنيت و تامين اجتماعي، قبول تفوت ها و تضادهاي اجتماعي، پاسخگويي قدرت به مردم، آزادسازي منابع به نفع مردم و داشتن يك ايدئولوژي و باور فردي ميباشند.

* پيامدها و دستاوردهاي نهاد مشاركتي:


اين آثار و پيامدها شامل: برابري و تساوي حقوق، دستگيري و كمك، همبستگي ملي، مشروعيت و مقبوليت نهادي، برنامه ريزي، نظارت و آينده نگري، حاكميت، رفع آسيب ها و مشكلات فردي و اجتماعي، روشنگري، رشد وپيشرفت، ابتكار وسازندگي بوده اند.
كميسيون اقتصادي آمركاي لاتين مشاركت را شركت داوطلبانه مردم در يك يا چند برنامه عمومي كه فرض مي شود در توسعه ملي نقش دارد، تعريف مي كند محمدعلي طوسي از قول كيت ديويس مي نويسد: « مشاركت عبارتست از درگيري ذهني و عاطفي اشخاص در موقعيت‌هاي گوناگون، به گونه اي كه آنان را برمي‌انگيزد تا براي دستيابي به هدف‌هاي گروهي ديگران را ياري دهند ودر مسئوليت كار شريك شوند. » (طوسي، 1372)در اين تعريف سه نكته نهفته است.
- مشاركت فقط به پوشش بدني محدود نمي شود، بلكه شامل درگيري ذهني و عاطفي است.
- مشاركت، مردم را به ياري دادن ديگران بر مي انگيزد.


- مشاركت، مردم را برمي‌انگيزد تا مسئوليت بپذيرند.
يكي از كامل ترين تعاريف مشاركت توسط آبهوف و كوهن (1976) بيان شده است اهميت اين تعريف بگونه اي است كه از آن به عنوان يك تعريف استاندارد نام مي برند و امروزه در غالب منابع به آن استناد مي كنند. آبهوف و كوهن بيش از هر چيز به دخلت مردم در فرآيند تصميم گيري تاكيد دارند و معتقدند « مشاركت يعني شركت افراد در تصميم گيري، اجرا، ارزشيابي و تقسيم منافع حاصل از يك پروژه »


از ديدگاه واژه شناسي، مفهوم مشاركت با تعاون، همياري و ديگرياري متفاوت است. هر چند كه در بعضي از متون اين كلمات را به صورت معادل بكار مي برند. در مجموع اصطلاحات همياري و ديگرياري و خودياري جلوه هايي از مشاركت روستائيان است و مي توان آنها را به عنوان اشكالي از مشاركت نام برد.
مراحل مشاركت:


تفكر تصميم سازي  تصميم گيري برنامه ريزي اجرا كسب  منافع ارزيابي
درجات مشاركت:
عدم مشاركت  مشاركت جزيي مشاركت كامل
عناصر كليدي مشاركت
1- مداخله و بررسي :


تماس در سطح محله و فراهم كردن زمينه مشاركت
2- تشريح:
شرح اهداف مشاركتي
3- بسيج:
ايجاد انسجام در سايه آگاهي و علاقه
4- تبليغ:
رساندن پيام (اهداف) طرح به مخاطب
5- بكارگيري مردم:
جلب پشتيباني مردم در اجراي طرح و بهره گيري از توانائيهاي آنان
6- نظارت و كنترل:
تاريخچه مشاركت در ايران و جهان:
اطلاعات تاريخي موجود نشان مي دهد كه انسان اوليه از دوران پارينه سنگي (پارينه سنگي قديم – پارينه سنگي ميانه – پارينه سنگي جديد – فرا پارينه سنگي و نو سنگي) كه در نوسنگي جوامع روستايي شكل رفته اند. به مرور و پس از آن دوران شهر نشيني آغاز كرده، طبق معيارهاي سنتي خود زندگي مي كردند.


امانوئل تري: در بحث جوامع سنتي همكاري و مشاركت مردم را در شش شاخه تقسيم بندي نموده است:
1- شكار 2- كشت غلات 3- دامپروري 4- ماهي گيري 5- برداشت غلات 6- صنايع دستي.
اسناد موجود گوياي اين است كه در سال 214 ميلادي براي اولين بار حقوق مشاركت در مورد همه ساكنان امپراطوري روم تعمين داده شد. بنابراين حق مشاركت براي عموم بوجود آمده از 200سال پيش مشاركت در نظام سياسي كشورهاي باختري راه يافت و آرام آرام مراحل تحول و دگرگوني كارساز را پيمود. بيش از 60كشور جهان در زمينه مشاركت به تحقيقات و سپس اجراي نتايج آن پرداخته اند به دنبال همين پژوهش هاست كه متوجه اين نكته مي شويم كه بيش از 1400سال پيش پيامبر بزرگوار اسلام از مشاركت مردم حداكثر استفاده را داشته است و با صحابه خود شور ومشورت مي كرد. از پيشنهادهاي دريافتي نهايت بهره را مي گرفتند. از جمله در جنگ خندق نظرات همگان را جويا شدند و پيشنهاد سلمان فارسي را كه حفر خندق دور شهر بود، پذيرفتند و يا در جنگ طائف نيز با پيشنهاد ديگر سلمان فارسي منجنيق ساختند.


در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم در كشور آلمان غربي و ژاپن براي شكوفايي اقتصادي و نو سازي صنايع خود را هي تازه را پيش گرفتند اين دو كشور به دلايل خارج از خواست و اراده خود نخست مردم سالاري صنعتي و مشاركت كار را در كارگرداني و در مالكيت سهام شركتهاي صنعتي و بازرگاني در اين دو كشور چنان نمايان كردند كه بسيار ي از كشورها بر آن شدند تا نهادهاي صنعتي و بازرگاني را كه سالهاي دراز زير نوعي از نظرات خود داشتند به شيوه خصوصي اداره كنند و از راه مشاركت مردم در كارگرداني ومالكيت توانمنديشان را فزوني بخشند. مشاركت در طي جنگ جهاني دوم با آهنگي كند در پاره اي از كشورهاي صنعتي جهان در عرصه اي بازرگاني و صنعت آغاز شد و در 40سال گذشته به هدفهايي نائل آمد.


پيشينه مشاركت در ايران به دوران پيش از اسلام و به شهرهايي مانند حكمتانه – شوش – بابل بر مي‌گردد بارزترين شكل مشاركت را كه شهروندان در آن سهيم بودند به مشاركت آنهادر شهر بابل نسبت مي دهند كه در مركز اين شهر معابد بزرگ وزيارتي وجود داشت. معابد درآن زمان نقش مهمي را در اتحاد مردم ايفا مي كردند. اهميت معابد در آن زمان بحدي بود كه مردم بازسازي و ساختن آنان را داوطلبانه بعهده مي گرفتند.پس از حمله اسكندر مقدوني به ايران و تشكيل دولت سلوكيه اداره شهرها با الگوي يوناني انجام مي شد. براي نمونه شهر سلوكيه را مجلس سناي اداره مي كرد. دوره پارتيان (اشكانيان) نيز تا حدودي شهر به همان صورت اداره مي شد در دوره ساسانيان از اين شيوه اداره اثري باقي نماند بلكه اداره همه امور شهر زير فرمان و قدرت شاهان قرار گرفت.
پس از اسلام شيوه اداره شهرها دگرگوني بسياري يافت بعد از آن اداره شهرها به شكل زير صورت مي پذيرفت:


1- امور اداري سياسي بعهده حاكمان يا اميرنشينان بود.
2- امور اجتماعي اقتصادي و خدماتي بعهده كلانتر و كدخدا بود.
3- امور انتظامي بعهده داروغه و عسس گذاشته شده بود.
4- امور قضايي توسط قضات اداره مي شد.
در شهرهاي ايران و همچنين روستاها پس از اسلام سنتهاي مشاركتي خود انگيخته وجود داشت كمكهاي مردم در مراسم عروسي و عزاداريها، آبياري مزارع و باغها نمونه هايي از مشاركت مردم در گردش امور به شمار مي رود.
اما مهمترين شكل مشاركت توليدي در ميان روستائيان بنه بوده است.بنه گروههاي كوچكي بودند كه در بنگاه 4نفره (دو جفتي) باهم روي زمين كشاورزي كار مي كردند. طبيعت خشن و طاقت فرساي سرزمين ما كمبود دائمي آب در اغلب نقاط كشور، تابستانهاي داغ كوير و جنوب كشور، زمستانهاي سخت مناطق كوهستاني، طوفانهاي ويرانگر، سيل، زلزله و ناامنيهاي اجتماعي و سياسي ناشي از كانون‌هاي متعدد قدرت منطقه اي از جمله عواملي بودند كه مردم اين سرزمين كهن را به تعامل و دستگيري يكديگر ترقيب كرده و در گذر زمان موجب تحكيم اين مساعدت دائمي گرديده است.


با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي معمار كبير انقلاب با توجه به آرمانهاي مقدس نظام، حضور مردم و مشاركت آنان را زمينه ساز توفيق و سربلندي نظام جمهوري اسلامي در تمام عرصه ها تعيين فرمودند كه به حمداله اين مشاركت وحضور فعال تا كنون باعث سربلندي و اقتدار، عزت، توسعه و پيشرفت كشور اسلامي ايران در سراسر گيتي گرديده است.



موانع مشاركت مردم
با وجود اهميت مشاركت مردم در توسعه و تاكيد برنامه‌ريزان و كارشناسان بر ضرورت بكارگيري آن، جلب مشاركت مردم همواره با مسائل و مشكلاتي روبروست. موانع مشاركت از ديدگاه‌هاي مختلف بررسي شده است. اين ديدگاه‌ها را مي‌توان در سه دسته كلي ذيل تقسيم‌بندي كرد:


1. محدوديت‌هاي اقتصادي: مشاركت در مواردي هزينه‌بر است و نياز به سرمايه‌گذاري از ناحيه مشاركت كننده دارد. به همين دليل برخي از مردم با وجود علاقه‌مندي نمي‌تواندن مشاركت مادي داشته باشند. نهاد مشاركت‌جو بايد امكان مشاركت غيرمادي مردم را نيز پيش‌بيني و فراهم نمايد.


2. محدوديت‌هاي اجتماعي و هنجارهاي سنتي و فرهنگي: موانع مشاركت در جهان سوم عمدتاً فرهنگي ـ‌ اجتماعي است. هر يك از موارد ذيل مي‌تواند انگيزه مشاركت مردمي را كاهش دهد:


• عدم آگاهي مردم نسبت به اهداف و طرح‌ها و خصوصيات آن. مردم اگر به اهداف كلان نهاد مشاركت‌جو اعتماد و اگاهي نداشته باشند، در آن مشاركت نمي‌كنند.
• بي‌سوادي يا كم‌سوادي مردم؛
• رقابت و چشم هم چشمي كه منجر به حسادت و كينه‌توزي شده و افراد را از كار جمعي دور مي‌كند.
• عدم اعتماد و احتياط كاري.
• نفع‌طلبي شخصي.


سالگي (1369) دخالت‌هاي سياسي و تحميل مديريت دولتي، پراكندگي امكانات مادي، بي‌سوادي و ناآگاهي را عامل مهمي در عدم مشاركت مردم مي‌داند. پيتر اوكلي و ديويد مارسدن (1370) موانع مشاركت در طرح‌هاي توسعه را به سه دسته تقسيم مي‌كنند:
الف) موانع عملي: برنامه‌ريزي فوق متمركز، مكانيزم‌هاي ناقص عرضه، فقدان هماهنگي‌هاي محلي، نامناسب بودن تكنولوژي پروژه، بي‌ربط بودن محتواي پروژه و فقدان ساختارهاي محلي.


ب) موانع فرهنگي: به ويژه بعد از مطالعات فريره به اين مساله تاكيد شده است. مواردي چون ضعف از ابزار مخالفت و بيزاري از تملق‌گيري براي افراد غيربومي، عوامل مهمي در كاهش سطح مشاركت مردم است.
ج) موانع ساختاري: به ويژه روابط حاكم بر توليد و قدرت، موانع جدي سر راه مشاركت مردم مي‌باشد. وجود برنامه‌ريزي‌هاي متمركز و ديوان‌سالار در ادارات نيز از جمله موانع بنيادي هستند و شرايط مشاركت را تعيين مي‌كنند.

گونه‌شناسي مشاركت
در نظام جامع مشاركت، گونه‌هاي متفاوتي براي حضور مردم پيش‌بيني شده است تا هر كدام از مشاركت كننده بتواند متناسب با شرايط خود در برنامه‌هاي موردنظر مشاركت كند. در يك تقسيم‌بندي مشاركت به دو صورت فردي و گروهي تقسيم مي‌شود:
1. مشاركت فردي
در اين نوع مشاركت، فرد پيشنهادات خود را به كارگزار و يا مسئول ارائه مي‌دهد و به اين ترتيب در تصميمات متخذه دخالت مي‌كند. مسئول مربوطه ممكن است پيشنهادات را بپذيرد و يا نپذيرد. در اينجا فرد فقط وظيفه ارائه پيشنهاد را دارد و تصميم‌گيري در اجراي آن و مسئوليت عواقب آن برعهده كارفرما است. مشاركت از طريق ارائه پيشنهاد به نحو گسترده‌اي در موسسات و كارخانجات فني بكار مي‌رود. هر ساله در كشور ژاپن 5/1 ميليون پيشنهاد از طريق كاركنان و مردم به كارفرمايان و مديران ارائه مي‌شود كه درصد قابل توجهي از آنها بكار گرفته مي‌شود. مشاركت فردي را برخي از منابع به عنوان مشاركت جزئي نيز نامگذاري كرده‌اند.
2. مشاركت گروهي
در اين نوع مشاركت افراد با هم تصميم‌گيري مي‌كنند و در تصميمات متخذه سهيم مي‌شوند. در اين شيوه سهم افراد در تصميم‌گيري و عواقب مربوط به آن برابر است. اين مشاركت به نوعي كامل و ايده‌آل مي‌باشد و به عنوان مشاركت كامل نيز مطرح است. اچ.سي.تري. (1985) مشاركت را به دو گونه تقسيم مي‌كند:
1. درگير شدن در يك بدون آگاهي از ماهيت كار:
اينگونه مشاركت حاكي از يك دخالت كوكورانه در يك فعاليت است. مثلاً مشاركت در يك فعاليت به عنوان نيروي كار، تحت فشار فرد ديگري بدون هرگونه مسئوليت.
2. پذيرش بخشي از مسئوليت:
در اين شيوه مشاركت، فرد بخشي از مسئوليت يك فرآيند را برعهده مي‌گيرد. به عبارتي مشاركت كننده به صورت فعال عمل مي‌نمايد.
پرتي (1994) مشاركت را به هفت نوع تقسيم‌بندي مي‌نمايد. جدول 1، گونه‌هاي مختلف مشاركت و ويژگي‌هاي هر نوع را نشان مي‌دهد. در واقع از ديدگاه پرتي دست كم هفت نوع مشاركت وجود دارد كه جهت دستيابي به توسعه به سه نوع آن كه عمر بالقوه طولاني‌تري دارند (مشاركت كاركردي، مشاركت تعاملي و مشاركت بسيجي) نياز است.
جدول 1: گونه‌شناسي مشاركت
نوع ويژگي‌ها
مشاركت انفعالي:
مشاركت در دادن اطلاعات:
مشاركت از طريق انگيزه‌هاي مادي:
مشاركت براي انگيزه‌هاي مادي:
مشاركت كاركردي:
مشاركت تعاملي:
مشاركت بسيجي:

پيش‌نيازهاي مشاركت
با وجود اهميت مشاركت، تحقق عملي آن همواره با چالش‌هايي روبرو بوده است. برخي از اين چالش‌ها به دليل فراهم نبودن زمينه و بستر مناسب براي مشاركت مردم است. عجالتاً مي‌توان گفت: براي تحقق مشاركت پيش‌ نيازهاي ذيل لازم و ضروري است:
• وجود بارور و اعتقاد راسخ براي مسئولان در سطوح مختلف مبني بر اينكه مهمترين و اصولي‌ترين روش در جريان توسعه اقتصادي، اجتماعي و سازندگي كشور، مشاركت مردم است. مشاركت اساساً با عدم تمركز اداري همراه است. مديراني كه تمايل به تمركز و نظارت مستقيم دارند، در ظاهر مشاركت‌پذير هستند، اما در باطن و به صورت عملي قادر به ايجاد بستر مشاركت نيستند.
• برقراري ارتباط قوي و مستمر با مشاركت كنندگان؛
• ترويج روحيه تعاون و مشاركت در مردم؛
• بسته نبودن سيستم و تشكيلات اجرايي، در سيستم بايد جايي براي مشاركت مردم باشد؛
• فراهم نمودن زمينه مشاركت مردم در برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري.
بر اين اساس مي‌توان گفت: تاكيد بر اهميت مشاركت، لزوماً به معناي تداوم مشاركت نمي‌باشد. مشاركت در صورت وجود شرايط مناسب تحقق مي‌پذيرد. موشي‌ (1986) چهار عامل را در دستيابي به مشاركت مردم ضروري مي‌داند:
الف) وجود ايدئولوژي مشاركت:
قبل از مشاركت بايد اخلاق دموكراتيك در جامعه نهادينه شده و به عنوان يك فرآيند پويا در جامعه واقعيت پيدا مي‌كند. فقدان ايدئولوژي مشاركت، مهمترين مشاركت مردم در كشورهاي جهان سوم است. در اين كشورها قدرت در دست نخبگان سياسي، اقتصادي و محلي است. در اين صورت امكان مشاركت مردم در جامعه فراهم نبوده است. لذا اولين تحقق مشاركت، تقسيم قدرت سياسي، اقتصادي و اجتماعي بين دولت و مردم است. براي ايجاد ايدئولوژي مشاركت بايد سه اقدام صورت گيرد:
• اعتماد به مردم: بدون واگذاري بعضي از مظاهر قدرت به مردم و اعتماد به آنها در تصميم‌گيري‌هاي محلي، امكان مشاركت گروه‌هاي ضعيف در جامعه وجود ندارد.
• ايجاد روحيه خوداتكايي در مردم: فهم مشاركت فقط با تشويق خوداتكايي و افزايش اعتماد به نفس در مردم انجام مي‌شود. تغيير گرايشات مردم در اين راستا يك ضرورت حياتي براي مشاركت و توسعه است.
• اقدامات گروهي و تشكيل انجمن: گروه‌هاي ضعيف جامعه به صورت فردي، خود را ناتوان در مشاركت در طرح‌ها مي‌بيند، اما هنگامي كه به صورت گروهي وارد عمل مي‌شوند، تمايل بيشتري به مشاركت دارند.
ب) بعد سازماني مشاركت و وجود موسسات مشاركتي:
فقدان نهاد مناسب با برنامه‌هيا ارائه شده، يكي از مشكلات اساسي در توسعه كشورها در جهان سوم است. در اين كشورها، برنامه‌هاي به ظاهر دقيقي طراحي مي‌شود، اما به علت نبودن نهاد و موسسه توانمند، امكان اجرا و نظارت بر آنها محدود است. در مباحث مربوط به توسعه گروه‌هاي فقير جامعه و جلب مشاركت آنها وضع به همين گونه بوده است.
اولين مساله بعد از ايجاد ايدئولوژي مشاركت، ايجاد موسسات مشاركتي است. اين موسسات يك هدف عمده دارند و آن تعديل قدرت در سطوح بالا و گسترش آن در سطوح پايين جامعه است. نقطه شروع چنين حركتي، تمركززدايي است كه معمولاً با مخالفت‌هايي از طريق ساختار مديريتي بالادست روبروست. تاسيس سازمان‌هاي خودجوش مردمي و شركت‌هاي تعاوني چنانچه كنترل آنها به دست مردم باشد، عامل مهمي در گسترش مشاركت مردم است.

ج) فراهم نمودن اطلاعات كافي و ايجاد شبكه اطلاع‌رساني:
بدون وجود اطلاعات كافي، حتي اگر موسسات مشاركتي باشد، مشاركت اتفاق نمي‌افتد. مردم بايد در خصوص فرآيند كار، نتايج احتمالي آن و موارد ديگر اطلاعات داشته باشند.
د) دسترسي به منابع فني و اعتباري:
علاوه بر مواردي كه به آنها اشاره گرديد، براي مشاركت نياز به نيروي انساني و بودجه كافي است. در بسياري از موارد مردم بايد به درجاتي از توانايي مادي برسند تا بتوانند در فعاليتي مشاركت نمايند.
حاج موسي (1374) در زمينه بسترسازي براي مشاركت، مطالعاتي انجام داده است كه نتايج آن تا حدي مشابه مطالعات موسي است. از نظر وي، مشاركت طي چهار مرحله انجام مي‌پذيرد:
1. بسترسازي براي نظام‌دهي به مشاركت مردم؛
• تدوين ضوابط و آيين‌نامه‌ها براي اجراي نظام مشاركت.
• هدف‌گذاري براي نظام مشاركت.


• ايجاد سازمان براي تشكيل نظام و هويت آن.
• آموزش لازم براي مجريان و دست‌اندركاران نظام مشاركت.
2. تكامل تدريجي نظام مشاركت؛


• شروع داوطلبانه نظام مشاركت.
• شروع نظام مشاركت از سيستم ارائه پيشنهاد به عنوان ساده‌ترين روش مشاركت داوطلبانه.
• حركت مشاركت از شكل فردي به گروهي.
3. مديريت و اداره نظام مشاركت؛


• وجود سازمان معين و فعال براي مشاركت.
• تمركز امور مربوط به مشاركت در سازمان مربوطه.
• داشتن اختيار كافي براي حل و فصل مربوط به مشاركت.


4. تكامل تدريجي مشاركت؛


• سوق دادن مشاركت فردي به سمت مشاركت گروهي.
• ساماندهي گروه‌هيا مشاركتي در سازمان.
رفيع‌فر (1364) اعتقاد دارد: سه عامل بر مشاركت تاثير مي‌گذارد:
• ميزان ارتباط افراد با هم: هرچه افرادي كه در يك فعاليت مشاركت دارند، ارتباط بيشتري با هم داشته باشند، به همان ميزان تداوم مشاركت بيشتر است.
• ميزان اعتماد افراد به هم: زماني يك فعاليت مشاركتي پيش مي‌رود كه افراد از جهات مختلف به هم اعتماد داشته باشند.
• مديريت غيرمتمركز: مديريت متمركز از بالا به پايين سد راه مشاركت مردمي است. مشاركت زماني صورت مي‌گيرد كه افراد همه با هم در اجراي طرح همكاري نمايند. لذا در مشاركت رهبري مردمي نقش مهمي دارد.


براي سوق دادن مردم به مشاركت، عواملي چون تحريك بخشيدن به سرمايه‌هاي راكد در سطح خرد و كلان، سهولت پرداخت وام، آموزش، نظارت و راهنمايي مسئولانه و تامين اعتبارات، نقش مهمي ايفا مي‌كنند. تماس دائم با مردم، استفاده از آموزش بزرگسالان در ايجاد حس مسئوليت‌پذيري و مشاركت تاثير مهمي دارد.


تري (1986) به فعاليت‌هاي فرهنگي در جلب مشاركت، تاكيد فراواني دارد. وي اعتقاد دارد اساساً مشاركت را نمي‌توان از فرهنگ جدا نمود، زيرا مشاركت از ارزش‌هاي فرهنگي در جامعه مشتق مي‌شود. براي اينكه استراتژي‌هاي مشاركت به ويژه در جوامع كوچك گسترش يابد، بايد فعاليت‌هاي فرهنگي انجام شود.
اگر بخواهيم مشاركت مردم تبديل به فرهنگ شود، بايد آن را مطابق قوانين مرسوم جامعه هدايت كرد تا مورد پذيرش قرار گيرد. البته بايد به دو مقوله ديگر در مشاركت اشاره شود: اولاً بايد هدف مشاركت به خوبي مشخص شده باشد، ثانياً مشاركت مطابق انرژي افراد شركت كننده باشد.
تري (1986) علاوه بر تقسيم‌بندي مشاركت، سلسله مراتب تاريخي براي آن قائل است. وي معتقد است كه مشاركت در طول تاريخ دچار تحول شده و تاكنون چهار مرحله را پشت سر گذارده است تا به وضع كنوني رسيده است:
مرحله اول: در اين مرحله مشاركت به معناي گفتگو با مردم به كار مي‌رفت و به طور وسيعي بوسيله موسسات مذهبي براي تغيير عقايد مردم در راستاي نظرات خودشان به كار مي‌رفت.
مرحله دوم: در اين مرحله مشاركت مشروط بود و بوسيله فنون روان‌شناسي و وسايل و مكانيزم‌هاي فرهنگي به منظور انگيزش افراد به ويژه در كشورهاي مستعمراتي توسط متخصصان كشور استعمارگر بكار مي‌رفت. اين مشاركت به عنوان ابزاري در دست استعمارگران براي بهره‌برداري از نيروي مردم بكار مي‌رفت. بديهي است اين شيوه مشاركت به دليل عدم توجه به نياز مردم، مشاركت كاملي نبود.
مرحله سوم: در اين مرحله مشاركت، بر اتحاد مردم با هم تاكيد مي‌شود.
مرحله چهارم: كه در كشورهاي توسعه يافته بر آن تاكيد مي‌شود. مشاركت يك فرآيند اجتماعي همه جانبه و چندبعدي است كه سعي دارد همه مردم و همه گروه‌ها را در توسعه درگير نمايد.

جايگاه مشاركت مردمي در كميته امداد امام(ره)
كميته امداد امام خميني(ره)، نهادي است انقلابي و از نوع موسسات غيرانتفاعي و عام‌المنفعه كه 22 روز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با صدور حكم امام خميني(ره) براي مدت نامحدود، به منظور حمايت و امداد محرومان و مستضعفان و خودكفا نمودن آنها تاسيس شد. امداد در حال حاضر داراي 1883 واحد (شامل شاخه اصلي، فرعي، خوابگاه، اردوگاه و....) مي‌باشد و بالغ بر 52 هزار روستا را تحت پوشش دارد و در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به آنها خدمات ارائه مي‌كند. تامين مسكن مددجويان، اجراي طرح‌هاي خودكفايي، آموزش مددجويان، اطعام نيازمندان، مشاركت با مددجويان، پيگيري مسائل حقوقي مددجويان و ده‌ها فعاليت ديگر، تنها بخشي از خدمات اين نهاد به اقشار مختلف به ويژه نيازمندان است.


نگاهي سريع بر فعاليت‌هاي امداد امام(ره) نشان مي‌دهد رهيافت بكار گرفته در اين نهاد، چند ويژگي منحصر به فرد دارد: (مدل اول)
1. جامعيت در برنامه‌ها (Holestic): كميته امداد امام(ره) در خصوص كليه فعاليت‌هايي كه مربوط به توسعه و بهبود وضعيت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و رفاهي محرومين جامعه است، عمل مي‌كند.


2. توجه ويژه به محرومين و فقراي جامعه: سياست امداد امام(ره) بر اساس شكل‌گيري آن اولويت‌بخشي به فقراي جامعه است.
3. توجه به توسعه فرهنگي: ردپاي فرهنگ را در ابعاد مختلف كميته امداد امام(ره) مي‌توان ديد.


4. تكيه بر مشاركت مردمي: تحقق اهداف بلندمدت امداد در گرو توجه و تقويت عناصر چهارگانه فوق است. بي‌توجهي به اوضاع فرهنگي جامعه تحت پوشش به همان ميزان دستيابي به اهداف امداد را تحت شعاع قرار مي‌دهد كه بي‌توجهي به مشاركت مردمي. بدين ترتيب اين نهاد بايد با اتكاء به مطالعات علمي به طور پيوسته نسبت به بهينه‌سازي فعاليت‌ها و تدوين راهكارهاي نوين اقدام كند.

مدل 1: ويژگي‌هاي رهيافت بكار گرفته شده در كميته امداد امام(ره
كميته امداد امام(ره) مصداق يك سازمان غيردولتي است و مي‌توان آن را با توجه به تقسيم‌بندي ساندارم (1996) آن را در زيرگروه سازمان‌هاي غيردولتي رفاهي، امدادي، احيايي و بازسازنده، خدمات‌رساني، روشنگرانه، توسعه انساني و خيريه قرار داد. در عين حال، اين نهاد مجموعه فعاليت‌هاي ذكر شده را به صورت توامان انجام مي‌دهد و از اين نظر در نوع خود بي‌نظير است.


از نگاهي ديگر، اين نهاد را مي‌توان زيرمجموعه سازمان‌هاي غيردولتي خدمت‌گرا (سازمان‌هايي كه مسئوليت خدمت‌رساني به نيازمندان جامعه را برعهده دارند و نيز سازمان‌هاي ظرفيت‌ساز كه با هدف ايجاد انگيزه خوداتكايي در طبقات ضعيف جامعه فعاليت دارند) جاي داد.
با توجه به اينكه مشاركت مردمي در سازمان‌هاي دولتي يك اصل اساسي و كليدي است. اينگونه سازمان‌ها مي‌بايست با ارزيابي دروني و مستمر خويش، با بهره‌گيري از توان متخصصان و كارشناسان به دنبال ايجاد روش‌هاي پويا در جلب مشاركت مردم باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید